حاج فردوسی

معلم معنویت و مؤلف منهاج فردوسیان

حاج فردوسی

معلم معنویت و مؤلف منهاج فردوسیان

۲۰۷ مطلب با موضوع «آشنایی با منهاج فردوسیان ............» ثبت شده است

سخن پایانی این که: پس از آشنا شدن با منهاج فردوسیان دیگر هیچ عذری پذیرفته نیست‌. عذر آنان که فردای قیـامت بگویند: «استادی» نشناختیـم و «برنامه‌ای» نیافتیم وگر نه راه کمال و سعادت را بر می‌گزیدیم و به این شقاوت و خواری نمی‌افتادیم‌.
و وای بر آن کس که بعد از آشنایی با منهاج فردوسیان، با حال تکبر، چنان که گویی آن را نمی‌شناسد، بر گمراهی خویش، سماجت ورزد‌.

«تِلْکَ آیاتُ اللهِ نَتْلُوهَا عَلَیک بِالـحَقِّ فَبِأَیِّ حَدِیثٍ بَعْدَ اللهِ وَ آیاتِهِ یُؤْمِنُونَ* وَیلٌ لِکُلِّ أَفَّاکٍ أَثِیمٍ * یَسْمَعُ آیاتِ اللهِ تُتْلَی عَلَیهِ ثُمَّ یُصِرُّ مُسْتَکبِرًا کَأَن لَّمْ یَسْمَعْهَا فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ» [سوره‌ی جاثیه، آیات 6 تا 8‌]
ترجمه: پس بعد از خدا و نشانه‏‌هاى او به کدام سخن خواهند گروید؟! واى بر هر دروغزن گناه‏‌پیشه، [که] آیات خدا را که بر او خوانده می‌‏شود می‌شنود و باز به حال تکبر، چنان که گویى آن را نشنیده است، ‏سماجت می‌‏ورزد‌. پس او را از عذابى پردرد، خبر ده‌.

تَمَّت بِعَونِ اللهِ تَعَالی
وَ الحَمدُ للهِ أوَّلاً وَ آخِراً
حاج فردوسی

سؤال: چرا غیر اصحاب منهاج فردوسیان را گمراه و بهائم می‌دانید؟

جواب: اکثریت مردم، در منظر قرآن کریم و معارف اهل بیت (علیهم‌السلام)، جایگاه ارزنده‌ای ندارند؛ بلکه بر عکس، بسیار پَست و بی‌مقدارند و این دیدگاه، به طور مستقیم، برگرفته از آیات و روایات معتبر است. به طور مثال، به برخی آیات و روایات در باره‌ی مردم، اشاره می‌کنیم.
● محکم 1:
«إِنَّ السَّاعَةَ لَآتِیةٌ لَّا رَیبَ فِیهَا وَ لَکنَّ أَکثَرَ النَّاسِ لَا یُؤْمِنُونَ» [سوره‌ی غافر، آیه‌ی 59]
ترجمه: در حقیقت رستاخیز قطعاً آمدنی است در آن تردیدی نیست؛ ولی بیشتر مردم ایمان نمی‌‏آورند.
● محکم 2:
«وَ مَا أَکثَرُ النَّاسِ وَ لَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِینَ» [سوره‌ی یوسف، آیه‌ی 103]
ترجمه: و بیشتر مردم هر چند آرزومند باشی ایمان‏‌آورنده نیستند.
● محکم 3:
«ذَلِک الدِّینُ الْقَیمُ وَ لَکنَّ أَکثَرَ النَّاسِ لاَ یعْلَمُونَ» [سوره‌ی یوسف، آیه‌ی 40]
ترجمه: این است دین درست؛ ولی بیشتر مردم نمی‏‌دانند.
● محکم 4:
«وَ مَا أَرْسَلْنَاک إِلَّا کافَّةً لِّلنَّاسِ بَشِیرًا وَ نَذِیرًا وَ لَکِنَّ أَکثَرَ النَّاسِ لَا یعْلَمُونَ» [سوره‌ی سبأ، آیه‌ی 28]
ترجمه: و ما تو را جز [به سِمت] بشارتگر و هشداردهنده برای تمام مردم نفرستادیم؛ لکن بیشتر مردم نمی‏‌دانند.
● محکم 5:
«وَ لَقَدْ صَرَّفْنَا لِلنَّاسِ فِی هَذَا الْقُرْآنِ مِن کُلِّ مَثَلٍ فَأَبَی أَکثَرُ النَّاسِ إِلاَّ کُفُورًا» [سوره‌ی اسراء، آیه‌ی 89]
ترجمه: و به راستی در این قرآن از هر گونه مثلی گوناگون آوردیم؛ ولی بیشتر مردم جز سر انکار ندارند.
همچنین در تصریح استاد معظم حضرت باقر العلوم (علیه‌السلام) آمده است:
«النَّاسُ کُلُّهُمْ بَهَائِمُ ـ ثَلَاثاً ـ إِلَّا قَلِیلًا مِنَ‏ الْمُؤْمِنِینَ» [کافی، محدث کلینی، جلد ‏۲، صفحه‌‌ی ۲۴۲، باب فی قلة عدد المؤمنین]
ترجمه: امام باقر (علیه‌السلام) سه مرتبه فرمودند: همه‌ی مردم بهائم (سرگردان، بی‌هدف) هستند؛ مگر اندکی از مؤمنین.

 

سؤال: «منهاجی» چه فرقی با «شیعه‌ی اثنی‌عشری» دارد؟

جواب: «تشیّع دوازده‌امامی یا اثنی‌عشری » [1]، یکی از فرقه‌های پر جمعیت شیعه است. شیعه‌ی دوازده‌امامی یا اثنی‌عشری، شباهت‌ها و تفاوت‌های زیادی با منهاجی دارد. منهاجی کسی است که به تمام اعتقادات (قواعد نظریِ) رسیده از خاندان عصمت و طهارت (علیهم‌السلام)، آگاهی و ایمان دارد و تمام احکام (قوانین عملیِ) صادره از آن بزرگواران را می‌شناسد و در عمل، مراعات می‌نماید؛ در حالی که شیعیانی که در جامعه‌ی شیعی می‌بینیم، از قسمت زیادی از اعتقادات مذهب شیعه‌ی دوازده‌امامی، بی‌اطلاع هستند و به بخش زیادی از احکام عملی مذهب شیعه دوازده‌امامی، عمل نمی‌کنند.
در ادامه، نمونه‌هایی از تفاوت دیدگاه‌ها و اعمال پیروان فرقه‌ی «تشیّع دوازده امامی یا اثنی‌عشری» با پیروان فرقه‌ی «منهاج فردوسیان» را بیان می‌کنیم تا تفاوت این دو نوع از تشیع، بهتر آشکار شود. البته لازم به ذکر است که بعضی از این دیدگاه‌ها و رفتارها، دین نیست بلکه «آئین» است یعنی به عنوان تشیع دوازده‌امامی، بدان پرداخته نمی‌شود ولی در نزد برخی شیعیان اثنی‌عشری، در حد دستورات دینی، محترم شمرده ‌می‌شود.

دیدگاه‌های شیعه‌ی اثنی‌عشری در باره‌ی ائمه‌ی طاهرین (علیهم‌السلام):
[1] 1. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند برپا کردن جشن و چراغانی در شب و روز ولادت اهل بیت (علیهم‌السلام) مستحب است.
منهاجی معتقد است دستوری به برپایی چنین مراسمی در ایام ولادت آن بزرگواران نیامده است.
[2] 2. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند برپا کردن مراسم عزاداری در شب و روز شهادت اهل بیت (علیهم‌السلام) مستحب است.
منهاجی معتقد است دستوری به برپایی چنین مراسمی در ایام شهادت آن بزرگواران ـ جز حضرت سید الشهداء (علیه‌السلام) ـ نیامده است.
[3] 3. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند حضور در جلسات عزاداری، سینه‌زنی و جشن ولادت اهل بیت (علیهم‌السلام)، حتی اگر موجب قضا شدن نماز شب و نماز اول وقت صبح و قضا شدن نماز صبح باشد، پسندیده و ارزشمند است.
منهاجی معتقد است حضور در چنین جلساتی تا جایی پسندیده است که همراه با ترک قانون‌های ضروری یا انجام قانون‌های ممنوع نباشد.
[4] 4. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند آوازخوانی و موسیقی در جشن‌های اهل بیت (علیهم‌السلام)، بویژه نیمه‌ی شعبان و عید غدیر، مجاز و حتی مستحب است.
منهاجی معتقد است آوازخوانی و موسیقی، در هیچ شرایطی مجاز نیست.
[5] 5. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند امام رضا (علیه‌السلام)، ضامن آهو شدند.
منهاجی معتقد است چنین واقعه‌ای ثابت‌شده نیست.
[6] 6. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند تبریک گفتن تولدهای ائمه‌ی طاهرین (علیهم‌السلام) به یکدیگر، مستحب است.
منهاجی معتقد است توصیه‌ای به تبریک و تهنیت گفتن ولادت استادان منهاج فردوسیان (علیهم‌السلام) نیامده است.
[7] 7. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند اهمیت شب قدر، به جهت ضربت خوردن و شهادت و شب سوم امیر المؤمنین (علیه‌السلام) است.
منهاجی معتقد است شب قدر، از هبوط آدم (علیه‌السلام) بوده است و شرافت آن، به ضربت خوردن و شهادت آن حضرت نیست.
[8] 8. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند شهادت حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) بر اثر فشار در و سقط جنین بعد از هفتاد و پنج یا نود و پنج روز بوده است.
منهاجی معتقد است شهادت آن حضرت بر اثر حمله و سقط جنین بودنش، ثابت نشده است.
[9] 9. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند منظور از «کوثر» در سوره‌ی کوثر، حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) است.
منهاجی معتقد است تفسیر «کوثر» به حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) ثابت شده نیست.
[10] 10. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند حضرت سید الشهداء (علیه‌السلام) شهید شدند تا دروازه‌ای برای ورود گنهکاران به بهشت و خارج شدن عزاداران معصیت‌کار ایشان از جهنم باشند.
منهاجی معتقد است گریه بر مظلومیت حضرت سید الشهداء (علیه‌السلام) دریاهای آتش جهنم را خاموش می‌کند ولی ارزش اصلی اشک بر آن حضرت، زمانی خودش را نشان می‌دهد که انسان را از معصیت پروردگار متعال، باز بدارد.
[11] 11. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند حضرت سید الشهداء (علیه‌السلام) برای تشکیل حکومت قیام کردند ولی بر اثر فراهم نبودن برخی مقدمات مانند خیانت مردم کوفه، شکست خوردند و به مقصود نرسیدند.
منهاجی معتقد است آن حضرت را بر اثر بیعت نکردن، مظلومانه به شهادت رساندند.
[12] 12. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند ریا کردن در بساط سید الشهداء (علیه‌السلام) اشکال ندارد و حتی مستحب است.
منهاجی معتقد است ریا در همه‌ی عبادات، ممنوع است و موجب باطل شدن آن عبادت می‌شود.
[13] 13. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند شبیه‌خوانی، نوعی عزاداری است و انجام آن و تماشای آن را مستحب می‌دانند.
منهاجی معتقد است سفارشی به چنین شیوه‌ای از عزاداری نیامده و حتی اثری از آن در سیره‌ی اهل بیت (علیهم‌السلام) دیده نمی‌شود.
[14] 14. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند عَلَم‌گردانی و برداشتن بیرق و کُتل در عزاداری حضرت سید الشهداء (علیه‌السلام)، نشانه‌ی احترام و عرض ارادت به ساحت اهل بیت (علیهم‌السلام) است.
منهاجی معتقد است چنین نشانه‌هایی برای احترام، معرفی نشده است.
[15] 15. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند روشن کردن شمع در شب یازدهم محرم، نوعی عزاداری مخصوص «شام غریبان» است.
منهاجی معتقد است توصیه‌ای به روشن کردن شمع در عزاداری، نشده است.
[16] 16. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند آب دادن به عزاداران، بویژه در روز عاشورا، مستحب است.
منهاجی معتقد است آب دادن به طور مطلق به مسلمانان، مستحب است و اختصاصی به روز عاشورا ندارد.
[17] 17. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند گِل گذاشتن بر سر و پیشانی در عزای اهل بیت (علیهم‌السلام)، مستحب است.
منهاجی معتقد است چنین شیوه‌ای برای عزاداری، سفارش نشده است.
[18] 18. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند هزینه کردن در مراسم عزاداری اهل بیت (علیهم‌السلام)، برتر از پرداخت خمس و زکات است.
منهاجی معتقد است پرداخت زکات و خمس، از ارکان اسلام بوده و هیچ چیزی نمی‌تواند جایگزین آن شود.
[19] 19. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند غذاهای هیئت‌های عزاداری و غذاهایی که به نام اهل بیت (علیه‌السلام) پخته می‌شود، تبرّک است.
منهاجی معتقد است چنین غذاهایی به عنوان تبرّک معرفی نشده است.
[20] 20. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند عطر زدن در ایام عزاداری، توهین به اهل بیت (علیهم‌السلام) است.
منهاجی معتقد است عطر زدن در ایام عزاداری، توهین به اهل بیت (علیهم‌السلام) شمرده نشده است.
[21] 21. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند شانه زدن به سر و ریش در ایام عزاداری، توهین به ائمه‌ی اطهار (علیهم‌السلام) است.
منهاجی معتقد است شانه زدنِ موی سر و ریش ـ هر چند در سالگرد شهادتشان باشد ـ توهین به استادان منهاج فردوسیان (علیهم‌السلام) شمرده نشده است.
[22] 22. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند امام سجاد (علیه‌السلام) همیشه بیمار بودند.
منهاجی معتقد است ایشان فقط در روزهای منتهی به عاشورا و ایام اسارت، برای این که جان مبارک‌شان حفظ شود، بیمار بودند.
[23] 23. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند ائمه‌ی طاهرین (علیهم‌السلام) فقیر بودند.
منهاجی معتقد است غیر از استاد اعظم (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلّم) و امیر المؤمنین (علیه‌السلام)، تقریباً بقیه‌ی ائمه‌ی طاهرین (علیهم‌السلام) دارای خدم و حشم، باغ‌های وسیع، محصولات بسیار، لباس‌های فاخر، مرکب‌های گران‌قیمت و انگشترهای پربها بوده‌اند.
[24] 24. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند امام صادق (علیه‌السلام) در مسجد، بر منبر می‌نشستند و چهار هزار نفر پای درس‌شان می‌نشستند و سخنان ایشان را می‌نوشتند.
منهاجی معتقد است بیش از چهار هزار نفر، از آن بزرگوار، نقل حدیث کرده‌اند و به نحوی افتخار شاگردی ایشان را ـ ولو در حد شنیدن و نقل یک حدیث ـ داشته‌اند ولی چنین جلساتی تشکیل نمی‌شده است.
[25] 25. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند حضرت صاحب الامر (علیه‌السلام) در ظهور جهانی خود، بیشتر مردم روی زمین را خواهند کشت.
منهاجی معتقد است آن حضرت در ظهور جهانی خود، فقط مستکبران و کسانی که تسلیم حق نشوند را خواهند کشت.
[26] 26. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند زنان استاد اعظم (صلی‌ الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلم)، همگی بیوه و زشت‌رو بودند و ازدواج آن حضرت با آنان، فقط بنا بر مصالح سیاسی یا ترحم بر بیوگی‌شان بوده است.
منهاجی معتقد است برخی همسران استاد اعظم (صلی ‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلم)، دارای زیبایی‌های خیره‌کننده‌ای بوده‌اند و آن حضرت، به زیبا بودنِ همسرانشان اهمیت می‌داده‌اند.
[27] 27. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند کبوترهای حرم امام رضا (علیه‌السلام) ـ بر اثر معجزه‌ی آن حضرت ـ روی گنبد ایشان فضله نمی‌اندازند.
منهاجی معتقد است چنین چیزی صحیح نیست.
[28] 28. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند حسینیه، ارزش و قداستی مانند مسجد و در بعضی مواقع، بالاتر از مسجد دارد.
منهاجی معتقد است بافضیلت‌ترین مکان‌های روی زمین، مساجد است.

دیدگاه‌های شیعه‌ی اثنی‌عشری در باره‌ی زیارت:
[29] 1. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند بوسیدن ضریح ائمه و امامزادگان و در و دیوار حرم‌ها و اماکن متبرکه، مستحب است.
منهاجی معتقد است بوسیدن ضریح و در و دیوار، نشانه‌ی احترام و ابراز محبت شمرده نشده است.
[30] 2. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند بوسیدن عتبه و سنگ‌های کف حرم امامان و امامزادگان، عبادت و نشانه‌ی تواضع و خشوع است.
منهاجی معتقد است این کارها، عبادت و نشانه‌ی تواضع و خشوع، شمرده نشده است.
[31] 3. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند صلوات گرفتن (تقاضای صلوات فرستادن از دیگران) در اطراف ضریح امامان و امامزادگان، مستحب است.
منهاجی معتقد است علاوه بر این که امر به چنین کاری وارد نشده است، این کار را بلند کردن صدا در نزد پیامبر و جانشینان پیامبر می‌دانند که قرآن کریم، از آن نهی کرده است [2] و مایه‌ی برهم خوردن تمرکز و توجه زائرین می‌شمارند و نوعی بی‌ادبی به ساحت صاحب قبر تلقی می‌کنند.
[32] 4. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند زیارت، دست زدن و بوسیدن ضریح است و اگر در صورت شلوغی اطراف ضریح، دستشان به آن نرسد، خود را موفق به زیارت نمی‌دانند.
منهاجی معتقد است زیارت، به دست زدن و بوسیدن ضریح نیست.
[33] 5. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند فضیلت زیارت در چسبیدن مدت زمان بیشتر به ضریح است.
منهاجی معتقد است چنین چیزی به عنوان فضیلت وارد نشده است.
[34] 6. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند رفتن به زیارت کسی که از زیارت مرقد یکی از ائمه (علیهم‌السلام) برگشته است، همانند زیارت آن حضرات است.
منهاجی معتقد است به زیارت برادر مؤمن رفتن، ثواب دارد ولی مشروط به این نیست که از سفر زیارتی برگشته باشد.
[35] 7. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند بدرقه کردن کسی که عازم حج یا عتبات عالیات است، مستحب است.
منهاجی معتقد است سفارشی به بدرقه کردن کسی که عازم حج یا عتبات عالیات است، نیامده است.
[36] 8. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند رفتن به استقبال کسی که از حج یا عتبات عالیات آمده، مستحب است.
منهاجی معتقد است سفارشی در مورد استقبال، نیامده است.
[37] 9. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند احترام و جایگاه شهر قم، به خاطر بارگاه حضرت فاطمه‌ی معصومه (سلام‌الله‌علیها) در آن است.
منهاجی معتقد است دفن آن بانو در شهر قم، موجب زیاد شدن شرافت آن گردید ولی حرمت و شرافت سرزمین قم، به قبل از اسلام بر می‌گردد.

دیدگاه‌های شیعه‌ی اثنی‌عشری در باره‌ی مسائل عبادی:
[38] 1. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند وضو گرفتن فقط برای نماز یا رفتن به حرم است.
منهاجی معتقد است همیشه با وضو بودن، توصیه شده است.
[39] 2. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند هفت قدم راه رفتن در حال وضو، موجب باطل شدن وضوست.
منهاجی معتقد است هر گاه از لحاظ عرف، پیوستگی وضو گرفتن بر هم نخورد، وضو باطل نمی‌شود.
[40] 3. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند پنج وعده خواندن نماز (به صورتی که نماز عصر، با فاصله‌ی شرعی از نماز ظهر و نماز عشاء، با فاصله‌ی شرعی از نماز مغرب و در اول اذان هر کدام باشد)، از رفتارها و بدعت‌های اهل سنت است.
منهاجی معتقد است پنج وعده خواندن نمازهای پنجگانه، سنت مستمره‌ی استاد اعظم (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلّم) و استادان معظم منهاج فردوسیان (علیهم‌السلام) است و جمع‌خواندن نمازهای ظهر و عصر و همچنین مغرب و عشاء را جایز می‌دانند.
[41] 4. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند اصلاح قرائت نماز برای کسی واجب است که قصد سفر حج دارد و اگر نماز طواف را نادرست بخواند، زنش بر او حرام خواهد شد.
منهاجی معتقد است اصلاح قرائت نماز از اولین روز تکلیف، واجب است و هیچ ربطی به حج و نماز طواف ندارد.
[42] 5. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند بستن نماز و گفتن تکبیرة الاحرام در نماز جماعت، باید به صورت دومینو (از پشت سر امام جماعت به دو طرف صف و از صف اول به صف‌های بعدی) است.
منهاجی معتقد است اگر از آماده بودن صف‌های جلو یا افراد نزدیک‌تر به امام جماعت، مطمئن باشند، می‌توانند تکبیرة الاحرام بگویند.
[43] 6. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند سَبحه [3]، ولو پلاستیکی یا چوبی باشد، مقدس و محترم است.
منهاجی معتقد است توصیه‌ای به مقدس شمردن سبحه ـ جز تربت سید الشهداء (علیه‌السلام) ـ نشده است.
[44] 7. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند‌ انداختن سجاده‌ی سراسری زیر پای امام جماعت، مستحب است.
منهاجی معتقد است به چنین عملی سفارش نشده است.
[45] 8. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند چسبیده بودن به یکدیگر در صفوف نماز جماعت، مستحب است.
منهاجی معتقد است نباید فاصله‌ی بین نمازگزاران در صف‌های نماز جماعت، زیاد باشد ولی استحباب چسبیده بودن به یکدیگر، را معتقد نیستند.
[46] 9. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند هر گاه در صف‌های نماز جماعت، بین نمازگزاران، فاصله باشد، شیطان در آن فاصله‌ها قرار می‌گیرد.
منهاجی معتقد است نباید فاصله‌ی بین نمازگزاران در صف‌های نماز جماعت، زیاد باشد و اگر فاصله، زیاد شود، نمازشان فرادا یا باطل می‌شود.
[47] 10. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند نخواندن عمدی نماز در وقتش، اگر آن نماز، بعداً قضا شود، بدون اشکال است.
منهاجی معتقد است چنین اجازه‌ای برای نخواندن نماز، داده نشده است.
[48] 11. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند نخواندن نماز بر اثر خواب‌ماندن، اشکال ندارد.
منهاجی معتقد است در صورتی اشکال ندارد که مقدمات لازم برای بیدار شدن را انجام داده باشد ولی بیدار نشود، پس کسی که بیهوده خود را خسته کرده یا بدون عذر، دیروقت خوابیده، نخواندن نمازش به دلیل خواب‌ماندن، خالی از اشکال نیست.
[49] 12. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند حضور کسی که نمازش شکسته است در صف اول جماعت، موجب باطل شدن نماز بعدی‌ها در آن صف ‌می‌شود.
منهاجی معتقد است تا زمانی که فاصله‌ی افرادی که نمازشان کامل است، به اندازه‌ی گوسفند خوابیده‌ای نرسد، خللی به نماز جماعت نمی‌زند.
[50] 13. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند نماز جمعه از اختراعات انقلاب اسلامی است.
منهاجی معتقد است نماز جمعه از سنت‌های نبوی است که به برکت انقلاب اسلامی، احیاء شده است.
[51] 14. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند تأخیر در خواندن نماز ظهر روز جمعه، به احترام نماز جمعه، برای کسانی که در نماز جمعه شرکت نکرده‌اند، مستحب است.
منهاجی معتقد است توصیه‌ای به تأخیر نماز ظهر روز جمعه به احترام نماز جمعه نیامده است.
[52] 15. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند کلاه داشتن برای مردان، چه در نماز و چه در غیر نماز، مستحب است.
منهاجی معتقد است توصیه‌ای به چنین کاری نرسیده است.
[53] 16. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند عبا داشتن برای مردان، چه در نماز و چه در غیر نماز، مستحب است.
منهاجی معتقد است توصیه‌ای به چنین کاری نرسیده است.
[54] 17. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند قرآن برای مردگان است یعنی تلاوت آن، منحصر به مجالس ختم مردگان بوده و برای شادی روح آنان مفید است.
منهاجی معتقد است قرآن کریم، کتاب هدایت است و تلاوت آن، مقدمه‌ای برای آشنایی با تعالیم و مواعظ آن است تا در عمل، مراعات گردد و مایه‌ی رسیدن به کمال و سعادت باشد.
[55] 18. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند گفتن «صَدَقَ اللهُ العَلِیُّ العَظِیم» در پایان قرائت قرآن، مستحب است.
منهاجی معتقد است گفتن چنین جمله‌ای توصیه نشده است.
[56] 19. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند نذر، انفاق، هدیه و صدقه، فقط باید در امور مالی و مادی باشد.
منهاجی معتقد است نذر، انفاق، هدیه و صدقه را می‌توان با امور غیر مادی ـ مانند تلاوت قرآن یا نماز و طواف مستحبی ـ برگزار نمود.
[57] 20. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند تهیه‌ی جهیزیه‌ی عروس و پرداخت خرج تحصیل دانش‌آموزان فقیر، از حج و عمره، بویژه در دفعات بعد، برتر و ارزشمندتر است.
منهاجی معتقد است نقش حج و عمره در تکامل و سعادت، همیشه (چه دفعه‌ی اول و چه دفعات بعد،) از تهیه‌ی جهیزیه و خرج تحصیل بیشتر است.
[58] 21. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند بهترین ایام اعتکاف، روزهای سیزدهم تا پانزدهم ماه رجب است.
منهاجی معتقد است توصیه و فضیلتی برای اعتکاف در این روزها وارد نشده است.
[59] 22. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند دینداری، فقط به مراعات ظواهر دینی مانند ریش برای مردان، حجاب برای زنان، انگشتر، سبحه ، جای سجده در پیشانی، شوخی نکردن و مانند اینهاست.
منهاجی معتقد است دینداری، به اصلاح اعتقادات و اعمال بر طبق آموزه‌های صریح قرآن کریم و روایات معتبر است.

دیدگاه‌های شیعه‌ی اثنی‌عشری در باره‌ی قرآن:
[60] 1. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند ختم سوره‌ی انعام ـ با طول و تفصیل معروف ـ در برآوردن حوائج، بسیار مؤثر است.
منهاجی معتقد است این ختم و دعاهایی که به عدد مخصوص در لابلای تلاوت خوانده و تکرار ‌می‌شود، هیچ سند قوی یا ضعیفی از وحی و خاندان عصمت و طهارت (علیهم‌السلام) ندارد.
[61] 2. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند باز بودن سجاده، مکروه و حتی حرام است.
منهاجی معتقد است باز بودن سجاده، مکروه یا حرام نیست.
[62] 3. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند بلند شدن در پیش پای تازه‌وارد، وقتی قرآن به دست دارند و مشغول تلاوت هستند، بی‌احترامی به قرآن است.
منهاجی معتقد است چنین کاری بی‌احترامی به قرآن،‌ نیست.
[63] 4. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند بوسیدن قرآن، نشانه‌ی احترام به آن و مستحب است.
منهاجی معتقد است توصیه‌ای به بوسیدن قرآن نیامده است.
[64] 5. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند خواندن آیه‌ی «أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ» [4] برای شفای بیماران، مفید است.
منهاجی معتقد است به چنین کاری برای شفای بیماران، توصیه نشده است.
[65] 6. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند گذاشتن هر کتابی ـ بخصوص اگر قطور و سنگین باشد ـ بر روی قرآن، بی‌احترامی و گناه است.
منهاجی معتقد است چنین کاری به عنوان توهین به قرآن کریم، معرفی نشده است.

دیدگاه‌های شیعه‌ی اثنی‌عشری در باره‌ی ادعیه:
[66] 1. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند دعا و استغفار کردن در قنوت وتر، برای چهل مؤمن، مستحب است.
منهاجی معتقد است دعا کردن و استغفار برای مؤمنین و مؤمنات، مستحب است ولی با عدد مخصوص و در حال قنوت نماز شب، مورد سفارش مخصوص، قرار نگرفته است.
[67] 2. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند خواندن حدیث کساء، بویژه در جمع، برای برآمدن حوائج، مفید است.
منهاجی معتقد است چنین مطلبی وارد نشده است و سند معتبری ندارد.
[68] 3. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند ختم «ناد علی کبیر»، برای برآمدن حاجات، مؤثر است.
منهاجی معتقد است چنین مطلبی وارد نشده است و «ناد علی کبیر» سند معتبری ندارد.

دیدگاه‌های شیعه‌ی اثنی‌عشری در باره‌ی علم و علم‌آموزی:
[69] 1. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند آموختن هر علمی، عبادت است.
منهاجی معتقد است فقط آموختن علوم نافع (قواعد نظری و قوانین عملی منهاج فردوسیان)، عبادت است.
[70] 2. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند معلمی، شغل پیامبران است.
منهاجی معتقد است تعلیم علم نافع (قواعد نظری و قوانین عملی منهاج فردوسیان)، شریف بوده و شغل پیامبران است.
[71] 3. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند کتاب، خوب است و اهل مطالعه بودن مزیّتی محسوب ‌می‌شود.
منهاجی معتقد است مطالعه‌ی کتاب مفید، خوب است به شرطی که مقدمه‌ی عمل باشد.
[72] 4. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند صاحبان کرامت و دعانویسان، هر چند معلومات دینی اندکی داشته باشند، از دانشمندان اصیل شیعه، برتر هستند.
منهاجی معتقد است ارزش و جایگاه دانشمندان دینی منهاجی، بعد از پیامبران و جانشینان پیامبران، از تمام انسان‌ها برتر است.
[73] 5. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند نشستن در مجالس وعظ و پای منبرها، هر چند همراه با چرت‌زدن و خوابیدن باشد و هیچگونه اصلاح اعتقاد یا ثمره‌ی عملی نداشته باشد، عبادت و مایه‌ی رسیدن به کمال و سعادت است.
منهاجی معتقد است ثواب و بهره‌ی اصلی مجالس مذهبی، در اصلاح دیدگاه‌ها و یاد گرفتن احکام عملی است.
[74] 6. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند جفت کردن کفش علما مستحب است.
منهاجی معتقد است توصیه‌ای به چنین کاری نیامده است.

دیدگاه‌های شیعه‌ی اثنی‌عشری در باره‌ی مسائل اجتماعی:
[75] 1. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند «حضور در اجتماع» به حضور در شب‌نشینی‌ها ـ هر چند بی‌فایده باشد ـ است.
منهاجی معتقد است اصل اجتماع، در نماز جمعه و نماز جماعت است و اجتماعی بودن شرعی را به حضور در این مراسم می‌دانند.
[76] 2. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند خدمت به مردم، برتر از عبادت‌هایی مانند نماز و روزه است.
منهاجی معتقد است خدمت به مردم در صورتی مفید به کمال و سعادت است که همراه با مراعات قانون‌های ضروری و ممنوع باشد.
[77] 3. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند ارزش انسان‌ها به عملکرد اجتماعی آنان است، هر چند دارای اعتقادات ناصحیح و انحرافی باشند.
منهاجی معتقد است ارزش انسان به داشتن اعتقادات صحیح و اعمال صالح است و کارهای نیک، از کسی که اعتقادات درست ندارد، پذیرفته نمی‌شود.
[78] 4. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند تعارف زیاد در هنگام ورود به اماکن و خروج از آن، مخصوصاً نسبت به سادات، علما و سالخوردگان، نوعی تواضع و احترام است.
منهاجی معتقد است سفارشی به انجام چنین کاری نشده است.
[79] 5. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند آغاز ورود و خروج، از نفر سمت راست، مستحب است.
منهاجی معتقد است چنین چیزی مستحب شمرده نشده است.

دیدگاه‌های شیعه‌ی اثنی‌عشری در باره‌ی مسائل خانوادگی:
[80] 1. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند ازدواج با سیده (زن سید) موجب محرمیّت با حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) ‌می‌شود.
منهاجی معتقد است مَحرم بودن با حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) فضیلتی محسوب نمی‌شود.
[81] 2. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند بچه، نمک زندگی است.
منهاجی معتقد است چنین مطلبی،‌ ثابت شده نیست.
[82] 3. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند هدف از تشکیل زندگی مشترک، بچه‌دار شدن است.
منهاجی معتقد است هدف از تشکیل زندگی مشترک، رسیدن به آرامش است.
[83] 4. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند فرزند پسر، برتر از فرزند دختر است.
منهاجی معتقد است داشتن اعتقادات درست و اعمال صالح، ملاک برتری انسان‌ها بر یکدیگر است.
[84] 5. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند شاد کردن دل نزدیکان، خصوصاً پدر و مادر و زن و فرزند، به قیمت ارتکاب حرام یا ترک واجب، بدون اشکال و حتی بسیار پسندیده است.
منهاجی معتقد است، شاد کردن انسان‌ها، با ترک واجب یا انجام حرام، ممنوع است.
[85] 6. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند صله‌ی رحم، فقط دید و بازدید است.
منهاجی معتقد است صله‌ی رحم، خوشحال کردن بستگان است.
[86] 7. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند قطع رحم، فقط به نرفتن به دیدن بستگان است.
منهاجی معتقد است قطع رحم، به ناراحت کردن بستگان نسبی است.
[87] 8. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند حضور نیافتن در مجالس حرام مانند عروسی‌های دارای موسیقی یا شراب، از مصادیق قطع رحم است.
منهاجی معتقد است حضور در مجالس معصیت، ممنوع است و حتی اگر مایه‌ی آزار ارحام باشد، آن را قطع رحم نمی‌دانند.

دیدگاه‌های شیعه‌ی اثنی‌عشری در باره‌ی ازدواج:
[88] 1. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند تهیه‌ی جهیزیه برای دختر، وظیفه‌ی پدر (یا اگر پدر ندارد، خانواده‌ی) دختر است.
منهاجی معتقد است چنین وظیفه‌ای برای پدر (یا خانواده‌ی عروس) ثابت نیست.
[89] 2. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند مهریه، تشریفات است که پرداخت آن در صورت طلاق و بر اثر اجبار قانون، لازم می‌شود.
منهاجی معتقد است مهریه، حق شرعی و قانونی زن است که یا باید توسط مرد، پرداخت شود و یا توسط زن، بخشیده شود و ربطی به طلاق یا ادامه‌ی زندگی ندارد.
[90] 3. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند ازدواج موقت، بدتر از زنا است.
منهاجی معتقد است ازدواج موقت، عبادتی بزرگ و دارای ثواب و تکامل‌دهندگی بسیار است.
[91] 4. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند ازدواج مجدد، خیانت به همسر اول و فرزندان اوست.
منهاجی معتقد است ازدواج مجدد، حق مرد است و در صورت مراعات عدالت مالی، هیچ سرزنشی را برای انجام آن، متوجه مرد نمی‌کنند.
[92] 5. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند سواد، مدرک، موقعیت اجتماعی و ثروت خواستگار، بیش از «دینداری» او اهمیت دارد.
منهاجی معتقد است اصل در خواستگار، دینداری و توانایی بر اداره‌ی زندگی مشترک است.
[93] 6. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند مهریه‌ی زیاد، نشانه‌ی ارزش زن است.
منهاجی معتقد است مهریه‌ی زیاد، نشانه‌ی شومی زن است.
[94] 7. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند نزدیکی با همسر شرعی خود یا گفتگوهای جنسی با او، خلاف دینداری و تقدّس است.
منهاجی معتقد است نزدیکی با همسر شرعی (دائم یا موقت)، یکی از نیازهای طبیعی انسان است که می‌تواند در مسیر کمال و سعادت، یاری‌گر منهاجی باشد.
[95] 8. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند ازدواج زنی که شوهرش مُرده، بی‌وفایی است و همچنین ازدواج مردی که زنش مُرده، اگر با فاصله‌ی اندکی بعد از مردن زنش باشد.
منهاجی معتقد است ازدواج و داشتن همسر، حق مسلّم هر انسان است.
[96] 9. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند ازدواج در شب و روز ولادت ائمه‌ی طاهرین (علیهم‌السلام)، نیکوست.
منهاجی معتقد است ازدواج کردن در همه‌ی شب‌ها و روزها، جز در موارد مشخص، نیکوست.
[97] 10. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند ازدواج کردن (خواندن صیغه‌ی عقد) در شب و روز شهادت ائمه‌ی طاهرین (علیهم‌السلام) و سراسر ماه‌های محرم و صفر، شوم و بی‌احترامی به آن بزرگواران است.
منهاجی معتقد است ازدواج در روزهایی که قمر در عقرب است، شوم بوده و خواندن صیغه‌ی عقد در ایام شهادت را، هر گاه همراه با ارتکاب معصیت نباشد، بی‌احترامی نمی‌دانند.
دیدگاه‌های فرقه‌ی شیعه‌ی اثنی‌عشری در باره‌ی زنان:
[98] 11. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند حضور زنان در مسجد و نمازهای جمعه و جماعت، مستحب است.
منهاجی معتقد است بهترین مسجد زن، خانه‌ی اوست و نماز جمعه و جماعت را برای زن، مستحب نمی‌دانند.
[99] 12. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند حضور زنان در تشییع جنازه، مستحب است.
منهاجی معتقد است حضور زنان در تشییع جنازه، نهی شده است.
[100] 13. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند هر گاه برای زن حامله، دعای شش قفل نوشته شود، فرزندش می‌ماند و سقط نمی‌شود.
منهاجی معتقد است توصیه‌ای به چنین دعایی با چنین خاصیتی نشده است.
[101] 14. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند نقاب زدن برای زنان، مستحب است.
منهاجی معتقد است حفظ حجاب برای بانوان، ضروری است ولی توصیه‌ای به نقاب زدن آنان نشده است.

دیدگاه‌های شیعه‌ی اثنی‌عشری در باره‌ی آرایش:
[102] 1. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند صورت آرایش‌کرده و اصلاح‌شده‌ی زن، مَحرم است و نیاز به پوشاندن از نامحرم ندارد.
منهاجی معتقد است صورت زن، اگر آرایش کرده باشد، باید از نامحرم پوشانده شود.
[103] 2. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند داشتنِ ریش بلند، مخصوص روحانیت است.
منهاجی معتقد است بلند گذاشتن ریش تا یک قبضه (یک مشت بسته) برای تمام افراد بالغ، مستحب است.
[104] 3. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند ریش گذاشتن، علامت عزادار بودن است.
منهاجی معتقد است ریش، مایه‌ی زینت مردان از فرزندان آدم (علیه‌السلام) است و هیچگاه آن را علامت عزاداربودن نمی‌شمارند.
[105] 4. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند نتراشیدن ریش به احترام مردگان، مایه‌ی تسلیت بازماندگان است.
منهاجی معتقد است توصیه‌ای به چنین کاری برای تسلیت بازماندگان نشده است.
[106] 5. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند ریش گذاشتن، برای پیرمردان است و برای جوانان لزومی ندارد.
منهاجی معتقد است تراشیدن ریش برای مردان، از زمان رسیدن به سن تکلیف، ممنوع است.
[107] 6. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند ریش‌گذاشتن برای جوانان، نشانه‌ی نوعی افسردگی و دلمردگی در آنهاست.
منهاجی معتقد است تراشیدن ریش برای مردان، از زمان رسیدن به سن تکلیف، ممنوع است و ربطی بین انجام فرمان الهی در گذاشتن ریش، با افسردگی و بیماری‌های روحی نیست.

دیدگاه‌های شیعه‌ی اثنی‌عشری در باره‌ی قسم و نذر:
[108] 1. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند یکی از قَسم‌های محکم، دست نهادن بر قرآن و قسم خوردن به آن است.
منهاجی معتقد است تنها قَسم معتبر، قسم جلاله است.
[109] 2. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند قسم به حضرت اباالفضل العباس (علیه‌السلام)، بالاتر از قسم جلاله است.
منهاجی معتقد است قسم جلاله، برترین قسم و تنها قسم معتبر در احکام مربوط به قسم است.
[110] 3. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند قسم خوردن به جان خود یا جان مادر، از محکم‌ترین قسم‌هاست.
منهاجی معتقد است محکم‌ترین قسم، قسم جلاله است.

دیدگاه‌های شیعه‌ی اثنی‌عشری در باره‌ی مسائل اقتصادی:
[111] 1. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند مال بی‌برکت آن مالی است که صرف دارو و درمان شود.
منهاجی معتقد است مال بی‌برکت آن مالی است که خرج گناه شود حتی اگر صرف عروسی گردد.
[112] 2. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند مال با برکت آن مالی است که خرج شادی و تفریح شود، هر چند همراه با معصیت باشد.
منهاجی معتقد است مال با برکت آن مالی است که خرج طاعت الهی مانند پرداخت خمس، صدقه، حج، عمره، انفاق و صله‌ی رحم شود.
[113] 3. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند روزی‌رسانی خدای تعالی در صورتی است که انسان، شغلی داشته باشد و کاری انجام دهد ولی چنان که کسی در خانه‌اش بنشیند، خدای تعالی نمی‌تواند روزی‌اش را برساند و خدا از روزی‌رسان‌بودن می‌افتد.
منهاجی معتقد است خدای تعالی همیشه روزی‌رسان است ولی کار کردن و به دنبال روزی حلال رفتن، وظیفه و عبادت است.
[114] 4. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند درآمدی که از راه زحمتکشی و عرق‌ریزی به دست بیاید، حلال‌تر از درآمدی است که از راه‌های راحت به دست بیاید، می‌دانند.
منهاجی معتقد است درآمدی که بر طبق قوانین شرع به دست آید، حلال است و سختی و آسانی، دخلی در حلال بودن و حلال شدن درآمد ندارد.
[115] 5. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند داشتن سال خمسی، فقط مخصوص ثروتمندان و پولداران است.
منهاجی معتقد است داشتن سال خمسی، مخصوص ثروتمندان و پولداران نیست بلکه هر مسلمان، باید سال خمسی داشته باشد.
[116] 6. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند محاسبه‌ی خمس و پرداخت آن بر کسی واجب است که قصد رفتن به حج دارد.
منهاجی معتقد است محاسبه و پرداخت خمس، ربطی به حج ندارد و عبادت مستقلی است و هر سال باید انجام گیرد.
[117] 7. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند ساختن مدرسه و بیمارستان، از پرداخت خمس و زکات، بالاتر است.
منهاجی معتقد است اموری همچون مدرسه و بیمارستان و غیره، در صورتی مفید است که با مالی پاک از خمس و زکات انجام شود.
[118] 8. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند پرداخت مالیات به حکومت اسلامی، از پرداخت خمس و زکات کفایت می‌کند.
منهاجی معتقد است خمس و زکات، دو فریضه‌ی شرعی و پرداخت مالیات، وظیفه‌ی ملی شهروندان است و این دو وظیفه، ربطی به هم ندارد.
[119] 9. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند خمس از اختراعات روحانیت برای امرار معاش خودشان است.
منهاجی معتقد است خمس از واجبات ثابت شده با آیات و روایات است که از عصر آغاز نبوت، تشریع شده است.
[120] 10. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند کسانی که از راه‌های غیر قانونی یا دور زدن قانون به ثروت برسند، زرنگ هستند.
منهاجی معتقد است زرنگ کسی است که آخرتش را به دنیای خود یا دنیای دیگران نفروشد.
[121] 11. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند صدقه‌، بر سادات، حرام است.
منهاجی معتقد است فقط صدقه‌ی واجب (زکات واجب و فطریه) بر سادات حرام است.

دیدگاه‌های شیعه‌ی اثنی‌عشری در باره‌ی مناسبت‌ها و ایام:
[122] 1. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند اولین شب جمعه‌ی ماه رجب، شب آرزوهاست و هر کس در این شب، هر آرزویی بکند، برآورده ‌می‌شود.
منهاجی معتقد است هر کس اولین پنجشنبه رجب را روزه بدارد و شبش نماز مخصوصی بخواند، امید است پاداش‌هایی داشته باشد.
[123] 2. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند اصلاح مو (ریش یا سر) در محرم و صفر، توهین به اهل بیت (علیهم‌السلام) است.
منهاجی معتقد است چنین کاری توهین به اهل بیت (علیهم‌السلام) نیست.
[124] 3. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند آرایش کردن زنان برای شوهرانشان در محرم و صفر، گناه دارد.
منهاجی معتقد است شایسته است زنان، همیشه خود را برای شوهرانشان آراسته بدارند، حتی در سالگرد شهادت ائمه‌ی طاهرین (علیهم‌السلام).
[125] 4. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند گوش دادن به موسیقی در محرم و صفر و شب و روز شهادت ائمه‌ی طاهرین (علیهم‌السلام)، توهین به اهل بیت (علیهم‌السلام) است.
منهاجی معتقد است گوش دادن به موسیقی در تمام روزهای سال، ممنوع است.
[126] 5. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند هلهله کردن و پخش شیرینی در پنجم یا ششم یا هفتم محرم برای عروسی حضرت قاسم (علیه‌السلام)، مستحب است.
منهاجی معتقد است اصل عروسی قاسم (علیه‌السلام) در عاشورا، ثابت نیست؛ چه رسد به این که برای آن، شیرینی پخش کنند.
[127] 6. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند نزدیکی کردن در شب و روز شهادت ائمه‌ی طاهرین (علیهم‌السلام)، دهه‌ی اول محرم و دهه‌ی آخر صفر، ناشایست است.
منهاجی معتقد است نزدیکی کردن در این ایام،‌ نهی نشده است.
[128] 7. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند در نهم ربیع الاول، از شیعیان، رفع قلم می‌شود یعنی به احترام این روز، هیچ گناهی از شیعیان نوشته نمی‌شود.
منهاجی معتقد است بعد از رسیدن مسلمان به سن تکلیف، گناهانش نوشته ‌می‌شود و در هیچ مناسبتی از مناسبت‌های مذهبی، اجازه‌ی انجام گناه ندارد.
[129] 8. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند روز بیست و سوم ذیقعده، روز مخصوص زیارت امام رضا (علیه‌السلام) است.
منهاجی معتقد است ویژه بودن این روز برای زیارت آن حضرت، شایعه‌ای دیرین، بی‌اساس و اثبات‌نشده است.
[130] 9. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند عیدی گرفتن در عید غدیر، از سادات، مایه‌ی برکت است.
منهاجی معتقد است چنین چیزی به عنوان برکت معرفی نشده است.
[131] 10. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند انداختن سفره‌ی هفت سین در ایام نوروز، باعث برکت در سال جدید است.
منهاجی معتقد است انداختن سفره‌ی هفت سین در ایام نوروز، از آداب اسلامی نیست و تأثیری در جلب برکت ندارد.
[132] 11. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند لحظه‌ی تحویل سال شمسی، ساعت استجابت دعا است.
منهاجی معتقد است لحظه‌ی تحویل سال، ساعت خاصی نیست و برایش احترام و ارزش ویژه‌ای قائل نیستند.
[133] 12. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند گره زدن سبزه در روز سیزده‌ی فروردین برای برآمدن حوائج و رسیدن به آرزوها مفید است.
منهاجی معتقد است چنین عملی، نقشی در رسیدن به حوائج ندارد.
[134] 13. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند هر اتفاقی که در شنبه بیافتد، تا آخر هفته بارها تکرار خواهد شد.
منهاجی معتقد است چنین رابطه‌ای بین شنبه و سایر روزها نیست.
[135] 14. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند خوردن پیاز در شب یا روز شنبه، خصوصاً اگر همراه دعای مخصوصی باشد، مایه‌ی پولدار شدن در طول هفته می‌شود.
منهاجی معتقد است چنین توصیه‌ای برای ثروتمند شدن نیامده است.
[136] 15. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند روزه‌ی روز دوشنبه، مستحب است.
منهاجی معتقد است روزه‌ی روز دوشنبه مکروه است.
[137] 16. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند خواندن دعای توسل در شب چهارشنبه، مستحب است.
منهاجی معتقد است توسل به آموزه‌های قرآن کریم و ائمه‌ی طاهرین (علیهم‌السلام)، بهترین وسیله برای رسیدن به کمال و سعادت است. همچنین دعای توسل را معتبر نمی‌دانند و خواندن آن در شب چهارشنبه را بدون رجحان می‌دانند.
[138] 17. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند جمعه، روز تفریح و استراحت است و به همین امور، مشغول می‌شوند.
منهاجی معتقد است جمعه، عید مذهبی و روز خاص عبادت در طول هفته است و بر عبادت خود در شب و روز جمعه می‌افزایند.
[139] 18. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند متولد شدن یا مُردن در شب و روز ولادت یا شهادت اهل بیت (علیهم‌السلام) یا سایر مناسبت‌های دینی، فضیلت است.
منهاجی معتقد است فضیلتی برای تولد و مرگ در ولادت‌ها و شهادت‌ها، وارد نشده است.

دیدگاه‌های شیعه‌ی اثنی‌عشری در باره‌ی مردگان و عالم آخرت:
[140] 1. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند نوشتن وصیت‌نامه، نحس و بدشگون است.
منهاجی معتقد است نوشتن وصیت‌نامه، ضروری است.
[141] 2. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند تلقین محتضر، موجب تضعیف روحیه‌ی او و اطرافیانش می‌شود و ترک می‌کنند.
منهاجی معتقد است تلقین، موجب نجات محتضر از هلاکت‌ها و رهایی او از ترس‌های پیشِ رویش است.
[142] 3. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند قرآن خواندن برای اموات در قبرستان و در کنار قبرشان، با ارزش‌تر از تلاوت قرآن در خانه یا مسجد است.
منهاجی معتقد است برتری تلاوت قرآن برای شادی روح مردگان در قبرستان نسبت به مسجد، ثابت‌شده نیست.
[143] 4. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند تلاوت قرآن تا سه روز در کنار قبر مرده‌ی جدید، مایه‌ی نیامدن نکیر و منکر به سراغ آن مرده می‌شود.
منهاجی معتقد است چنین سفارشی نیامده است و نقشی در سؤال قبر ندارد.
[144] 5. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند رفتن به مجالس شادی مانند عروسی حتی اگر در حد خواندن خطبه‌ی عقد باشد، تا مدتی بعد از درگذشت مردگان، بی‌احترامی به مرده و بازماندگان اوست.
منهاجی معتقد است چنین چیزی به عنوان بی‌احترامی به مُرده و بازماندگانش معرفی نشده است.

دیدگاه‌های شیعه‌ی اثنی‌عشری در باره‌ی حیوانات:
[145] 1. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند نگهداری از اسب‌ها و شتران شبیه‌خوانی، مستحب و بابرکت است.
منهاجی معتقد است چنین کاری مستحب و مایه‌ی برکت نیست.
[146] 2. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند کبوتر، شیطان و کبوترداری، کاری شیطانی و رذیلانه است.
منهاجی معتقد است نگهداری کبوتر در منزل، مایه‌ی امان خانه از خراب شدن و موجب دور شدن شیطان و جن از خانه است.

دیدگاه‌های شیعه‌ی اثنی‌عشری در باره‌ی سایر مسائل:
[147] 1. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند فرشته، مؤنث هستند.
منهاجی معتقد است جنسیتی برای فرشته به ما نرسیده است.
[148] 2. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند تا نباشد چیزکی مردم نگویند چیزها.
منهاجی معتقد است برخی شایعات، می‌تواند از اساس، باطل باشد و هیچ دستمایه‌ای جز خباثت و زیرکی سازندگان آن شایعه و ساده‌لوحی شنوندگان و بازگوکنندگان آن شایعه، نداشته باشد.
[149] 3. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند کسی که نام نیکی از او بر جای مانده باشد، سعادتمند و خوشبخت است.
منهاجی معتقد است کسی که از جهنم رها شده و به بهشت وارد شود، سعادتمند و خوشبخت است، هر چند نام و نشانی از خود باقی نگذارد.
[150] 4. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند «دروغ مصلحتی» دروغی است که برایشان مفید بوده و منافعی در بر داشته باشد.
منهاجی معتقد است «دروغ مصلحتی» دروغی است که در موارد خاص و به افراد خاص، گفته می‌شود.
[151] 5. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند «شانس» حقیقت دارد.
منهاجی معتقد است «شانس»، اثبات‌شده نیست.
[152] 6. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند سادات، در شب و روز چهارشنبه، دیوانه می‌شوند.
در منهاج فردوسیان چنین اعتقادی را ثابت‌شده نمی‌دانند.
[153] 7. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند سادات، به دلیل این که پوستشان از پوست رسول خدا (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلّم) است و به آن حضرت منسوب هستند، به آتش جهنم حرام می‌باشند و در زمهریر که محیطی یخی است، عذاب می‌شوند.
منهاجی معتقد است گنهکاران و صاحبان عقاید فاسده، هر چند از نسل استاد اعظم (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلّم) باشند، در جهنم، عذاب خواهند شد.
[154] 8. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند اگر شیطان نبود، انسان‌ها به گناه نمی‌افتادند.
منهاجی معتقد است نفس اماره، انسان را به بدی‌ها امر می‌کند، هر چند شیطان نباشد.
[155] 9. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند عدد سیزده، نحس است.
منهاجی معتقد است نحس بودن عدد سیزده ثابت نیست.
[156] 10. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند هر آبی که در مستراح باشد، هر چند ملاقات با نجاست نکرده باشد، نجس است، لذا کفش‌های کسی که از مستراح بیرون می‌آید را نجس می‌شمارند.
منهاجی معتقد است آب قلیل، فقط در صورتی که با نجاست، برخورد کند، نجس می‌شود و ملاقات کف کفش با آبی که معلوم نیست نجس است یا پاک، موجب نجس شدن آن نمی‌گردد.
[157] 11. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند برگرداندن (جفت‌کردن) کفش میهمان، نمازگزاران و عزاداران، مستحب و نوعی ابراز تواضع است.
منهاجی معتقد است سفارشی به چنین کاری نیامده است.
[158] 12. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند نیازردن دل دیگران، برتر از ترک حرام یا انجام واجب است؛ مثلاً حضور در مجالس آلوده به شراب و موسیقی را بهتر از رد دعوت و شکستن دل دعوت‌کننده می‌شمارند.
منهاجی معتقد است حضور در مجالس معصیت پروردگار، ممنوع است و کسی حق ندارد از پرهیزکاری اصحاب منهاج فردوسیان ناراحت و دلشکسته شود و اگر ناراحت و گله‌مند شد، نشانه‌ی دور بودنش از صراط مستقیم بندگی و تسلّط شیطان بر قلبش است.
[159] 13. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند آب دهان سادات و علما شفاست.
منهاجی معتقد است خوردن پسمانده‌ی آب یا غذای مؤمن ـ به قصد شفا ـ مایه‌ی شفاست ولی خوردنِ آب دهان کسی به عنوان شفا اثبات نشده است.
[160] 14. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند بلند شدن در جلو پای افراد، بویژه بزرگ‌ترها، نشانه‌ی احترام و مستحب است.
منهاجی معتقد است بلندشدن در جلو پای کسی و به احترام او، سفارش نشده است.
[161] 15. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند هم‌نمک شدن، ایجاد نوعی رابطه‌ی برادری می‌کند.
منهاجی معتقد است هم‌نمک‌شدن، مایه‌ی ایجاد حقوق برادری نمی‌شود.
[162] 16. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند عدد ابجدی برخی اسمای الهی یا نام اهل بیت (علیهم‌السلام) مانند 110 که عدد ابجدی «علی» است، مقدس و محترم است.
منهاجی معتقد است توصیه‌ای به رعایت احترام برای معادل اسماء الله و اسامی ائمه‌ی طاهرین (علیهم‌السلام) از اعداد ابجد نیامده است.
[163] 17. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند قدرت داروهای مادی، بیشتر از قدرت داروهای معنوی مانند دعا و سوره‌ی حمد است، لذا اعتمادشان بر آن‌ها، بیشتر از این‌هاست.
منهاجی معتقد است تأثیر دعا و دوا، وابسته به مشیت الهی است و نمی‌توان یکی را بر دیگری، مقدم داشت.
[164] 18. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند طلب رحمت، فقط برای مردگان است و به کار بردن جملاتی مانند «رحمة الله علیه» برای زندگان را توهین می‌شمارند.
منهاجی معتقد است تمام انسان‌ها، نیازمند رحمت الهی هستند و طلب رحمت برای زندگان را مثل طلب رحمت برای مردگان، نیکو می‌شمارند.
[165] 19. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند «شرف الشمس» [5] مایه‌ی گشایش در کارها و زیاد شدن روزی است.
منهاجی معتقد است چنین تأثیری برای «شرف الشمس» ثابت‌نشده است.
[166] 20. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند بدحجابی، بدتر از برخی گناهان کبیره مانند رباخواری، غیبت کردن و تهمت زدن است.
منهاجی معتقد است هر عملی از مواردی که در طبقات دوم و چهارم آمده است، به اندازه‌ای که در قوانین عملی، مشخص شده، گناه دارد.
[167] 21. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند افشای اسرار دیگران به دوستان نزدیک خود، خصوصاً اگر قسم‌شان بدهند که به کسی نگویند، جایز است.
منهاجی معتقد است افشای اسرار، به نزدیک و دور، ممنوع است.
[168] 22. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند عطسه، نشانه‌ی صبر است.
منهاجی معتقد است عطسه[ی غیر مریض]، نشانه‌ی تصدیق سخن است.
[169] 23. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند ترک واجب از ترس ریا، جایز است.
منهاجی معتقد است ترک واجب از ترس ریا، جایز نیست.
[170] 24. برخی شیعیان اثنی‌عشری معتقدند مشغول شدن به سرگرمی‌های بی‌فایده، توصیه‌ی اسلام به داشتن اوقات فراغت و تفریحات سالم است.
منهاجی معتقد است بعضی کارهای هدفمند مانند متعه، بازی با همسر و نماز شب خواندن، تفریحات سالم اسلامی است.

کارهای شیعه‌ی اثنی‌عشری در باره‌ی ائمه‌ی طاهرین (علیهم‌السلام):
[171] 1. برخی شیعیان اثنی‌عشری، بعد از نمازها و در پایان مجالس عزاداری، به سه امام و گاهی به دوازده امام (علیهم‌السلام) سلام می‌دهند.
در منهاج فردوسیان، استحباب چنین کاری وارد نشده است.
[172] 2. برخی شیعیان اثنی‌عشری، در هنگام گفتن نام استاد اعظم (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله‌ و سلّم)، سرشان را به نشانه‌ی احترام، خم می‌کنند.
در منهاج فردوسیان، دستوری به خم کردن سر در وقت گفتن نام آن حضرت، وارد نشده است.
[173] 3. برخی شیعیان اثنی‌عشری، حضرت امام رضا (علیه‌السلام) را با عبارت «سلطان» خطاب می‌کنند.
در منهاج فردوسیان، چنین لقبی برای آن حضرت نیامده است.
[174] 4. برخی شیعیان اثنی‌عشری، استاد حاضر (ارواحنافداه) را با عباراتی مانند «یوسف زهراء» و «یا ابن الزهراء» خطاب می‌کنند.
در منهاج فردوسیان، افراد را با نام پدر و جدشان خطاب می‌کنند.

کارهای فرقه‌ی شیعه‌ی اثنی‌عشری در باره‌ی زیارت:
[175] 1. برخی شیعیان اثنی‌عشری، برای برآمدن حوائج‌شان، به ضریح ائمه و امامزادگان، قفل و نخ می‌بندند.
در منهاج فردوسیان، چنین کاری مؤثر در برآمدن حوائج معرفی نشده است.
[176] 2. برخی شیعیان اثنی‌عشری، برخی خوراکی‌ها مانند شکلات و نخودچی را برای تبرّک، به ضریح می‌کشند.
در منهاج فردوسیان، توصیه‌ای به این کار نشده است.

کارهای شیعه‌ی اثنی‌عشری در باره‌ی عزاداری:
[177] 1. برخی شیعیان اثنی‌عشری، در ایام شهادت اهل بیت (علیهم‌السلام) یا مجالسی که به عنوان عزاداری بر پا می‌کنند، با ریتم مشخص، به سینه می‌زنند.
در منهاج فردوسیان، در ایام شهادت اهل بیت (علیهم‌السلام) یا مجالسی که به عنوان عزاداری بر پا می‌شود، روضه‌خوانی و گریه می‌کنند.
[178] 2. برخی شیعیان اثنی‌عشری، در عزاداری‌ها، با زنجیر و همراه با ریتم مشخص، به خودشان می‌زنند.
در منهاج فردوسیان، بهترین عزاداری را ذکر فضایل و اشک‌ریختن بر مظلومیت‌شان می‌دانند.
[179] 3. برخی شیعیان اثنی‌عشری، در ایام شهادت اهل بیت (علیهم‌السلام) لباس سیاه می‌پوشند و پارچه‌های سیاه آویزان می‌کنند.
در منهاج فردوسیان، سیاه پوشیدن در عزا و سیاه‌پوش کردن در و دیوارها سفارش نشده است.
[180] 4. برخی شیعیان اثنی‌عشری، در عزاداری‌هایشان برای اهل بیت (علیهم‌السلام) از آلات موسیقی مانند طبل و سنج و نَی استفاده می‌کنند.
در منهاج فردوسیان، استفاده از هر گونه ساز موسیقی در شادی یا عزا، در مجالس خودشان یا به نام اولیای دین، ممنوع است.
[181] 5. برخی شیعیان اثنی‌عشری، برخی عزاداری‌ها را به صورت دهه برگزار می‌کنند؛ مانند دهه‌ی اول محرم، دهه‌ی فاطمیه‌ی اول، دهه‌ی فاطمیه‌ی دوم، دهه‌ی محسنیّه، دهه‌ی مسلمیّه و دهه‌ی آخر صفر.
در منهاج فردوسیان، توصیه‌ای به عزاداری به صورت دهه، نیامده است.
[182] 6. برخی شیعیان اثنی‌عشری، زن‌ها در دو ماه محرم و صفر، به احترام اهل بیت (علیهم‌السلام) آرایش و اصلاح مو و صورت نمی‌کنند.
در منهاج فردوسیان، زن‌ها برای نماز و شوهر، آرایش می‌کنند و هیچگاه بدون آرایش نمی‌مانند.
[183] 7. برخی شیعیان اثنی‌عشری، مردها در محرم و صفر یا دهه‌ی اول محرم، ریش‌شان را به احترام عزای اهل بیت (علیهم‌السلام) نمی‌تراشند.
در منهاج فردوسیان، مردها بعد از رسیدن به سن تکلیف، هیچگاه ریش‌شان را نمی‌تراشند.
[184] 8. برخی شیعیان اثنی‌عشری، در روز عاشورا در دسته‌جات عزاداری به سینه‌زنی و زنجیرزنی می‌پردازند و عده‌ای، به توزیع غذا و شربت نذری و جمع کثیری به جمع‌آوری غذاهای نذری و نوشیدن انواع شربت‌ها مشغول می‌شوند.
در منهاج فردوسیان، در روز عاشورا، علاوه بر گریه بر سالار شهیدان، هزار مرتبه سوره‌ی توحید را تلاوت می‌کنند و از اول روز تا بعد از اذان ظهر روز عاشورا، آب و غذا نمی‌خورند.
[185] 9. برخی شیعیان اثنی‌عشری، در روز عاشورا، قمه می‌زنند.
در منهاج فردوسیان، توصیه‌ای به قمه‌زنی نیامده و اگر ضرر جسمی، روحی یا آبرویی برای قمه‌زن یا استادان منهاج فردوسیان (علیهم‌السلام) داشته باشد، مانع از رسیدن به کمال و سعادت می‌دانند.
[186] 10. برخی شیعیان اثنی‌عشری، خوردن تخمه، آجیل، شیرینی و میوه در شب و روز شهادت ائمه‌ی طاهرین (علیهم‌السلام) را مایه‌ی بی‌احترامی به آن بزرگواران می‌شمارند و ترک می‌کنند و کسی که مرتکب چنین اعمالی شود، را در حد کافر می‌دانند.
در منهاج فردوسیان، استفاده از هیچ نوع غذای حلالی دلالت بر احترام یا بی‌احترامی به کسی و چیزی ندارد.
[187] 11. برخی شیعیان اثنی‌عشری، در شهادت برخی معصومین (مانند حضرت فاطمه ـ سلام‌الله‌علیها ـ و امام صادق ـ علیه‌السلام) پیاده و گاهی با پای برهنه، به طرف مرقد امامان و امامزادگان حرکت می‌کنند.
در منهاج فردوسیان، توصیه‌ای به چنین کاری نشده است.
[188] 12. برخی شیعیان اثنی‌عشری، در روزهای منتهی به اربعین حسینی، به سوی کربلا، پیاده‌روی می‌کنند.
در منهاج فردوسیان، توصیه‌ای به چنین کاری نشده است.

کارهای شیعه‌ی اثنی‌عشری در باره‌ی اماکن مذهبی:
[189] 1. برخی شیعیان اثنی‌عشری، برای مساجدشان، گنبد، مناره (گلدسته) و محراب می‌سازند.
در منهاج فردوسیان، سفارشی به ساختن گنبد، مناره (گلدسته) و محراب نیامده است.
[190] 2. برخی شیعیان اثنی‌عشری، مسجدهایشان را با کاشی‌های گل و بوته، تزئین می‌کنند.
در منهاج فردوسیان، از تزئین کردن مسجد نهی شده است.

کارهای شیعه‌ی اثنی‌عشری در باره‌ی مسائل عبادی:
[191] 1. برخی شیعیان اثنی‌عشری، اذان با آیه‌ی صلوات [6] یا تسبیحات اربعه [7] یا حَوقله [8] یا آیه‌‌ی 111 سوره‌ی اسراء شروع شده و با دعا و صلوات به پایان می‌رسد.
در منهاج فردوسیان، اذان با چهار مرتبه تکبیر شروع شده و با تهلیل، به پایان می‌رسد.
[192] 2. برخی شیعیان اثنی‌عشری، بین جملات اذان، کلمات و جملات متناسب یا عبارات دعایی می‌گویند.
در منهاج فردوسیان، گفتن سخنان اضافی در بین جملات اذان، توصیه نشده است.
[193] 3. برخی شیعیان اثنی‌عشری، بعد از شهادت به توحید و رسالت استاد اعظم (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلّم) در اذان و اقامه، به ولایت امیر المؤمنین (علیه‌السلام) نیز شهادت می‌دهند. همچنین برخی افراد، شهادت رابعه به معنی شهادت بر عصمت حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) را نیز بعد از شهادت ثالثه، می‌گویند.
در منهاج فردوسیان، در اذان و اقامه فقط به توحید و رسالت استاد اعظم (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله‌ و سلّم)، شهادت داده ‌می‌شود.
[194] 4. برخی شیعیان اثنی‌عشری، اذان اعلام را غیر از اذان نماز می‌دانند و برای نماز، دوباره اذان می‌گویند.
در منهاج فردوسیان، هر گاه اذان اعلام توسط مؤذن (نه از وسائل صوتی و تصویری) گفته شود،‌ کافی از اذان نماز می‌دانند و نیازی به تکرار آن نمی‌بینند.
[195] 5. برخی شیعیان اثنی‌عشری، در حال قنوت نماز،‌ نگین انگشتر خود را به داخل دست می‌چرخانند و در حال قنوت به آن نگاه می‌کنند.
در منهاج فردوسیان، استحباب چنین عملی وارد نشده است.
[196] 6. برخی شیعیان اثنی‌عشری، بعد از نمازها در جماعت، با یکدیگر دست می‌دهند و آنان که تقیّد بیشتری به این مطلب دارند، با چند نفر از هر طرف و افراد صف جلو و عقب نیز دست می‌دهند.
در منهاج فردوسیان، توصیه‌ای به دست دادن بعد از نماز نیامده است و اگر صدمه‌زننده به تعقیبات باشد، ناپسندش می‌شمارند.
[197] 7. برخی شیعیان اثنی‌عشری، در فاصله‌ی نماز مغرب تا نماز عشاء، فقط نماز غفیله می‌خوانند.
در منهاج فردوسیان، در فاصله‌ی نماز مغرب تا نماز عشاء، نخست نافله‌ی نماز مغرب و اگر وقت باشد، نماز رسیدن به فردوس اعلی را می‌خوانند.
[198] 8. برخی شیعیان اثنی‌عشری، بعد از نماز، مهر را می‌بوسند.
در منهاج فردوسیان، توصیه‌ای به بوسیدن مهر نیامده است.
[199] 9. برخی شیعیان اثنی‌عشری، در وقت خواندن دعای «یَا مَن أرجُوهُ» در ماه رجب، ریش خود را می‌گیرند و سبابه‌ی دست راستشان را می‌جنبانند.
در منهاج فردوسیان، به خواندن این دعا بعد از تمام نمازهای واجب ماه رجب، اهمیت می‌دهند ولی گرفتن ریش را فعل استاد می‌دانند و قائل به استحباب این عمل نیستند.
[200] 10. برخی شیعیان اثنی‌عشری، برای دختران و پسرانی که به سن تکلیف می‌رسند، جشن تکلیف می‌گیرند.
در منهاج فردوسیان، توصیه‌ای به گرفتن چنین جشنی نیامده است.

کارهای شیعه‌ی اثنی‌عشری در باره‌ی قرآن:
[201] 1. برخی شیعیان اثنی‌عشری، مجلس تلاوت قرآن برگزار می‌کنند و از قاری خوش‌صدا ـ هر چند فاسد الاعتقاد و فاسق باشد ـ دعوت می‌کنند برایشان قرآن تلاوت کند.
در منهاج فردوسیان، به برگزاری چنین مجالسی سفارش نشده است.
[202] 2. برخی شیعیان اثنی‌عشری، بین تلاوت قاری رسمی، با کلماتی همچون «الله» و «الله اکبر»، او را تشویق می‌کنند.
در منهاج فردوسیان، سفارشی به چنین نوع تشویق کردن نیامده است.

کارهای شیعه‌ی اثنی‌عشری در باره‌ی ادعیه:
[203] 1. برخی شیعیان اثنی‌عشری، «بِرَحمَتِکَ یَا أرحَمَ الرَّاحِمِین» و «آمِینَ یَا رَبَّ العَالَمِین» را در انتهای هر دعایی می‌گویند.
در منهاج فردوسیان، دعاهای مأثور [9] را به همان صورتی که رسیده است، پایان می‌دهند.
[204] 2. برخی شیعیان اثنی‌عشری، دست‌هایشان را در وقت خواندن دعای توسل، به طرف آسمان بلند می‌کنند.
در منهاج فردوسیان، فقط در وقت دعا کردن، دست‌هایشان را به سوی آسمان بلند می‌کنند.
[205] 3. برخی شیعیان اثنی‌عشری، دعاها و حرزها را بعد از خواندن، می‌دمند. (فُوت می‌کنند)
در منهاج فردوسیان، به خواندن دعاها و حرزها اهمیت می‌دهند ولی آن را نمی‌دمند.

کارهای شیعه‌ی اثنی‌عشری در باره‌ی مناسبت‌ها و ایام:
[206] 1. برخی شیعیان اثنی‌عشری، در روز عاشورا،‌ تابوتی مثالی و بزرگ برای حضرت سید الشهداء (علیه‌السلام) می‌سازند و آن را می‌آرایند که به آن «نخل» گفته می‌شود.
در منهاج فردوسیان، توصیه‌ای به درست کردن چنین چیزی نشده است.
[207] 2. برخی شیعیان اثنی‌عشری، در شب چهارشنبه‌ی آخر صفر، سپند دود کرده و در کوچه‌ها و خانه‌ها می‌گردانند و آن را «صفر به در» می‌نامند.
در منهاج فردوسیان، سفارش به چنین کاری نیامده است.
[208] 3. برخی شیعیان اثنی‌عشری، نهم ربیع الاول را به مناسبت کشته شدن دشمن خدا، «عید الزهراء» و «غدیر دوم» می‌دانند و جشن می‌گیرند.
در منهاج فردوسیان، چنین فضایلی برای این روز، ثابت نیست و جشن گرفتن در آن، سند معتبری ندارد.
[209] 4. برخی شیعیان اثنی‌عشری، نهم ربیع الاول را به مناسبت رسیدن حضرت صاحب الامر (علیه‌السلام) به امامت، گرامی می‌دارند.
در منهاج فردوسیان، توصیه‌ای به چنین کاری نرسیده است.
[210] 5. برخی شیعیان اثنی‌عشری، روز هفدهم ربیع الاول را با دادنِ غذا، شیرینی و شربت، گرامی می‌دارند.
در منهاج فردوسیان، روز هفدهم ربیع الاول را روزه می‌گیرند.
[211] 6. برخی شیعیان اثنی‌عشری، در شب مبعث، مراسم جشن برگزار کرده و به شعرخوانی در مدح این مناسبت می‌پردازند و با کف و سوت و توزیع شربت و شیرینی، این شب را گرامی می‌دارند.
در منهاج فردوسیان، شعرخوانی در شب را ترک می‌کنند و عبادت در این شب که ثواب شصت سال عبادت دارد را غنیمت می‌شمارند.
[212] 7. برخی شیعیان اثنی‌عشری، ظهرهای شعبان، بعد از نمازهای جماعت،‌ صلوات شعبانیه می‌خوانند.
در منهاج فردوسیان، خواندن این صلوات در ماه شعبان را فعل استاد می‌دانند و قائل به استحباب آن نیستند.
[213] 8. برخی شیعیان اثنی‌عشری، عصر روز چهاردهم شعبان (شب برات)، شیرینی، میوه و شربت بسیار بر قبر مردگان می‌گذارند و این را موجب شادی روح مردگان می‌دانند.
در منهاج فردوسیان، توصیه‌ای برای حضور در عصر روز چهاردهم شعبان، در قبرستان و بر سر قبر مردگان، نیامده است.
[214] 9. برخی شیعیان اثنی‌عشری، شب نیمه‌ی شعبان را با برپایی مجالس جشن همراه با شعرخوانی در مدح امام عصر (علیه‌السلام) و کف زدن و هلهله کردن گرامی می‌دارند.
در منهاج فردوسیان، در شب نیمه‌ی شعبان، غسل می‌کنند و یک‌صد رکعت (پنجاه دو رکعتی) نماز، در هر رکعت بعد از حمد، ده مرتبه سوره‌ی توحید می‌خوانند و آن شب را به عبادت، احیاء می‌دارند.
[215] 10. برخی شیعیان اثنی‌عشری، در شب‌های قدر، دعای جوشن کبیر را معمولاً به صورت دسته‌جمعی می‌خوانند و به عزاداری و سینه‌زنی می‌پردازند.
در منهاج فردوسیان، در شب‌های بیست و یکم و بیست و سوم ماه رمضان، یک‌صد رکعت (پنجاه دو رکعتی) نماز، در هر رکعت بعد از حمد، ده مرتبه سوره‌ی توحید بجا می‌آورند و دعای جوشن کبیر را در شب اول ماه رمضان می‌خوانند.
[216] 11. برخی شیعیان اثنی‌عشری، کسی که در ایام حج یا حتی ماه ذی‌حجه به دنیا آمده باشد را حاجی می‌خوانند.
در منهاج فردوسیان، چنین سفارشی نیامده است.
[217] 12. برخی شیعیان اثنی‌عشری، روز عید غدیر، مؤمنین را به صرف ناهار، دعوت می‌کنند.
در منهاج فردوسیان، روز عید غدیر را روزه می‌گیرند و دیگران را برای افطار، دعوت می‌کنند.
[218] 13. برخی شیعیان اثنی‌عشری، در عید غدیر، به دیدن سادات می‌روند.
در منهاج فردوسیان، چنین دستوری نیامده است.
[219] 14. برخی شیعیان اثنی‌عشری، در شب چهارشنبه آخر سال، از روی آتش می‌پرند تا سرخی و سرزندگی آتش را بگیرند و زردی و پژمردگی خود را به آتش بدهند.
در منهاج فردوسیان، چنین عملی را قبول ندارند و انجام نمی‌دهند.
[220] 15. برخی شیعیان اثنی‌عشری، در لحظه‌ی تحویل سال شمسی، دعای «یَا مُقَلِّبَ القُلُوب» می‌خوانند.
در منهاج فردوسیان، توصیه‌ای به خواندن چنین دعایی در لحظه‌ی تحویل سال نشده است.
[221] 16. برخی شیعیان اثنی‌عشری، روز سیزده‌ی فروردین را ـ برای بیرون بردن نحسی آن ـ بیرون از خانه یا شهر سپری می‌کنند.
در منهاج فردوسیان، توصیه‌ای به بیرون رفتن در روز سیزدهم فروردین نیامده است.
[222] 17. برخی شیعیان اثنی‌عشری، در شب چهارشنبه، به مسجد جمکران می‌روند.
در منهاج فردوسیان، توسل به حضرت صاحب الزمان (ارواحنا فداه) با زیارات معتبر مانند زیارت آل یاسین را راهگشای کمال و سعادت می‌دانند ولی شب چهارشنبه را دارای خاصیتی نمی‌دانند.
[223] 18. برخی شیعیان اثنی‌عشری، برای برآمدن حوائج‌شان، چهل شب چهارشنبه به مسجد جمکران می‌روند.
در منهاج فردوسیان، چنین عملی را در رسیدن به حاجت، معتبر نمی‌دانند، هر چند توسل به استاد حاضر (ارواحنا فداه) در هر شرایط و زمان و مکانی، را مطلوب می‌دانند.
[224] 19. برخی شیعیان اثنی‌عشری، دعای ندبه را در صبح جمعه می‌خوانند.
در منهاج فردوسیان، خواندن این دعا، زمان مشخصی ندارد.

کارهای شیعه‌ی اثنی‌عشری در باره‌ی خانواده:
[225] 1. برخی شیعیان اثنی‌عشری، دست پدر، مادر، پدرزن، مادرزن، سادات، معلم و سالخوردگان را ـ به نشانه‌ی تواضع و احترام ـ می‌بوسند.
در منهاج فردوسیان، بوسیدن دست هر کس ـ جز پیامبر و وصی پیامبر ـ ممنوع است.
[226] 2. برخی شیعیان اثنی‌عشری، در سالروز تولد فرزندانشان، برای آنان جشن تولد می‌گیرند.
در منهاج فردوسیان، توصیه‌ای به گرفتن چنین جشنی نیامده است.

کارهای شیعه‌ی اثنی‌عشری در باره‌ی امور مالی و اقتصادی:
[227] 1. برخی شیعیان اثنی‌عشری، صدقه‌ی نقدی را قبل از پرداخت، دور سر خود و فرزندانشان یا کالای جدیدی که قصد دارند برای محافظت آن صدقه بدهند، می‌چرخانند.
در منهاج فردوسیان، پرداخت صدقه را قبول دارند ولی چرخاندن آن به دور سر، وجهی ندارد.
[228] 2. برخی شیعیان اثنی‌عشری، هر گاه برای چیزی مثل خرید مسکن یا مرکب، قربانی کنند، آن چیز را با بخشی از خون قربانی آغشته می‌کنند.
در منهاج فردوسیان، چنین کاری نمی‌کنند و آن را مایه‌ی گسترش نجاست می‌دانند.

کارهای شیعه‌ی اثنی‌عشری در باره‌ی سفر و مسافر:
[229] 1. برخی شیعیان اثنی‌عشری، مسافر را برای محافظت، از زیر قرآن عبور می‌دهند.
در منهاج فردوسیان، توصیه‌ای به چنین عملی برای محافظت نیامده است.
[230] 2. برخی شیعیان اثنی‌عشری، پشت سر مسافر، آب و سبزه می‌ریزند.
در منهاج فردوسیان، توصیه‌ای به چنین عملی نیامده و انجامش را مفید به حال مسافر و بازماندگان نمی‌دانند.
[231] 3. برخی شیعیان اثنی‌عشری، برای سفر عتبات عالیات (کربلا، نجف، سامرا و کاظمین)،‌ ولیمه می‌دهند.
در منهاج فردوسیان، چنین سفارشی وارد نشده است.

کارهای شیعه‌ی اثنی‌عشری در باره‌ی مردگان و عالم آخرت:
[232] 1. برخی شیعیان اثنی‌عشری، در روزهای اول وفات مردگان،‌ صاحبان عزا، به مردمی که به تسلیت آنان آمده‌اند،‌ غذا می‌دهند.
در منهاج فردوسیان، تا سه روز از وفات مردگان، همسایگان و اقوام، برای صاحبان عزا، غذا می‌برند.
[233] 2. برخی شیعیان اثنی‌عشری، برای مردگانشان در روزهای اول، سوم، هفتم و چهلم وفات، مراسم یادبودی برگزار می‌کنند، همچنین هر ساله در همان روز، مراسم سالگردی برایش برپا می‌نمایند.
در منهاج فردوسیان، چنین روزهایی را ارزش نمی‌نهند و هزینه‌های آن را برای شادی روح آن مُرده، صدقه می‌دهند.
[234] 3. برخی شیعیان اثنی‌عشری، تا مدت‌ها بعد از درگذشت مردگان، به مجالس شادی مانند عروسی، حتی اگر در حد خواندن خطبه‌ی عقد باشد، نمی‌روند.
در منهاج فردوسیان، از رفتن به مجالس شادی مانند عروسی، بعد از درگذشت مردگان، نهی نشده است.
[235] 4. برخی شیعیان اثنی‌عشری، مراسم ازدواج ـ حتی در حد عقد معمولی ـ را به خاطر مُردن اقوام (حتی اگر پیر یا از اقوام دور باشد) به تأخیر می‌اندازند.
در منهاج فردوسیان، چنین توصیه‌ای نیامده است.
[236] 5. برخی شیعیان اثنی‌عشری، در شهرهایی که مرقد امام یا امامزاده دارد، جنازه‌ی مردگانشان را قبل از دفن،‌ به آنجا برده و طواف می‌دهند.
در منهاج فردوسیان، چنین توصیه‌ای وارد نشده است.
[237] 6. برخی شیعیان اثنی‌عشری، جنازه‌‌ی کسانی که در ساختن مسجدی، بانی بوده یا شرکت فعال در ساخت یا مراسم آن مسجد داشته‌اند را قبل از دفن، به آن مسجد می‌برند.
در منهاج فردوسیان، چنین توصیه‌ای نشده است.
[238] 7. برخی شیعیان اثنی‌عشری، عصر پنجشنبه به زیارت اهل قبور می‌روند.
در منهاج فردوسیان، صبح جمعه به زیارت اهل قبور می‌روند.
[239] 8. برخی شیعیان اثنی‌عشری، به احترام مردگانشان، تا مدتی از تراشیدن ریش‌، خودداری می‌کنند.
در منهاج فردوسیان، تراشیدن ریش برای مردان، از اول رسیدن به سن تکلیف، ممنوع است و ربطی به زنده بودن و مردن کسی ندارد.

کارهای شیعه‌ی اثنی‌عشری در باره‌ی سایر امور:
[240] 1. برخی شیعیان اثنی‌عشری، با «یا علی» و «یا علی مدد» با یکدیگر خداحافظی می‌کنند.
در منهاج فردوسیان، با کلمه‌ی «سلام» یا هم‌معنی آن مانند «به سلامت» با یکدیگر خداحافظی می‌کنند.
[241] 2. برخی شیعیان اثنی‌عشری، وقتی از کسی یا چیزی خوششان بیاید، برای این که او را از چشم‌زخم و پیش‌آمدهای ناگوار در امان بدارند، به میز یا درِ چوبی می‌زنند و جمله‌ی «بزنم به تخته» را بر زبان می‌آورند.
در منهاج فردوسیان، برای دفع چشم زخم، دو آیه‌ی آخر سوره‌ی قلم یا ذکر «ما شاء الله لا حول و لا قوة الا بالله» را می‌خوانند.
[242] 3. برخی شیعیان اثنی‌عشری، به نمک، زیاد احترام می‌گزارند و برای آن حقوقی در وفاداری قائلند.
در منهاج فردوسیان، توصیه‌ای در خصوص احترام گزاردن به نمک نیامده است.
[243] 4. برخی شیعیان اثنی‌عشری، از استخاره، توقع پیش‌گویی و اطلاع یافتن از گمشده دارند.
در منهاج فردوسیان، استخاره را در موارد سرگردانی و برای خروج از تحیّر انجام می‌دهند.
[244] 5. برخی شیعیان اثنی‌عشری، نصیحت را مذموم می‌شمارند و نصیحت‌کننده را برتری‌طلب می‌پندارند.
در منهاج فردوسیان، نصیحت را جلوه‌ی مهربانی و مایه‌ی رشد و تعالی می‌شمارند.
[245] 6. برخی شیعیان اثنی‌عشری، فال حافظ را قبول دارند.
در منهاج فردوسیان، چنین چیزی را قبول ندارند.
[246] 7. برخی شیعیان اثنی‌عشری، منبری‌ها و برخی متدینین، منبر را می‌بوسند.
در منهاج فردوسیان، چنین توصیه‌ای نرسیده است.
[247] 8. برخی شیعیان اثنی‌عشری، بعد از مصافحه،‌ دستشان را می‌بوسند و به پیشانی‌شان می‌گذارند.
در منهاج فردوسیان، چنین توصیه‌ای نرسیده است.
[248] 9. برخی شیعیان اثنی‌عشری، لباس و برخی خوراکی‌ها مانند شکلات را برای تبرّک، به تابوت شهید می‌کشند.
در منهاج فردوسیان، توصیه‌ای به این کار نشده است.

…………………………….
[1] اصطلاح «شیعه‌ی اثنی‌عشری» برگرفته از قرآن یا روایت نیست بلکه اصطلاحی کلامی است. «شیعه» نیز به مرور زمان، بر پیروان امیر المؤمنین (علیه‌السلام) اطلاق شده و در صدر اسلام، در معنی لغوی آن، یعنی پیرو، استفاده می‌شده است.
[2] قرآن کریم می‌فرماید: «یَا أَیُهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِ وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ کَجَهْرِ بَعْضِکُمْ لِبَعْضٍ أَن تَحْبَطَ أَعْمَالُکُمْ وَأَنتُمْ لَا تَشْعُرُونَ». ترجمه: ای کسانی که ایمان آورده‏اید صدایتان را بلندتر از صدای پیامبر مکنید و همچنانکه بعضی از شما با بعضی دیگر بلند سخن می‏گویید با او به صدای بلند سخن مگویید مبادا بی‏‌آن‌که بدانید کرده‌‏هایتان تباه شود. (سوره‌ی حجرات، آیه‌ی 2)
[3] سَبحه: مجموعه‌ای از دانه‌هاست که توسط نخی در کنار هم نگه‌داشته می‌شود و برای شمارش ذکر استفاده می‌شود. به اشتباه، به آن «تسبیح» گفته می‌شود.
[4] سوره‌ی نمل، آیه‌ی 62. ترجمه: یا [کیست] آن کس که درمانده را چون وی را بخواند اجابت می‏کند و گرفتاری را برطرف می‏گرداند؟!
[5] شرف الشمس: ذکری است که در روز نوزدهم فروردین‌ماه، بر روی عقیق زرد حکاکی شده یا بر کاغذ زرد، نوشته می‌شود. برای نوشتنش، آداب و رسوم خاصی بیان کرده‌اند و برای در دست داشتن چنین انگشتری، خواص بسیار مانند جلب ثروت و دفع فقر و محافظت از بلاها ذکر کرده‌اند. هیچ اثری از چنین چیزی در روایات نیست و تمام آن، برگرفته از علوم غریبه و بافته‌های ارباب طلسمات است.
[6] آیه‌ی صلوات: آیه‌ی 56 سوره‌ی احزاب که می‌فرماید: «إِنَّ اللهَ وَ مَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیمًا».
[7] تسبیحات اربعه: ذکر شریفِ «سُبحانَ اللهِ وَ الحَمدُ للهِ وَ لا إلَهَ إلَّا اللهُ وَ اللهُ أکبَرُ»
[8] حوقله: ذکر شریفِ «لاَ حَولَ وَ لاَ قُوَّةَ إلاَّ بِاللّهِ العَلِیِّ العَظِیمِ»
[9] مأثور: حدیثی که معتبر است و سند و منبع درستی دارد. 

سؤال: آیا تمام مخالفان و دشمنان منهاج فردوسیان در یک درجه قرار دارند؟

جواب: دشمنان و مخالفین منهاج فردوسیان را درجاتی است که در زیر به آن اشاره می‌کنیم:

منهاج‌پاد خوش‌خیم: کسانی هستند که با شنیدن پاره‌ای اتهامات نسبت به نظام تربیتی منهاج فردوسیان یا اصحاب منهاج فردوسیان، نسبت به این برنامه‌ی تربیتی و کسانی که بر طبق آن سیر تکاملی دارند، نظر موافق و مثبتی ندارند. اینان چون فقط دچار سوء تفاهم هستند، به راحتی قابل اصلاح و درمان بوده و مخالفت‌شان، خوش‌خیم است.

منهاج‌پاد بدخیم: کسانی هستند که علاوه بر بدگمانی نسبت به منهاج فردوسیان و اصحاب آن، زبان به بدگویی و تهمت‌پراکنی و شایعه‌گستری نسبت به این برنامه می‌گشایند. اینان اگر در شرایط مساعدی قرار بگیرند، امید اصلاح در باره‌شان می‌رود.

منهاج‌پاد دژخیم: کسانی هستند که به خیال خام خود، می‌کوشند تا نور جهان‌افروز نظام جامع تربیتی منهاج فردوسیان را خاموش یا کم‌فروغ سازند. این افراد، با توجه به اشکالی که در ناحیه‌ی نطفه دارند، هیچگاه به راه رشد نخواهند آمد و چیزی جز «سکوت» و «سلام» جوابشان نیست.

سؤال: آیا تمام اصحاب منهاج فردوسیان در یک درجه قرار دارند؟

جواب: اصحاب منهاج فردوسیان را درجاتی است که شاید بتوان به صورت زیر، تقسیم و تعریف نمود:

منهاج‌دوست: کسانی هستند که مخالفتی با نظام تربیتی منهاج فردوسیان ندارند و دوست دارند در فرصت و فراغتی که برایشان حاصل شد، به مطالعه‌ی قواعد نظری و قوانین عملی آن بپردازند و منتظرند توفیقی از حضرت باری تعالی نصیبشان شود که قوانین عملی منهاج فردوسیان را مراعات نمایند.

منهاج‌خوان: کسانی هستند که فرصت و فراغتی برای مطالعه‌ی قواعد نظری و قوانین عملی منهاج فردوسیان پیدا کرده‌اند و می‌خواهند از طریق مطالعه‌ی آثار منهاجی، بیشتر و بهتر با این برنامه آشنا شوند.

منهاج‌دان: کسانی هستند که اطلاع اجمالی‌ای از قواعد نظری و قوانین عملی منهاج فردوسیان دارند، و آن را جدید و جذاب می‌شمارند، هر چند خود را مقیّد به مراعات قوانین عملی آن نمی‌دانند.

منهاج‌یار: کسانی هستند که در استجماع قواعد نظری و قوانین عملی منهاج فردوسیان، یاری‌رسان دفتر مرکزی منهاج فردوسیان می‌باشند. اینان از دقت بالایی در غلط‌یابی برخوردارند و در عرفی‌سازی ادبیات این برنامه و همه‌فهم کردن آن، نقش بسزایی دارند.

منهاج‌گو: کسانی هستند که قواعد نظری و قوانین عملی منهاج فردوسیان را برای دیگران بازگو می‌کنند. از اینان به «مبلغین منهاج فردوسیان» نیز تعبیر می‌شود.

منهاج‌نت: کسانی هستند که منهاج فردوسیان را در فضاهای مجازی تبلیغ می‌کنند. فضاهایی مانند پایگاه‌های اینترنتی (Web Site)، یادداشت‌های اینترنتی (Web Log)، اتاق‌‌های گفتگو (Chat Room)، انجمن‌ها (Forum) و همچنین نرم‌افزارهای اجتماعی و مانند اینها.

منهاج‌کوش: کسانی هستند که اعتقاد به قواعد نظری و مراعات کردنِ قوانین عملی منهاج فردوسیان را جدّی گرفته و با کوشش فراوان، سعی بلیغ در انجام آن‌ها دارند.
البته افراد دیگری نیز وجود دارند که گر چه نمی‌توان آنان را جزء اصحاب منهاج فردوسیان برشمرد، ولی جزء مخالفان و دشمنان هم به شمار نمی‌آیند. برخی از این افراد عبارتند از:

منهاج‌زده: کسانی هستند که بعد از مدتی مراعات کردنِ قوانین عملی به صورت پراکنده و نامنظم، از رسیدن به نتیجه‌ی خاص، محروم می‌شوند و در نتیجه، سرخورده و ناامید گشته و دلسردانه به آن ادامه می‌دهند یا مراعات قوانین را ترک می‌کنند. و حتی در شرایط وخیم، به مخالفین می‌پیوندند و این برنامه را ناکارآمد معرفی می‌نمایند.

منهاج‌فخر: کسانی هستند که منطق قوی منهاج فردوسیان، آنان را جذب می‌کند و علاقه‌مند می‌شوند برای فخرفروشی در نزد دیگران و مقابله‌ی علمی با کسانی که اطلاعات ضعیفی از دین دارند، با قواعد نظری و قوانین عملی آن آشنا شوند. اینان معمولاً از میان دانشجویانی هستند که می‌خواهند در مناظره‌های دینی، از طلاب حوزوی، پیشی بگیرند.

سؤال: آیا منهاجی شدن، شخص را از جامعه، منزوی می‌کند؟

جواب: این سؤال از آنجا ناشی شده که برخی افراد، «جامعه» را به درستی نمی‌شناسند و دور شدن اصحاب منهاج فردوسیان از جماعت نااهلان را انزوا و عزلت می‌پندارند.
جامعه به دو گروه کلّیِ «خوبان» و «بدان» تقسیم می‌شود. منهاجی شدن، موجب می‌شود که شخص، از «بدان» جامعه منزوی شده و با «خوبان» جامعه، پیوند برقرار نماید. اکنون به بررسی بیشتر هر کدام از این دو گزینه می‌پردازیم:

بُریدن از بَدان:
یکی از ثمرات منهاجی شدن، قوت یافتن عقل است و از پیامدهای قوت عقل، دوری گزیدن از نااهلان است. امام کاظم (علیه‌السلام) فرمودند:
«یا هِشَامُ، الصَّبْرُ عَلَی الْوَحْدَةِ عَلَامَةُ قُوَّةِ الْعَقْلِ فَمَنْ عَقَلَ عَنِ الله اعْتَزَلَ أَهْلَ الدُّنْیا وَ الرَّاغِبِینَ فِیهَا وَ رَغِبَ فِیمَا عِنْدَ الله وَ کانَ‏ الله أُنْسَهُ فِی الْوَحْشَةِ وَ صَاحِبَهُ فِی الْوَحْدَةِ وَ غِنَاهُ فِی الْعَیلَةِ وَ مُعِزَّهُ مِنْ غَیرِ عَشِیرَةٍ» [کافی، محدث کلینی، جلد 1، صفحه‌ی 17، کتاب العقل و الجهل]
ترجمه: ای هشام، صبر کردن بر تنهایی، نشانه‌ی قوت عقل است. پس کسی که عاقل شود، از اهل دنیا و رغبت‌کنندگان در آن عزلت گزیند و به آنچه در نزد خدای تعالی‌ست رغبت نماید و خداوند، انس او در وحشت و همراه او در تنهایی و بی‌نیازی او در نیازمندی و عزت‌دهنده‌ی او بدون خاندان باشد.
یکی از دستورات اسلام عزیز، دوری گزیدن از همنشینی با نااهلان و اهل دنیاست. کسانی که همتشان مصروف لذت‌های زودگذر و فانی دنیاست. امام سجاد (علیه‌السلام) فرمودند:
«لَیسَ لَکَ أَنْ تَقْعُدَ مَعَ مَنْ شِئْتَ» [مسائل علی بن جعفر و مستدرکاتها، صفحه‌ی 344، اخلاقیات]
ترجمه: نمی‌توانی با هر کسی که بخواهی، بنشینی [و همنشین شوی].
پس اگر «جامعه» را به اینگونه افراد،‌ معنی کنیم، می‌توان با افتخار اعلان نمود که منهاجی شدن، موجب منزوی شدن از «جامعه»، یعنی جماعت نااهلان و غافلان می‌شود؛ زیرا کناره‌گیری از جامعه‌ی فاسد، برای رسیدن به کمال و سعادت، بهتر بوده و شرط رسیدن است.
برخی آموزه‌های استادان منهاج فردوسیان، تأکید بر انزوا گزیدن و کناره‌گرفتن از برخی طبقات جامعه دارد. برخی از این طبقات اجتماعی عبارتند از:

ـ ستمکاران:
● محکم 1:
«وَإِذَا رَأَیتَ الَّذِینَ یخُوضُونَ فِی آیاتِنَا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّی یخُوضُواْ فِی حَدِیثٍ غَیرِهِ وَإِمَّا ینسِینَّک الشَّیطَانُ فَلاَ تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّکرَی مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ» [سوره‌ی انعام، آیه‌ی 68]
ترجمه: و چون ببینی کسانی [به قصد تخطئه] در آیات ما فرو می‏روند از ایشان روی برتاب تا در سخنی غیر از آن درآیند و اگر شیطان تو را [در این باره] به فراموشی انداخت پس از توجه [دیگر] با قوم ستمکار منشین.

ـ دانشمندان بدکردار:
● سند 1:
قال عَلِی (علیه‌السلام): «إِیّاکمْ وَ الْجُهَّالَ مِنَ الْمُتَعَبِّدِینَ وَ الْفُجَّارَ مِنَ الْعُلَمَاءِ فَإِنَّهُمْ فِتْنَةُ کُلِّ مَفْتُونٍ» [قرب الإسناد، حمیری، صفحه‌ی 70، احادیث متفرقة]
ترجمه: بپرهیزید از عبادت‌کنندگان نادان و دانشمندان فاجر که ایشان، بلای بلارسیدگان هستند.
● سند 2:
قَالَ النَّبِی (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله‌ و سلّم): «لَا تَجْلِسُوا عِنْدَ کلِّ دَاعٍ مُدَّعٍ یدْعُوکمْ مِنَ الْیقِینِ إِلَی الشَّک وَ مِنَ الْإِخْلَاصِ إِلَی الرِّیاءِ وَ مِنَ التَّوَاضُعِ إِلَی الْکبْرِ وَ مِنَ النَّصِیحَةِ إِلَی الْعَدَاوَةِ وَ مِنَ الزُّهْدِ إِلَی الرَّغْبَةِ» [عدة الداعی و نجاح الساعی، ابن فهد حلی، صفحه‌ی 78، القسم السادس ما یرجع إلی الفعل]
ترجمه: در نزد هر دعوت‌کننده‌ی ادعاکننده منشینید که شما را از یقین به شک و از اخلاص به ریا و از تواضع به کبر و از خیرخواهی به دشمنی و از بیزاری به رغبت کردن دعوت کند.

ـ عبادت‌کنندگان جاهل:
● سند 1:
قال عَلِی (علیه‌السلام): «إِیّاکُمْ وَ الْجُهَّالَ مِنَ الْمُتَعَبِّدِینَ وَ الْفُجَّارَ مِنَ الْعُلَمَاءِ فَإِنَّهُمْ فِتْنَةُ کُلِّ مَفْتُونٍ» [قرب الإسناد، حمیری، صفحه‌ی 70، احادیث متفرقة]
ترجمه: بپرهیزید از عبادت‌کنندگان نادان و دانشمندان فاجر که ایشان، بلای بلارسیدگان هستند.

ـ بی‌پروایان (ماجِن [1]):
● سند 1:
عَنْ أَبِی عَبْدِ الله (علیه‌السلام) قَالَ: «کانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیه‌السلام) إِذَا صَعِدَ الْمِنْبَرَ قَالَ: ینْبَغِی لِلْمُسْلِمِ أَنْ یتَجَنَّبَ مُؤَاخَاةَ ثَلَاثَةٍ الْمَاجِنِ الْفَاجِرِ وَ الْأَحْمَقِ وَ الْکذَّابِ فَأَمَّا الْمَاجِنُ الْفَاجِرُ فَیُزَیِّنُ لَکَ فِعْلَهُ وَ یُحِبُّ أَنْ تَکونَ مِثْلَهُ وَ لَا یعِینُک عَلَی أَمْرِ دِینِک وَ مَعَادِک وَ مُقَارَنَتُهُ جَفَاءٌ وَ قَسْوَةٌ وَ مَدْخَلُهُ وَ مَخْرَجُهُ عَارٌ عَلَیکَ» [کافی، محدث کلینی، جلد 2، صفحه‌ی 639، باب من تکره مجالسته و مرافقته]
ترجمه: امیر المؤمنین (علیه‌السلام) هر گاه بر منبر بالا می‌رفتند می‌فرمودند: شایسته است برای مسلمان که از برادری [و همنشینی] با سه [طایفه] اجتناب کند؛ ماجن فاجر و احمق و دروغ‌گو. اما ماجن فاجر، پس کارش را برای تو زینت می‌دهد و دوست دارد که مانند او باشی و تو را بر امر دین و معادت یاری نمی‌رساند. و همنشینی با او، جفا و سنگدلی است و ورود و خروج او، ننگ است بر تو.

ـ احمق‌ها:
● سند 1:
عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (علیه‌السلام) قَالَ لِابْنِهِ الْحَسَنِ (علیه‌السلام): «یَا بُنَیَ احْفَظْ عَنِّی أَرْبَعاً … یَا بُنَیَ إِیَاکَ وَ مُصَادَقَةَ الْأَحْمَقِ فَإِنَّهُ یُرِیدُ أَنْ یَنْفَعَکَ فَیَضُرَّکَ …» [نهج البلاغة، سید رضی (صبحی صالح)، حکمت 38]
ترجمه: امیر المؤمنین (علیه‌السلام) به فرزندشان امام حسن (علیه‌السلام) فرمودند: «ای پسرم، چهار چیز از من فرا بگیر … ای پسرم، بپرهیز از دوستی با احمق که آن می‌خواهد به تو فایده برساند، ولی ضرر به تو می‌زد …
● سند 2:
عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ (علیه‌السلام) قَالَ: أَرَدْتُ سَفَراً فَأَوْصَی إِلَی أَبِی عَلِی بْنُ الْحُسَینِ (علیه‌السلام) فَقَالَ فِی وَصِیتِهِ: «إِیاک یا بُنَی أَنْ تُصَاحِبَ الْأَحْمَقَ أَوْ تُخَالِطَهُ وَ اهْجُرْهُ وَ لَا تُحَادِثْهُ فَإِنَّ الْأَحْمَقَ هُجْنَةٌ عَیابٌ غَائِباً کانَ أَوْ حَاضِراً إِنْ تَکلَّمَ فَضَحَهُ حُمْقُهُ وَ إِنْ سَکتَ قَصَرَ بِهِ عِیّهُ وَ إِنْ عَمِلَ أَفْسَدَ وَ إِنِ اسْتُرْعِی أَضَاعَ، لَا عِلْمُهُ مِنْ نَفْسِهِ یُغْنِیهِ وَ لَا عِلْمُ غَیرِهِ یَنْفَعُهُ وَ لَا یُطِیعُ نَاصِحَهُ وَ لَا یَسْتَرِیحُ مُقَارِنُه، تَوَدُّ أُمُّهُ أنّها ثَکلَتْهُ وَ امْرَأَتُهُ أنّها فَقَدَتْهُ وَ جَارُهُ بُعْدَ دَارِهِ وَ جَلِیسُهُ الْوَحْدَةَ مِنْ مُجَالَسَتِهِ إِنْ کانَ أَصْغَرَ مَنْ فِی الْمَجْلِسِ أَعْنَی مَنْ فَوْقَهُ وَ إِنْ کانَ أَکبَرَهُمْ أَفْسَدَ مَنْ دُونَهُ‏» [امالی، شیخ طوسی، صفحه‌ی 613، مجلس یوم الجمعة الحادی و العشرین من شهر ربیع الآخر سنة سبع و خمسین و أربعمائة]
ترجمه: امام باقر (علیه‌السلام) فرمودند: قصد سفر داشتم که پدرم امام سجاد (علیه‌السلام) به من توصیه فرمودند: فرزندم! از همنشینی یا رفت و آمد با احمق بپرهیز و از او دوری کن و با وی همسخن مشو؛ زیرا احمق، غایب باشد یا حاضر، پست و فرومایه است؛ هرگاه زبان به سخن گشاید، حماقتش او را رسوا کند و هرگاه خاموش شود، به دلیل ناتوانی در سخن گفتن باشد، اگر کاری کند خرابی به بار آورد و چون مسؤولیتی به عهده گیرد آن را تباه سازد، نه علم خودش به کار او می‌آید و نه دانش دیگران سودش می‌رساند، به سخن خیرخواه خود گوش نمی‌دهد، و همنشینش از دست او آسوده نیست، مادرش آرزوی مرگ او را دارد و همسرش آرزوی از دست دادن او را و همسایه‌اش آرزوی رفتن از همسایگی‌اش را و همنشینش آرزوی خلاصی از همنشینی او را. اگر در مجلسی کمترین فرد مجلس باشد، بالاتر از خود را به رنج افکند و اگر بالاترین فرد باشد، فرو دستان خود را به فساد و تباهی کشاند.
● سند 3:
عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (علیه‌السلام) قَالَ: «لَا تُقَارِنْ وَ لَا تُؤَاخِ أَرْبَعَةً الْأَحْمَقَ وَ الْبَخِیلَ وَ الْجَبَانَ وَ الْکذَّابَ أَمَّا الْأَحْمَقُ فَیُرِیدُ أَنْ ینْفَعَک فَیضُرُّکَ» [خصال، شیخ صدوق، جلد 1، صفحه‌ی 244، النهی عن مصادقة أربعة و مؤاخاتهم]
ترجمه: همنشینی مکن و برادری منما با چهار نفر، احمق و بخیل و ترسو و دروغ‌گو … اما احمق، پس می‌خواهد که به تو فایده برساند ولی به تو ضرر می‌زند.
● سند 4:
عَنْ أَبِی عَبْدِ الله (علیه‌السلام) قَالَ: «کانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیه‌السلام) إِذَا صَعِدَ الْمِنْبَرَ قَالَ: یَنْبَغِی لِلْمُسْلِمِ أَنْ یتَجَنَّبَ مُؤَاخَاةَ ثَلَاثَةٍ الْمَاجِنِ الْفَاجِرِ وَ الْأَحْمَقِ وَ الْکذَّابِ … وَ أَمَّا الْأَحْمَقُ فَإِنَّهُ لَا یشِیرُ عَلَیک بِخَیرٍ وَ لَا یرْجَی لِصَرْفِ السُّوءِ عَنْک وَ لَوْ أَجْهَدَ نَفْسَهُ وَ رُبَّمَا أَرَادَ مَنْفَعَتَک فَضَرَّک‏ فَمَوْتُهُ خَیرٌ مِنْ حَیاتِهِ وَ سُکوتُهُ خَیرٌ مِنْ نُطْقِهِ وَ بُعْدُهُ خَیرٌ مِنْ قُرْبِهِ» [کافی، محدث کلینی، جلد 2، صفحه‌ی 639، باب من تکره مجالسته و مرافقته]
ترجمه: امیر المؤمنین (علیه‌السلام) هر گاه بر منبر بالا می‌رفتند می‌فرمودند: شایسته است برای مسلمان که از برادری [و همنشینی] با سه [طایفه] اجتناب کند؛ ماجن فاجر و احمق و دروغ‌گو … و اما احمق، پس او بر تو اشاره‌ی به خیر نمی‌کند و امیدی به این که بدی را از تو برگرداند نیست، هر چند تلاش کند و گاهی می‌خواهد به تو فایده برساند ولی به تو ضرر می‌زند. پس مردنش بهتر از زنده‌بودنش و سکوتش بهتر از سخن‌گفتنش و دوری‌اش بهتر از نزدیک‌بودنش است.
● سند 5:
عَنْ أَبِی عَبْدِ الله (علیه‌السلام) قَالَ: «لَا ینْبَغِی لِلْمُسْلِمِ أَنْ یؤَاخِی الْفَاجِرَ وَ لَا الْأَحْمَقَ وَ لَا الْکذَّابَ» [روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، علامه مجلسی اول، جلد 12، صفحه‌ی 11، وصایا النبی (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلّم) لعلی (علیه‌السلام)؛ وسائل الشیعة، محدث عاملی، جلد 12، صفحه‌ی 29، باب کراهة مؤاخاة الفاجر و الأحمق و الکذاب]
ترجمه: برای مسلمان شایسته نیست که با فاجر و احمق و دروغ‌گو برادری [و همنشینی] کند.
● سند 6:
قَالَ أَبُو عَبْدِ الله (علیه‌السلام): «إِیاک وَ مُصَادَقَةَ الْأَحْمَقِ فَإِنَّک أَسَرَّ مَا تَکونُ مِنْ نَاحِیتِهِ أَقْرَبُ مَا یکونُ إِلَی مَسَاءَتِک»‏ [کافی، محدث کلینی، جلد 2، صفحه‌ی 642، باب من تکره مجالسته و مرافقته]
ترجمه: بپرهیز از دوستی با احمق زیرا که تو هر چه از جانب او شادتر باشی او به بدی رساندن به تو نزدیک‌تر است (گویا مقصود این است که هر چه به دوستی او خوشحال‌تر باشی، خطر زیان رساندن او به واسطه‌ی حماقتش به تو نزدیک‌تر شود).
● سند 7:
عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ (علیه‌السلام) قَالَ: «إِیاک وَ صُحْبَةَ الْأَحْمَقِ فَإِنَّهُ أَقْرَبَ مَا تَکونُ مِنْهُ أَقْرَبُ مَا یکونُ إِلَی مَسَاءَتِک‏» [امالی، شیخ طوسی، صفحه‌ی 39، المجلس الثانی]
ترجمه: بپرهیز از همنشینی با احمق، که تو هر چه به او نزدیک‌تر باشی، او به بدی رساندن به تو نزدیک‌تر است.
● سند 8:
عَنْ أَبِی عَبْدِ الله عَنْ أَبِیهِ قَالَ: قَالَ لِی أَبِی عَلِی بْنُ الْحُسَینِ (علیه‌السلام): «یا بُنَی انْظُرْ خَمْسَةً فَلَا تُصَاحِبْهُمْ وَ لَا تُحَادِثْهُمْ وَ لَا تُرَافِقْهُمْ فِی طَرِیقٍ. فَقُلْتُ: یا أَبَهْ مَنْ هُمْ عَرِّفْنِیهِمْ. قَالَ: إِیاک وَ مُصَاحَبَةَ الْکذَّابِ فَإِنَّهُ بِمَنْزِلَةِ السَّرَابِ یُقَرِّبُ لَک الْبَعِیدَ وَ یبَعِّدُ لَک الْقَرِیبَ …» [کافی، محدث کلینی، جلد 2، صفحه‌ی 641، باب من تکره مجالسته و مرافقته]
ترجمه: پسرم پنج [نفر] را بنگر و همنشینشان مشو و با آنان سخن مگوی و همراه و هم‌سفرشان مباش. گفتم: پدرم آنها چه کسانی هستند، به من بشناسانیدشان. فرمودند: بپرهیز از دروغ‌گو پس او به منزله‌ی سراب است که نزدیک را برای تو دور و دور را برای تو نزدیک می‌کند …
● سند 9:
عَنْ أَبِی عَبْدِ الله عَنْ أَبِیهِ قَالَ: قَالَ لِی أَبِی عَلِی بْنُ الْحُسَینِ (علیه‌السلام): «یا بُنَی انْظُرْ خَمْسَةً فَلَا تُصَاحِبْهُمْ وَ لَا تُحَادِثْهُمْ وَ لَا تُرَافِقْهُمْ فِی طَرِیقٍ. فَقُلْتُ: یا أَبَهْ مَنْ هُمْ عَرِّفْنِیهِمْ. قَالَ: … إِیاک وَ مُصَاحَبَةَ الْأَحْمَقِ فَإِنَّهُ یرِیدُ أَنْ ینْفَعَک فَیضُرُّک …» [کافی، محدث کلینی، جلد 2، صفحه‌ی 641، باب من تکره مجالسته و مرافقته]
ترجمه: پسرم پنج [نفر] را بنگر و همنشینشان مشو و با آنان سخن مگوی و همراه و هم‌سفرشان مباش. گفتم: پدرم آنها چه کسانی هستند، به من بشناسانیدشان. فرمودند: … و بپرهیز از همنشینی با احمق که او می‌خواهد به تو فایده برساند ولی ضرر می‌رساند …

ـ دروغ‌گویان:
● سند 1:
عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (علیه‌السلام) قَالَ لِابْنِهِ الْحَسَنِ (علیه‌السلام): «یَا بُنَیَ احْفَظْ عَنِّی أَرْبَعاً … وَ إِیَاکَ وَ مُصَادَقَةَ الْکَذَّابِ فَإِنَّهُ کَالسَّرَابِ‏ یُقَرِّبُ عَلَیکَ الْبَعِیدَ وَ یُبَعِّدُ عَلَیکَ الْقَرِیب‏» [نهج البلاغة، سید رضی (صبحی صالح)، حکمت 38]
ترجمه: امیر المؤمنین (علیه‌السلام) به فرزندشان امام حسن (علیه‌السلام) فرمودند: «ای پسرم، چهار چیز از من فرا بگیر … و بپرهیز از دوستی با دروغ‌گو که او مانند سراب است، دور را بر تو نزدیک می‌کند و نزدیک را بر تو دور می‌سازد …
● سند 2:
عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (علیه‌السلام) قَالَ: «لَا تُقَارِنْ وَ لَا تُؤَاخِ أَرْبَعَةً الْأَحْمَقَ وَ الْبَخِیلَ وَ الْجَبَانَ وَ الْکذَّابَ … أَمَّا الْکذَّابُ فَإِنَّهُ یَصْدُقُ وَ لَا یُصَدَّقُ‏» [خصال، شیخ صدوق، جلد 1، صفحه‌ی 244، النهی عن مصادقة أربعة و مؤاخاتهم]
ترجمه: همنشینی مکن و برادری منما با چهار نفر، احمق و بخیل و ترسو و دروغ‌گو … و اما دروغ‌گو، [تا آنجا دروغ می‌گوید که] راست می‌گوید ولی سخنش را راست نمی‌انگارند.
● سند 3:
عَنْ أَبِی عَبْدِ الله (علیه‌السلام) قَالَ: «کانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیه‌السلام) إِذَا صَعِدَ الْمِنْبَرَ قَالَ: ینْبَغِی لِلْمُسْلِمِ أَنْ یتَجَنَّبَ مُؤَاخَاةَ ثَلَاثَةٍ الْمَاجِنِ الْفَاجِرِ وَ الْأَحْمَقِ وَ الْکذَّابِ … وَ أَمَّا الْکذَّابُ فَإِنَّهُ لَا یهْنِئُک مَعَهُ عَیشٌ ینْقُلُ حَدِیثَک وَ ینْقُلُ إِلَیک الْحَدِیثَ کلَّمَا أَفْنَی أُحْدُوثَةً مَطَّهَا بِأُخْرَی مِثْلِهَا حَتَّی إِنَّهُ یحَدِّثُ بِالصِّدْقِ فَمَا یصَدَّقُ وَ یفَرِّقُ بَینَ النَّاسِ بِالْعَدَاوَةِ فَینْبِتُ السَّخَائِمَ فِی الصُّدُورِ» [کافی، محدث کلینی، جلد 2، صفحه‌ی 639، باب من تکره مجالسته و مرافقته]
ترجمه: امیر المؤمنین (علیه‌السلام) هر گاه بر منبر بالا می‌رفتند می‌فرمودند: شایسته است برای مسلمان که از برادری [و همنشینی] با سه [طایفه] اجتناب کند؛ ماجن فاجر و احمق و دروغ‌گو … و اما دروغ‌گو پس زندگی با او برایت گوارا نخواهد بود. سخن تو را نقل می‌کند و سخن دیگران را برای تو نقل می‌کند. هر گاه افسانه یا دروغی را به پایان رساند، آن را به افسانه‌ی دیگری مانند آن بکشاند، تا بدانجا که راست گوید ولی کسی باور نکند، و میانه‌ی مردمان را به دشمنی پراکنده سازد، و در سینه‌ها تخم کینه افشاند و برویاند.
● سند 4:
عَنْ أَبِی عَبْدِ الله (علیه‌السلام) قَالَ: «لَا ینْبَغِی لِلْمُسْلِمِ أَنْ یُؤَاخِی الْفَاجِرَ وَ لَا الْأَحْمَقَ وَ لَا الْکذَّابَ» [روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، علامه مجلسی اول، جلد 12، صفحه‌ی 11، وصایا النبی (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلّم) لعلی (علیه‌السلام)؛ وسائل الشیعة، محدث عاملی، جلد 12، صفحه‌ی 29، باب کراهة مؤاخاة الفاجر و الأحمق و الکذاب]
ترجمه: برای مسلمان شایسته نیست که با فاجر و احمق و دروغ‌گو برادری [و همنشینی] کند.
● سند 5:
عَنْ أَبِی عَبْدِ الله عَنْ أَبِیهِ قَالَ: قَالَ لِی أَبِی عَلِی بْنُ الْحُسَینِ (علیه‌السلام): «یا بُنَی انْظُرْ خَمْسَةً فَلَا تُصَاحِبْهُمْ وَ لَا تُحَادِثْهُمْ وَ لَا تُرَافِقْهُمْ فِی طَرِیقٍ. فَقُلْتُ: یا أَبَهْ مَنْ هُمْ عَرِّفْنِیهِمْ. قَالَ: … إِیاک وَ مُصَاحَبَةَ الْفَاسِقِ فَإِنَّهُ بَائِعُک بِأُکلَةٍ وَ أَقَلَّ مِنْ ذَلِک …» [کافی، محدث کلینی، جلد 2، صفحه‌ی 641، باب من تکره مجالسته و مرافقته]
ترجمه: پسرم پنج [نفر] را بنگر و همنشینشان مشو و با آنان سخن مگوی و همراه و هم‌سفرشان مباش. گفتم: پدرم آنها چه کسانی هستند، به من بشناسانیدشان. فرمودند: … و بپرهیز از همنشینی با فاسق که او تو را به لقمه‌ای و کمتر از آن بفروشد …

ـ بخیلان:
● سند 1:
عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (علیه‌السلام) قَالَ لِابْنِهِ الْحَسَنِ (علیه‌السلام): «یَا بُنَیَ احْفَظْ عَنِّی أَرْبَعاً … یَا بُنَیَ … إِیَاکَ وَ مُصَادَقَةَ الْبَخِیلِ فَإِنَّهُ یَقْعُدُ عَنْکَ أَحْوَجَ مَا تَکُونُ إِلَیهِ‏» [نهج البلاغة، سید رضی (صبحی صالح)، حکمت 38]
ترجمه: امیر المؤمنین (علیه‌السلام) به فرزندشان امام حسن (علیه‌السلام) فرمودند: «ای پسرم، چهار چیز از من فرا بگیر … ای پسرم … و بپرهیز از دوستی با بخیل که او در زمانی که بسیار به او نیاز داری، از [یاریِ] تو می‌نشیند …
● سند 2:
عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (علیه‌السلام) قَالَ: «لَا تُقَارِنْ وَ لَا تُؤَاخِ أَرْبَعَةً الْأَحْمَقَ وَ الْبَخِیلَ وَ الْجَبَانَ وَ الْکذَّابَ … أَمَّا الْبَخِیلُ فَإِنَّهُ یأْخُذُ مِنْک وَ لَا یعْطِیکَ» [خصال، شیخ صدوق، جلد 1، صفحه‌ی 244، النهی عن مصادقة أربعة و مؤاخاتهم]
ترجمه: همنشینی مکن و برادری منما با چهار نفر، احمق و بخیل و ترسو و دروغ‌گو … و اما بخیل، از تو می‌گیرد ولی به تو نمی‌دهد.
● سند 3:
عَنْ أَبِی عَبْدِ الله عَنْ أَبِیهِ قَالَ: قَالَ لِی أَبِی عَلِی بْنُ الْحُسَینِ (علیه‌السلام): «یا بُنَی انْظُرْ خَمْسَةً فَلَا تُصَاحِبْهُمْ وَ لَا تُحَادِثْهُمْ وَ لَا تُرَافِقْهُمْ فِی طَرِیقٍ. فَقُلْتُ: یا أَبَهْ مَنْ هُمْ عَرِّفْنِیهِمْ. قَالَ: … إِیاک وَ مُصَاحَبَةَ الْبَخِیلِ فَإِنَّهُ یخْذُلُک فِی مَالِهِ أَحْوَجَ مَا تَکونُ إِلَیهِ …» [کافی، محدث کلینی، جلد 2، صفحه‌ی 641، باب من تکره مجالسته و مرافقته]
ترجمه: پسرم پنج [نفر] را بنگر و همنشینشان مشو و با آنان سخن مگوی و همراه و هم‌سفرشان مباش. گفتم: پدرم آنها چه کسانی هستند، به من بشناسانیدشان. فرمودند: … و بپرهیز از همنشینی با بخیل که او تو را در زمانی که بیشترین نیاز را به دارایی او داشته باشی، خوار می‌سازد …
ـ ترسوها:
● سند 1:
عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (علیه‌السلام) قَالَ: «لَا تُقَارِنْ وَ لَا تُؤَاخِ أَرْبَعَةً الْأَحْمَقَ وَ الْبَخِیلَ وَ الْجَبَانَ وَ الْکَذَّابَ … وَ أَمَّا الْجَبَانُ فَإِنَّهُ یَهْرُبُ عَنْک وَ عَنْ وَالِدَیهِ‏» [خصال، شیخ صدوق، جلد 1، صفحه‌ی 244، النهی عن مصادقة أربعة و مؤاخاتهم]
ترجمه: همنشینی مکن و برادری منما با چهار نفر، احمق و بخیل و ترسو و دروغ‌گو … و اما ترسو، از تو و از پدر و مادرش می‌گریزد.

ـ فاسقان:
● سند 1:
عَنْ أَبِی عَبْدِ الله عَنْ أَبِیهِ قَالَ: قَالَ لِی أَبِی عَلِی بْنُ الْحُسَینِ (علیه‌السلام): «یا بُنَی انْظُرْ خَمْسَةً فَلَا تُصَاحِبْهُمْ وَ لَا تُحَادِثْهُمْ وَ لَا تُرَافِقْهُمْ فِی طَرِیقٍ. فَقُلْتُ: یا أَبَهْ مَنْ هُمْ عَرِّفْنِیهِمْ. قَالَ: إِیاک وَ مُصَاحَبَةَ الْفَاسِقِ فَإِنَّهُ بَائِعُک بِأُکلَةٍ وَ أَقَلَّ مِنْ ذَلِک …» [کافی، محدث کلینی، جلد 2، صفحه‌ی 641، باب من تکره مجالسته و مرافقته]
ترجمه: پسرم پنج [نفر] را بنگر و همنشینشان مشو و با آنان سخن مگوی و همراه و هم‌سفرشان مباش. گفتم: پدرم آنها چه کسانی هستند، به من بشناسانیدشان. فرمودند: … و بپرهیز از همنشینی با فاسق که او تو را به لقمه‌ای و کمتر از آن بفروشد …
● سند 2:
عَنْ عَلِی بْنِ الْحُسَینِ (علیه‌السلام) فِی حَدِیثٍ طَوِیلٍ قَالَ: «إِیاکمْ وَ صُحْبَةَ الْعَاصِینَ وَ مَعُونَةَ الظَّالِمِینَ وَ مُجَاوَرَةَ الْفَاسِقِینَ احْذَرُوا فِتْنَتَهُمُ وَ تَبَاعَدُوا مِنْ سَاحَتِهِمْ» [کافی، محدث کلینی، جلد 8، صفحه‌ی 16، صحیفة علی بن الحسین (علیهما‌السلام) و کلامه فی الزهد]
ترجمه: از همنشین شدن با گنهکاران و یاری ستمگران و همسایگی فاسقان بپرهیزید. از فتنه‌هایشان بپرهیزید و از میدان عملشان دوری کنید.

ـ فاجران:
● سند 1:
عَنْ رَسُولِ الله (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله‌ و سلّم): «مَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِالله وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ فَلَا یُؤَاخِینَّ کافِراً وَ لَا یُخَالِطَنَّ فَاجِراً وَ مَنْ آخَی کافِراً أَوْ خَالَطَ فَاجِراً کانَ فَاجِراً کافِراً» [صفات الشیعة، ابن بابویه، صفحه‌ی 6، الحدیث التاسع]
ترجمه: کسی که به خدا و روز قیامت ایمان دارد، با کافر برادری نکند و با فاجر، شریک نشود. و کسی که با کافر، برادری کند یا با فاجر، شراکت نماید، فاجر کافر است.
● سند 2:
عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (علیه‌السلام) قَالَ لِابْنِهِ الْحَسَنِ (علیه‌السلام): «یَا بُنَیَ احْفَظْ عَنِّی أَرْبَعاً … إِیَاکَ وَ مُصَادَقَةَ الْفَاجِرِ فَإِنَّهُ‏ یَبِیعُکَ‏ بِالتَّافِهِ» [نهج البلاغة، سید رضی (صبحی صالح)، حکمت 38]
ترجمه: امیر المؤمنین (علیه‌السلام) به فرزندشان امام حسن (علیه‌السلام) فرمودند: «ای پسرم، چهار چیز از من فرا بگیر … و بپرهیز از دوستی با فاجر که او تو را به اندک‌چیزی بفروشد …
● سند 3:
قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیه‌السلام): «لَا ینْبَغِی لِلْمَرْءِ الْمُسْلِمِ أَنْ یؤَاخِی الْفَاجِرَ فَإِنَّهُ یزَینُ لَهُ فِعْلَهُ وَ یحِبُّ أَنْ یکونَ مِثْلَهُ وَ لَا یعِینُهُ عَلَی أَمْرِ دُنْیاهُ وَ لَا أَمْرِ مَعَادِهِ وَ مَدْخَلُهُ إِلَیهِ وَ مَخْرَجُهُ مِنْ عِنْدِهِ شَینٌ عَلَیهِ‏» [کافی، کلینی، جلد 2، صفحه‌ی 640، باب من تکره مجالسته و مرافقته]
ترجمه: برای مرد مسلمان شایسته نیست که با فاجر برادری کند که او کارش را برای این زینت می‌دهد و دوست دارد که این هم مثل او باشد و بر امر دنیا و معاد، یاری‌اش نمی‌کند و ورود و خروجش موجب ننگ این است.
● سند 4:
عَنْ أَبِی عَبْدِ الله (علیه‌السلام) قَالَ: «لَا یَنْبَغِی لِلْمُسْلِمِ أَنْ یُؤَاخِی الْفَاجِرَ وَ لَا الْأَحْمَقَ وَ لَا الْکذَّابَ» [روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، علامه مجلسی اول، جلد 12، صفحه‌ی 11، وصایا النبی (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلّم) لعلی (علیه‌السلام)؛ وسائل الشیعة، محدث عاملی، جلد 12، صفحه‌ی 29، باب کراهة مؤاخاة الفاجر و الأحمق و الکذاب]
ترجمه: برای مسلمان شایسته نیست که با فاجر و احمق و دروغ‌گو برادری [و همنشینی] کند.
● سند 5:
عَنْ أَبِی عَبْدِ الله (علیه‌السلام) قَالَ سَمِعْتُهُ یقُولُ کانَ أَبِی (علیه‌السلام) یقُولُ: «لَا تَصْحَبِ الْفَاجِرَ وَ لَا تُطْلِعْهُ عَلَی سِرِّک وَ لَا تَأْمَنْهُ عَلَی أَمَانَتِکَ» [تحف العقول، ابن شعبه حرانی، صفحه‌ی 293، و روی عنه (علیه‌السلام) فی قصار هذه المعانی]
ترجمه: با فاجر همنشین مشو و او را بر اسرارت مطلّع مکن و او را بر امانتت امین قرار مده.

ـ مردگان واقعی:
● سند 1:
قَالَ رَسُولُ الله (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله‌ و سلّم): «أَرْبَعَةٌ مَفْسَدَةٌ لِلْقُلُوبِ … مُجَالَسَةُ الْمَوْتَی» فَقِیلَ یا رَسُولَ الله وَ مَا مُجَالَسَةُ الْمَوْتَی؟ قَالَ: «کُلُّ ضَالٍّ عَنِ الْإِیمَانِ وَ جَائِرٍ عَنِ الْأَحْکامِ» [امالی، شیخ طوسی، صفحه‌ی 83، المجلس الثالث]
ترجمه: چهار چیز قلب را فاسد می‌کند … همنشینی با مردگان. گفته شد ای پیامبر خدا همنشینی با مردگان چیست؟ گفت: هر گمراه از ایمان و ستمگر در احکام.

ـ اهل شر (اشرار):
● سند 1:
قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ‏ (علیه‌السلام): «بَاینْ أَهْلَ الشَّرِّ وَ مَنْ یَصُدُّکَ عَنْ ذِکرِ الله وَ ذِکرِ الْمَوْتِ بِالْأَبَاطِیلِ الْمُزَخْرَفَةِ وَ الْأَرَاجِیفِ الْمُلَفَّقَةِ تَبِنْ مِنْهُمْ» [من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، جلد 4، صفحه‌ی 385، و من ألفاظ رسول الله (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلّم) الموجزة]
ترجمه: از اهل شر و از کسانی که تو را از یاد خدا و یاد مرگ با سخنان باطل و مزخرف و اراجیف برهم‌بافته باز می‌دارند، دوری کن، تا از آنان نباشی.
● سند 1:
عَنْ عَلِی (علیه‌السلام) قَالَ: «مُجَالَسَةُ الْأَشْرَارِ تُورِثُ سُوءَ الظَّنِّ بِالْأَخْیارِ» [صفات الشیعة، ابن بابویه، صفحه‌ی 6، الحدیث التاسع]
ترجمه: همنشین شدن با اشرار، بدگمان شدن به نیکان را در پی دارد …

ـ کافر:
● سند 1:
عَنْ رَسُولِ الله (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله‌ و سلّم): «مَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِالله وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ فَلَا یُؤَاخِینَّ کافِراً وَ لَا یُخَالِطَنَّ فَاجِراً وَ مَنْ آخَی کافِراً أَوْ خَالَطَ فَاجِراً کانَ فَاجِراً کافِراً» [صفات الشیعة، ابن بابویه، صفحه‌ی 6، الحدیث التاسع]
ترجمه: کسی که به خدا و روز قیامت ایمان دارد، با کافر برادری نکند و با فاجر، شریک نشود. و کسی که با کافر، برادری کند یا با فاجر، شراکت نماید، فاجر کافر است.

ـ اهل شک:
● سند 1:
عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ (علیه‌السلام) قَالَ: «مَنْ جَالَسَ أَهْلَ الرَّیبِ فَهُوَ مُرِیبٌ» [صفات الشیعة، ابن بابویه، صفحه‌ی 9، الحدیث السادس عشر]
ترجمه: هر کس با اهل شک بنشیند، اهل شک شود.

ـ قطع‌کنندگان رحم:
● سند 1:
عَنْ أَبِی عَبْدِ الله عَنْ أَبِیهِ قَالَ: قَالَ لِی أَبِی عَلِی بْنُ الْحُسَینِ (علیه‌السلام): «یا بُنَی انْظُرْ خَمْسَةً فَلَا تُصَاحِبْهُمْ وَ لَا تُحَادِثْهُمْ وَ لَا تُرَافِقْهُمْ فِی طَرِیقٍ. فَقُلْتُ: یا أَبَهْ مَنْ هُمْ عَرِّفْنِیهِمْ. قَالَ: إِیاک‏ وَ مُصَاحَبَةَ الْقَاطِعِ لِرَحِمِهِ فَإِنِّی وَجَدْتُهُ مَلْعُوناً فِی کتَابِ الله فِی ثَلَاثَةِ مَوَاضِعَ» [کافی، محدث کلینی، جلد 2، صفحه‌ی 641، باب من تکره مجالسته و مرافقته]
ترجمه: پسرم پنج [نفر] را بنگر و همنشینشان مشو و با آنان سخن مگوی و همراه و هم‌سفرشان مباش. گفتم: پدرم آنها چه کسانی هستند، به من بشناسانیدشان. فرمودند: … و بپرهیز از همنشینی با قاطع رحم که من او را در سه جا از کتاب خدا، ملعون یافتم …

ـ اعرابی:
● سند 1:
قَالَ رَسُولُ الله (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلّم) خَمْسَةٌ یجْتَنَبُونَ عَلَی کلِّ حَالٍ الْمَجْذُومُ وَ الْأَبْرَصُ وَ الْمَجْنُونُ وَ وَلَدُ الزِّنَا وَ الْأَعْرَابِی‏» [خصال، شیخ صدوق، جلد 1، صفحه‌ی 287، خمسة یجتنبون علی کل حال]
ترجمه: پنج نفرند که در هر حال باید از [همنشین شدن با] آنان اجتناب کرد؛ جذامی، پیس، دیوانه، زنازاده و اعرابی.

ـ افراد بی‌فایده:
● سند 1:
عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ (علیهم‌السلام) فِی وَصِیةِ النَّبِی (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلّم) لِعَلِی (علیه‌السلام) قَالَ: «یا عَلِی مَنْ لَمْ تَنْتَفِعْ بِدِینِهِ وَ لَا دُنْیاهُ فَلَا خَیرَ لَک فِی مُجَالَسَتِهِ» [من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، جلد 4، صفحه‌ی 354، باب النوادر]
ترجمه: در وصیت استاد اعظم (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلّم) به امیر المؤمنین (علیه‌السلام) آمده است: ای علی، کسی که نه از دین و نه از دنیاش بهره‌مند نمی‌شوی، خیری برایت در همنشین شدن با او نیست.

ـ زنازاده:
● سند 1:
قَالَ رَسُولُ الله (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلّم) خَمْسَةٌ یجْتَنَبُونَ عَلَی کلِّ حَالٍ الْمَجْذُومُ وَ الْأَبْرَصُ وَ الْمَجْنُونُ وَ وَلَدُ الزِّنَا وَ الْأَعْرَابِی‏» [خصال، شیخ صدوق، جلد 1، صفحه‌ی 287، خمسة یجتنبون علی کل حال]
ترجمه: پنج نفرند که در هر حال باید از [همنشین شدن با] آنان اجتناب کرد؛ جذامی، پیس، دیوانه، زنازاده و اعرابی.

ـ ثروتمندان:
● سند 1:
قَالَ رَسُولُ الله (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله‌ و سلّم): «ثَلَاثَةٌ مُجَالَسَتُهُمْ تُمِیتُ الْقَلْبَ الْجُلُوسُ مَعَ الْأَنْذَالِ وَ الْحَدِیثُ مَعَ النِّسَاءِ وَ الْجُلُوسُ مَعَ الْأَغْنِیاءِ» [کافی، محدث کلینی، جلد 2، صفحه‌ی 641، باب من تکره مجالسته و مرافقته]
ترجمه: سه نفرند که همنشین شدن با آنان، قلب را می‌میراند؛ نشستن با انسان‌های پست، سخن گفتن با زنان و نشستن با ثروتمندان.
● سند 2:
عَنْ أَبِی‏ جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ (علیه‌السلام) أَنَّهُ قَالَ لِرَجُلٍ: «یا فُلَانُ لَا تُجَالِسِ الْأَغْنِیاءَ فَإِنَّ الْعَبْدَ یُجَالِسُهُمْ وَ هُوَ یرَی أَنَّ للّه عَلَیهِ نِعْمَةً فَمَا یقُومُ حَتَّی یرَی أَنْ لَیسَ لله عَلَیهِ نِعْمَةٌ» [امالی، شیخ صدوق، صفحه‌ی 253، المجلس الرابع و الأربعون]
ترجمه: امام باقر (علیه‌السلام) به مردی فرمودند: ای فلانی، با ثروتمندان منشین، همانا بنده با ایشان می‌نشیند در حالی که معتقد است که خدای تعالی را بر او نعمت است، پس بر نمی‌خیزد تا این که معتقد شود که خدای تعالی را بر او نعمتی نیست.

ـ سُفلگان:
● سند 1:
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ (علیه‌السلام) أَنَّهُ قَالَ: «إِیَاکَ وَ مُخَالَطَةَ السَّفِلَةِ فَإِنَّ السَّفِلَةَ لَا یَئُولُ إِلَی خَیرٍ» [کافی، محدث کلینی، جلد 5، صفحه‌ی 158، باب من تکره معاملته و مخالطته]
ترجمه:‌ از همنشین شدن با افراد فرومایه بپرهیز که فرومایه، به خیر نمی‌رساند.

ـ بدعت‌گذاران:
● سند 1:
عَنْ أَبِی عَبْدِ الله (علیه‌السلام) قَالَ: «لَا تَصْحَبُوا أَهْلَ الْبِدَعِ وَ لَا تُجَالِسُوهُمْ فَتَکونُوا عِنْدَ النَّاسِ کوَاحِدٍ مِنْهُمْ» [کافی، محدث کلینی، جلد 2، صفحه‌ی 375. باب مجالسة أهل المعاصی]
ترجمه: همنشین اهل بدعت نشوید و با آنان منشینید که در نزد مردم، یکی از آنان شمرده خواهید شد.

ـ گنه‌کاران:
● سند 1:
عَنْ عَلِی بْنِ الْحُسَینِ (علیه‌السلام) فِی حَدِیثٍ طَوِیلٍ قَالَ: «إِیاکمْ وَ صُحْبَةَ الْعَاصِینَ … احْذَرُوا فِتْنَتَهُمُ وَ تَبَاعَدُوا مِنْ سَاحَتِهِمْ» [کافی، محدث کلینی، جلد 8، صفحه‌ی 16، صحیفة علی بن الحسین (علیهما‌السلام) و کلامه فی الزهد]
ترجمه: از همنشین شدن با گنهکاران بپرهیزید. از فتنه‌هایشان بپرهیزید و از میدان عملشان دوری کنید.

ـ عیب‌گیرندگان بر استادان منهاج فردوسیان (علیهم‌السلام):
● سند 1:
عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ (علیه‌السلام) قَالَ: «مَنْ جَالَسَ لَنَا عَائِباً … فَقَدْ کفَرَ بِالَّذِی أَنْزَلَ السَّبْعَ الْمَثَانِی وَ الْقُرْآنَ الْعَظِیمَ» [امالی، شیخ صدوق، صفحه‌ی 56، المجلس الثالث عشر]
ترجمه: هر کس با عیب‌گیرنده بر ما بنشیند … به کسی که سوره‌ی حمد و قرآن باعظمت را فرو فرستاده، کافر شده است.

ـ مجالس گناه:
● سند 1:
عَنْ أَبِی عَبْدِ الله (علیه‌السلام) قَالَ: «لَا ینْبَغِی لِلْمُؤْمِنِ أَنْ یَجْلِسَ مَجْلِساً یُعْصَی الله فِیهِ وَ لَا یَقْدِرُ عَلَی تَغْییرِهِ» [کافی، محدث کلینی، جلد 2، صفحه‌ی 374. باب مجالسة أهل المعاصی]
ترجمه: شایسته نیست برای مؤمن که در مجلسی بنشیند که در آن معصیت خدا انجام می‌شود و نمی‌تواند آن را تغییر دهد.
● سند 2:
عَنْ أَبِی عَبْدِ الله (علیه‌السلام) قَالَ: «مَنْ کانَ یؤْمِنُ بِالله وَ الْیوْمِ الْآخِرِ فَلَا یجْلِسْ مَجْلِساً ینْتَقَصُ فِیهِ إِمَامٌ أَوْ یعَابُ فِیهِ مُؤْمِنٌ» [کافی، محدث کلینی، جلد 2، صفحه‌ی 377. باب مجالسة أهل المعاصی]
ترجمه: هر کس به خدا و روز قیامت ایمان دارد، در مجلسی که در آن، نقصی به امامی نسبت داده می‌شود یا عیب مؤمنی بازگو می‌شود، ننشیند.
● سند 3:
عَنْ أَبِی عَبْدِ الله (علیه‌السلام) قَالَ: «ثَلَاثَةُ مَجَالِسَ یَمْقُتُهَا الله وَ یُرْسِلُ نَقِمَتَهُ عَلَی أَهْلِهَا فَلَا تُقَاعِدُوهُمْ وَ لَا تُجَالِسُوهُمْ؛ مَجْلِساً فِیهِ مَنْ یَصِفُ لِسَانُهُ کَذِباً فِی فُتْیاهُ وَ مَجْلِساً ذِکرُ أَعْدَائِنَا فِیهِ جَدِیدٌ وَ ذِکرُنَا فِیهِ رَثٌّ وَ مَجْلِساً فِیهِ مَنْ یصُدُّ عَنَّا وَ أَنْتَ تَعْلَمُ» [کافی، محدث کلینی، جلد 2، صفحه‌ی 378. باب مجالسة أهل المعاصی]
ترجمه: سه مجلس است که خدای تعالی آن را دشمن می‌دارد و عذاب خود را بر اهلش می‌فرستد، پس با ایشان منشینید و هم‌مجلس مشوید، مجلسی که در آن کسی فتوای دروغ می‌دهد و مجلسی که یاد دشمنان ما در آن جدید باشد و یاد ما کهنه باشد و مجلسی که در آن از یاد ما جلوگیری شود و تو بدانی که چنین مجلسی است.
● سند 4:
عَنْ أَبِی عَبْدِ الله (علیه‌السلام) فِی حَدِیثٍ قَالَ: «مَا اجْتَمَعَ ثَلَاثَةٌ مِنَ الْجَاحِدِینَ إِلَّا حَضَرَهُمْ عَشَرَةُ أَضْعَافِهِمْ مِنَ الشَّیاطِینِ فَإِنْ تَکلَّمُوا تَکلَّمَ الشَّیاطِینُ بِنَحْوِ کلَامِهِمْ وَ إِذَا ضَحِکوا ضَحِکوا مَعَهُمْ … فَمَنِ ابْتُلِی مِنَ الْمُؤْمِنِینَ بِهِمْ فَإِذَا خَاضُوا فِی ذَلِک فَلْیقُمْ وَ لَا یکنْ شِرْک شَیطَانٍ وَ لَا جَلِیسَهُ فَإِنَّ غَضَبَ الله لَا یقُومُ لَهُ شَی‏ءٌ وَ لَعْنَتَهُ لَا یرُدُّهَا شَی‏ءٌ ثُمَّ قَالَ (علیه‌السلام) فَإِنْ لَمْ یسْتَطِعْ فَلْینْکرْ بِقَلْبِهِ وَ لْیقُمْ وَ لَوْ حَلْبَ شَاةٍ أَوْ فُوَاقَ نَاقَةٍ» [کافی، محدث کلینی، جلد 2، صفحه‌ی 187، باب تذاکر الإخوان]
ترجمه: امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: هیچ سه نفر از منکرین ما جمع نمی‌شوند مگر این که ده برابر آنها، از شیطان‌ها حاضر می‌شوند، پس اگر سخن بگویند، شیاطین مانند کلامشان را بگویند و اگر بخندند، با آنان بخندند … پس کسی از مؤمنین که به ایشان مبتلا شود، چون به انکار ائمه مشغول شوند، باید برخیزد و شریک و همنشین شیطان نگردد، که غضب الهی را هیچ چیزی طاقت نمی‌آورد و لعنتش را هیچ چیزی بر نمی‌گرداند. سپس فرمودند: اگر نمی‌تواند [مجلس را به هم بزند] باید به قلبش انکار کند و برخیزد، هر چند [آن جلسه] به اندازه‌ی دوشیدن میش یا بچه شتر باشد.
● سند 5:
عَنْ أَبِی عَبْدِ الله (علیه‌السلام) قَالَ: «إِذَا ابْتُلِیتَ بِأَهْلِ النَّصْبِ وَ مُجَالَسَتِهِمْ فَکنْ کأَنَّک عَلَی الرَّضْفِ حَتَّی تَقُومَ فَإِنَّ الله یمْقُتُهُمْ وَ یلْعَنُهُمْ فَإِذَا رَأَیتَهُمْ یخُوضُونَ فِی ذِکرِ إِمَامٍ مِنَ الْأَئِمَّةِ فَقُمْ فَإِنَّ سَخَطَ الله ینْزِلُ هُنَاک عَلَیهِمْ» [کافی، محدث کلینی، جلد 2، صفحه‌ی 379. باب مجالسة أهل المعاصی]
ترجمه: هر گاه به هم‌نشینی با دشمنان ائمه (علیهم‌السلام) گرفتار شدی، مانند کسی باش که روی سنگ داغ نشسته است تا این که برخیزی که خدای تعالی آنان را دشمن می‌دارد و لعنت‌شان می‌نماید، پس چون دیدی که در یاد امامی از امامان افتاده‌اند، برخیز که ناخشنودی خداوند بر آنان در آنجا فرود می‌آید.

ـ برخی مریضان (جذامی، پیس، دیوانه):
● سند 1:
قَالَ رَسُولُ الله (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلّم) خَمْسَةٌ یجْتَنَبُونَ عَلَی کلِّ حَالٍ الْمَجْذُومُ وَ الْأَبْرَصُ وَ الْمَجْنُونُ وَ وَلَدُ الزِّنَا وَ الْأَعْرَابِی‏» [خصال، شیخ صدوق، جلد 1، صفحه‌ی 287، خمسة یجتنبون علی کل حال]
ترجمه: پنج نفرند که در هر حال باید از [همنشین شدن با] آنان اجتناب کرد؛ جذامی، پیس، دیوانه، زنازاده و اعرابی.

پیوند با خوبان:
از جمله دستورات اسلام عزیز، همنشین شدن و همراه بودن با افراد خاصی است. هر گاه شخصی منهاجی شود، باید سعی در ایجاد ارتباط با این گروه از جامعه داشته باشد.
اگر «جامعه» را به اینگونه افراد،‌ معنی کنیم، می‌توان با افتخار اعلان نمود که منهاجی شدن، به هیچ وجه موجب منزوی شدن از «جامعه»، یعنی خوبان و اهل صلاح و نجات نمی‌شود؛ زیرا پیوند با جامعه‌ی صالح، برای رسیدن به کمال و سعادت، بهتر است.
برخی آموزه‌های استادان منهاج فردوسیان، تأکید بر انزوا گزیدن و کناره‌گرفتن از برخی طبقات جامعه دارد. برخی از این طبقات اجتماعی عبارتند از:

ـ علما:
● سند 1:
قَالَ رَسُولُ الله (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله‌ و سلّم): «مُجَالَسَةُ الْعُلَمَاءِ عِبَادَة» [کشف الغمة فی معرفة الأئمة، اربلی، جلد 2، صفحه‌ی 268]
ترجمه: همنشینی با دانشمندان [منهاجی] عبادت است.
● سند 2:
قال عَلِی (علیه‌السلام): «جُلُوسُ سَاعَةٍ عِنْدَ الْعُلَمَاءِ أَحَبُّ إِلَی الله مِنْ عِبَادَةِ أَلْفِ سَنَةٍ وَ النَّظَرُ إِلَی الْعَالِمِ أَحَبُّ إِلَی الله مِنِ اعْتِکافِ سَنَةٍ فِی الْبَیتِ الْحَرَامِ» [عدة الداعی و نجاح الساعی، ابن فهد حلی، صفحه‌ی 75، القسم السادس ما یرجع إلی الفعل]
ترجمه: ساعتی نشستن در نزد دانشمندان [منهاجی] محبوب‌تر است در نزد خدای تعالی از هزار سال عبادت و نگاه کردن به دانشمند [منهاجی] محبوب‌تر است در نزد خدای تعالی از یک سال اعتکاف در خانه‌ی کعبه.
● سند 3:
قال عَلِی (علیه‌السلام): «زِیارَةُ الْعُلَمَاءِ أَحَبُّ إِلَی الله تَعَالَی مِنْ سَبْعِینَ طَوَافاً حَوْلَ الْبَیتِ وَ أَفْضَلُ مِنْ سَبْعِینَ حَجَّةً وَ عُمْرَةً مَبْرُورَةً مَقْبُولَةً وَ رَفَعَ الله لَهُ سَبْعِینَ دَرَجَةً وَ أَنْزَلَ الله عَلَیهِ الرَّحْمَةَ وَ شَهِدَتْ لَهُ الْمَلَائِکةُ أَنَّ الْجَنَّةَ وَجَبَتْ لَهُ» [عدة الداعی و نجاح الساعی، ابن فهد حلی، صفحه‌ی 75، القسم السادس ما یرجع إلی الفعل]
ترجمه: زیارت دانشمندان [منهاجی] محبوب‌تر است در نزد خدای تعالی از هفتاد طواف بر گرد خانه[ی کعبه] و برتر است از هفتاد حج و عمره‌ی مقبول و خدای تعالی برایش هفتاد درجه بالا می‌برد و رحمت بر او نازل می‌نماید و فرشتگان، برایش به واجب شدن بهشت، گواهی می‌دهند.
● سند 4:
قال الصادق (علیه‌السلام): «یا هِشَامُ إِنَّ الْمَسِیحَ (علیه‌السلام) قَالَ لِلْحَوَارِیینَ: … یا بَنِی إِسْرَائِیلَ زَاحِمُوا الْعُلَمَاءَ فِی مَجَالِسِهِمْ وَ لَوْ جُثُوّاً عَلَی الرُّکبِ فَإِنَّ الله یُحْیی الْقُلُوبَ الْمَیتَةَ بِنُورِ الْحِکمَةِ کمَا یحْیی الْأَرْضَ الْمَیتَةَ بِوَابِلِ الْمَطَرِ» [تحف العقول، ابن شعبه حرانی، صفحه‌ی 393، وصیته (علیه‌السلام) لهشام و صفته للعقل]
ای هشام، همانا مسیح (علیه‌السلام) به حواریّون گفت: … ای بنی‌اسرائیل، همنشین دانشمندان باشید، گرچه بر زانو بایستید که خدای تعالی، دل‌های مرده را به نور حکمت، زنده می‌کند، همچنان که زمین مرده را با باران، زنده می‌کند.
● شاهد 1:
قَالَ النَّبِی (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله‌ و سلّم): «تَقَرَّبُوا إِلَی عَالِمٍ یدْعُوکمْ مِنَ الْکبْرِ إِلَی التَّوَاضُعِ وَ مِنَ الرِّیاءِ إِلَی الْإِخْلَاصِ وَ مِنَ الشَّک إِلَی الْیقِینِ وَ مِنَ الرَّغْبَةِ إِلَی الزُّهْدِ وَ مِنَ الْعَدَاوَةِ إِلَی النَّصِیحَةِ» [بحار الأنوار، علامه مجلسی، جلد 2، صفحه‌ی 52، باب 11: صفات العلماء و أصنافهم]
استاد اعظم (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلّم) فرمودند: به دانشمندی نزدیک شوید که شما را از کبر به تواضع و از ریا به اخلاص و از شک به یقین و از رغبت [به دنیا] به زهد [در دنیا] و از دشمنی به خیرخواهی دعوت کند.
● شاهد 2:
قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ: «یا بُنَی جَالِسِ الْعُلَمَاءَ وَ زَاحِمْهُمْ بِرُکبَتَیک فَإِنَّ الله عَزَّ وَ جَلَّ یحْیی الْقُلُوبَ بِنُورِ الْحِکمَةِ کمَا یحْیی الْأَرْضَ بِوَابِلِ السَّمَاءِ» [نوادر الأخبار فیما یتعلق بأصول الدین، فیض کاشانی، صفحه‌ی 21، باب مذاکرة العلم و مجالسة العلماء]
ترجمه: لقمان به پسرش گفت: از پسرم، با علما همنشین شو و زانو به زانویشان بزن که خدای عز و جل، دل‌ها را به نور حکمت، زنده می‌سازد، همچنان که زمین را به آب آسمان، زنده می‌نماید.
● شاهد 3:
قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ: «أَی بُنَی صَاحِبِ الْعُلَمَاءَ وَ جَالِسْهُمْ وَ زُرْهُمْ فِی بُیوتِهِمْ لَعَلَّک أَنْ تُشْبِهَهُمْ فَتَکونَ مِنْهُمْ» [کنز الفوائد، کراجکی، جلد 2، صفحه‌ی 66]
ترجمه: لقمان به پسرش گفت: ای پسرم، با دانشمندان همراه شو و با آنان بنشین و در خانه‌هایشان به زیارتشان برو، شاید شبیه آنان شوی و از آنان گردی.

ـ عقلا:
● سند 1:
قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیه‌السلام): «لَا عَلَیک أَنْ تَصْحَبَ ذَا الْعَقْلِ وَ إِنْ لَمْ تَحْمَدْ کرَمَهُ وَ لَکنِ انْتَفِعْ بِعَقْلِهِ وَ احْتَرِسْ مِنْ سَیئِ أَخْلَاقِهِ» [کافی، محدث کلینی، جلد 2، صفحه‌ی 638، باب من یجب مصادقته و مصاحبته]
ترجمه: چیزی بر تو نیست اگر با صاحب عقل همنشین شوی هر چند کرمش را نستایی ولی از عقلش بهره‌مند شو و از اخلاق بدش خود را نگهدار.
● شاهد 1:
قَالَ علی (علیه‌السلام): «مُجَالَسَةُ الْعُقَلَاءِ تَزِیدُ فِی الشَّرَفِ» [مطالب السؤل فی مناقب آل رسول، کمال الدین محمد بن طلحه شافعی، صفحه‌ی 49؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، جلد 75، صفحه‌ی 6، تتمة باب 15: مواعظ أمیر المؤمنین (علیه‌السلام) و خطبه أیضا و حکمه]
ترجمه: همنشینی با عقلا، شرافت را زیاد می‌کند.

ـ نیکان:
● سند 1:
عَنْ عَلِی (علیه‌السلام) قَالَ: «مُجَالَسَةُ الْأَخْیارِ تُلْحِقُ الْأَشْرَارَ بِالْأَخْیارِ» [صفات الشیعة، ابن بابویه، صفحه‌ی 6، الحدیث التاسع]
ترجمه: همنشین شدن با نیکان، بدان را به نیکان ملحق می‌سازد.
● سند 2:
عَنْ عَلِی (علیه‌السلام) قَالَ: «مُجَالَسَةُ الْفُجَّارِ لِلْأَبْرَارِ تُلْحِقُ الْفُجَّارَ بِالْأَبْرَارِ فَمَنِ اشْتَبَهَ عَلَیکمْ أَمْرُهُ وَ لَمْ تَعْرِفُوا دِینَهُ فَانْظُرُوا إِلَی خُلَطَائِهِ فَإِنْ کانُوا أَهْلَ دِینِ الله فَهُوَ عَلَی دِینِ الله وَ إِنْ لَمْ یکونُوا عَلَی دِینِ الله فَلَا حَظَّ لَهُ فِی دِینِ الله» [صفات الشیعة، ابن بابویه، صفحه‌ی 6، الحدیث التاسع]
ترجمه: همنشین شدن فاجران با نیکان، موجب ملحق شدن فاجران به نیکان می‌شود. پس کسی که امرش بر شما مشتبه است و دین‌داری‌اش را نمی‌دانید، به رفقایش بنگرید، اگر اهل دین خدا بودند، او بر دین خداست و اگر بر دین خدا نبودند، او بهره‌ای از دین خدا ندارد.

ـ صالحین:
● سند 1:
قَالَ عَلِی بْنُ الْحُسَینِ (علیه‌السلام): «مُجَالَسَةُ الصَّالِحِینَ دَاعِیةٌ إِلَی الصَّلَاحِ‏» [کافی، محدث کلینی، جلد 1، صفحه‌ی 20، کتاب العقل و الجهل]
ترجمه: همنشینی با نیکوکاران، دعوت‌کننده به صلاح است.

ـ خیر زادگان:
● سند 1:
قَالَ أَبُو عَبْدِ الله (علیه‌السلام): «لَا تُخَالِطُوا وَ لَا تُعَامِلُوا إِلَّا مَنْ نَشَأَ فِی خَیرٍ» [علل الشرائع، شیخ صدوق، جلد 2، صفحه‌ی 526، باب العلة التی من أجلها نهی عن مخالطة المحارف]
ترجمه: همنشین مشوید و معامله مکنید مگر با کسی در خیر، رشد یافته باشد.

ـ کریمان:
● سند 1:
قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیه‌السلام): «لَا تَدَعَنَّ صُحْبَةَ الْکَرِیمِ وَ إِنْ لَمْ تَنْتَفِعْ بِعَقْلِهِ وَ لَکنِ انْتَفِعْ بِکَرَمِهِ بِعَقْلِکَ» [کافی، محدث کلینی، جلد 2، صفحه‌ی 638، باب من یجب مصادقته و مصاحبته]
ترجمه: همنشینی با کریم را رها مکن که اگر از عقلش بهره‌مند نشوی، از کرمش با عقل خودت بهره‌مند شو.

ـ ذاکرین:
● سند 1:
قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ: «یا بُنَی اخْتَرِ الْمَجَالِسَ عَلَی عَینِکَ فَإِنْ رَأَیتَ قَوْماً یذْکرُونَ الله فَاجْلِسْ مَعَهُمْ فَإِنْ تَکُنْ عَالِماً ینْفَعْکَ عِلْمُکَ وَ إِنْ تَکُنْ جَاهِلًا عَلَّمُوکَ وَ لَعَلَّ الله أَنْ یُظِلَّهُمْ بِرَحْمَةٍ فَتَعُمَّکَ مَعَهُمْ وَ إِذَا رَأَیتَ قَوْماً لَا یذْکرُونَ الله فَلَا تَجْلِسْ مَعَهُمْ فَإِنَّک إِنْ تَکنْ عَالِماً لَا ینْفَعْک عِلْمُکَ وَ إِنْ تَکنْ جَاهِلًا یزِیدُوک جَهْلًا وَ لَعَلَّ الله أَنْ یظِلَّهُمْ بِعُقُوبَةٍ فَیَعُمَّکَ مَعَهُمْ» [کافی، محدث کلینی، جلد 1، صفحه‌ی 39، باب مجالسة العلماء و صحبتهم]
ترجمه: لقمان به پسرش گفت: ای پسرم، مجالس را با چشم باز انتخاب کن، پس اگر دیدی گروهی یاد خدا می‌کنند، با آنان بنشین که اگر دانشمند باشی، از دانشت بهره خواهی برد و اگر نادان باشی، به تو خواهند آموخت و شاید خدا آنان را به رحمتش در پوشاند و تو را نیز شامل گردد و اگر دیدی که گروهی یاد خدا نمی‌کنند، با آنان منشین که اگر دانشمند باشی، دانایی‌ات فایده‌ای برایت نخواهد داشت و اگر نادان باشی، بر نادانی‌ات خواهند افزود و شاید عقوبتی آنان را فرا گیرد و شامل تو نیز شود.

ـ اهل خیر:
● سند 1:
قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ‏ (علیه‌السلام): «مِنْ خَیرِ حَظِّ الْمَرْءِ قَرِینٌ صَالِحٌ» [من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، جلد 4، صفحه‌ی 385، و من ألفاظ رسول الله (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلّم) الموجزة]
ترجمه: از بهترین بهره‌های انسان، همنشین نیکوکار است.
● سند 2:
قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ‏ (علیه‌السلام): «جَالِسْ أَهْلَ الْخَیرِ تَکُنْ مِنْهُمْ» [من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، جلد 4، صفحه‌ی 385، و من ألفاظ رسول الله (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلّم) الموجزة]
ترجمه: با اهل خیر بنشین تا از آنان باشی.

ـ مجالس ذکر:
● سند 1:
قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ: «یا بُنَی اخْتَرِ الْمَجَالِسَ عَلَی عَینِکَ فَإِنْ رَأَیتَ قَوْماً یذْکرُونَ الله فَاجْلِسْ مَعَهُمْ فَإِنْ تَکُنْ عَالِماً ینْفَعْکَ عِلْمُکَ وَ إِنْ تَکُنْ جَاهِلًا عَلَّمُوکَ وَ لَعَلَّ الله أَنْ یُظِلَّهُمْ بِرَحْمَةٍ فَتَعُمَّکَ مَعَهُمْ وَ إِذَا رَأَیتَ قَوْماً لَا یذْکرُونَ الله فَلَا تَجْلِسْ مَعَهُمْ فَإِنَّک إِنْ تَکنْ عَالِماً لَا ینْفَعْک عِلْمُکَ وَ إِنْ تَکنْ جَاهِلًا یزِیدُوک جَهْلًا وَ لَعَلَّ الله أَنْ یظِلَّهُمْ بِعُقُوبَةٍ فَیَعُمَّکَ مَعَهُمْ» [کافی، محدث کلینی، جلد 1، صفحه‌ی 39، باب مجالسة العلماء و صحبتهم]
ترجمه: لقمان به پسرش گفت: ای پسرم، مجالس را با چشم باز انتخاب کن، پس اگر دیدی گروهی یاد خدا می‌کنند، با آنان بنشین که اگر دانشمند باشی، از دانشت بهره خواهی برد و اگر نادان باشی، به تو خواهند آموخت و شاید خدا آنان را به رحمتش در پوشاند و تو را نیز شامل گردد و اگر دیدی که گروهی یاد خدا نمی‌کنند، با آنان منشین که اگر دانشمند باشی، دانایی‌ات فایده‌ای برایت نخواهد داشت و اگر نادان باشی، بر نادانی‌ات خواهند افزود و شاید عقوبتی آنان را فرا گیرد و شامل تو نیز شود.

نتیجه‌گیری:
اصحاب منهاج فردوسیان با عمل به این آموزه‌ها، در واقع، در متن جامعه‌ی دینی هستند و هیچگاه حاضر به انزوا گرفتن و عزلت گزیدن از گروه‌هایی که برشمردیم و مورد سفارش استادان معظم منهاج فردوسیان (علیهم‌السلام) هستند، نمی‌شوند.

سؤال: آیا می‌توان اصحاب منهاج فردوسیان را «شیعه‌ی افراطی» نامید؟

تفصیل سؤال: از آنجا که اصحاب منهاج فردوسیان، در اعتقادات اصلی، با شیعیان دوازده‌امامی، مشترک هستند، ولی در عمل، تندروی‌هایی دارند، آیا می‌توان آنان را «شیعه‌ی افراطی» نامید؟

جواب: نخست باید افراط و تفریط را معنی کنیم. «افراط» به معنی «از حد درگذشتن»، «از حد ‌و ‌اندازه تجاوز کردن» و «زیاده‌روی کردن» است. «تفریط» به معنی «کوتاهی ‌کردن در کاری»، «اظهار عجز کردن در کاری»، «بیهوده ساختن»، «ضایع‌ کردن» و «تلف‌ کردن مال» است.
این که «پیرو» به تمام دستورات «پیشوا»ی خود عمل کند، «متابعت» است ولی اگر بیش از آنچه به او دستور داده‌اند، عملی انجام دهد، «افراط» کرده است و اگر در انجام دادن دستورات پیشوایش کوتاهی نموده و موجب تلف شدن فرصت یا مالی گردد، «تفریط» کرده است. حال اگر مجموعه‌ی قوانین عملی منهاج فردوسیان، که دستورات صریح و روشن خدای تعالی و پیامبر و ائمه‌ی طاهرین (علیهم‌السلام) است، را کسی به دقت مراعات نمود، «متابعت» کرده است؛ و اگر کسی بیش از آنچه دستور داده‌اند انجام دهد، دچار «افراط» شده و آن که تمام یا بخشی از آن را بدون عذر، مراعات نکند، گرفتار «تفریط» است.
با این حساب، آنچه شیعیان غیر منهاجی بدان دچار هستند، «تفریط در عمل» است نه آنچه اصحاب منهاج فردوسیان مراعات می‌کنند، «افراط». به عبارت دیگر، هر گاه شیعه‌ای دچار تفریط و کم‌کاری در مراعات دستورات امام خویش باشد، عمل‌کنندگان به دستورات امام را افراطی می‌بیند.
چنین شخصی هر گاه متعهد شود که به تمام دستورات قرآن کریم و آموزه‌های نبی و وصی (علیهم‌السلام) عمل نماید، خواهد دید که اصحاب منهاج فردوسیان، دچار هیچ نوعی از افراط نیستند.

سؤال: سیر تکاملی منهاجی بر کیفیت عبادت است یا بر کمیّت عبادت؟

جواب: نخست باید دو کلمه‌ی «کمّیت» و «کیفیّت» را به روشنی معنی کنیم. کمیت بنا بر آنچه در لغتنامه‌ها معنی شده، به معنی «اندازه» و «مقدار» است؛ و کیفیت، به معنی «صفت»، «حالت»، «چگونگی کسی یا چیزی» است ولی به مجاز، در «میزان مرغوب بودن» استفاده می‌شود. پس ادامه‌ی سخن را با «کمیت» به معنی تعداد و «کیفیت» به معنی ارزشمند بودن ادامه می‌دهیم.
اموری که در کیفیت‌دادن به عبادت، نقش مثبت دارند، عبارتند از:

1 ـ اصلاح اعتقادات: اگر کسی مشغول به عبادت شود در حالی که اعتقادات درستی نداشته باشد، آن عبادت، باارزش نخواهد بود و موجب نجات او نخواهد گردید. نمونه‌ی بارز عبادت بی‌کیفیت در نزد شیعیان، عبادت‌های عامه (اهل سنت) است که بدون داشتن ولایت دوازده جانشین برحق رسول اعظم (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله‌ و سلّم)، بر کمیت عبادتشان می‌افزایند و این افزودن بر کمیت عبادت، نتیجه‌ای جز خستگی برایشان ندارد. در روایت شریف از استاد اعظم (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلّم) آمده است:
«وَ الَّذِی بَعَثَنِی بِالْحَقِّ نَبِیّاً لَوْ أَنَّ رَجُلًا لَقِیَ اللَّهَ بِعَمَلِ سَبْعِینَ نَبِیّاً ثُمَّ لَمْ یَأْتِ‏ بِوَلَایَةِ أُولِی الْأَمْرِ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ‏ مَا قَبِلَ اللَّهُ مِنْهُ صَرْفاً وَ لَا عَدْلًا» [امالی، شیخ مفید، صفحه‌ی 115]
ترجمه: قسم به آن کسی که مرا بحق به پیامبری مبعوث کرد، اگر مردی خداوند را با اعمال هفتاد پیامبر ملاقات کند؛ ولی ولایت اولی الامر از ما اهل بیت نداشته باشد، خدای تعالی هیچ چیزی از او نخواهد پذیرفت.
همچنین امام باقر (علیه‌السلام) می‌فرمایند:
«کُلُّ مَنْ دَانَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ بِعِبَادَةٍ یُجْهِدُ فِیهَا نَفْسَهُ وَ لَا إِمَامَ لَهُ مِنَ اللَّهِ فَسَعْیُهُ غَیْرُ مَقْبُولٍ وَ هُوَ ضَالٌّ مُتَحَیِّرٌ وَ اللَّهُ شَانِئٌ لِأَعْمَالِهِ» [کافی، محدث کلینی، جلد 1، صفحه‌ی 183، باب معرفة الإمام و الرد إلیه]
ترجمه: هر کس بخواهد به خدای عز و جل با عبادتی که خود را در آن به زحمت انداخته نزدیک سازد در حالی که امامی از سوی خدا نداشته باشد، تلاشش مورد قبول نیست و او گمراهی سرگردان است و خدای تعالی کارهایش را دشمن می‌دارد.

2 ـ کسب ملکه‌ی تقوا: یکی از اموری که تصریح قرآن کریم، مایه‌ی قبول عبادت است، تقواست. قرآن کریم می‌فرماید:
«إِنَّمَا یَتَقَبَّلُ اللّهُ مِنَ الْمُتَّقِینَ» [سوره‌ی مائده، آیه‌ی 27]
ترجمه: خدا فقط از پرهیزکاران می‏پذیرد.
شاید اینطور گمان شود کسانی که گناهانی (بویژه گناهان کبیره)‌ مرتکب می‌شوند و از سوی دیگر، عباداتی انجام می‌دهند، آن عبادت‌ها، از کیفیت لازم برخوردار نبوده و نجات‌دهنده نخواهد بود؛ اما در این آیه، سخن درباره‌ی «الذین یتقون» یعنی کسانی که از گناهان پرهیز می‌کنند، نیست؛ بلکه سخن از «متقین» یعنی پرهیزکاران است. فرق پرهیزکار با کسی که پرهیزکاری می‌کند، در این است که پرهیزکار، حالتی در درون خود دارد که او را از انجام گناهان، هر چند زمینه‌اش به آسانی فراهم شده باشد، باز می‌دارد. به عنوان مثال، کسی که در زندان است و دسترسی به آب و غذا ندارد، روزه‌دار نیست بلکه روزه‌دار کسی است که با اختیار خود، در خانه‌ای که تنهاست و هیچکس مزاحمش نیست و آب گوارا و انواع خوراکی‌های لذیذ موجود است، برای کسب رضای حق تعالی، خوردن و نوشیدن در فاصله‌ی اذان صبح تا اذان مغرب را ترک می‌کند. پس یکی دیگر از اموری که موجب کیفیت یافتن عبادات می‌شود، داشتنِ ملکه‌ی تقواست. یعنی قوّه‌ای که از درون، انسان را از انجام حرام‌ها (بویژه گناهان کبیره) باز بدارد.
افزودن بر کمیت عبادات، در صورت آماده بودن دل برای ارتکاب گناه در صورت فراهم شدن زمینه‌ی آن، مطلوب نیست. به عبارت ساده، این که دل انسان خواهان گناه باشد و هر گاه زمینه‌اش فراهم شد، با سر به گناه وارد شود، مانع از ارزشمند شدن عبادات می‌گردد. باید نخست بر ترک گناهان تا آنجا که ریشه‌اش از دل برکنده شود، تلاش کرد و پس از پیروزی در این میدان، به افزودن بر کمیت عبادات پرداخت.

3 ـ اخلاص: از جمله اموری که موجب کیفیت‌یافتن عبادات می‌شود، اخلاص است. اخلاص به معنی خالص کردن نیت برای پاداش‌های اخروی است و در مقابل آن، ریا و سمعه قرار دارد که به معنی آلوده کردن نیت به اغراض دنیوی است. پس کسی که بر کمیت عباداتش بیافزاید، ولی هدفش رهیدن از جهنم یا رسیدن به درجات عالیه‌ی بهشت نباشد و فقط، چیزهای دنیوی مانند احترام، عزت یا ریاست بر مردم را در نظر بگیرد، کمیت عبادتش، نجات‌بخش او نخواهد بود.
به عبارت دیگر، هر مقدار که انسان بتواند نیتش را بیشتر برای رسیدن به خوبی‌ها و راحتی‌های بعد از مرگ متمرکز نماید، عباداتش ارزش بیشتری خواهد یافت.

4 ـ حضور قلب: یکی دیگر از اموری که موجب کیفیت‌یافتن نماز و دعا می‌شود، توجه و حضور قلب است. در روایات متعدد، ارزش حضور قلب، بیان شده است که از آن جمله است:
● سند 1:
عَنْ عَلِی (علیه‌السلام): «إِنَّمَا لِلْعَبْدِ مِنْ صَلَاتِهِ مَا أَقْبَلَ عَلَیهِ مِنْهَا بِقَلْبِهِ» [خصال، شیخ صدوق، جلد 2، صفحه‌ی 613، علم أمیر المؤمنین علیه السلام أصحابه فی مجلس واحد أربعمائة باب مما یصلح للمسلم فی دینه و دنیاه]
ترجمه: همانا برای بنده از نمازش، آن مقدار است که با قلبش به آن روی کرده باشد.
● سند 2:
قَالَ عَلِیُّ بْنِ الْحُسَینِ (علیه‌السلام): «إِنَّ الْعَبْدَ لَا یُقْبَلُ مِنْهُ صَلَاةٌ إِلَّا مَا أَقْبَلَ مِنْهَا» [تهذیب الأحکام، شیخ طوسی، جلد 2، صفحه‌ی 342، باب 16: باب أحکام السهو]
ترجمه: همانا نمازی از بنده‌ای قبول نمی‌شود مگر آن مقدار که با اقبال قلب خوانده باشد.
● سند 3:
عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (علیه‌السلام) قَالَ: «عَلَیْکَ بِالْإِقْبَالِ عَلَی صَلَاتِکَ فَإِنَّمَا یُحْسَبُ لَکَ مِنْهَا مَا أَقْبَلْتَ عَلَیْهِ مِنْهَا بِقَلْبِکَ» [علل الشرائع، جلد 2، صفحه‌ی 358، باب 74: علة الإقبال علی الصلاة]
ترجمه: بر تو باید به اقبال در نمازت. همانا برای تو از آن، مقداری که با حضور قلب خوانده‌ای حساب می‌شود.
● سند 4:
عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (علیه‌السلام): «إِنَّمَا لَک مِنْ صَلَاتِکَ مَا أَقْبَلْتَ عَلَیهِ مِنْهَا» [کافی، محدث کلینی، جلد 3، صفحه‌ی 363، باب ما یقبل من صلاة الساهی]
ترجمه: همانا برای تو از نمازت آن مقدار است که با حضور قلب خوانده باشی.
افزودن بر کمیت نماز و دعا در صورتی که بدون حضور قلب باشد، بهره‌ی مثبتی در رساندن انسان به درجات عالیه ندارد. لذا لازم است نماز، با حضور قلب و توجه به معانی آن خوانده شود. کسانی که گمان می‌کنند زیاد نماز خواندن، هر چند بدون توجه بوده و خیالشان در غیر نماز باشد، اثر مثبتی در تکامل آنان دارد، باید متوجه گردند که بهره‌ی کامل از این نمازها، در صورتی است که همراه با حضور قلب باشد.
تمام اموری که به عنوان «کیفیت‌دهنده» به عبادات نام بردیم، امور جوانحی است و قابل دیدن و شمردن نیست و فقط خود فرد است که می‌تواند در باره‌ی میزان آن، قضاوت درستی داشته باشد.
پس از فراغت از تعریف کیفیت و مصادیق آن، به بحث کمیت می‌پردازیم. بخش دیگر تکامل، امور جوارحی است. امور جوارحی، کارهایی است که با کمک اعضاء و جوارح انجام می‌شود و قابل دیدن و شمردن است.
در حقیقت، «توجه به کمیت» و «توجه به کیفیت»، دو بال برای پرواز در میدان تکامل است. نمی‌توان به بهانه‌ی کیفیت، از کمیت کاست؛ بلکه باید روز به روز و بر طبق برنامه، بر کمیت افزود؛ و نیز نمی‌توان به بهانه‌ی افزودن بر کمیت، از بهبود کیفیت غافل گردید.
بهبود کمیت، به معنی افزودن مراعات قوانین یک طبقه بر قوانین قبلی است. یعنی اگر در طبقه‌ای،‌ فلان مقدار از قوانین را مراعات می‌کرده، ارتقای کمیت به مراعات قوانین طبقه‌ی بعدی است. مثلاً کسی که مقیّد به انجام نمازهای واجب بوده، باید در جایی از مسیر، خود را مقید به خواندن نوافل یومیه نیز بنماید.
یا اگر روزی چند آیه از قرآن تلاوت می‌کرده، در مرحله‌ی بعد، هر مقدار که می‌تواند قرآن بخواند تا به دستور صریح قرآن کریم عمل کرده باشد که می‌‌فرماید:
«فَاقْرَؤُوا مَا تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ» [سوره‌ی مزمل، آیه‌ی 20]
ترجمه: هر چه می‌توانید قرآن بخوانید.
یا مثلاً کسی که مقیّد بوده تمام ماه رمضان را روزه بگیرد، برای بهبود کمیت، به جایی خواهد رسید که سه روز روزه در ماه را نیز مراعات نماید.
همچنین ذکرهای رکوع و سجده را بیشتر بگوید یا دعای قنوت را بیشتر کند و مانند اینها.

جمع‌بندی: غیر از چهار مطلبی که به عنوان کیفیت برشمردیم (اصلاح اعتقادات، کسب ملکه‌ی تقوا، اخلاص و حضور قلب) بقیه‌ی پیشرفت‌ها بر پایه‌ی کمیت است. یعنی منهاجی باید بر تعداد عباداتش بیافزاید تا جایی که به حدّ مطلوب شارع مقدس برسد.
البته افزودن بر کمیّت عبادات،‌ مسیر و برنامه‌ی خاصی دارد که برای اصحاب منهاج فردوسیان روشن است و دیگران نیز می‌توانند با قدم نهادن در این مسیر روشن، گام‌های بلندی در مسیر تکامل و خودسازی بردارند. ان شاء الله

سؤال: منهاجی‌بودن مهمتر و ارزشمندتر است یا سید بودن؟

جواب: سیادت به معنی این که شخصی از نسل استاد اعظم (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلّم) باشد، فضیلت اکتسابی نیست و بدین جهت، در خور مدح و ستایش نیست. بسا کسانی که هیچ نسبتی با آن حضرت نداشتند ولی یار ایشان در دنیا و هم‌نشین و هم‌درجه‌ی آن حضرت در بهشت شدند، همانند سلمان از ایران و ابوذر از ربذه و اویس از یمن؛ و در مقابل، عمو و زن عموی آن حضرت (ابولهب و همسرش)، بدان پایه از کفر و انکار رسیدند که یک سوره‌ی مستقل در نفرین بر آنان نازل گردید. پس آنچه مهم است، منهاجی بودن و عبور از حجاب‌های پنجگانه است و سید بودن، با سید نبودن، در رسیدن به کمال و سعادت، هیچ فرقی ندارد.

سؤال: چه زمانی علم، از هر سو بر منهاجی هجوم می‌آورد؟

تفصیل سؤال: در باره‌ی برخی عرفای معاصر، می‌گویند به جایی رسیدند که مصداق این فرمایش حضرت امیر المؤمنین (علیه‌السلام) شدند که «هَجَمَ بِهِمُ الْعِلْمُ عَلی حَقیقَةِ الْبَصیرَةِ، وَ باشَرُوا رُوحَ الْیقینِ» [1] آیا منهاج فردوسیان، می‌تواند منهاجی را به این پایه برساند؟

جواب: استفاده از قسمتی از سخن و رها کردن قبل و بعدش، در صورتی که معنی را عوض کند، قبیح و ناشایست است. این فرمایش حضرت امیر المؤمنین (علیه‌السلام) در باره‌ی فرزندان معصومشان، یعنی استادان منهاج فردوسیان (علیهم السلام) است. اگر قبل و بعد این کلمات را بنگرید، در می‌یابید که این قله‌ها، برای مردم عادی، دست نیافتنی است و هر کس غیر از معصومین (علیهم‌السلام) که مصداق آن معرفی شوند، غیر قابل قبول است.
پس نباید حرکات و کلمات صوفیه (خذلهم الله) که می‌کوشند بزرگان خود را همسنگ اهل بیت طاهرین (علیهم‌السلام) نشان دهند، ما را به این توهم بیندازد که انسان‌های عادی نیز می‌توانند همتای انبیاء و اوصیاء شوند.
سخن کامل حضرت امیر المؤمنین (علیه‌السلام) چنین است:
«… اللّهُمَّ بَلی، لا تَخْلُو الاْرْضُ مِنْ قائِم لِلّهِ بِحُجَّة، اِمّا ظاهِراً مَشْهُوراً، اَوْ خائِفاً مَغْمُوراً، لِئَلاّ تَبْطُلَ حُجَجُ اللهِ وَ بَیناتُهُ. وَ کمْ ذا؟ وَ اَینَ اُولئِک؟ اُولئِک وَاللهِ الاْقَلُّونَ عَدَداً، وَ الاْعْظَمُونَ عِنْدَ اللهِ قَدْراً، یحْفَظُ اللهُ بِهِمْ حُجَجَهُ وَ بَیناتِهِ حَتّی یودِعُوها نُظَراءَهُمْ، وَ یزْرَعُوها فی قُلُوبِ اَشْباهِهِمْ. هَجَمَ بِهِمُ الْعِلْمُ عَلی حَقیقَةِ الْبَصیرَةِ، وَ باشَرُوا رُوحَ الْیقینِ، وَ اسْتَلانُوا مَا اسْتَوْعَرَهُ الْمُتْرَفُونَ، وَ اَنِسُوا بِمَا اسْتَوْحَشَ مِنْهُ الْجاهِلُونَ، وَ صَحِبُوا الدُّنْیا بِاَبْدان اَرْواحُها مُعَلَّقَةٌ بِالْمَحَلِّ الاَعْلی. اُولئِک خُلَفاءُ اللهِ فی اَرْضِهِ، وَ الدُّعاةُ اِلی دینِهِ. آهِ آهِ، شَوْقاً اِلی رُؤْیتِهِمْ» [نهج البلاغه، صبحی صالح، حکمت 143]
ترجمه: آری زمین از کسی که به حجّت خدا برای خدا قیام نماید تهی نمی‌ماند، قائمی آشکار و مشهور، یا ترسان و پنهان، تا دلایل الهی و بیناتش باطل نگردد. اینان چند نفرند؟ و کجایند؟ به خدا قسم عددشان اندک، و نزد خداوند از نظر منزلت، بسیار بزرگند. خداوند دلایل و بیناتش را به وجود آنان محافظت می‌کند تا به افرادی شبیه خود بسپارند، و بذر آن را در دل‌هایشان کشت کنند. دانش با حقیقت بصیرت به آنان روی نموده، و با روح یقین درآمیخته‌اند، و آنچه را نازپروردگان سخت گرفته‌اند آسان یافته‌اند، و به آنچه نادانان از آن وحشت کرده‌اند مأنوس شده‌اند، و با بدن‌هایی که ارواحشان به محلّ برتر آویخته، همنشین دنیا شده‌اند. اینان جانشین حق در زمین، و دعوت‌کنندگان به دین خدا هستند. آه آه که چه مشتاق دیدار آنانم!
از عباراتی مانند این که «زمین از حجت آشکار یا پنهان خدا خالی نیست»، به راحتی می‌توان دریافت که این کلمات، فقط و فقط در وصف ائمه‌ی معصومین (علیهم‌السلام) است و هیچ کس حق ندارد آن را به نفع خود یا بزرگترهای خود،‌ مصادره و سرقت نماید.

…………………………………
[1] نهج البلاغه، صبحی صالح، حکمت 143. ترجمه: دانش، با حقیقت بصیرت به آنان هجوم آورده، و با روح یقین درآمیخته‌اند.

سؤال: چرا منهاجی شدن، هیجان‌طلبی‌ها را می‌گیرد؟

جواب: منهاج فردوسیان، موجب عاقل شدن ‌می‌شود و نتیجه‌ی عاقل شدن، جدی گرفتن آخرت و رها کردن دنیاست. منهاجی شدن، انسان را عاقل می‌کند، عاقل به معنی واقعی، و عاقل شدن، موجب دل بریدن از شادی‌های زودگذر و سرگرمی‌های پوچ دنیا ‌می‌شود. امیر المؤمنین (علیه‌السلام) فرمودند: «لَوْ عَقَلَ أَهْلُ الدُّنْیَا لَخَرِبَتِ‏ الدُّنْیَا» [غرر الحکم و درر الکلم، آمدی، صفحه‌ی 566]
ترجمه: اگر اهل دنیا عاقل شوند، هر آینه دنیا خراب می‌شد.

سؤال: چرا بعد از منهاجی شدن، حالات معنوی‌یمان را از دست می‌دهیم؟

تفصیل سؤال: من قبل از آشنا شدن با منهاج فردوسیان، اعمال صوفیانه انجام می‌دادم و مشغول علوم غریبه بودم و حالات روحی و معنوی خوبی داشتم، ولی با ورود به منهاج فردوسیان، آن حالات معنوی و رقّت‌های عبادی از من رفته است، دلیلش چیست؟

جواب: هر گاه شیطان، کسی را در گمراهی و بیراهه ببیند، نیازی به گمراه کردن او احساس نمی‌کند، پس بین او و بدعت‌هایی که بدان عمل می‌کند را خالی می‌کند تا با بدعت‌هایش مشغول باشد و لذت ببرد.
از دیگر سوی، شخص گمراهی که دچار بدعت‌هاست و از سنت‌ها به دور افتاده، به خیال این که حال کاذبی که دارد، معنویت است، با همان بدعت‌ها خوش و سرگرم بوده و به همان گمراهی، راضی ‌می‌شود.
اما همین که کسی قدم در راه کمال و سعادت واقعی نهاد و بنا گذاشت با شیطان و نفس، به مقابله و مبارزه بپردازد، شیطان و سربازانش با تمام توان، وارد شده و حتی شیاطین انس را نیز علیه او بسیج می‌کنند تا او را از رسیدن به قله‌های کمال واقعی باز بدارند.
امیر المؤمنین (علیه‌السلام) فرمودند: «مَنْ أَحَبَّنَا فَلْیَعُدَّ لِلْبَلَاءِ جِلْبَاباً» [غرر الحکم و درر الکلم، آمدی، ص 657]
ترجمه: هر کس ما را دوست بدارد، باید برای بلاها و گرفتاری‌ها چادری (سپری) آماده سازد.
البته محبتی که منجر به اصلاح دیدگاه‌ها و اعمال گردد.
همچنین می‌فرمایند: «مَنْ أَحَبَّنَا أَهْلَ الْبَیتِ فَلْیَسْتَعِدَّ لِلْفَقْرِ جِلْبَاباً» [نهج البلاغه، صبحی صالح، حکمت 112]
ترجمه: هر کس ما اهل بیت را دوست بدارد، پس باید برای ناداری، چادری (سپری) آماده سازد.
و همین معنی در بیانی از امام صادق (علیه‌السلام) نیز آمده است که می‌فرمایند: «مَنْ دَخَلَ فِی هَذَا الْأَمْرِ فَلْیَتَّخِذْ لِلْبَلَاءِ جِلْبَاباً، فَوَ اللهِ لَهَوُ إِلَیْنَا وَ إِلَی شِیعَتِنَا أَسْرَعُ مِنْ السَّیلِ إِلَی قَرَارِ الْوَادِی یَتْبَعُ بَعْضُهُ بَعْضاً» [الأصول الستة عشر، کتاب مثنّی بن الولید الحنّاط، حدیث 19]
ترجمه: هر کس در این امر [ولایت اهل بیت (علیهم‌السلام)] وارد شود، باید برای بلاها، چادری (سپری) بگیرد و به خدا قسم بلا به سوی ما و به سوی پیروان ما، سریع‌تر از رسیدن سیل به کوهپایه است و قسمتی، در پی قسمت دیگر می‌آید.

سؤال: آیا منهاجی برای رسیدن به کمالات فردی، باید خدمات اجتماعی و سیاسی داشته باشد؟

جواب: دیدگاهی وجود دارد که معتقد است: حتماً برای رسیدن به کمالات فردی، باید خدمات اجتماعی و سیاسی داشت، یعنی در متن خدمت‌رسانی به مردم، معنویت فردی رشد می‌کند.
دیدگاه دیگر معتقد است می‌توان بدون داشتن مشاغل سیاسی و اجتماعی و درگیر بودن به خدمت‌رسانی اجتماعی، به کمالات فردی رسید.
ما معتقدیم هر دو دیدگاه صحیح است؛ ولی عمل به دیدگاه اول، برتر از عمل به دیدگاه دوم است. زیرا قرآن کریم می‌فرماید: «لاَّ یسْتَوِی الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ غَیرُ أُوْلِی الضَّرَرِ وَ الْمُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَنفُسِهِمْ فَضَّلَ اللهُ الْمُجَاهِدِینَ بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَنفُسِهِمْ عَلَی الْقَاعِدِینَ دَرَجَةً وَ کلاًّ وَعَدَ اللهُ الْحُسْنَی وَ فَضَّلَ اللهُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَی الْقَاعِدِینَ أَجْرًا عَظِیماً» [سوره‌ی نساء، آیه‌ی 95]
ترجمه: مؤمنان خانه‏‌نشین که زیان‏‌دیده نیستند با آن مجاهدانی که با مال و جان خود در راه خدا جهاد می‏‌کنند یکسان نمی‏‌باشند. خداوند کسانی را که با مال و جان خود جهاد می‏‌کنند به درجه‌‏ای بر خانه‏‌نشینان مزیت بخشیده و همه را خدا وعده‌ی [پاداش] نیکو داده و[لی] مجاهدان را بر خانه‌‏نشینان به پاداشی بزرگ، برتری بخشیده است.
پس هم مجاهدین برحقند و اهل نجات هستند و هم قاعدین؛ ولی درجات اخروی مجاهدین، برتر از قاعدین است.
با این حساب، مقام مبلّغ منهاج فردوسیان، بسی بالاتر از منهاجی صِرف است.

سؤال: منهاجی، مرید کیست؟

تفصیل سؤال: بشر، ناچار از دلدادگی و سرسپردگی است، منهاجی، به چه کسی دل می‌سپارد و بر فرامین چه کسی سرسپرده می‌شود؟

جواب: منهاجی به جای «شخص» به «مکتب» و به جای «مقلَّد خاص» به «فتوای خاص» (موافق احتیاط) دل می‌سپارد و عمل می‌کند.
منهاجی، مرید (= پیرو) استاد اعظم (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلّم) و استادان معظم منهاج فردوسیان (علیهم‌السلام) است.
منهاجی، مرید (= اراده‌کننده) فردوس اعلاست.
منهاجی، مرید (= سرسپرده) قواعد نظری و قوانین عملی نظام جامع تربیتی منهاج فردوسیان است.

سؤال: شکّی که در قلب منهاجی نسبت به منهاج فردوسیان ایجاد ‌می‌شود، از کجا ناشی ‌می‌شود؟ و راه از بین بردن آن چیست؟

جواب: چنین وسوسه‌ها و شک‌هایی، بی‌شک از ناحیه‌ی شیطان بوده و درمانش با استغفار است. استاد اعظم (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلّم) فرمودند: «داؤُکُمُ الذُّنُوبُ وَ دَواؤُکُمُ الِاسْتِغْفَارُ» [جامع الأخبار، شعیری، صفحه‌ی 57]
ترجمه: درد شما گناهان و درمانتان استغفار است.

سؤال: آیا شک نکردن اصحاب منهاج فردوسیان، مایه‌ی محرومیت از رسیدن به یقین است؟

تفصیل سؤال: آیا آن دسته از اصحاب منهاج فردوسیان که هیچگاه دچار شک و تردید نسبت به حقانیت منهاج فردوسیان نمی‌شوند، از بهره‌های شک که می‌تواند سکوی پرتاب به سوی یقین باشد،‌ محروم می‌مانند؟

جواب: آن دسته از اصحاب منهاج فردوسیان که اعتقادات محکمی به منهاج فردوسیان دارند، بهره‌ی کامل را برده‌اند، لذا هیچگاه دچار تردید نمی‌شوند و دچار تردید نشدن برای آنان، هیچ ضرری به کمال و سعادتشان ندارد. ولی آنان که منهاج فردوسیان را چندان جدی نگرفته‌اند، هم از بهره‌های ایمان به آن محرومند و هم از بهره‌های شک که مقدمه‌ای برای ترقی است، بی‌بهره می‌مانند.

سؤال: حکم شک کردن در حقانیت منهاج فردوسیان برای اصحاب منهاج فردوسیان چیست؟

تفصیل سؤال: آیا شک کردن در حقانیت منهاج فردوسیان برای کسانی که مدتی با این برنامه سیر تکاملی داشته‌اند (اصحاب منهاج فردوسیان)، خیر بوده و مقدمه‌ای برای ترقی به درجات بالاتری است؟ یا نشانه‌ی ناراستی و نادرستی در مقدمات نیست؟

جواب: این گونه شک‌ها، هم می‌تواند مقدمه‌ای برای ترقی به درجات بالاتر باشد و هم می‌تواند نشانه‌ی ضعف در اعتقادات باشد. اگر منجر به یقین شد، موجب ترقی است ولی اگر منجر به توقف گردید، شرّ و مضر است. پس فقط از روی نتیجه می‌توان حکم به خوبی یا بدی آن داد.

سؤال: آیا می‌توانیم به اصحاب منهاج فردوسیان به طور کامل اعتماد کنیم؟

تفصیل سؤال: تعاملات انسانی، اقتضا می‌کند تا انسان‌ها به یکدیگر اعتماد کنند. در زمانه‌ای که اعتماد کردن به افراد، بسیار سخت شده و دستِ پاک، چشمِ پاک و قلبِ پاک، به ندرت پیدا می‌شود، آیا می‌توانیم به کسانی که خود را منهاجی می‌دانند، اعتماد کامل کرده و رازها، دارایی یا ناموس خود را به آنان بسپاریم؟

جواب: منهاجی معصوم نیست؛ بلکه در راه معصوم شدن است. پس نباید به کسی که منهاجی است و آثار صدق از گفتار و رفتارش هویداست، اعتماد کامل نمود؛ زیرا برخی افراد، ایمانشان عاریه است و احتمال دارد با رسیدن به امانت درشت، خیانت را برگزیند. به همین لحاظ است که شرع مقدس، از اعتماد کامل کردن به برادر (حتی اگر کاملاً شناخته شده باشد)، نهی نموده است. امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:
«لَا تَثِقْ بِأَخِیکَ کُلَّ الثِّقَةِ» [کافی، محدث کلینی، جلد 2، صفحه‌ی 672، باب النوادر]
ترجمه: به برادرت کاملاً اعتماد مکن.
و همچنین فرمودند:
«لَا یَطَّلِعُ صَدِیقُکَ مِنْ سِرِّکَ إِلَّا عَلَی مَا لَوِ اطَّلَعَ عَلَیهِ عَدُوُّکَ لَمْ یَضُرَّکَ فَإِنَّ الصَّدِیقَ رُبَّمَا کَانَ عَدُوًّ» [وسائل الشیعة، محدث عاملی، جلد ‏12، صفحه‌ی 147، باب کراهة ذهاب الحشمة بین الإخوان بالکلیة]
ترجمه: دوستت را بر رازت مطلع مساز مگر آن رازی که اگر دشمنت بر آن اطلاع یابد، تو را زیان نرساند، که همانا دوست، گاهی دشمن می‌شود.

سؤال: انحرافات فکری و عملی اصحاب منهاج فردوسیان، پای چه کسی حساب می‌شود؟

تفصیل سؤال: گاهی اوقات، برخی انحرافات فکری و عملی از برخی افراد مشاهده می‌شود، در حالی که خود را منهاجی معرفی می‌کنند. این انحرافات و بدرفتاری‌ها، چه توجیهی دارد و آیا می‌توان به حساب منهاج فردوسیان گذاشت؟

جواب: برای اشکالات فکری و عملی این افراد، چند احتمال داده می‌شود که برخی از آنان به شرح زیر است:

دسته‌ی اول: شاید منهاج فردوسیان را شروع کرده‌اند ولی هنوز به مرحله‌ی استقرار نرسیده‌اند، پس برخی انحرافات فکری یا مفاسد اخلاقی، بر اثر غلبه‌ی غریزه، پیش آمده باشد.

دسته‌ی دوم: شاید ایمانشان عاریه است و همین، موجب شده ولو سالیان درازی در مسیر منهاج فردوسیان باشند، ولی در نهایت، همچون مار که پوست می‌اندازد، از ایمان خارج شده و با تکیه بر سابقه‌ی منهاجی خود، دست به اقدامات فسادانگیز بزنند.

دسته‌ی سوم: شاید برنامه‌ای از قبل طراحی شده در کار باشد که بخواهند افرادی را به عنوان منهاجی، معرفی کرده و سپس با برگشت دادن آنان به دامن فساد و بی‌تقوایی، چهره‌ی زیبای اصحاب منهاج فردوسیان را مخدوش ساخته و مشوّه جلوه دهند.
در هر حال، نباید انحرافات اخلاقی و عملی منسوبین به دین و مکتب خاصی را به پای آموزه‌های آن مکتب گذاشت، بخصوص اگر مانند منهاج فردوسیان، نورٌ علی نور بوده و سراسر، هدایت و رشد باشد.
به عبارت دیگر، کارهای خوبشان را باید به حساب منهاجی شدنشان گذاشت. یعنی تمام تغییرات مثبتی که بعد از منهاجی شدن، برای اصحاب منهاج فردوسیان ایجاد می‌شود را باید به حساب نورانیت منهاج فردوسیان گذاشت؛ ولی رفتار و گفتار بدشان، حتماً و قطعاً به حساب خودشان گذاشته می‌شود.
تأکید می‌کنیم همانطور که نمی‌توان رفتار و گفتار ناصالح مسلمانان را به حساب اسلام عزیز و قرآن کریم گذاشت، نمی‌توان رفتار و گفتار ناصالح اصحاب منهاج فردوسیان را به حساب منهاج فردوسیان گذاشت.

سؤال: آیا منهاجی می‌تواند مطالعات متفرقه‌ی مذهبی داشته باشد؟

جواب: هر گاه قوانین طبقات اول تا ششم را مراعات کند، می‌تواند مطالعات متفرقه‌ی مذهبی داشته باشد؛ ولی به طور کلی، مطالعه‌ی غیر از قواعد نظری و قوانین عملی یا شرح قواعد نظری و قوانین عملی منهاج فردوسیان، موجب پراکندگی خیال می‌شود.

سؤال: محدوده‌ی تذکر اصحاب منهاج فردوسیان به یکدیگر چقدر است؟

تفصیل سؤال: آیا تذکر اصحاب منهاج فردوسیان به یکدیگر، باید محدود به مراعات قوانین طبقات اول تا ششم باشد یا قوانین طبقات هفتم تا دهم را هم می‌توانند به هم تذکر دهند؟

جواب: هر گاه یکدیگر را بشناسند و از میزان پیشرفت یکدیگر آگاه باشند، می‌توانند در همان محدوده، به یکدیگر تذکر بدهند.

سؤال: منهاجی چه قوانینی را علنی و چه قوانینی را مخفیانه انجام دهد؟

جواب: قوانین طبقات اول تا ششم را می‌توان بدون دغدغه، در ملأ عام انجام داد؛ ولی بهتر است قوانین طبقات هفتم تا دهم، به صورت مخفیانه مراعات شود. البته بدون قصد خودنمایی و ترس از ریا، مراعات قوانین طبقات هفتم تا دهم نیز در آشکار، اشکال ندارد.

سؤال: آیا منهاجی شدن منجر به دیدن رؤیاهای صادقه و مکاشفات روحی ‌می‌شود؟

جواب: معمولاً بعد از اندکی که اصحاب منهاج فردوسیان به قواعد نظری معتقد شده و قوانین عملی منهاج فردوسیان را مراعات کنند، درهای مکاشفات روحی و علمی و همچنین رؤیاهای صادقه به رویشان باز ‌می‌شود‌. البته این امر ارتباط مستقیم با استعداد خدادادی برای مکاشفه و رؤیا دارد‌. یعنی بعضیها زودتر و بیشتر و واضحتر میبینند و بعضیها دیرتر و کمتر و غیر واضح‌ می‌بینند؛ ولی باید توجه داشت که خواب و مکاشفه، مقصد یا مقصود منهاجی از حرکت بر طبق این نظام جامع تربیتی نیست‌.

سؤال: آیا منهاجی می‌تواند پُست اجرایی بگیرد؟

جواب: وارد شدن در صحنه‌ی اجتماع و بویژه سیاست، دغدغه و مسئولیت زیادی برای منهاجی ایجاد می‌کند. از یک سو، باید مراقبه‌اش را بسیار زیاد کند تا به انواع و اقسام آلودگی‌های اجتماعی و سیاسی، آلوده نشود. افزودن بر مراقبه، فرسودگی زیادی به همراه دارد.
از سوی دیگر، هر مقدار هم که مراقب باشد، ناخواسته پرونده‌اش را پُر از مطالبه‌ی مردم و ذمّه‌اش را مشغول حقوق فراوان می‌نماید.
بدین لحاظ، ورود به عرصه‌های اجتماعی و بویژه سیاسی، به اصحاب منهاج فردوسیان توصیه نمی‌شود. البته اگر منهاجی، به حقیقتِ طلب و شوق لازم برای رسیدن به درجات عالیه‌ی بهشت رسیده باشد، خودش متوجه می‌شود که نباید بارَش را سنگین و راهش را پر ایستگاه و گردنه کند.
شوق وصال به درجات عالیه‌ی بهشت، رهبر درونی منهاجی برای دوری از مناصب و مقامات دنیویه است. شوق درونی، به منهاجی می‌آموزد که اگر می‌خواهد راهش روشن و بارَش سبک باشد، نباید در تقسیم بیت المال مسلمانان، سهیم شود؛ در حالی که هیچ مدیریت اجرایی‌ای نیست مگر این که گرفتار تقسیم بیت المال است.

سؤال: آیا اصحاب منهاج فردوسیان، باید عُشریّه بدهند؟

تفصیل سؤال: آیا مانند برخی فرقه‌های تصوّف که صوفیان، یک دهم درآمدشان با نام «عُشریّه» را به قطب می‌دهند، اصحاب منهاج فردوسیان باید قسمتی از درآمد خود را به حاج فردوسی یا دفتر مرکزی منهاج فردوسیان بدهند؟

جواب: یکی از بدعت‌های صوفیه، گرفتن یک‌دهم از در آمد صوفیان است و ادعا میکنند پرداخت این مبلغ، از دادن خمس و زکات شرعیِ مال، کفایت می‌کند! یعنی اگر صوفی یک‌دهم از درآمد خود را به قطب و خانقاه مرکزی فرقهشان بپردازد، دیگر نیازی به این که خمس بدهد یا زکات بپردازد، ندارد‌.
حاج فردوسی و دفتر مرکزی منهاج فردوسیان از اینگونه بدعتها و بدعت‌گذارانش بیزارند و دادن و گرفتن مال به این صورت را مشمول نهیِ قرآنیِ
«وَ لا تَأْکلُوا أَمْوالَکُمْ بَینَکُمْ بِالباطِل‏» [ سوره‌ی نساء، آیه‌ی 29]
ترجمه: اموال همدیگر را به ناروا مخورید.
می‌شمارند‌.
پس با صراحت و قاطعیت اعلام ‌می‌شود هیچگونه کمک مادی اعم از نقدی و غیر نقدی به هیچ عنوانی، مانند «حق عضویت» یا «شهریه» از اصحاب منهاج فردوسیان دریافت نمی‌شود و هیچ وقت نباید دریافت شود‌.
البته پرداخت خمس بر طبق رساله‌ی توضیح المسائل، به جای خود محفوظ است‌. همچنین پرداخت زکات برای کسانی که زکات به آنان تعلق میگیرد، با شرایط خاص آن، باید صورت گیرد و ربطی به دفتر مرکزی منهاج فردوسیان و حاج فردوسی ندارد‌.

 

سؤال: منهاجی در چه مسائلی به «مرجع تقلید» نیاز دارد؟

جواب:‌ دستورات عملی در منهاج فردوسیان، به دو بخش، تقسیم می‌شود؛ یکی دستورالعمل‌های واضح و مسلّم که در کتاب «قوانین عملی منهاج فردوسیان» آمده است و دیگری، دستورالعمل‌های ناواضح و نامسلّم که در «رساله‌ی توضیح المسائل منهاج فردوسیان» آمده است.
منهاجی در بخش اول، (واضحات و مسلّمات) نیازی به مرجع تقلید ندارد و در بخش دوم، (ناواضحات و نامسلّمات)، باید در هر موضوع خاص، بین نظر مراجع تراز اول، به نظری که نزدیک‌تر به احتیاط است، عمل نماید.
نکته‌‌ی مسرت‌افزا این است که منهاجیون و منهاجیات عالی‌همت، می‌توانند با مراجعه به «رساله‌ی توضیح المسائل منهاج فردوسیان» از دغدغه‌ی یافتن نزدیک‌ترین فتوا به احتیاط، بی‌نیاز شوند.

سؤال: آیا اصحاب منهاج فردوسیان نیازی به درس اخلاق دارند؟

تفصیل سؤال: با توجه به این که اصحاب منهاج فردوسیان، تمام قواعد نظری و قوانین عملی این نظام تربیتی را در اختیار دارند، آیا نیازی به حضور در جلسات موعظه و درس اخلاق دارند؟

جواب: تذکر و موعظه خوب است و همه‌ی انسان‌ها،‌ در هر سطحی از دانایی که باشند، نیازمند تذکرات اخلاقی هستند. خدای تعالی بارها در قرآن کریم، به استاد اعظم (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلّم) دستور می‌دهد که دیگران را یادآور شوند؛ می‌فرماید:
«فَذَکِّرْ بِالْقُرْآنِ مَنْ یَخافُ وَعیدِ» [سوره‌ی ق، آیه‌ی 45]
ترجمه: پس به وسیله‌ی قرآن، کسانی را که از تهدید من می‏ترسند، بیم ده.
و همچنین می‌فرماید:
«فَذَکِّرْ إِنْ نَفَعَتِ الذِّکْری» [سوره‌ی اعلی، آیه‌ی 9]
ترجمه: پس [مردم را] اندرز ده، اگر اندرز سودمند افتد.
و همچنین می‌فرماید:
«فَذَکِّرْ إِنَّما أَنْتَ مُذَکِّرٌ» [سوره‌ی غاشیه، آیه‌ی 21]
ترجمه: پس تذکر ده، که تو فقط تذکر دهنده‏‌ای.
و همچنین می‌فرماید:
«وَ ذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْری‏ تَنْفَعُ الْمُؤْمِنینَ» [سوره‌ی ذاریات، آیه‌ی 55]
ترجمه: و پند ده؛ زیرا پند به مؤمنان سود می‏‌دهد.
اما باید توجه داشت که معلم اخلاق، آلوده به افکار صوفیانه نباشد و به جای نزدیک کردن منهاجی به مبانی روشن و متقن منهاج فردوسیان، او را به مبانی انحرافی صوفیه نزدیک ننماید.

سؤال: مهم‌ترین مهارتی که منهاجی باید داشته باشد، چیست؟

جواب: مهمترین مهارتی که رهرو منهاج فردوسیان باید به خوبی دارا باشد، مهارت در میزان انجام دستورات منهاج فردوسیان، متناسب با حال و روحیه و قبض و بسط خویش است‌.
یعنی اگر بتواند به این مهارت برسد که حالات نشاط و کسالت روحی و جسمی خویش را بشناسد و متناسب با آن به دستورات، عمل کند، قواعد و قوانین منهاج فردوسیان او را تا سعادت ابدی کفایت می‌کند‌. چون هیچگونه خطری از ناحیه‌ی انحراف و کجروی در این قواعد و قوانین نیست و همه از آب گذشته و یقینی است‌. فقط، میزان مصرف آن مهم است که منهاجی، با کمی استقامت و تأمل، به این توانایی دست یافته و به خوبی از عهده‌ی انجام آن بر می‌آید‌.

سؤال: آیا اصحاب منهاج فردوسیان را می‌توان از رفتارشان شناخت؟

تفصیل سؤال: برخی طبقات دینی، رفتارهای مخصوصی در جامعه دارند. مثلاً صوفی‌ها وقتی به هم می‌رسند، «صفا» [1] می‌کنند. آیا اصحاب منهاج فردوسیان، دارای رفتارهای خاصی هستند که بتوان آنان را از نحوه‌ی رفتارشان شناخت، یا رفتارشان مانند سایر مسلمانان است؟

جواب: رفتارهای اصحاب منهاج فردوسیان، حد اقل و حد اکثر دارد. حد اقل آن، مراعات قانون‌های رفتاری در طبقات اول تا چهارم است. مثلاً حد اقل در منهاجیون و منهاجیات این است که با نامحرم ـ هر چند از اقوامشان باشد ـ دست نمی‌دهند و روبوسی نمی‌کنند. اما حد اکثر آن، مراعات قانون‌های رفتاری در طبقات هفتم تا دهم است. مثلاً منهاجیون در هنگام ملاقات، به یکدیگر سلام می‌کنند،‌ با یکدیگر دست می‌دهند و پیشانی یکدیگر را می‌بوسند.
……………………………..
[1] صفا کردن: نوعی دست یکدیگر گرفتن است، مثل کسانی که می‌خواهند مچ بیاندازند (مچ یکدیگر را بخوابانند). در این حالت، هر کدام، بند آخر شست طرف مقابل را می‌بوسد.

سؤال: آیا اصحاب منهاج فردوسیان را می‌توان از ظاهرشان شناخت؟

تفصیل سؤال: برخی طبقات دینی، دارای لباس خاص و آرایش مخصوص هستند. مثلاً خاخام‌های یهودی، کلاه دوردار بر سر نهاده و موی بناگوششان را بلند می‌گذارند، یا مسیحیان معتقد، صلیب به گردن می‌آویزند، یا روحانیون شیعه، عمامه به سر می‌گذارند. همچنین برخی مشاغل، لباس فرم دارند، مانند پلیس‌ها، آتش‌نشان‌ها، رفتگران و پرستاران. آیا چنین لباس فرم یا آرایش مخصوصی برای اصحاب منهاج فردوسیان در نظر گرفته شده، یا این که ظاهرشان مانند سایر مسلمانان است؟

جواب: آرایش و تنظیم ظاهر اصحاب منهاج فردوسیان، حد اقل و حد اکثر دارد. حد اقل آن، مراعات قانون‌های آرایش در طبقات اول تا چهارم است. مثلاً حد اقل در منهاجیون، داشتن ریش و کوتاه بودن سبیل و در منهاجیات، مراعات حجاب است. اما حد اکثر آن، مراعات قانون‌های آرایش در طبقات هفتم تا دهم است. مثلاً منهاجیون،‌ عطر می‌زنند و موی سرشان را کوتاه نگه می‌دارند.

این وبگاه در ستاد ساماندهی پایگاه‌های اینترنتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، به شماره‌ی شامد: «1 - 1 - 769104 - 65 - 0 - 3» ثبت شده و تابع قوانین مکتوب جمهوری اسلامی ایران است. / مطالب این وبگاه، وقف عام بوده و نشر آن، حتی بدون نام، آزاد است