وضع مصطلحات در منهاج فردوسیان به سه دلیل است:
علت اول، عدم استفاده از مصطلحات فقه و عرفان: استفاده از مصطلحات رایج در فقه و عرفان، موجب خلط موضوعات منهاج فردوسیان با دو علم یاد شده میگردد. لذا جهت جلوگیری از توهم تداخل موضوع و مسائل منهاج فردوسیان با فقه و عرفان، مجبور به وضع مصطلح جدید شدیم.
برای مثال، کلماتی همچون عابد، زاهد، عارف، صوفی، متصوف، مرید، مراد، سالک و مرشد، هر یک ـ علاوه بر داشتن معنای لغوی ـ دارای معانی اصطلاحیای است که در کتابهای مربوطه آمده است. برای دانستن معنی لغوی هر یک میتوان به لغتنامه مراجعه نمود و برای دانستن معنی اصطلاحی آن، کافی است به کتابهایی که مصطلحات صوفیه و عرفا را جمعآوری کرده و توضیح داده، مراجعه شود. ولی مصطلح «منهاجی» در هیچیک از اصطلاحنامههای صوفیه و عرفا یافت نمی شود؛ پس کسی که جویای معنی اصطلاحی آن باشد به ناچار باید از تدوینگر این برنامه بپرسد تا اطلاع یابد. به عبارت ساده تر، هیچ کس نمیداند که این کلمه چه معنیِ اصطلاحیای دارد مگر این که آن را از حاج فردوسی، فراگرفته باشد.
علت دوم، راحتی ارتباط با مصطلحات جدید: طالب سعادت و جویای کمال با شنیدن مصطلحات مشهور قوم، همان معانی برایش متبادر میشود و انصراف دادنش به معنی جدید، به دشواری صورت میپذیرد. در صورتی که اگر از اول، اصطلاح کنیم، ذهن سعادتخواه منهاج فردوسیان، به راحتی با آن ارتباط برقرار کند.
علت سوم، تبدیل فضای پنج حکمی به فضای دو حکمی: وضع مصطلح برای این است که منهاجی از فضای پنج حکمی موضوعات (واجب، حرام، مستحب، مکروه و مباح) فاصله گرفته و با فضای دو حکمی (امر و نهی) و «مذاق منهاج» انس گیرد. البته این دلیل، منحصر به دو واژهی «ضروری» و «ممنوع» است.