حاج فردوسی

معلم معنویت و مؤلف منهاج فردوسیان

حاج فردوسی

معلم معنویت و مؤلف منهاج فردوسیان

تذکر اول: خدای تعالی با هیچ عقلی قابل درک نیست

امیر المؤمنین (علیه‌السلام)، در خطبه‌ای که هفت روز پس از وفات استاد اعظم (صلّی ‌الله‌ علیه ‌و آله ‌و سلّم) برای مردم مدینه خواندند، فرمودند: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی مَنَعَ الْأَوْهَامَ أَنْ تَنَالَ إِلَّا وُجُودَهُ وَ حَجَبَ الْعُقُولَ أَنْ تَتَخَیَّلَ ذَاتَهُ لِامْتِنَاعِهَا مِنَ الشَّبَهِ وَ التَّشَاکُلِ»1
امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: «وَ أَعْجَبُ مِنْهُمْ جَمِیعاً الْمُعَطِّلَةُ الَّذِینَ رَامُوا أَنْ یُدْرِکوا بِالْحِسِّ مَا لَا یُدْرَک بِالْعَقْلِ فَلَمَّا أَعْوَزَهُمْ ذَلِک خَرَجُوا إِلَى الْجُحُودِ وَ التَّکذِیبِ فَقَالُوا وَ لِمَ لَا یدْرَک بِالْعَقْلِ قِیلَ لِأَنَّهُ فَوْقَ مَرْتَبَةِ الْعَقْلِ‏ کمَا لَا یدْرِک الْبَصَرُ مَا هُوَ فَوْقَ مَرْتَبَتِهِ فَإِنَّک لَوْ رَأَیتَ حَجَراً یرْتَفِعُ فِی الْهَوَاءِ عَلِمْتَ أَنَّ رَامِیاً رَمَى بِهِ فَلَیسَ هَذَا الْعِلْمُ مِنْ قِبَلِ الْبَصَرِ بَلْ مِنْ قِبَلِ الْعَقْلِ لِأَنَّ الْعَقْلَ هُوَ الَّذِی یُمَیِّزُهُ فَیَعْلَمُ أَنَّ الْحَجَرَ لَا یَذْهَبُ عُلُوّاً مِنْ تِلْقَاءِ نَفْسِهِ أَ فَلَا تَرَى کیفَ وَقَفَ الْبَصَرُ عَلَى حَدِّهِ فَلَمْ یَتَجَاوَزْهُ فَکذَلِک یَقِفُ الْعَقْلُ عَلَى حَدِّهِ مِنْ مَعْرِفَةِ الْخَالِقِ فَلَا یَعْدُوهُ وَ لَکنْ یعْقِلُهُ بِعَقْلٍ أَقَرَّ أَنَّ فِیهِ نَفْساً وَ لَمْ یعَاینْهَا وَ لَمْ یُدْرِکهَا بِحَاسَّةٍ مِنَ الْحَوَاسِ‏»2

………………………………………….

1. کافی، محدث کلینی، جلد 8، صفحه‌ی 18، خطبة لأمیر المؤمنین (علیه‌السلام) و هی خطبة الوسیلة. ترجمه: ستایش خدایی راست که وهم‌ها را مانع شد تا جز به وجودش دسترسی داشته باشند و عقل‌ها را از تخیل ذاتش در حجاب نمود برای این که مانند و نظیر برایش محال است.
2. توحید المفضل، مفضل بن عمر، صفحه‌ی 177، انتقاد المعطلة فیما راموا أن یدرکوا بالحس ما لا یدرک بالعقل. ترجمه: و عجیب‌تر از همه‌ی اینها، معطله هستند، کسانی که می‌خواهند آنچه با عقل قابل درک نیست را با حس درک کنند! پس چون سختشان آمد، کافر شدند و دروغ پنداشتند. پس گفتند: چرا با عقل درک نمی‌شود؟ گفته شد: زیرا بالاتر از مرتبه‌ی عقل است. همچنان که چشم، آنچه بالاتر از مرتبه‌اش باشد را درک نمی‌کند. پس تو اگر سنگی را ببینی که به هوا بالا می‌رود، می‌دانی که پرتاب‌کننده‌ای آن را پرتاب کرده است. این علم از ناحیه‌ی چشم نیست بلکه از ناحیه‌ی عقل است. برای این که عقل، آن چیزی است که تمیز می‌دهد و می‌داند که سنگ، از جانب خودش به سمت بالا نمی‌رود. آیا نمی‌بینی که چگونه چشم، بر مرز خودش می‌ایستد و نمی‌تواند تجاوز نماید. پس همچنین عقل بر مرز خودش از شناخت خالق، می‌ایستد و نمی‌تواند از آن درگذرد. ولی اینقدر تعقل می‌کند او را به عقلی که اقرار می‌کند که نفسی دارد و آن را نمی‌بیند و به یکی از حواس [پنجگانه] درکش نمی‌کند.

تعداد نظراتی که بر این مطلب نوشته شده است: ۰ نظر

اولین نفری باشید که در مورد این مطلب، اظهار نظر می‌کند
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
این وبگاه در ستاد ساماندهی پایگاه‌های اینترنتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، به شماره‌ی شامد: «1 - 1 - 769104 - 65 - 0 - 3» ثبت شده و تابع قوانین مکتوب جمهوری اسلامی ایران است. / مطالب این وبگاه، وقف عام بوده و نشر آن، حتی بدون نام، آزاد است