حاج فردوسی

معلم معنویت و مؤلف منهاج فردوسیان

حاج فردوسی

معلم معنویت و مؤلف منهاج فردوسیان

گفتگوی زنده
...
گفتگوی زنده‌ی حاج فردوسی با اصحاب منهاج فردوسیان، همه روزه به مدت یک ساعت در اینستاگرام برگزار می‌شد که با فیلتر شدن این شبکه‌ی اجتماعی در ایران، تعطیل گردید. جلسات ضبط شده در اینستاگرام به نشانی:
در معرض استفاده‌ی مشتاقان کمال و سعادت است. مشاهده‌ی این گفتگوهای صمیمی را به جویندگان کمال و سعادت، توصیه می‌کنیم.

تعداد نظراتی که بر این مطلب نوشته شده است: ۲۰ نظر

  • مهاجر نوشته است:
  • گزیده جلسه اول
    1️⃣بنای زندگی بر مبارزه مثبت
    بنای زندگی را بر دو چیز اول مبارزه دوم مبارزه مثبت بگذارید و خود را اینقدر رشد بدهید که از مانع رد شوید.
    از امشب فکر کنید و مشورت کنید که چه عرصه هایی است که در آن مبارزه نمیکنیم که باید مبارزه کنیم و کجاها مبارزه منفی است باید مثبت مبارزه کنیم.
    2️⃣دنبال رشد باشید نه کنار رفتن مانع
    دنبال کنار رفتن مانع نباشید بلکه دنبال رشد باشید. مثلا دانشجویی میخواهد پایان نامه بدهد می گویند باید زبان انگلیسی باشد! برای این دانشجو یک راه این است که فلان فرد را میبینم تا تبصره و تک ماده که فارسی آن را قبول کنند، یعنی مانع انگلیسی را بردارد. اما راه دوم می گوید دانشگاه گفته باید انگلیسی باشد پس من می روم زبانم را تقویت می کنم و مترجم می گیرم و معادل سازی می کنم و من انگلیسی اش می کنم.
    چرا من از شما بخواهم قبول کنید! من خودم را منطبق قانون شما میکنم اگر خودم را منطبق کردم رشد می کنم اما اگر نکردم رشد نکردم آنها کوتاه آمدند.
    3️⃣هشدار نسبت به تنش های آتی
    من پیشگو نیستم اما آینده ایران پر تنش خواهد بود و آشوبی که در آینده نزدیک در دو یا سه سال آینده پیش خواهد آمد و انقلاب هایی خواهد شد و آشوب هایی خواهد شد.
    و قاعده این است وقتی یک بادکنکی را خیلی باد کنید می ترکد و وقتی یک جامعه ای را خیلی تحت فشار قرار دهید می ترکد.
    4️⃣وظیفه منهاجی در تنش های پیش رو
    و این مبارزات به گوش و دل شما خواهد رسید و یقه شما را هم خواهد گرفت ولی وظیفه من و شما به عنوان منهاجی این است در انقلاب های پیش رو مثبت مبارزه کنید.
    مبارزه اصل و اساس است ما نیامدیم در این دنیا ساکت باشیم و به کاری نپردازیم و باید مبارزه کرد ولی فریب مبارزه منفی را نخورید. شبانه روز مبارزه مثبت کنید.
    باید تکنیک های دشمن مقابل را بدانید و خود را قوی کرده باشید به مانع برخوردید بگویید من چه کنم بزرگتر از مانع شوم.
  • مهاجر نوشته است:
  • نکته هایی از جلسه دوم
    به هیچ وجه راضی نیستم روی صحبت های من زیر آهنگ بگذارید.
    حسد نورزید بلکه مبارزه مثبت داشته باشید به جای حسد خود را ارتقا بدهید. صفت منفی که در وجود شما ایجاد انفجار کند خوب است و آن انفجار را بتوان در راه ساختن خود مدیریت کنید و هیچ اشکالی ندارد و خیلی هم خوب است و این انرژی هم در شما آزاد می شود .
    خیلی از موفقیت ها به خاطر حسادت است مثلا خواهر شوهر به شما حسادت کرده که این فرد به خاطر حسادت او منفجر شده و کوشش کرده و در او انگیزه ایجاد شده و موفق شده است.
    در صورتی که به جای اینکه به خواهر شوهر لطمه بزند و آنها را حقیر کند خودش را رشد داده و بزرگ کرده و موفق شده پس از اینجور حسادت ها نترسید و خانه نشین و زمین گیر نشوید.
    به خاطر فشارهای بسیار زیادی که از بالا و پایین به من آوردند در من یک انرژی آزاد شد ولی هنر من و شما این است که ما آمدیم اینجا ساخته بشویم هنر من و شما این است که این انرژی منفی را در راه مبارزه مثبت و ساختن خودمان به کار ببریم نه اینکه در راه تخریب بکار ببریم.
    نقد شده که من در جلسه اول مردم را به شورش دعوت کرده ام اما نه من میگویم باید مبارزه کنید اما جایی که مبارزه شما جواب می دهد .
    شما باید با سلطان بجنگید اما کدام سلطان و من می گویم با سلطان هوا باید بجنگید و او را از تختش فرو بکشید اگر شیطان سلطان و شاه وجود شما است یا نفس اماره اینها را باید پایین بیاورید این مملکت نزدیک شما است .
    قبل از پایین کشیدن سلطان کشورها، سلطان مملکت خودتان که شاه آن هستید را اصلاح کنید که وجود خودتان است.
    قبل از حسینه کردن کاخ سفید اول کاخ سیاه دل خودتان را حسینه کنید. چرا خیال می کنید در بیرون باید کاری کنید. شما اول درونتان را درست کنید.
    مگر مستقر شدن در واجب و حرام کار ساده ای است استقرار در اینها که بیاید و در جان ما قرار بگیرد و اثر بگذارد و امنیت داشته باشید سخت و مهم است.
    دنبال این نباشید تو دهن دیگران و دشمنانتان بزنید اول تو دهن نفس سرکش خودتان بزنید.
    اگر می خواهید فردای قیامت دستتان پر باشد باید در این دنیا برای پر کردن دستتان در آخرت تلاش کنید دنیا مزرعه آخرت است و هر چه اینجا بکارید آنجا برداشت می کنید.
    دنبال این نباشد که فلانی به من ضرر زد توهین کرد حسادت کرد و در شان منهاجی نیست که منم به او تهممت بزنم تحقیرش کنم ضرر بزنم همه این انرژی ها را جمع کنید و به سمت خودسازی خود ببرید و خود را رشد بدهید.
    من و همه طفلان ره و نوآموزان این مسیر هستیم که در مسیر این زندگی و هدف اعلی حرکت کنیم و به آن هدف برسیم.
    سخن آخر اینکه وقتی شما هدفتان را روشن کردید مشخص کردید یک هدف مقدس ناب عالی و متعالی دارید تمام فشارها در قالب حسد و کینه و بخل هر چه به شما فشار می آید اینها را انگیزه ای مثبت کنید که دیگر اسمش حسد و کینه نخواهد بود.
    ما برای این اینجاییم که خود را بسازیم.
  • مهاجر نوشته است:
  • خلاصه ای از جلسه سوم
    1️⃣تذکر اخلاقی و قرآنی: توصیه به جهاد و صبر
    ما خیال نکنیم به صرف ادعا من منهاجی و شیعه و مومن هستم و از بدعت ها جدا شده ام خدا می فرماید خیال نکنید به صرف شروع به پایان هم میرسید شروع زیبا خوب است اما کافی نیست باید این مسیر را خیلی محکم ادامه بدهید و جدی بگیرید تا به نتیجه برسید پس عزیزم کسی که اسمش را منهاجی کرد هیچ اثر تربیتی مثبتی کسب نکرده اگر می خواهید تربیت شوید و رشد کنید باید رسمتان را عوض کنید نه اسمتان را که با تغییر اسم کاری حل نمی شود دو تا هم باید جهاد کرد هم صبر کرد باید جهاد کنیم و در کنارش صبر کنیم.
    عجله کردن در شان منهاجی نیست منهاجی جهاد می کند و قدم به قدم صبح تا شب جههاد می کند و صبر می کند.
    تحمل این است که یک فشاری پیش آمده که من هیچ برنامه ای برای اصلاح و مدیریت آن به سمت خودسازی و مثبت ندارم اینجا باید تحمل کرد.
    ولی صبر مثل بذری است که بکارید و روی بذر کود بدهید و مراقبت کنید تا به ثمر برسد منهاجی اهل صبر و جهاد است.
    صبح تا شب روی اعتقاداتش فکر و تضرع دارد که اینها تلاش است و نکته بعدی صبر است که صبر می کند اینها به نتیجه برسد و بهره در عالم بعدی است.
    پس این نکته قرآنی را توجه داشته باشید که همواره اهل جهاد و صبر باشید. أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا یَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِینَ جَاهَدُوا مِنْکُمْ وَیَعْلَمَ الصَّابِرِینَ؛ آیا پنداشتید که داخل بهشت مى‌شوید، بى‌آنکه خداوند جهادگران و شکیبایان شما را معلوم بدارد؟. آیه 142 سوره آل عمران.
    2️⃣منظور از نقد آیت الله جوادی آملی / فرق جاهل و عاقل
    ما یک عالم و یک جاهل داریم عالم یعنی دانا جاهل یعنی نادان بعد یک عاقل و یک جاهل داریم عاقل کسی که منطقی فکر می کند و جاهل کسی که احساسی فکر می کند و کسانی که عقول کمتری دارند مثل زن و بچه ها احساسی تصمیم می گیرند.
    مثلا حضرت نوح(ع) در قضیه پسرشان که هلاک شدمی فرمایداین فرزند از اهل من است و تو گفتی اهل من هلاک نخواهند شد اما خطاب آمد که از جاهلان و افراد احساسی نباش پس احساسات نباید بر عقل و منطق غلبه کند.
    پس از آدم های احساسی نباشید احساسی ها صفر و صد می بینند یا این شخص در اوج و قله است و من ارادتمند او هستم یا از آن بالا با سر پایین می افتد و من از او متنفر هستم این جاهل احساسی است و انسان جاهل بت پرست است.
    جاهل یک پیش افتاده یا پس افتاده است یا شخص را به عرش می برد یا به زمین می کوبد.
    آدم جاهل تحمل آدم مستقیم را ندارد اسطوره سازی از سوی افراد جاهل برمی آید و تلاش می کنند کسی را بالا ببرند اما آدم منطقی می گوید همه ما انسان هستیم و انسان ها خطا می کنند.
    وقتی سخن از علما می شود آنها خیلی عاقلانه برخورد می کنند مثلا می گویند ملاصدرا فیلسوف خیلی خوبی است اما شاعر خوبی نیست حالا ملاصدرا صفر بود یا صد که جاهل بتواند او را بپرستد یا رد کند اما عاقل می گوید ملاصدرا هم مثل ما بود بینا بین بودند
    خود من در طول عمر تفکراتی داشتم و از آن برگشتم.
    آدم احساسی درک نمی کند چون اهل درک و تفکر نیست اهل این نیست به این طرف و آن طرف خم شود و سیر کند و مبنایی را قبول کند یا رد کند
    این را تذکر بدهم قرآن هم می فرماید: إِنِّی أَعِظُکَ أَنْ تَکُونَ مِنَ الْجاهِلینَ؛ من تو را پند می دهم که مبادا از جاهلان باشی. . آیه 46 سوره هود. از جاهلین و کسانی که احساسی هستند نباشید احساسی ها نمی توانند درست تصمیم بگیرند یکبار می گوید او خیلی فرد خوبی است و روحی فداک اما یک لحظه چیزی عوض شود او را زمین می زند.
    وقتی من می گویم آیت الله جوادی آملی حفظ الله ایشان یک نکته فرمودند که در قرآن و روایات نیست و ما این را نقد می کنیم و فردی می گوید با این سخن من ارادتم از ایشان کم شد اینجا مشکل از شما است که جاهلانه دارید قضاوت می کنید و نمیتوانید قضاوت کنید که این شخص آدم خوبی است و حرف ها و اعمال خوب دارد و در این جا یک نکته اش اشکال دارد.
    اما اینکه فردی بگوید ایشان از چشم من افتاد این نشانه جهل و احساسی بودن است نشان این است که غیر معصوم دچار خطا است و بالا پایین و درست و خطا دارد اینها را باید متوجه شوید که اگر نشوید دچار یک انحراف عمیق خواهید شد این را مراقب باشید.
    احساسی ها بی انصافانه حرف می زنند می گوید فلانی فوق بشر و فلانی حیوان و پست است برای اینکه منصفانه قضاوت کنید باید روی اعمال قضاوت کنید نه روی افراد
    آقای جوادی هزاران مطلب دارند و خوب است اما ما روی یک حرف ایشان و اربعین کلیمی نقد نمودیم نه این کل اعمال ایشان را نقد کنیم. همین یک مطلب را بر خلاف بیان کردند یا دو تا یا سه تا پس انسان ها را سیاه و سفید نبینید.
    3️⃣مبارزه با اسرائیل
    ما باید اصلاح خود را مد نظر بدهیم اگر قرار باشد که با اسرائیل مبارزه کنیم از دو حال خارج نیست یا باید بیرون برویم و سرباز بیرون بشویم و راه دوم اینکه ما مبارزه خود در جایی که واجب و حتمی است بگذاریم که آنجا خودمان هستیم یعنی به جای جنگیدن با اسرائیل بیرون با اسرائیل درون که نفس است بجنگیم که بعد از ان اگر فرصت شد به جنگ اسرائیل بیرون برویم و تا زمانی که درون خود را با خودمان و پادشاه درونمان برقرار نکردیم که گاهی شیطان و گاهی خدا سلطان درون ما است نمی شود پس تا زمانی که در حال درگیری داخلی درون هستیم با جنگ بیرونی نمی توانیم
    این حمله بدون هیچ تحلیل و مقدمه محکوم به شکست است چون شما هنوز دچار جنگ داخلی درون خودت هستی بعد شما می خواهید بیرون بروید و جنگ کنید این از نظر تربیتی در تمام مذاهب تربیتی باید فرد از درون خودش شروع کند باید خودش را بسازد و با نفس درون خود بجنگند
    اما اگر در جنگ درونی موفق شد بعد می تواند
    ما باید با اسرائیل درون خود بجنگیم که اینها نزدیکترین دشمنان ما هستند که امام فرمود بین این دو طرف بدن خودتان چه کسی است خوب من است و این من شما را دارد زمین می زند اول با دشمن ترین بجنگید
    بحث از قله به دامنه است شما می خواهید اعتقادات را اصلاح کنید باید اول از قله اعتقادات که توحید است شروع کنید در اعمال هم همینطور است باید از قله اعمال که نماز است شروع کنید و قدم قدم پایین بیایید.
    خام و بی خیال نباشید گلیم افتاده در کنار حجره نباشید بلکه مبارز و اکتیو باشید ولی اولویت بندی را فراموش نکیند اولویت با طاغوت درون است با طاغوت بجنگید اما اول طاغوت درونتان این عمر اندکی که دارید که سالهایی به کودکی و پیری می گذرد که هیچ و فقط یک سالهای میان سالی می ماند این سی و چهل سال را با درون بجنگید و اگر شیطان شما را به مبارزه بیرونی فریب داد از درون شکست خوردید و از خود غافل شده اید.
    4️⃣انجام عمل مستحبی که در روایات نیامده است؟
    استاد اعظم فرمودند هیچ گاه بدعتی ایجاد نمی شود مگر اینکه سنتی می میرد. وقتی چیزی که قرآن و روایات و خدا نگفته و من به آن عمل می کنم باعث می شود حوصله و ذائقه معده معنوی من را پر می کند و وقتی به مستحبات واقعی می رسد دیگر وقت ندراد شیطان با بعضی ها از در آیین ها وارد می شود
    ما باید در مقابل دین تسلیم باشیم تسلیم یعنی خدایا من هیچی نمی دانم و معتقد به تو هستم و هیچ عملی جز دستور تو را انجام نمیدهم و از خود نظری ندارم و تسلیم محض تو میشوم و پاداش من هم بر تو باد.
    خوب این عمل حس خوبی دارد اما در دین نیامده پس همون حس خوب پاداش تو باد نه بهشت اگر به حرف حاجی فلان بودی از همان هم پاداش بگیر.
    5️⃣درست ترین عبارت برای شروع نماز چیست؟
    نیت از مقوله کلام نیست که من بگویم نیت می کنم چهار رکعنت نماز نیت از مقوله اراده است و نیاز نیست به زبان جاری کرد و همین می شود نیت و وقتی میبینید نان ندارید و بلند می شود و به سمت نانوایی می روید و از شما هم سوال کنند کجا می روی می گویی می روم نان بگیرم اما اصلا نیت نکردید که می روم نان میخرم ولی انجام دادید پس وقتی می خواهید نماز را شورع کنید نیت برای رسیدن به فردوس اعلی باشد.
    ما باید نیت را خالص و دقیق کنیم که این نیت خالص ما را از سرد و گرم روزگار عبور میدهد و به مقصد می رسد و بحث نیت خیلی مهم و کلیدی است و کسی که نیت برایش جا نیفتاده هیچی براش فایده ندارد.
    6️⃣اولین و محکمترین قدم برای منهاجی شدن؟
    نمی توان گفت اولین قدم باید قدم های زیادی بردارید اما اولین قدم تسلیم شدن است باید منیت را بیرون بریزید.
    7️⃣علل کاهلی و تنبلی به عمل به قوانین عملی و قواعد نظری چیست؟
    یک رابطه بین ایمان و عمل است که عمل ضعیف ایمان ضعیف به همراه دارد و برعکس اگر عمل را قوی کنید ایمان قوی می شود و این دو یک رابطه مهم است که هر دو به هم تکیه دارند هرگاه ایمان راتقویت کنید عمل تقویت و هرگاه عمل را قوی کنید ایمان قوی می شود.
    برای نماز وقت بگذارید مقدمه چینی کنید جای خلوت با عطر و لباس تمیز تا نماز اساسی شود اگر نماز اساسی شد نماز بقیه را هم می آورد
    چند عمل دم دستی که اشتباه است را درست کنید به شوخی مثلا دروغ نگویید کسی طعم ایمان را نمیچشد مگر اینکه دروغ را ترک کند.
    برای شروع چند عمل دم دستی منحرف خود را ترک و اصلاح کنید که ایمانتان قوی شود و وقتی ایمان قوی شد عمل هم قوی می شود.
  • مهاجر نوشته است:
  • خلاصه جلسه چهارم:
    مراقبت بر اسم رقیب خداوند
    خداوند در آیه اول سوره نساء می فرماید: یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا کَثِیرًا وَنِسَاءً ۚ وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی تَسَاءَلُونَ بِهِ وَالْأَرْحَامَ ۚ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلَیْکُمْ رَقِیبًا؛ ای مردم، بترسید از پروردگار خود، آن خدایی که همه شما را از یک تن بیافرید و هم از آن، جفت او را خلق کرد و از آن دو تن خلقی بسیار در اطراف عالم از مرد و زن پراکند، و بترسید از آن خدایی که به نام او از یکدیگر مسئلت و درخواست می‌کنید و درباره ارحام کوتاهی نکنید، که خدا مراقب اعمال شماست.
    در این آیه خداوند می فرماید تقوا پیشه کنید و تقوا داشته باشید و در پایان آیه می فرماید: إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلَیْکُمْ رَقِیبًا یعنی خدا رقیب است و مراقب اعمال شما است.
    رقیب یک مفهوم دو سویه دارد به این معنا هم او نگهبان شما در خطرات و بلاها است و شما را محافظت می کند و هم او مراقب شما است که گناهان و خطاهای شما را می بیند و ثبت می کند.
    به این مثال دقت کنید که در دوران مدرسه مراقب سر امتحان داشتید و این مراقب یک حالت دو سویه داشت از یک سو مراقب ما بود اگر حالمان بد می شد او می آمد اگر مداد ما میشکست به او می گفتید به ما مداد بدهد اگر سوالی به درستی متوجه نمی شدیم از او میپرسیدیم و در طرف مقابل او نگهبان ما بود که تقلب نکنیم می گفت سرت روی برگه خودت باشد نگاهت به برگه خودت باشد آن زمانی که نیاز پیدا می کردیم به کمک ما می آمد و آنجا معلم و کتاب نبود ما را کمک می کرد و وقتی هم جای دیگر سر میچرخاندید و حرف میزدیدم او تذکر می داد و یک حالت دو طرفه بود.
    إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلَیْکُمْ رَقِیبًا هم یعنی خدا مراقب شما است از یک سو نگهبان شما است و هر بلایی که به سمت شما برسد خدا مراقب شما است اما اگر در خلوت می خواهید گناه کنید باز خدا مراقب شما است و می بیند.
    مراقب را بخواهیم خوب معنا کنیم کسی است که حواس جمع است و در همه چیز حواسش به شما است
    نمیگویم شش هزار آیه قرآن را بخوانید و حفظ کنید و در آن تدبر کنید بلکه می گویم همین یک نصف آیه با دقت بخوانید و با خود تکرار کنید و در ذهن و با زبان تکرار کنید که خدا حواسش به شما است.
    این نه شعر شاعر است و نه حدیث که بخواهیم سند را بررسی کنیم این متواتر امت اسلام و قرآن است إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلَیْکُمْ رَقِیبًا خدا حواسش به شما است.
    وقتی مصیبتی به شما می رسد خدا حواسش به شما است و خدا دارد می بیند وقتی می خواهید یک امضای ناجور یا یک گناه یا یک فکر بد او از رگ گردن به من نزدیکتر است و خدا مراقب شما است و خدا حواسش به شما است.
    این را تفکر کنید روی آن تدبر و تفکر کنید ذکر کنید و در ذهن خود مرور کنید که خدا حواسش به شما است بعد ببینید چقدر ذهنتان متحول می شود اصلا نیازی به استاد اخلاق و کتاب و نوشته های طولانی و فیلم و کلیپ های اخلاقی ندارید یک تکه کوچک از یک آیه کافی است
    زمانی که مشاوره می خواهید استخیرالله برحمة بگویید و از خدا طلب خیر کنید. خدا حواسش به شما است اگر مصیبتی به شما رسید خدا حواسش به شما هست که در مصیبت افتاده اید اگر شادی اگر مستی و طغیان به شما رسید بدانید خدا حواسش به شما هست مراقب باشید و حواستان راجمع کنید.
    مثال می زنم: می خواهید با یک شخصیت دیدار کنید می گویند باید یک ساعتی در این سالن انتظار باید منتظر باشید و کسی که شما را می آورد می گوید باید منتظر باشید بعد می گوید ببخشید من باید بروم و می رود و در را می بند و شما می مانید و یک اتاق بزرگ و یک ظرف میوه و آب و چای و کتاب و تلفن و …. یک احساس آزادی بی مراقبی به شما دست می دهد که میوه ها را بخورید و کسی هم نمیبیند اما یکدفعه به یک تابلوی کوچک برخورد می کنید که نوشته این اتاق توسط دوربین های متعدد حرکات شما را ضبط می کند از آن لحظه که این تابلو را دیدید چه تفاوتی با قبل آن دارید؟
    یک فرق بزرگ است قبلش احساس می کردید کسی نیست و مراقبی نیست و آزاد هستید و کسی نمی فهمد اما وقتی این تابلو را دیدید و این همه دوربین هم نصب است دست و پایتان را جمع می کنید و حالت مراقبه پیدا می کنید و این آیه هم همین را می گوید.
    ما اگر به اندازه یک دوربین مدار بسته که دارد حرکات ما را ضبط می کند همینقدر متوجه خدا باشیم کافی است إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلَیْکُمْ رَقِیبًا.
    شما که در این دنیا زندگی می کنید بدانید و آگاه باشید که خدا همه جوره حواسش به شما هست حالا یک عزیزی را از دست دادید و این مصیبت به شما رسید غصه نخورید و بدانید که خدا شما را می بیند و خارج از حد بندگی وارد نشوید
    اگر به اندازه یک دوربین مدار بسته برای خدا احترام قائل باشیم زندگی تربیتی ما زیر و رو می شود استاد اعظم فرمودند: چنان خدا را عبادت کن گویی خدا را میبینی و اگر خدا را نمی بینی این را قبول کن که خدا تو را میبیند.
    این دو سویه است در غم و شادی خدا هست.
    خلاصه فرق عاقل و جاهل در قضاوت:
    ما تاجریم و آمدیم بار خود را ببندیم و به فردوس اعلی برسیم برای همین به همه قضایا و حوادث روزگار از یک زاویه دیگر نگاه می کنیم.
    اگر ما انسان ها را قضاوت کنیم قطعا دچار انحراف و بی انصافی شده ایم چون انسان ها از برهه های مختلف عمر تشکیل شده اند و نمی توان جمع کرد که منصفانه ترین کار این است که عمل و اعتقاد را مورد نقد و بررسی قرار دهیم.
    برخی امام را مطلقا خوب و برخی وی را بد می دانند که غیر منصفانه است. اگر می خواهید منصفانه درباره امام حرف بزنید اولا شخصیت ایشان به ما ربطی ندارد مثلا ایشان نماز شبش ترک نمی شد و نماز می خواند این برای ما نیست برای خودش بوده و با خود برده است اما در عملکرد و ایده ها که برای اجتماع انجام دادند سه حالت است:
    اول ایده هایی که آن زمان درست بوده و الان هم درست است
    دوم ایده هایی که آن زمان درست بوده ولی الان با توجه به شرایط دیگر درست نیست
    سوم ایده هایی که هم آن زمان و هم این زمان اشتباه بود.
    امام دارای درجات عالیه است نباید برای ما شخصیت ایجاد کند که همه امر و دیدگاه های سیاسی ایشان درست است این ما را شخصیت زده بار می آورد
    باید و باید و باید از شخصیت زدگی جدا شوید یک انسان را سفید یا سیاه کامل نبینید اگر دیدید دچار انحراف و بی انصافی شدید و نمی توانید حق مطلب را بگیرید و به حقیقت برسید.
    حتی حاج قاسم روح آزادی دارد و بارها به خواب من آمده است.
    نظام اداری ایران بر پایه پیگیری است اگر می خواهید کارتان راه بیفتد باید پیگیری کنید یک کفش آهنی بگیرید این قدر بروید و پیگیری کنید حتی همینجور بنشینید تا جواب بگیرید
    علما از بس عقوال را می شنوند می فهمند گوینده مهم نیست حضرت آیت الله العظمی یا علامه اینها را کنار بگذارید حرف را بیاورید اگر منطبق بود قبول می کنیم
    منطقی فکر کنید جاهلانه فکر نکنید.
    سوالهایتان حتما تربیتی باشد که نکته تربیتی داشته باشد.
    غیرمشتاقان را منهاجی نکنید کسی که خواب است را می توان بیدار کرد کسی که خودش را به خواب زده را نمی توان بیدار کرد.
    در منهاج به سه طایفه توجه می کنیم: ما هستیم و خدا و سه طایفه: پیامبر دوم امام سوم محدث و فقیه
    پیامبر پیام را از خدا اورده و امام آن را تفصیل کرده و محدث هم راست و دروغ آن را سنجیده است
    فقیه هم منظور به معنای اینکه اساس فقه ما بر دوش آنها است نه فقه های کنونی که خودشان تقلید می کنند.
  • مهاجر نوشته است:
  • خلاصه‌ جلسه پنجم:
    این فضای مجازی با وجود همه خوبی هایی که آورده می تتواند سارق عمرمان باشد و می تواند کاملا عمر ما را بگیرد و هدر بدهد و تلف کند و هیچ چیز هم گیر ما نیاید.
    یکشنبه ذی القعده است و برای آن دو رکعت نماز توبه ذکر کرده اند و این چند سال اخیر هم خیلی روی آن مانور داده اند و همه به آن توصیه می کنند. اما در منهاج فردوسیان این نماز نیامده است و این نماز در اقبال سید بن طاووس آمده است که گفته است به خط شیخ یحیی خیاط روایتی دیدیم که سندش به انس بن مالک که پسر مالک بن انس است می رسد که از ائمه چهارگانه اهل سنت است.
    اصلا خود این معنای ثواب وارده برای این نماز خیلی معناها دارد و مورد نقد است و اسلام اینگونه نیست اگر با پدر و مادر خیلی خوشرفتاری و با خواهر و برادر بد باشیم این دیوار کج بالا می رود حالا با یک نماز توبه دیوار کج راست نمی شود.
    اسلام یک دین جامع است و همه چیز را گفته است حالا یک نفر بیاید و بگوید شما این عمل را انجام بدهید کفایت از همه چیز می کند!
    شما می آیید خدا و پیامبر و امام و دین که این مسیر است را دور می زنید و به آن میان بر عمل می کنید که به اصطلاح پارتی بازی می گویند اصلا چنین نیست.
    حالا یک نفر این روایت را پیدا کرده چهار رکعت نماز خشک و خالی کنده و توقع ثواب عظیمی که نقل شده را هم دارد که ببرد که کل این نماز یک ربع و بیست دقیقه بوده و کلا مسیر خدا را دور زده است
    محتوا نشان می دهد کلا این نماز معتبر نیست. پس این اشکال محتوایی خودش می گوید با تمام ادیان و دین تضاد دارد.
    این واقعا حرف درستی نیست و از نظر درایی این روایت اشکال دارد.
    آقایانی که خیلی مقید هستند به خاطر درست نفهمیدن روایت است و این روایت از انس از رسول خدا ص است و هیچ جای دیگر از این روایت اثری نیست. اولا این آقایان می گویند این نماز در روز یکشنبه ذی القعده خوانده شود اما در روایت اینطور نیست می گوید در یک روز یکشنبه ای در ماه ذی القعهده رسول الله (ص) این نماز را بیان کردند.
    توبه این است که قلبی باشد و همین که قلبی و عمیق پشیمان شدید این توبه برای شما محسوب می شود. اساسی ترین و رمز توبه این است که دیگر هرگز به این کار برنگردد و انجام ندهد.
    زمانی که عبد گناهی کرد و بعد تصمیم گرفت دیگر انجام ندهد و جبرانش را هم بکند این توبه است.
    توبه هم ما باید آن را قبول کنیم اگر ما برگشتیم و تصمیم گرفتیم که دیگر این کار را نکنیم و پشیمان شدیم و جبران کردیم این توبه قبول کرد یک معتاد زمانی توبه اش قبول است که دیگر به سمت مواد مخدر برنگردد این دیگر لازم نیست کسی نامه ای بنویسد و تایید کند آنچه مهم است اینکه این شخص نیت کرده که برنگردد این توبه است.
    اما انس بن مالک که سند این روایت به وی می رسد شیخ مفید در ارشاد درباره وی می گوید که انس در روز غدیر حضور داشت و در بین انصار بود ولی تصدیق نکرد و مولا علی(ع) او را نفرین کرد.
    برای برخی روایت هر چی دروغتر و بی سند تر باشد برای اهالی مذهبی بیشتر توصیه می شود.
  • مهاجر نوشته است:
  • خلاصه جلسه ششم:
    آیات 15 و 16 مائده
    خداوند در این آیات مخاطب را اهل کتاب یعنی یهود و نصارا قرار داده است. در این دو آیه بشارت های فراوانی وجود دارد که کتابی از سوی خدا آمده است و نور است و این کتاب روشن کننده است و خدا به واسطه این کتاب هر کس دنبال رضایت الهی باشد به سبل سلام هدایت می کند یعنی به راه های هدایت و یک منهاجی دنبال راهی است که سالم عبور کند و به درجه صدم بهشت برساند و ما یک زندگی در دنیا داریم که لازم است در سلامتی اعتقادات و اعمال باشیم و این سلامتی را طی کنیم و به آخر برسیم و این سلامتی در دنیا باعث شود که منزل های جان کندن و شب اول قبر و دوران برزخ و قیامت که هر کدام مراحل و پیج و خم های مفصلی دارد را بتوانیم به سلامتی عبور کنیم اگر بخواهیم عبور کنیم اینجا رمزهایی گفته شده که اگر کسی بخواهد سالم عبور کند در این آیه آمده که این کتاب مبین را کسی بخواند و بداند و قبول کند و پیروی کند این ثمرات را دارد.
    پس این قرآن او را به راه های سلامت هدایت می کند و از تاریکی ها به سوی نور هدایت می کند و ما هم از خدا همین را می خواهیم که از ظلمات وهم و نفس و وساوس شیطان به سوی نور خارج شویم و به نور برسیم و سپس راه مستقیم می خواهیم که از نظر علمی نزدیکترین راه است و رساننده است و کمترین زحمت و پیچ و خم را دارد.
    ما سه چیز هم کم داریم در راه های سلام و سلامتی نیستیم و دوم اینکه وقتی می گوییم خدایا ما را از ظلمات به نور خارج کن ولی ما در تاریکی هستیم و نکته سوم می گوید ما را به صراط مستقیم هدایت کن معلوم می شود ما در این صراط نیستیم پس نتیجه از این دو آیه نورانی می گیریم ولو اینکه مخاطب اهل کتاب هستند ما هم اهل کتاب قرآن هستیم این است که پیامبری آمده و کتاب نور آورده و هر کس از او پیروی کند به این سه ثمره می رسد که به سلامت عبور می کند و در صراط مستقیم است و از تاریکی ها هم خارج می شود.
    نکته دوم:
    این جلسات در جهت تربیت راه اندازی شده که از ظلمات به نور هدایت شویم و در صراط مستقیم هدایت شویم و هر چیز که در عالم وجودی ما هست و رابطه ای با تربیت و تکامل ما دارد آن چیز برای ما ارزشمند است و در حیطه فعالیت ما قرار می گیرد و اگر چیزهایی که در عالم باشد که بسیار است و ربطی به تربیت ما ندارد به هر میزان که باشد علی القاعده نباید به آن توجه کرد که رسالت ما تربیت است. من پیغمبری هستم که باید امتم را به فلاح برسانم و امیری هستم که باید لشکرم را پیروز کنم و پادشاهی هستم که باید مملکتم را به رفاه برسانم که خودم هستم این جملات را دقت کنید که ما باید خودمان را اینگونه باید دید
    ما نیامدیم در این دنیا بسازیم و بمانیم و دولت تعیین کنیم و ما آمده ایم مجاهد و مبارز و انقلابی باشیم تمام در مملکت وجود خودمان و خودمان را یک خود برتر کنیم که منی که واقعا خراب و اسقاطی بودیم آمدم و با حوصله نشستم و وقت گذاشتم و حوصله کردم و این کتاب قطور نفسم را خواندم و اشکالاتش را در آوردم و اصلاح کردم
    قدم به قدم یک جدول مراقبه و شب هم محاسبه و در بین صبح و شام مراقبه می کند که ببیند شرطههایی که گذاشته چقدر را عمل کرده است و کار و بنای ما این است. اینجا محلی نیست که حرفهای قشنگ بزنیم و برویم و اساسا سالیس 365 روز پی مصلحت مجلس اراستاند و هیچ فایده هم گیرشان نیامد و فقط حرف زدند.
    توصیه دارم دوستانی که واقعا خواهم پیشرفت تکامل هستند وقتی در این جلسه شرکت می کنند قلم و دفتر همراهشان باشد و نکات مهم را بنویسند و حتی سوالات و شبهاتی که برای آنها پیش می آید و بعد بنشینند و این جلسه را مجدد ببنند و بررسی کنند و خلاصه نویسی کنند و اینها را با خود مرور کنند و با دیگران به اشتراک بگذارند.
    این باعث یک پویایی می شود که ثمره بخش است خود را مستمع بی مسئولیت و بی قید و بند این جلسه ندانید که بشنوید و بروید و بعد بگوییند چه گفته شد بگویید حرفهای خوبی زده شد و چیزی هم بعد یادتان نماند.
    اینجا معبر و پلی است که از عدم به منزل و سرای ابدی می رویم و با هر امتیازی که از این دنیا فارغ التحصیل شوید امتیازات آن سرا بر آن اساس است و از روی همان بهشت و جهنم به شما می دهند کسی با یک مدرکی به سربازی می رود سیکل و دیپلم و لیسانس در سربازی جایگاهش فرق می کند و از همان اول با بقیه فرق دارند.
    ما با امتیازی که از این دنیا می بریم همه چیزمان فرق میکند حتی نوع مردن ما با بقیه فرق می کند
    حتی قیامت را از همین دنیا تعیین خواهیم کرد و مواقف قیامت هم از اینجا تعیین می شود اگر در دنیا نمره خوبی گرفته باشید در انجا سرتان بالا است و شاد و خوشحال هستید
    حتما حتما جلسات را خلاصه نویسی کنید و اگر اشکال و انتقاد و سوالی دارید مطرح کنید و به سوالات و انتقادات و اشکالات دیگران هم بخوانید و پاسخ دهید که باعث ترقی خودتان هم می شود.
    شان و جایگاه و مهارت و مسئولیت من رهبری معنوی است تلاش من حرفه من مطالعات و علاقمندی من در تربیت فردی است و من نه تنها تربیت جمعی را بلد نیستم اصلا قبول هم ندارم که بتوان یک جمع را مدیریت کرد بلکه حتما ما باید فرد را بسازیم و وقتی فرد را ساختیم جامعه ساخته خواهد شد.
    برنامه زندگی پس از زندگی برنامه خوبی است که نکته های خوبی دارد.
    به جای اینکه دلسپرده قطب و درویش اینها باشیم باید دلسپرده امام زمان عج باشید و به ادعا و روی کاغذ حداقل اینگونه باشید و امام زمان را استاد طریقت و تربیت می دانیم اما بقیه امام را کسی می دانندکه می خواهد قیام کند و کرونا را ببرد و جنس ها را ارزان کند.
    بقیه الله کسی است که خدا او را نگه داشته است و ما اگر بقیه الله را برای پای نظامی خرج کنیم که سر تا پای آن ظلم است و بعد بگوییم امام زمان کسی است که می خواهد بیاید و عدالت را خواهد آورد اما وقتی این نماد عدالت با حکومتی که سر تا پایش ظلم است این حکومت تطهیر نمی شود بلکه این عدالت امام زمان افت می کند
    در داخل شنیدم قرآن را اتش زده اند و این آتش زدن اعتراض به قرآن نیست و او اصلا قرآن را نخوانده و نفهمیده ولی یک عقده از مدعیان قرآن دارد و یا یک طلبه را می زنند باز می بینید خودش می گوید از بس به من ظلم شده که هر طلبه و آخوندی را دیدم فکر کردم حکومتی است و سر این خالی کردم.
    رابطه امام زمان عج و نظام باید لینک آن را شکست فقط در ذهن و اعتقادت باید این رابطه را قطع کنید و نگویید این نظام تحت اشراف و عنایت امام زمان عج است
  • مهاجر نوشته است:
  • ادامه خلاصه جلسه یازدهم:
    سوال از استاد درباره صورتی که ریش آن به طور کامل در نیامده است و اگر ریش بگذارد بدقیافه می شود؟
    در بحث ریش برخی طبیعی ریش آنها رشد نکرده است اما در مجموع باید ریش داشته باشید و از یک صورت زنانه خارج باشید و باید چهار انگشت از چانه باید ریش را بلند بگذارید این کار را بکنید و اگر نمی شود و ریش شما کافی نیست همانطور باشید که عرف می پسند و قیافه شهرت و انگشت نما نشوید.
    هر کجای دنیا بروید آسمان همین آسمان است و مردم هم همین مردم هستند و در همه دنیا و ادیان برخی شیطان صفت و برخی مردم فرشته خو هستند و در همه جا اینگونه است.
    همه جای دنیا همه جور انسان با هر گرایش و رفتاری هستند و اگر بخواهید شما از شهری به شهری فرار کنید همه دنیا مخلوط است و خوشی و ناخوشی هایشان مخلوط است اما بشارت به شما باد که سرای آخرت فقط خوب است و خیلی گشایش و خوبی دارد.
    کتاب بهشت و جهنم در منهاج را مطالعه کنید که بهشت را چگونه توصیف می کند.
    زندگی پس از زندگی خیلی چیزها را برای خود من هم بهتر جا انداخت با اینکه این افراد وارد برزخ هم نشدند.
    ما به شرط اینکه متقی باشیم سرای آخرت برای ما بهتر است و اگر بخواهیم زیانکار نباشیم نباید لقا الله را انکار کرد و ما به زودی به برزخ منتقل خواهیم شد و در برزخ با هفت هزاران سال یکی هستیم و او منتظر و ما هم منتظر می شویم تا قیامت شود پس تکذیب لسانی و قلبی و عملی نکنید بلکه به لقا الله ایمان بیاورید و از اینجا می خواهیم بارمان را ببنید و کارمان را طوری تنظیم کنیم که در برزخ آماده تر و بعد در قیامت هم بارمان را ببندیم و در درجه صدم بهشت و به لقا الله برسیم.
  • مهاجر نوشته است:
  • خلاصه ای از جلسه دوازدهم:
    وقتی جایی یک غریبه را می بینید به او کمک کنید مثلا در جایی فرمی باید پر کند او بلد نیست شما بلد هستید به او کمک کنید انفاق گر و کمک رسان باشید.
    انفاق را خلاصه در پول و صندوق کمیته امداد نکنید هر جا که خدا روزی شما کرد و در توانتان بود انفاق کنید تا از مومنین باشید.
    أُولَٰئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا / آنها به راستی و حقیقت اهل ایمانند /4انفال
    کسانی که وقتی خدا را یاد می کنند دلشان میلرزد و وقتی آیات خدا را می خوانند ایمانشان افزوده می شود و نماز را برپا می دارند و اهل انفاق و دست دلبازی هستند اینها مومنین حقیقی هستند. بعد این آیه می خواهد ما را تشویق کند برای اینها درجاتی در نزد پروردگار است که درجات را اینجا نکره آورده است که یک درجات بلند و مهم است و آمرزش خیلی بزرگ و روزی خاص و بلندی برای اینها است و یک روزی باکرامت هم برای اینها هست و اینها در نزد عرش پروردگار در فردوس و درجات عالیه بهشت هستند و رزق کریم دارند.
    این آیات خیلی نکات داشت که فقط در حد یک تذکر و تلنگر بیان شد که کام جان را به کلام خالق شیرین کرده باشیم.
    سوالات
    نماز یکشنبه را چطور اشخاصی مثل شیخ عباس و ابن طاووس در سند توجه نکردند؟
    انسان ها زاویه نگاه متفاوتی دارند و شروع و پایان متفاوتی دارند و مبدا و مقصد متفاوتی دارند و اینکه جامعه هدف آنها کیست متفاوت است پس نمی توان ما که از کوهپایه شروع کرده ایم به طرف قله می رویم نمی توان با کسی که از کویر داغ خشک نیت کرده که خود را به کوهپایه برساند فرق می کند این یک نحوه گراگیری است یعنی جهت گیری
    یک جهت گیری برای این افراد است اما یک وقت کسانی در کوهپایه بودند و مقیم هستند و قرار است به قله خود را برسانند
    شیخ عباس مفاتیح و طاووس اقبال را برای عوام نوشته اند و برای خود ملاک های سفت و سختی نداشته اند که چیزهایی که از مسیر اهل بیت نیست را کنار بگذارند بلکه یک وسعتی در کارشان است که کلا مستجبات هر چه شد اشکالی ندارد و از هیچ بهتر است و این کار را انجام دهندخوب است و برای عوامی که ده ها مرتبه عقب تر و پرت از این مرحله است انجام این عمل خیلی هنر است و رشد کرده است.
    پس مشرب آنها مشرب وسیعی است که هر که آمد خوش آمد و هر چه شد را ذکر می کند و مسئله دوم بحث جامعه هدف است که جامعه عوام است که عوام را با مسائل خاص نمی توان محدود کرد اینها برای عوام خوب است و سوم زمانی که مبنا روشن شد ملاک روشن شد دیگر جایی برای شخصیت زدگی نمی ماند که شیخ عباس با آن عظمت یا سید بن طاووس چرا چنین کرده او ملاک و مبنای ما را نداشته است و ما نباید شخصیت زده شویم اینها را مخلوط نکنید یک شخصیت می تواند خودش انسان ساخته و پرداخته و بزرگی باشد اما شاید آرا و نظرات دقیقی نداشته باشد.
    استدلال آنها ضعیف است و ما مجبور نیستیم که مرعوب شخصیت آنها شویم که چون شخصیت بزرگی است پس تمام مطالب او درست است و ما باید ملاک و مبنا و منطق خود را کنار بگذاریم اینطور نیست اسب نجیب هم گاهی لگد می زند. امکان خطا برای اینها هم هست چون معصوم نبودند. شاید یک نوشته و حدیثی آورده اند که خطا بوده است اما مبنای ما یک مبنای سخت گیرانه ای است که قرار است به قله ها برسیم که برای رسیدن به قله ها ما یک قانون های دیگری داریم که برای عوام و کف جامعه مطرح نیست.
    پس جمع بندی کنم گرفتار شخصیت نگری نشوید و شیخ عباس ها معصوم نبودند اصلا مگر ما به همه چیز توجه میکنیم چند بار در بازار خرید کردیم که بعد دیدیم این پارچه زدگی داشته است و دقت نکرده ایم.
    تمام روایت انس بن مالک رد است
    انس از ما نیست و از سلسله سقیقه است و ما از سلسله غدیر هستیم و روایت را از اهل بیت عصمت و طهارت از رسول الله قبول داریم نه از طریق صحابه و این صحابه حتی جناب سلمان و ابوذر و مقداد و این بزرگان که واقعا تایید شده اند حتی روایتی از این ها آمده و منفرد است و از اهل بیت نرسیده هم ما قبول نداریم چون طریق ما همان است که امام صادق فرمودند شیعیان ما به ما و ما به امیرالمومنین و امیر به رسول الله ورسول به خدا متصل است و سلسله و زنچیره سلوکی و استادان ما این است الله استاد اعظم امیر و یازده فرزندانشان و این سخنان توسط محدثین امین به دست ما رسیده و ما از این طریق خود را به سخن خدا می رسانیم.
    پس آنچه سلسله اش این باشد مورد تایید ما است
    پس کلا هر چه از انس بن مالک باشد ما قبول نمی کنیم اصلا انس نفرین شده امیرالمؤمنین علیه السلام است و بر اثر نفرین حضرت پیسی گرفت و نمیشود ما نفرین شده حضرت را بیاوریم که تو واسطه ما و خدا باش و این روایت فقط همین یک روایت است و در تمام منابع دینی نماز یکشنبه را فقط مالک نقل کرده است و چگونه حضرت در جمعی وارد شده و مطلب به این مهمی را فقط یک نفر نقل می کند و دیگر ائمه آن را نقل نکرده اند.
    فرق منهاجیه با اثنی عشری اینجا خود را نشان می دهد چون آنها رکن و اساس ندارند وقتی باد بوزد جایی نیست که آنها خود را به ستونی بچسبانند چون ستون ندارند پس هر کس می تواند یک چیزی بسازد و به دین آنها بچسباند و مرتب هم چیزهای جدید می سازند و به دین خدا میچسبانند و کسی هم نیست دین را از ساخته ها و بافته ها جداسازی و پاکسازی کند و این تفاله ها در این اثنی عشری وجود دارد.
    ذائقه هایی که با خرافات و خواب و خیال عادت کرده اند توانایی این را ندارند که با وحی خالص روبرو شوند.
    ایا ما بی خیال باشیم یا تبلیغ کنیم این نماز را با اینکه معتبر نیست؟
    ما یک مذهب دیگر هستیم یعنی یک راه دیگر یک راهروی دیگر هستیم. نمی شود کسی را که در این راهرو است با راهروی دیگر مقایسه کرد یکی در کوهپایه سر سبز است و دیگری در کویر داغ و خشک این دو با هم فرق دارند.
    مقصود ما اوج رضایت خدا و مقصد فردوس اعلی است اما خیلی ها عبادت می کنند و ما می گوییم ان شاالله بهشتی شوید اما می گویند ما رو بهشت!
    اطلاع رسانی کنید در این حد که این نماز مستندی نیست ولی انتظار نداشته باشید که طرف به شما بگوید ممنون و آفرین. در بین شیعه این نماز برای او باعث تکامل است چون او خیلی از عبادت هم دور است و خیلی هنر کرده که این نماز را می خواند اما برای یک منهاجی افت و سقوط دارد چون این عمل از ناحیه استادان و سلسله منهاج فردوسیان نیست و برای غیر منهاجی حتی تکامل هم محسوب می شود ولی زیاد تلاش نکنید که نمی توانید کسی را از مرحله ای که هست بالا بکشید چون زیر ساخت او خراب است.
    گاهی وقتها می گویند برای اینکه عینک خش نیفتد با این دستمال مخصوص عینک را پاک کنید در اینجا این دستمال را توصیه می کنید و با این دستمال نباید دیوار را تمیز کرد حرفی که برای منهاجی میزنم برای شما که قرار گذاشتید که ناب ترین دستورات الهی را بشنوید و به کام جان برسانید و به مراتب عالیه برسانید و این مطالب برای شما ناب نوش ها است نه برای کسانی که آب مرداب می خورد این افراد آب تصفیه شده را نمی فهمد لذا توقعی نداشته باشید بپذیرند این جماعت به شدت شخصیت زده و غیر منطقی و احساسی و جاهلانه عمل می کنند.
    حرز امام جواد علیه السلام
    اجمالا وارد است و سند دارد و ما در حرز جامع آورده ایم و آداب خاصی هم ندارد و همین که خودتان هم بنویسید و همراه خود داشته باشید کفایت می کند و اینکه در ساعت خاصی بنویسد و قلمش فلان و موکل داشته باشد اینجور نیست و خود را معطل اینها نکنید و حرز همان است که در حرز جامع آمده است و پرینت کنید در گوشه های خانه و کیف دستی و داشبورد ماشین و نقاط تاریک و نم خانه و کمد لباس نصب کنید و حتی در گوشی موبایل هم داشته باشید
    این حرز مشتمل بر آیات و روایات و همه حرزهای ائمه دارد و این کفایت از همه حرزها می کند.
    چگونه زن و بچه را برای هجرت به مشهد همراه کنیم؟
    مَا لَکُمْ لَا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقَارًا / چرا شما مردم خدای را به عظمت و وقار باور ندارید؟ / 13 نوح
    سخن در این است چرا برای خدا جایگاهی نیستید آن خدایی که دل شما را مشهدی کرد می تواند دل خانواده شما را هم می تواند زیر و رو کند و آنها علاقمند شوند و این علاقمندی شما از ناحیه خدا و امام رضا است و از خدا و امام رضا هم بخواهید که دل آنها هم نرم شود و همراه شما شوند و این فشار مهاجرت و غربت تقسیم می شود و با شما هم خانواده همراهی می کنند و کلید دست شما در دست کسی است که خدا است که همه کلیدهای پنهان دست او است به خود حضرت متوسل شوید و از خود حضرت بخواهید که قلب آنها را هم نرم کند و از خدا هم بخواهید عنایت کند.
    جلسات را موضوعی کنید؟
    اما نکته اول استادان دانشمند هستند و خیلی چیزها می دانند اما من آنقدر چیزی نمی دانم حرف من این است که چه من و شما روی مقصود و مقصد متمرکز شویم و اینکه بنشینیم علامه وار حرف بزنیم فایده ندارد اساسا اساس این جلسه دعوت به منهاج است و من آمده ام خودم و شما را برای منهاجی شدن تذکر بدهم و آن را جدی بگیریم و عمل کنیم و در این راه ثابت قدم باشیم که سه راهکار در مشکلات را توصیه می کنم اول حرز جامع همراه داشته باشید دوم التماس دعا و سوم مهره مار است که مهارت فوق العاده ای است که اگر کسی بر آن مسلط شد اول به آرامش می رسد و مشکل را نمی بیند و نسخه های ما خیلی مختصر و شاه کلید است و این سه راهکار را مطرح می کنم که اینها هم حواشی کار من است و اصل و اساس کار من منهاج است و توصیه اینکه محکم باشیم و مسیر را جدی بگیریم که بتوانیم برسیم
    دعای ما این است که ما را به فردوس اعلی برسان و ما را در جوار خودت در فردوس اعلی ساکن کن
    در جمع بندی نماز یکشنبه و پیروی سخنان امروزتان می توان گفت اصلا این نماز یکشنبه برای عوام الناس و کف خیابان بسیار خوب است اصلا مفاتیح هم برای تحریک همین عوام بوده که حداقل به این بهانه و به فکر این ثواب دست از روزمرگی و دنیا بکشند و رو به خدا بایستند و توبه کنند شاید همین توبه عوامانه تاثیری در جامعه و رفع مشکلات هم داشته باشد شاید نتوان کسی را مجبور به خواندن نماز توبه برای رفع و دفع گرفتاری های جامعه کرد اما با این نماز و این تبلیغ عظیم قطعا جمع عظیمی از عوام آن را می خوانند پس چه خوب و بهتر که بخوانند و ما هم در حلقه خواص و منهاجی آن را نقد کنیم و این عوام ها را هم به شک و تردید نیندازیم چون من دیدم که به کسی گفتم سند ندارد خیلی خوشحال شد که آن را نخواند و ترک کند مثل اینکه این چهار رکعت هم برای او خیلی خیلی سنگینی داشت و یکی را میخواست که بگوید سند ندارد و او نیز او را سند کند و از خواندن آن فرار کند.
    قبل از اینکه ما به منهاج برسیم و منهاج رو قبول کنیم و سپس منهاجی شویم از همین رهگذر عوامانه نماز یکشنبه ها و ذکر و توسلات صوفیه بوده است و به نظر تا چنین سیاه راهی کسی طی طریق نکند این روشنایی و صراط نور را نخواهد فهمید.
    در بحث سخنرانی موضوعی الان دو جلسه در پاسخ به سوالات نکات نابی درباره نماز یکشنبه بیان شد که اگر هر دو جلسه یک فایل صوتی موضوعی بشود خیلی عالی است و در دسترس تر خواهد بود تا الان که جلسه شماره ای است یا اینکه در آینده این کار به مرور انجام شود.
    در جمع بندی نماز یکشنبه و پیروی سخنان امروزتان می توان گفت اصلا این نماز یکشنبه برای عوام الناس و کف خیابان بسیار خوب است اصلا مفاتیح هم برای تحریک همین عوام بوده که حداقل به این بهانه و به فکر این ثواب دست از روزمرگی و دنیا بکشند و رو به خدا بایستند و توبه کنند شاید همین توبه عوامانه تاثیری در جامعه و رفع مشکلات هم داشته باشد شاید نتوان کسی را مجبور به خواندن نماز توبه برای رفع و دفع گرفتاری های جامعه کرد اما با این نماز و این تبلیغ عظیم قطعا جمع عظیمی از عوام آن را می خوانند پس چه خوب و بهتر که بخوانند و ما هم در حلقه خواص و منهاجی آن را نقد کنیم و این عوام ها را هم به شک و تردید نیندازیم چون من دیدم که به کسی گفتم سند ندارد خیلی خوشحال شد که آن را نخواند و ترک کند مثل اینکه این چهار رکعت هم برای او خیلی خیلی سنگینی داشت و یکی را میخواست که بگوید سند ندارد و او نیز او را سند کند و از خواندن آن فرار کند.
  • مهاجر نوشته است:
  • خلاصه جلسه سیزدهم:
    آیات 27 تا 29 انفال
    زنان و فرزندان شما برای امتحان نزد شما است و آمده که شما با اینها آزموده شوید که آیا می توانید به درستی از این اموال و امانات استفاده کنید یا نمی توانید.
    چه دارایی ها و چه فرزندان شما آزمایش هستند؟
    به دارایی هایتان به عنوان اموال خودتان نگاه نکنید و نگویید من به میزان دارایی ام شناخته می شوم و من 5 سال پیش پراید داشته ام و کوشش کردم الان پراید را پرادو کرده ام و من رشد کرده ام این رشد نیست این رشدی است که اهل دنیا می گویند!
    پس گول نخورید اینها زینت دنیا است و زینت ما نیست زینت جان ما اعتقادات و عمل صالح است که با خودمان به مدارج و مراحل بعدی خواهید برد.
    اما اموال و اولاد همه امتحان هستند هر چند الان اولاد کم شده و قدیم اولاد زیاد داشتند هر چند اولاد زیاد قدیم ارزش داشت خصوصا اگر پسر بود و همینطور اموال هم زیاد ارزش داشت ولی اینها فتنه و امتحان است و خدا می خواهد با اینها شما را بسنجد و خیال نکنید با این چیزها رشد می کنید.
    اگر فرزندی خدا به شما داد شما باید این فرزند را در راه خدا بدهید و او را قرار بدهید و اموال هم همینطور است یک وقت جنگ بین حق و باطل شد نباید شما فرزندتان را نگه دارید و بگویید او فرزند من است اگر خودش اشتیاق دارد بدهید برود و اموال هم همینطور است نیامده که ما به آنها تفاخر کنیم که اینقدر ثروت و دارایی دارم.
    ثروت و پول بسیار خوب است اما به شرطی که در مسیر رساندن ما به تکامل باشد حتی دانش هم همینطور است.
    کسی که قواعد نظری و قوانین عملی منهاج را بداند و بر ان مسلط شود خدا به همان میزان به او فرقان می دهد که به راحتی اگر به مسئله ای مواجه شد این شخص منهاج دان میفهمد این کار درست است یا نیست و یک فرقان علمی دارد و یا اینکه اگر کسی دارد دستورالعملی می دهد از نظر فرقان عملی میسنجد و میفهمد که درست است یا نیست منهاج دانی که قوانین را خوانده می داند که موسیقی حرام است و امکان ندارد که آرامش بخش باشد مگر میشود چیزی در دنیا باشد و آرامش بخش و خدا آنها را نگفته باشد.
    پس یک راه علمی داریم و یک راه نفسی که راه نفسی راهی است که خدا افاضه می کند و آن تقوا است و تقوا اول علم می خواهد که چه کاری خوب و بد است و سپس این خوب و بد در جان ما جا بیفتد که سپس قدرتی پیدا می کنیم که حق و باطل را از هم تشخیص بدهیم.
    و ما می توانیم هر چیز در عالم هست را با این شاخصه تراز کنیم که آیا از دین خدا هست یا نیست؟
    چقدر این آیه امید بخش است. این آیات قرآن بسیار نورانی و نور بخش و امیدوار کننده است که دل و روح انسان را امید و نور می دهد که در این راه جدی باشیم و مسیر را طی کنیم که بالاخره آخر این راه پیروزی است. که در این مبارزه با نفس و شیطان ما پیروز خواهیم شد و خدا صاحب فضل عظیم است و از فضل عظیمش به ما کمک می رساند تا بر خطورات و وساوس غلبه کنیم.

    نکته:
    مراقب باشید فضایل شخصی افراد را به جای عملکرد افراد کسی به شما ندهد که چیزی از فضایل شخصی افراد نصیب ما نمی شود اما از عملکرد افراد در زندگی ما اثر مستقیم می گذارد که باید این دو را از هم جدا کرد.
    وقتی شخصی را می آورند و فضایل شخصی او را مطرح می کنند ببنید آیا این فضایل برای شما ربطی دارد یا نه اگر ندارد این فرد با مردنش این فضایل را خواهد برد و ربطی به ما ندارد.
    فضیلت شخصی دردی از من دوا نمی کند اگر رجل سیاسی از این فضیلت شخصی در جامعه استفاده کند اثر دارد پس در این شرایط ما نباید فریب فضیلت را بخوریم.
    فریب فضایل شخصی نشوید که فضایل شخصی را مطرح کنند که ما را جذب آن فرد کنند.
    حواستان باشد فضایلی را قبول کنید که به ما مربوط باشد ما تاجر هستیم و تاجر می صرفد و نمی صرفد را مد نظر دارد اگر یک ادکلن زیبا جلوی ما گذاشتند با شیشه لوکس اما داخل آن خوب نیست عاقل به مواد دقت می کند نه به شیشه فضایل شخصی همان شیشه است و عملکردی که به ما مربوط می شود همان محتوا است.
    ما نباید روی فضایل شخصی متمرکز باشیم که درباره فضایل خلفا هم فضایل شخصی و فردی مطرح شده است اما آیا این فضایل به درد ما میخورد؟
    ما برای مولا امیرالمومنین علیه السلام یک فضیلت قایل هستیم که برای ما است و آن اینکه جانشین استاد اعظم هستند.
    عکسی از احمدی نژاد قبل از انتخابات دیدم که سر یک سفره ساده عکس گرفته بود و مفهومش این بود که فردی ساده زیست و مردمی است اما ما کاری به این نداریم که مردمی است یا ساده زیست است بحث باید بر اساس محور سیاست ها بروم که آیا این سیاست هایش نجات دهنده بود یا نه اگر به این فرقان رسیدید دیگر کسی نمیتواند شما را فریب بدهد چون عملکرد خیلی مهم است اصلا عملکرد مهم است و با شخصیت کاری نداریم مگر اینکه عملکرد شخصی بر عملکرد جمعی تاثیر می گذارد.
    پس مراقب باشید از این ناحیه کلاه سرتان نرود و ضربه نخورید و نیایند بگویند فلان آدم عملکرد خوبی دارد اما شخصیت بدی است پس نباید این از چشمتان بیفتد یک موذن خیلی خوب اذان می گوید اما فردی فرد خوبی نیست فردی او با خدای خودش است اما از آن طرف فردی فرد خوب است اما عملکردش ضعیف و بد است و ما نباید به خاطر فرد خوب بودن عملکرد ضعیف او را نادیده بگیریم.
    در این دوران انقلاب افراد خیلی خوب و مذهبی و انقلابی را جایی گذاشتن که تخصص آن کار را نداشت هر چند میخواست کار کند اما نمیتوانست و اصلا مراحل مدیر شدن این پست و مقام را طی نکرده بود اما چون مذهبی و انقلابی بود او را گذاشتند و بعدها این فسادهای مدیریتی که ایجاد شد تعمدی هم نبود و شاید 90 درصد این افراد توانایی نداشتند و آن جا درست برای این فرد انتخاب نشد و وقتی درست انتخاب نشد این فرد نتوانست مجموعه را بالا ببرد چون خودش پایین بوده مجموعه را هم پایین کشید.
    نگویید فلان آدم دو تا زن دارد به شما چه شما ببینید عملکرد او چگونه است آیا در این پست و مقامی هست آیا مملکت را رشد داده است.
    در روزمه یکی از وزرای اخیر نوشته بود زیارت اربعین! این فضیلت چه ربطی به عملکرد و تخصص دارد؟
    ای کاش دولتمردان و مدیران اساس مملکت را بر اساس شایسته سالاری بچینند و اجازه ندهند انسان های خوب نالایق در جایگاهی قرار بگیرند.
    پس فضایل شخصی مربوط به شخص است و همینطور رذایل شخصی پس عملکرد بیاورید و انسان ها را بر اساس عملکرد قضاوت کنید.
    نقشه راه بسیار عالی و خوبی در انتخاب افراد را ترسیم نمودید که منبعد هرگز فریب فضایل را نخوریم و نگاهمان بر محور عملکرد و تخصص باشد
  • مهاجر نوشته است:
  • خلاصه جلسه چهاردهم:
    قرآن را با آرامش و تدبر و ترتیل و ملایمت و بدون عجله و پراکندگی کلمات بخوانید و بدون ختم کردن فوری قرآن را بخوانید.
    قرآن را بخوانید و از آن درس بگیرید.
    سوال ها:
    چه لزومی با خانواده مجردی بروم مشهد؟
    این مسئله کاملا شخصی است و باید همه جوانب را سنجید که ایا به تنهایی می توانید در غربت زندگی کنید در غریبی که وارد می شود شرایط کاملا عوض می شود و دیگر آن صبحانه و شام آماده نیست و خودتان باید همه چیز را تهیه کنید و مرتب غذای بیرون را بخواهید بگیرید شاید باب میل نباشد و اینکه تصور کردید که خانواده را رها کنید و در جوار امام آرامش خواهید داشت اینطور نیست و آنها انواع بهانه ها را خواهند کرد که شما برگردید.
    لذا اگر می خواهید چنین کاری کنید حتما حتما به صورت دو ماه آزمایشی آنجا بروید در مسافرخانه های ارزان قیمت با وسیله باشید ببینید رفتار خانواده چگونه است پیش بینی این است که هرگز اجازه نخواهند داد و تلاش خواهند کرد که برگردید اگر نبود می توانید بمانید ولی اگر کسی در دامن زن و بچه افتاد فقط مرگ می توان از آنها جدا شد.
    سوال: یک مثال چگونه با فرزند آزمایش می شویم؟
    در بحث قبل عرض کرد که اموال و اولاد فتنه و آزمایش هستند.
    اینکه ما آزمایش می شویم چون فرزند از ما است ما یک توهم مالکیت داریم و وقتی مالک چیزی باشیم یک علاقه قلبی هم پیدا می کنیم. این مالکیت ها اثر دارد ولی زمانی که بفهمم وقتی این گوشی که در چاه افتاد و لباسی که آتش گرفت از من بوده وقتی برگردم بفهم از من است خیلی ناراحت می شوم توهم مالکیت حتی در وقتی که روح از بدن جدا می شود همچنان توهم مالکیت بدن دارد که جسارت به بدن روح را اذیت می کند که مثلا ببیند می خواهند جسد را مثله کند روح ناراحت می شود زمانی که ما این توهم مالکیت را درباره فرزندانمان داریم موجب می شود که ازار و سختی ببینیم وقتی ما به فرزند مالکیت شدید داریم وقتی او گرفتار می شود و گریه می کند و مشکلی براییش پیش می آید آن مالکیت توهمی به حرکت در می آید و ما را هم غصه دار می کند و یکی از آزمایش ها اینجا است که وقتی میبینیم فرزندمان غصه دار شده و در حد ناسپاسی و ناشکری است و ناراحتی او به ما هم برخورد می کند و ما هم وارد کفران می شویم این می شود بلا
    فرزند من درد و ناملایمت به او رسیده و این توهم مالکیت به من هم مالکیت وارد می شود و مرا از وادی شکر به وادی کفران می برد و این از ضررها است.
    وقتی فرزندم با کسی درگیر شده وقتی خبرش به من می رسد من زبان به لعن و نفرین به طرف مقابل که او را زده می گشایم و این فته است و اینها به خاطر علاقه ومالکیت است و وقتی مالکیت هست جسم او روح او از من است و این توهمات آزار دهنده است اگر بتوانید از این وادی توهم عبور کنید که او یک انسان و من یک انسان است و فقط او از مجرای وجود من بوجود آمده اما ما یک پیوند ابدی با هم نداریم و در فردای قیامت نسب ها قطع می شود.
    شما هدایت شده اید و نجات یافتید بالا بروید و به درجات عالی بروید خوب نسل قبل و نسل بعد پس چه و نسل مساوی چه اینها هیچ کدام به شما ربطی ندارند و حساب و کتاب و سرنوشت و قبر و قیامت و حساب و کتاب جداگانه ای دارند این معنا را انسان باید با خود کار کند و اینقدر مالکیت توهمی را در وجوود خود رشد ندهد که اگر رشد کند جای خدا را می گیرد و بحث توحید در هدایت مخدوش می شود
    این خدا است که هدایت می کند و انگیزه ایجاد می کند اما می گوید من پدرش هستم من باید او را به راه بیاورم و من باید علاقه معنویت در او را ایجاد کنم در صورتی که منی در کار نیست و من هم یک فقیر هستم که اگر خددا عنایتی کند و ایمانی به من بدهد و اگر او کفر و عصیان را در دل من زشت کرد من فقیر هم به سوی او یک قدم برخواهم داشت و اگر او این کارها را نکرد من از این نسل قبل و بعد و نسل مساوی هم بدتر خواهم شد.
    ما در مقابل حق هیچ هستیم و مالکیتی نداریم وقتی مالکیت را سلب کردید این دغدغه ها و فشارها برداشته می شود وو خدا یک فرزندی از طریق من به این دنیا آورده و سرنوشتی برای او نوشته است و او یک فردی دیگر است و کاری دیگر و مسئولیت و ماموریت دیگری دارد و من نمی توانم کاری کنم و باید در حد معمول با او زندگی کنم و نباید گرفتار این آزمایش ها شویم و هلاک این آزمایش ها شویم و الا گرفتار می شویم و به میزان علاقه و وابستگی اینها ما را به سمت خود می کشند و این یک قانون فیزیکی است که اگر شما جلوی یک هواکش بنشینید که یک سطح مشخص از هوا را می کشد می بینید موهای شما به آن سمت میل کرده و اگر بیشتر شود میبینید لباس های شما هم میل کرد و هر مقدار علاقه شما به فرزندتان بیشتر و مجرا و کشش آن بیشتر باشد ابتلای شما فتنه و آزمایش شما بیشتر است اما اگر توحیدی نگاه کنید و بدانید که خدا او را آفریده و مدیریت می کند و در حد مقدور شما هم به او کمکش کنید و بقیهه چیزها هم به شما ربطی ندارد و او خدایی دارد و سرنوشتی دارد و ابتدا و انتهای دیگری دارد اگر خود را هر چه کمتر مالک بدانید کمتر آزمایش می شوید.
    کلا ما منفرد هستیم و این توهم جمع بودن و سلسله جمع که تاثیر می گذارد اینطور نیست شما هدایت شدید بالا بروید بقیه به شما ربطی ندارند و اینها آفریده ها و روزی خورهای خدا هستند و سرنوشت و قبر و قیامت جداگانه ای دارند
    چقدر وقت بگذاریم که فرزندمان کج راهه نرود؟
    از بس خیال می کنید که مالک هستید حرص می خورید که او نباید کج راهه برود. این تصویر این تجسم که در ذهن داریم که من مالک و مسئول او هستم و من باید او را به درجات عالیه برسانم اینها باعث این کار می شود آن که می گوید خود و خانواده را از آتش نگه دارید در حد معمول است یعنی شما در خانه شراب را نیاورید آلت موسیقی و قمار را در خانه نیاورید و وقتی شما مینشینید و از اوضاع می نالید و کفران زندگی جلوی بچه می کنید او هم یاد می گیرد جلوی بچه از حکومت انتقاد می کنید او کمونیسم بار می آید اینها آتش است که وارد خانه می کنید.
    در نظام منهاج وظیفه ما در برابر فرزند؟
    اسم خوب بگذارید و با معارف دینی آشنایش کنید و بیش از آن وظیفه ای ندارید حالا اینکه آن فرزند سخن ما را خواهد پذیرفت در دست ما نیست وظیفه ما نیست مرده شورها می گویند ما مرده می شوریم کاری به بهشت و جهنمی شدنش نداریم.
    ما باید کار خود را بکنیم که قوانین منهاج را درباره آنها رعایت کنیم و حرص اضافی نخوریم که این حرص از شرک می آید که فکر میکنید که خدا دیگری هم هست و شما یک مقدار از قضیه کنار بکشید تا خدا خودش خدایی کند تا همه چیز درست شود.
    خیلی اشتباه است که در حد خدایی دور فرزند می گردند قوانین منهاج را در حق فرزند رعایت کنید وظیفه خود را انجام داده اید و باری برعهده شما نیست.
    وقتی فرزند و همسر همراه ما نیست و در وادی دیگر هستند؟
    زمانی که شما خود را بدون وابستگی به نسل قبل و بعد و مساوی بدانید جواب شما را می دهد که من چه دغدغه و کاری نسبت به آنها دارید می فهمید هیچ در حد یک امر به معروف و نهی از منکر است که این کار را بکنید خوب و این را نکنید بد است اما در حد تاثیر گذاری اما اگر گفتید و او از لجاجتش دست برنداشت چکار دارید. شما با آنها مدارا کنید که مدارا نصف عقل است کسی که می خواهد به خوبی زندگی کند باید مدارا کند و نخواهید آنها را به راه بیاورید که کار شما نیست همین بحث توحید در هدایت را باور کنید این دغدغهها میریزد این که من برای او موبایل بخرم و در موبایلش اذان بگذارم و جایزه برای نماز بگذارم و امتیاز منفی و مثبت بگذارم خیال است که می توانید جایگزین خدا در ایجاد انگیزه شوید ایجاد انگیزه از خدا است اگر شما انگیزه الهی دارید بدانید که از سوی خدا است.
    پس این علاقه شما به خدا از سوی خود خدا آمده است و باید باور کنید ای کم ایمانان در درون خود فرعونی نباشد اینها را به خدا واگذار کنید و خود را هیچ کاره بدانید وقتی اینگونه شد همه دغدغه ها می رود و خیلی راحت زندگی می کنید آنها مسیری دیگر دارند و شما مسیری دیگر اما اگر مزاحم مسیر شما شدند مبارزه کنید کسی چای غلیظ می خورد به خودش آسیب می رساند اما اگر سیگار می کشد بگویید برود جای دیگر که دودش مزاحم شما نشود کسی در خانواده موسیقی با صدای بلند گوش می دهد این به من ضرر می زند پس عزیز من گوشی بزار البته موسیقی بد و حرام است و این هم روایتش نکن اما می خواهی گوش کنی طوری باشد به من ضرر نزند نماز نمیخوانی نماز اصل و اساس دین است اصل و اساس را توضیح دهید ولی رهایش کنید نماز نخواندن او باعث نمی شود که من نماز نخوانم.پس تا زمانی به شما مربوط نمی شود امر و نهی منکر اما اگر سد راه مسیر شما شد ورود کنید خیلی محترمانه که از سد راه شما کنار بروند و مزاحم شما نباشند.
    تصویر پروفایل فرزندم و حس مرگ در او؟
    باید به فرزندتان توضیح بدهید که حکومت ها نیامدند به تو کار بدهند اگر فهمید متوجه می شود که باید از خدا کمک بگیرید در سفرهای رئیس جمهورها دیدم که نامه دست جوان ها بود که من کار می خواهم که این معلوم بود که این جوان عرضه کار ندارد و خدا را هم باور ندارد و این فرد را خدا می داند و خدای زمین ما باید به فرزندانمان بیاموزیم و ما خودمان به شدت حکومت زده بار آمدیم
    باید قبلا روی ذهن فرزند کار می کردید که حکومت را از ذهنش حذف کند و خدا همیشه هست و روزی را او مقدر می کند که نگویید شرایط اقتصادی و اگر بیکار شده اگر خود را روزی خور خدا بداند سریع کار پیدا می کند و کم نمی آورد
    اما چکار کنیم که الان به آرامش برسیم؟ این راه فوری که ندارد و مهره مار راه اساسی است که تمرین کند و در آن مسلط و مسقر شود که در مشکلات و گرفتاری ها بتواند از آن استفاده کند.
    عجیب عجیب است این مهره مار که کسی به این مهارت ماهر نشد مگر اینکه اول تمام مشکلاتش را نمی بیند و بعدا هیچ مشکلی نمی یابد
    این کتاب تکرار فراوان می خواهد دوم باید جا بیفتد و در وجودتان مستقر شود مهارت مهره مار در خواندن حاصل نمی شود با عمل می شود که باید ذهن را متمرکز کنید.
    خوودمان باید بدانیم و به فرزندانمان بگوییم که عمر انسان برهه ای است یک برهه بالا می رویم و سقوط می کنیم و گاهی این سختی ها به قدری است که داد و اشک ما را در می آورد که خدایا کجایی؟
    عجله نکنید اینقدر از این پیچ ها هست اینقدر پولدار وبی پول می شوید و مانند اینها که در زندگی است اما شما باید اینقدر محکم باشید که دست به خودکشی نزنم اینکه در مرحله خفیف کفران و در بالاتر خودکشی اشکال دارد بیاموزید که در سختی خدا و ملائکه و ارواح انبیا با شما است و این مرحله فشار برای گذر است تا به سطح بالاتر بروید فشار برای متولد شدن است نه اینکه سطح پایین تر اگر دانستید در این سختی ها به گریه و ناله و توسل خواهیم افتاد اما به کفران و خودکشی نخواهید افتاد
    دو تا راهکار سریع:
    التماس دعا بدهید که بچه خوب شود و به آرامش روحی برسد و سر و سامان بگیرد دوم مهارت مار هم خودتان بیاموزید هم به فرزندانتان بیاموزید
    وقتی خودتان باور ندارید نمی شود چیزی را تبلیغ کرد وقتی خودتان مهره مار را باور کردید و عمل کردید و نتایجش را دیدید سپس در خانواده بگویید
    وقتی مرتب مهره مار را از کودکی تذکر دادید این تذکرات در ذهن او ملکه می شود و بزرگ شد دیگر در وجودش مستقر شده است.
  • مهاجر نوشته است:
  • خلاصه جلسه نوزدهم:
    به امید حکومت و حاکمان نباشید و نگویید مجلس و دولت این را تصویب کرد و ما مشرک و کمونیست بار آمدیم در صورتی که خدا محکمترین حرفش را در قرآن گفته است آن قانون و تصویب ها برای خودشان است پس حساب خود را از دولت و حاکمان جدا کنید و نگویید تقصیر ما نبود این حرف ها پذیرفته نیست.
    شیطان با جذبه های مختلف حتی با آب و هوای عجیب به سمت شما می آید تا فریبتان دهد.
    شیطان حتی می گوید من سلطه ای بر شما نداشتم و به زور شما را به گناه نبردم فقط شما را دعوت کردم و گفتم بیا. تنها قدرتی که خدا به شیطان داده همین دعوت کردن او و تزیین نمودن به گناه است و این اجابت از سوی ما است که با سر به سمت شیطان می دوید و گرنه شیطان به زور کسی را به وادی گناه نمی برد و او را مجبور به گناه نمی کند و فقط دعوت کننده است پس در قیامت شیطان را هم نمی توانید ملامت کنید.
    در حکومت های کمونیستی مردم را مشرک بار می آورند اما وقتی خداوند در قرآن می فرماید الله است که سفره را وسیع و بزرگ یا کوچک می کند. پس خدا است سفره را وسیع و تنگ می کند بعد یک عده در رسانه های می نویسند مجلس با مصوباتش یا رئیس دولت سفره مردم را بزرگ یا کوچک کرده است یا به تحریم ها و برجام سفره مردم را گره می زنند، اما تمام این حرفها کفر و شرک است و اشکال شرعی دارد.
    خلقت و رزق فقط مال خدا است و به کسی هم نداده است ولی ما بر اساس اموزه های کمونیستی مشرک هستیم و در بحث رضایت می گوییم باید وزیر و وکیل هم راضی باشد اما حتی به ناحق! و ما را به ناحق مشرک کرده اند و این شرک ها را پالایش نمی کنیم و خود را سبک نمی کنیم و وجود خود را به نور توحید نمی آراییم و این شرک ها جمع می شود و یک زمان بیرون می زند و به اندازه یک کوه می شود و شرک ما چنان بیرون زده که در صف مشرکین قرار گرفتیم در صورتی که من منهاجی بودم و آرزویم رسیدن به درجه صدم بهشت بود اما چه شد به جهنم رسیدم.
    شیطان که پدر و مادر ما ادم و حوا را فریب داد و به ما رسید این شیطان با این سابقه به من و شما می گوید من به شرک های شما کافر هستم و من شیطان خدا را رازق می دانم نه مصوبات مجلس را من خدا را رازق می دانم و این خیلی برای ما سنگین است.
    موحد شوید و با قلب سلیم و سالم به سوی خدا بروید و جاودانه شوید.
  • مهاجر نوشته است:
  • خلاصه جلسه بیستم:
    ما در پرستش خدا دچار شرک هستیم و قرآن هم می فرماید اکثر کسانی که ایمان آورده اند دچار شرک خفی هستند پس اگر خدا را میپرستید پس شکر کنید و شکر یعنی شادی کردن از نعمت های خداوند است.
    ما حتی در رازقیت خدا دچار شرک شده ایم و فکر می کنیم کسی دیگر می تواند به ما روزی بدهد.
    شاکر یعنی شکرگزاری و شکرگزاری یعنی شادی و شکرگزاری از شدت شادی درونی است.
    اصل شکرگزاری شادی است و شادی کیف نفسانی است و یک احساس درونی است و کسی نمی تواند بگوید من شاد هستم و شادی یک ترشح شیمیایی است که در درون رخ می دهد و یک چیزهایی مثل هرمون شادی ترشح می شود.
    شاد باشید تا اجازه بدهید خدا روزی شما را بدهد و هر چه شادی بیشتر روزی بیشتر است و با ننشینید با غم روزی را گره بزنید که نیاید.
    اینکه می گویند منفی نگویید و نیاندیشید این همه همه دایره مدار این است که اگر با این منفی گرا می نشینید ولی شما از این ناحیه دارید می گویید من چقدر شاد هستم و راز قرآن را متوجه شدم که زندگی پایه اش بر شادی است و هر چه او بیشتر گله می کند شما بیشتر شاد می شوید و شکرگزار این نحوه نشستن اشکال ندارد و برعکس خیلی هم خوب است.
    ما از خدا هدایت به صراط مستقیم را می خواهیم و مرتب هم در نماز تکرار می کنیم اهدنا الصراط المستقیم که راهش شاد بودن است که به فضل و رحمت خدا شادی کنید وقتی خوشحال و شاد بودید خدا شما را برمیگزیند
    در سلامتی تو شاد و شاکری و من شما را وارد وادی سلامت نمی کنم که واکسن مصرف کنی یا فلان دارو را بخوری یا پاک کننده کبد بخوری و امثالهم در مشکلات سلامتی نمی اندازمت و کارت پیش دکترهای شیمیایی بیفتد اما خدا می گوید تو شاکر باش من نمی گذارم در سیکل های ناسالم سلامتی و مالی و امثالهم بیفتی
    کافر و منافق و مومن دنبال سلامتی و روابط خوب و حسنه و موضوع مالی است که همه این سه چیز را می خواهند.
    صبحح تا شب کارتان را روی شادی کردن بگذارید و یاد بگیرید چطور روی نعمت های خداوند شادی کنید بعد دنبال کارهای دیگرتان بروید.
    اگر آن چیز بشود من شاد می شود این در ذهن اغلب است بدانید که با این فکر هرگز شاد نخواهید شد چون شادی را وصل و قلاب کرده به چیزی کرده اید شما هر زمان هیچ بهانه ای پیدا نکردید که شادی کنید انگشت روی نبض خود بگذارید که زنده هستید و باید شادی و شکرگزاری کنید.
    اگر می خواهید در سلامت و ارتباط و مالی موفق شوید اول دنبال یاد گرفتن شادی باشید که چگونه می توانید با این یک میلیارد نعمت های دور و برتان شادی کنید و ببنید چقدر می توانید شادی کنید اگر توانستید این مهارت شادی کردن را کسب کنید آن وقت در هر حوزه ای ورود کنید پیشرفت می کنید به نحوی که هر گام به سمت کاری بروید آن کار به سمت شما می آید چون یاد گرفتید شاد باشید و غم را مدیریت کنید و از خود دور کنید.
    پاسخ به سوال: اعتقاد و باور با اطلاعات تفاوت زیاد دارد برای رسیدن به باور و اعتقاد باید یک مسیر طی شود و این مسیر گاهی اگر شل و سفت جلو برود گاهی 40 سال طول می کشد اما اگر جدی پشت آن را بگیرد و تمرکز کند شاید یکساله دوساله حاصل شود و بتواند این را در خود جا بیندازد اما این که از یک تا هزار را می توانیم تند یا یواش بشماریم دلیل این نمی شود از یک می توانیم به صد برویم این امکان ندارد رفتن از یک به دو و سه را با سرعت می شود اما امکان ندارد از نظر قانون های خدا از یک به سه بروید باید از دو رد بشوید پس رسیدن از اطلاعات به باور یک مسیر است و می توانید روی آن متمرکز شوید زود برسید یا شل بروید و چندین ساله برسید و یا حتی اصلا نرسید اما دکمه ای نیست
    مسیر تبدیل اطلاعات به باور مسیر کلیدی و قرص نیست و از سوی دیگر مثل واکسن نیست کسی می تواند با سرعت زیاد اصلاح باور کند که کار شدید کند حداقل روزی چند ساعت روی اینها تفکر کند کار کند
    می خواهد خدا را به رزاقیت باور کند و به محض این فکر شیاطین روی سر او می ریزند و امتحانات شروع می شود و زمین می خورد و موفق می شود و باید اینقدر آزمون و خطا کند و روزنه ها را ببنید و زمین بخورد و بلند شود که در نهایت به یک قله محکم برسد پس این قرص و دوا ندارد و کار می خواهد و خیال نکنید اگر کلاس عربی رفتید کلاس زبان شما هم خوب می شود اینها به هم ربطی ندارد.
    شما زمانی ورود در این مسیر کردید که من میخواهم موحد و باور مند به خدا شوم اولین چیز شیطان است که می آید و او را منصرف می کند و نمی گذارد موحد شوید این سگ شیطان دور درگاه الهی می چرخد و نمی گذارد و باید این سگ را از سر راه بردارید
    اگر گفتید می خواهم موحد شوم بلا از در و دیوار می ریزد و ابلیس شیطانک هایش را می فرستد که نتواند.
    اینجاست برای موحد شدن امتحانات پشت سر هم می آید پس گله نکنید و نگویید از وقتی که گفتم میخوام منهاجی و موحد شوم گرفتاری هایم زیاد شد بدانید که امتحان های سخت در راه دارید و هر کس در امتحانات سخت و سخت تر نمره آورد و قبول شد جایش بالا و بالاتر است خیال نکنید با ادعا و دور هم نشستن و گل و بلبل گفتن کسی موحد می شود.
    باید به طور کامل و دقیق جلو بروید ما با حضرت ابراهیم چه تفاوتی داریم که ایشان این همه امتحان شدند و زجر کشیدند و ما بگوییم ما همینجور آمدیم و حوصله امتحانات را هم ندارم یک بار جان زن و بچه ام را بگیرم یک بار فقیر بشم اصلا من اهل این امتحانات نیستم بدون امتحان قبولم کن که این محال است.
    اینجا محل پاکان است و تا می خواهید قدم در راه موحد شدن بگذارید شیطان می گوید این می خواهد از جمع ما برود یک همتی کنید روی سرش بریزید و نگذارید این دوستمان که هم طبقه جهنم ما است برود موحد شود لذا کار اصلاح باور خیلی سخت است و فقط در آزمون و خطا است.
    خیال نکنید آنجا یک دروازه وسیع باز است و هر ناپاکی می تواند بیاید اگر هم نهایتا فیض الهی جوشش کند ما را به طبقه اول بهشت می برد که دیوانه ها هم هستند.
    با این کاهلی و توهمات کار درست نمی شود اینکه در رشته های دیگر کار می کنیم و می خواهیم در این رشته پیشرفت کنیم نمی توانیم.
    این می تواند یک استارت و شروع خوب باشد که با یک توجه شدید به حق تعالی و از او میخواهم که دلم را صاف می کنم و عوامل و علل را هم مد نظر می گیرم و جلو می روم و این برای شروع می تواند گام خوبی باشد ولی بعدش امتحانات بعد وجود دارد.
    برای یک لیسانس گرفتن 16 سال کار کردید ولی برای یک بهشتی شدن نمی خواهد کار کنید؟ اینها خیال و توهمات است که فکر می کنید یک شبه ره صد ساله را طی کنید.
    حواسممان باید جمع باشد که کار می خواهد اینجا هم مثل همه رشته ها است طرف ساز می زند می گوید 16 سال است که شب و روز تار زده ام تا به اینجا رسیده ام و یاد گرفتم و من که می خواهم با درجه عالیه فردوس برسم با این توهمات نمی شود.
  • مهاجر نوشته است:
  • خلاصه جلسه بیست و یکم:
    توحید در رزاقیت دارید اگر دارید چرا از این گرانی ها اینقدر بهم ریخته شده اید اگر خدا را هم رزاق می دانید بدانید بارها امتحان می شوید و همان مجاری همیشگی رزق یکدفعه قطع می شود وخدا می خوواهد شما را امتحان کند که بدانید رزاق خدا است مثل جاده های کویری که اگر پیچ در جاده قرار نمی دادند شما متوهم می شوید و خدا هم می گوید هر ماه اداره حقوقت واریز می شود و خیالت راحت و بنده و برده اداره شده ای پس یک جا قطعش می کنم که برق از چشمت بپرد تا بدانی خالق و رازق کیست و تو اداره را در رزاقیت نپرستی
    هرگز اجیر نشوید و دنبال کار آزاد بروید چون در کار آزاد مرتب بالا و پایین می شوید و خیلی تست و آزمایش می دهید و می فهمید که خدا همه کاره است.
    تمام این بالا و پایین شدن های شغل آزاد به ما می گوید که خدا رزاق است و شاید یکی از دلایل اینکه کارمند نشوید و کاسب شوید این است چون کاسب کم دغدغه ندارد و همیشه گوشه دل کاسب یک مسجد و محراب پر از خدا دارند.
    شکر کردن از مقوله گفتار نیست که مثلا بگیم خدایا شکرت که این پول را به من داده ای. وقتی پولی به حسابتان واریز شد و شما شاد شدید این شادی یعنی شکرگزاری و هر چه شادی شما بیشتر باشد گشایش های مالی بیشتری برای شما دارد.

    اما اینکه خدا داده یا اداره داده ببنید موقع قطع شدن به چه کسی پناه می برید اگر به اداره پناه بردید پس مشرک هستید.
    عبادت تقلبی مثل چک تقلبی است که جواب نمی دهد.
    هر چه امتحان سخت تر پاداش بیشتر است و کسانی که از امتحان فرار می کند مثل کسانی است که از همان ابتدا دنبال شیطان افتاده است و بعضی ها از همان اول بنده شیطان می شوند و کسانی که می خواهند به درجات عالیه برسند خود را آماده امتحانات سخت می کنند و امتحانات مختلف است.
    زندگی یکنواخت مثل رانندگی در جاده بیابان است که خستگی می آورد ولی خدا اراده کرده زندگی بالا و پایین داشته باشد و مرتب باید در حال جابه جا شدن باشید ولی زمان که شما بگویید من باید این حال برای من ثابت باشد این شما مشکل توحیدی پیدا کردید.
    ریشه تمام مشکلات ما شرک ما است و ما باید موحد شویم. هر چند بعضی ها مباحث توحیدی دارند.
    سوال گاهی که غمگین می شویم اگر فیلمی کمدی ببنیم و بخندیم و شاد شویم این نوع شادی جز شکرگزاری می شود؟
    شادی حس انبساط درونی و خوشحالی سرریز کردن آن است مثل شیر آن سرریز کردن را خوشحالی گویند و وقتی کسی لبخند می زند و اشک شوق از چشمش می آید نشان دهنده بروز شادی است و حتی نشان دهنده شادی هم نیست چون می شود تقلید کرد حالا فیلم کمدی بگذاریم و بخندیم اگر انبساط خاطر می آورد و شاد می شوید این شکرگزاری است اما اگر خنده ها با سینه پر درد است و یک لبخندی می آید و با اندکی یخ می شود پس ملاک انبساط باشد یعنی وقتی شما خسته شدید در یک جای تاریک با دمای خوب و سکوت کامل یک خوبا آرام دارید و وقتی بیدار شدید می گویید آخیش سر حال شدم و یک احساس انبساط و شادی دارید این شادی است.
    اگر کسی بتواند در شبانه روز در این حالت انبساط شادی بماند مهم است متاسفانه به ما شادی را یاد ندادند و در این منبرها و عزاداری ها غم و گریه را یاد دادند و در مولودی ها هم دست زدن را به جای شادی یاد ما دادند شاد یک کیفیت و انبساط درونی است که برابر با شکرگزاری است و خدا آن را دوست دارد و به خاطر آن نعمت می دهد این که ما م یگوییم شکرگزاری کنید تا استجابت را دریافت کنید وقتی التماس دعا می دهید زیاد شکرگزاری نعمت های خددا را بکنید تا آن یک تکه پازل هم بیاید کنار بقیه قرار بگیرد که در حال شکرگزاری است
    شما در نهایت چند مشکل کوچک دارید و چون شادی کردن را بلند نیستیم همه اش در حرام ها می دانیم و شادی را بد می دانیم و شادی را رقص و موسیقی و شراب و مسخره کردن و … می دانیم که همه اینها در شرع نهی شده و مزموم است. من بارها شده که شاید بیش از آنکه شکرگزاری من توجه به نعمت ها منجر به لبخند شوود منجر ب اشک شوق شده است بروید اشک شوق را جور کنید اشک شوق با اشک پیاز فرق م یکند باید دل بلرزد و در نعمت ها اینقدر قدر شوید تا آن هرمون ها ترشح شود تا بدن به حالتی برسد که باید این شادی سرشار را تخلیه کند که به صوورت اشک شووق تخلیه می شود
    پس شادی یک کیف نفسانی و درونی است که اگر آن را پیدا کردید خیلی خوب است.
    در شادی خود را فریب ندهید اگر یک دفعه با امامزاده رفتن شاد شدید و از درون منبسط شدید این خوب است و باز خیال نکنید این امامزاده همیشه این حالت را ایجاد می کند این برای آن زمان بود و خدا خواست از این مسیر شادی برساند پس بنده مسیر هم نباشید بنده خدا باشید. پس نگوویید این مسیر شادی آور است شما باید در شاد بودن هم موحد باشید و خدا را عامل شاد شدن بدانید و وقتی دانستید او مجرای آن را مشخص می کند.
    از خددا بخواهید در این مسیر خدا شادی را ایجاد کند
    آیا استرسی ها عبدالشیطانن؟
    قطعا این طور است اگر فقط خدا را میپرستید باید شاکر باشید این غم و استرس ها برای این است که شما دو تا خدا دارید.
  • مهاجر نوشته است:
  • نکته ای از جلسه بیست و چهارم:
    توصیه کلی حاج فردوسی حفظه الله برای شب های مهم عبادی و احیا و شب قدر:
    در احیاها یک سری دعا و ذکر و نماز و تلاوت داریم که مخصوص آن شب است اما یک چیزی داریم که کدهای آن باز است و شما می توانید آن را کم و زیاد کنید و شما در این شب ها خود را محصور به دعاهای عربی و آماده نکنید این برای افرادی هست که دعا بلند نیستند که چه بگویند اما اگر شما مقصدتان روشن و مشخص است توصیه من این است در کنار اعمال موثوره که نماز و ذکر و … است حتما دعا را جدی بگیرید و روی حاجتتان پا فشاری کند و خدا از پافشاری انسان ها خوشش می آیدو دوست دارد بنده اش بیاید و اصرار کند پس این طور شب ها دامن خدا واولیا خدا را بگیرید و اصرار کنید و حاجات خود را از خدا بگیرید و با قوت و قدرت طلب کنید و اینها منافاتی هم ندارد و نمی گویم آن دعاهای موثور را نخوانید در کنار آنها از دعا برای خود غافل نشوید و در کنارش دعا برای برادران و خواهران دینی هم دعا کنید که وقتی برای آنها دعا می کنید و خیر می خواهید این خیرخواهی به خودتان هم بر میگردد و آن انرژی که برای خیرخواهی دیگران آزاد می کنید این انرژی در جهان گم نمی شود و به خودتان بر میگردد و حداقل برای خودتان کار را راه می اندازد و شما را در مسائل دنیوی و اخروی بهره مند کند.
  • رضایی نوشته است:
  • نظری درباره جلسه سی‌ام:
    شما ما را بیدار کردید. من بعد از تذکراتتان به تحقیق پرداختم و موارد شرک آلود را در خود یافتم و همچنین درباره بحث بلایا نکات خوبی یافتم که خداوند خیرتان بدهد ولی افسوس فراوان که نیمی از عمرم رفت و در خواب غفلت که شیعه هستم ولی شانس آوردم تا این لحظه در خطرات شیطان مرا از شمر و یزید بدتر نکرد
    خیلی حساس و ظریف و پر خطر است و خدا نگذرد از کسانی که به خاطر حکومت وقت و عمر ما را گرفتند و اعتقادات اصلی را به ما یاد ندادند و به اسم اسلام ولی به عشق تخت حکومت تاج را برداشتند و عمامه بر سر گذاشتند و ما را هم بیچاره افکارشان کردند
    نکته خیلی خیلی مهمی را درباره توحید و نبوت و امامت فرمودید که تقلیدی و مورثی آن را قبول نکنیم
    در گرفتاری و مشکلاتی که پیش آمد تا مرز کفر و شرک جلو رفتم و مشخص نیست که فردا روز در حوزه توحید یا نبوت یا امامت اتفاقی بیفته و کلا آن را انکار کنم
    مشکل اساسی ما زیرساخت ضعیفی هست که داریم و این عقاید را هم حکومتی ها به ما گفتند و بخش عظیمی هم مورثی و تقلیدی از اجدادمان است
    حالا جسارتا راهکار شناخت دقیق اعتقادی آن را هم بیان فرمایید و یک نمونه را هم مثال بزنید هر چند فرمودید جزئیات با شما نیست و نقشه راه را ترسیم فرمودید.
    نقشه راه بسیار عالی درباره روزه در هوای گرم و شرایط سخت را ترسیم نمودید متشکریم از این همه زحمت و دقت و توجه حضرت استاد حاج فردوسی حفظه الله و بیان این نکات ریز و حساس
  • مهاجر نوشته است:
  • خلاصه جلسه سی و یکم:
    آیا حتما نماز استغاثه امام عصر باید زیر آسمان خوانده شود؟
    اشکال ندارد کار مستحب است حتی کار واجب هم می شود قسمتهای اضطرار را انجام نداد مثلا وقتی طرف زانوهایش درد می کند و نمی تواند بنشیند می تواند روی صندلی بنشیند اگر ناچار هستید مشکلی نیست. اعمالی که وارد شده و شروطی دارد این کلید و رمز در این شروط است اگر این را به کار بستید عمل موثر می شود و اگر نبود اثر ضعیف می شود و چه خوب است وقتی یک کار می خواهید انجام دهید همه شرایط را انجام دهید حالا من در کلان شهر هستم اگر بخواهم بیابان پیدا کنم شاید سخت باشد اما این شرطش است و اگر می خواهید اثر ببینید باید شروط را انجام داد.
    اینها بحث اخروی نیست وقتی ما برای مشکلات و ازدواج و کار عمل عبادی انجام می دهیم این در اصل عمل دنیوی است و زیاد نیاز به سند ندارد و اگر جواب هم نداد نیاز
    یا موفق اسم خدا است؟
    در مدرک و منبعی نیافتم موفق کسی که توفیق می دهد و انسان را موفق می کند و زمینه و شرایط را فراهم می کند اگر در منابع اسماءالله پیدا شد می شود.
    اسم خدا با صفت نسبت داده شده فرق می کند و حداکثر اسماءالله هزار تا است که در جوشن کبیر آمده است.
    به من استاد نگویید!
    در ادبیات منهاجی ما به پیامبر و امامان استاد می گووییم پس پیش میرزا فلان نروید که استاد اعظم پیامبر و استادان هم 12 جانشین ایشان هستند پس از استاد معنوی برای من استفاده نکنید رهبر معنوی مربی معنوی مشاور معنوی می توانید برای بنده استفاده کنید.
    آیا مخالف نظام هستید؟
    من مخالف و موافق هیچ حکومتی نیستم من کل صحبتم با آن یک نفر یک نفر های مشتاق کمال هدایت است دقت کنید ریشه حکومت و پایه آن روی ظلم و انکار خدا و قوانین خدا است یعنی اینها وقتی قانونی برای کنترل وضع می کنند دارند قانون خدا را نادیده میکنند و می گویند او خدا آسمان ها و ما خدای زمین هستیم و به گمان خام خود می خواهند قانون خدا را تکمیل کنند اما غافل از اینکه خدا با تمام شرایط این قانون را گذاشته است شما اینجا را قفل می کنید ده جای دیگر خراب می شود به نظر من این آقایان حکومت داری بلد نیستند نه اینکه بگویم اینها آدم های بدی هستند. اگر به کسی را یدهید به تمام کارهای آن فرد شریک هستید. خیال نکنید امام زمان عج بیاید مثل اینها حکومت داری میکنید.
  • مهاجر نوشته است:
  • خلاصه جلسه سی و هشتم:
    توصیه برای عرفه:شب و روز عرفه بر اساس روایات خاص و برای دعا است اگر شب عرفه را به دعا و مناجات و عبادات احیا کنید و همینطور روز را هم به دعا به عبادت بپردازید اما اینکه یک عبادت خاص انجام دهید در مفاتیح آمده و در قوانین عملی طبقات هفت به بعد را انجام دهید.
    چگونگی دعا برای دیگران:
    افرادی که اطراف شما هستند حاجت ها و نیازمندیهایی دارند که بارها به شما در میان گذاشته مثلا همسرتان فلان چیز را می خواهد برادرتان فلان مشکل را دارد و اینها را شما می دانید و اگر از شما بپرسند الان برای برادر پدر و مادر چه بخواهید یک چیزهای عجیب غریب نمی خواهید که او از سربازان امام زمان عج باشد! این خواهر الان با شوهرش اختلاف دارد دعا می کنم اختلافش حل شود یا مشکل شغل فرزندم حل شود پس این چیز عجیب غریبی نیست که ما ندانیم آنها در چه فضایی هستند و هر کس با یک مشکلات ریز و درشت دست و پنجه می زند و هر چه موارد دعا کردن بیشتر باشد بهتر است و هر کس حاجت و نیازی دارد برای او دعا کنید انرژی که برای خیر آزاد می کنید به خودتان بر می گردد و تاثیر بر خودتان دارد.
    شغل بهانه است دنبال روزی باشید و دنبال یک شغل ساده بروید نه دنبال یک شغل سخت و خسته کننده که شما را در تمرکز از عبادات باز می دارد.
    بگویید من پول می خواهم بعد شروع کنید بنویسد فکر کنید یک ساعت فکر کنید و با این بارزش فکری ببنید چرا پول می خواهید؟ بعد تمام موارد را بنویسید بعد آن مواردی که در منهاج برای آن قانون داریم آن حسابش مشخص است و اگر بر اساس قانون خدا انجام می دهید این می شود عبادت برای چه می خواهید پولدار شوید برای اینکه به عتبات بروید برای اینکه به پدر پیرم کمک کنم….
  • مهاجر نوشته است:
  • خلاصه جلسه سی و نهم:
    اول و آخر خدا است و ما کم ایمانان و حتی مشرک شده ها او را قبول نداریم جز او خدایی نیست او را وکیل خود بگیرید این صراحت قرآن است که خدا را وکیل بگیرید تا مشکلات شما را حل کند. هر جا فقر و ناراحتی و غمی است از ناحیه شیطان است که همه فقر و غم ها از ناحیه شیطان است .
    دعا دیگران:
    یک سری آشنایان و دوستان دارید که با حاجات آنها آشنا هستید و یک سری دوستان را دقیقا نم یدانید چه می خواهند به نظر من بهترین دعا این است که فلانی را به حاجتش برسان و او یک حاجت اساسی و مهم دارد از خدا بخواهید او را به حوائج اساسی و مهم او برسان این نحوه دعا کردن خیلی خوب است.
    دعا امور دنیوی یا اخروی در عرفه؟
    دنیا و آخرت را برای ما بد معنا کردند یک منهاجی در عالم هستی نگریست دید بین دنیا و آخرت آخرت بالاتر است و بین بهشت و جهنم بهشت بالاتر و بین بهشت و صدر درجه بهشت فردوس بالاتر است و بعد دیگر خبری نیست
    منهاجی نیت کرد که خود را برساند از دنیا به اخرت از جهنم به بهشت و از صد درجه بهشت به درجه صدم و این می شود نیت اساسی و رکن و پایه منهاجی
    و تمام چیزهایی که منهاجی را به رسیدن به این مقصد کمک می کند می شود آخرت و تمام چیزهایی که او را دور می کند می شود دنیا
    حالا خودتان حساب کتاب کنید زمانی که دنبال پول می دید آیا این پول شما را به فردوس اعالی نزدیک می کند یا دور می کند یا اگر مقامات دنیوی یا اخوری می خواهید به هر نحوی آیا شما را به این مقصد نزدیک می کند یا دور هر چه شما را دور می کند را دور بیندازید
    اگر همیشه هبه عقربه قطب نما نگاه کنید و ستاره قطب نمای شما درجه صدم بهشت است و با قطب نما همه چیز معنا پیدا می کند الان من تلویزیون بخرم یا نه اگر در رسیدن من به فردوس اعلی مفید است بخر
    اول مقصد را مشخص کنید شاخص را محکم بکوبید و ی پایه داشته باشید و یک پای پرگار را ثابت کنید و پایه دیگر را دور آن بچرخحانید
    این سرگردانی اولاد بشر به خاطر این است که پایه میخی و سزونی ندارند که فرو کنند و پایه دیگر دور آن پایه بچرخند اینها هر دو پایه آنها آزاد است اینها اگر مقصد مشخصی داشتند سرگردان نبودند
    دنیا و آخرت را اینگونه تعریف کنید که خواسته ای که مرا در رسیدن به فردوس اعالی است این خواست ححتی اگر روغن کردن ماشین و یک مرغ باشد چون شما را به فردوس اعلی می رساند پس خیر و برکت دارد و خوب است اما اگر این چیز مرا از مقصدم دور می کند یا حداقل نزدیک هم نمی کند این را اسمش را دنیا بگذارید
    سر اسم کسی دعوا ندارد
    پایه این است می خواهی به فردوس اعلی برسی بسم الله ببنید چه چیزهایی شما را می رساند همانها می شود خدا آخرت بهشت و خیر و تسلیم و اسلام یا هر اسم قشنگی که می خواهی بگذارید و هر چیز که شما را دور می کند را نخواهید
    حالا شد عصر عرفه و ویژگی خاصی دارد حالا چه دعا کنیم خواسته من در مسیر رساندن من به فردوس اعلی را بخواهید ولو مرغ باشد یا کفش
  • مهاجر نوشته است:
  • خلاصه جلسه چهل و دوم:
    آیات 10 تا 13 سوره صف
    حواستان پرت نشود اگر ماشین فلان خرید که مقداری فلز و آهن است و فوقش روکش طلا دارد و امثالهم اینها حواس شما را پرت نکند که این فوض عظیم و نعمتی است شما در این فضای مجازی شیطان را نگاه کنید هر کس خواسته از موفقیت حرفی بزند رفته یک ماشین مدل بالا که ما نمیبینیم رفته و تکیه به آن داده و عکس گرفته و فکر کرده به موفقیت و فوض عظیم است نخیر این لاستیک و پلاستیک فوض عظیم است فوض عظیم و کامیابی رسیدن به بهشت است نه عکس از باغ و ماشین و ویلا و امثالهم.
    شما خیلی کم خواستید به این چیزها موفقیت را فرض گرفتید مطاع دنیا خیلی کم ارزش و قلیل است و شما به متاع دنیا افتخار می کنید و فکر می کنید موفق شده اید. اینها متاع دنیا است و دنیوی ها که از ساحت قرآن دور هستند اینها را موفقیت می دانند.
    اما برای مومنین بشارت داده شده و منظور مومنین به این تجارت است بعضی مومن نما هستند ولی به این نحو ایمان و باور قطعی ندارند و سرشان این طرف و آن طرف می چرخد و دنیا به راحتی می تواند اینها را از هدف دور کند.
    آیا تبلیغ غدیر واجب است؟
    فرحزاد یک برداشت غیر کارشناسانه و واجب تراشی در برنامه سمت خدا بیان کرد که سمت خدایی نبود. جای تاسف دارد که در مذهب شیعه اثنی عشریه برخی برای مذهبی کردن مردم علاقه دارند دین و مذهب را به روز کنند و دین را نوسازی کنند مثلا واجبات و محرمات جدید بیاورند و خیال می کنند واجبات قبلی قدیمی شده است.
    یک نفر میگه تبلیغ غدیر واجب است و یک عده هم در فضای مجازی می آیند آن را تبلیغ می کنند اما چطور در دین چنین چیزی نیامده ولی یک حرف جدید و جالب بوده و مردم دنبال آن را گرفته اند و اینها همه بازی با دین است و این یک لقلقه بر زبان است و با این چیز ساختن ها خوش هستند و با آن خود و مردم را سرگرم کرده اند.
    کسی با دین نما سرگرم می شود دنبال دین نماهای جدید هم می رود و حاضر نیست سراغ خود دین برود و دنبال دین نما و اختراعات جدید است و اینجا خیلی خطرناک است.
    اصلا چنین چیزی درباره تبلیغ غدیر نداشته و نداریم و فقه ها هم چنین چیزی را نیاورده اند.
    سوال: حجاب اجباری
    حجاب بنا بر احتیاط و شهرت فتوا حجاب را آورده ایم که خانم ها به احتیاط باید بدن را بپوشانند و حتی در نزد محارم هم بپوشانند.
    سوال: پرداخت خمس به دفتر منهاج؟
    فعلا خمس را دفتر منهاج نمی گیرد و این زرنگی من است چون برای ریال ریال آن باید جوابگو باشم.
    عرض شد به مراجع تقلید بدهید فقط ب مراجع سیاسی ندهید که مراجع سیاسی شاید در کنترل و ظلم بر مردم به کار ببرند و به مراجعی بدهید که سیاسی نباشند.
    سوال: منظور از یاد خدا و تنگ شدن زندگی چیست؟
    این یک واقعیت است که اگر کسی یاد خدا را فراموش کند دچار تنگی زندگی می شود و این از شرک است ما که نمی توانیم از یاد و ذکر خدا دست بکشیم و زمانی که ما مشرک هستیم و چند خدا را قبول داریم خدای در آسمان و خدایان زمین توجه ما به خدایان زمین باعث فراموش شدن خدا می شود و آن تنگی زندگی حاصل می شود که این تنگی بر اساس شرک است و کسی که از یاد خدا غافل شد مشرک است و به یاد غیر خدا می افتد و خیال می کنند آنها کاره ای هستند و به سمت و سوی آنها می رود و دست نیاز به سمت آنها دراز می کند ما همواره سرعت گیر و دست انداز هایی سر راه ما است که ما پرواز کنیم اما به محض رسیدن به این سرعت گیرها برخی مشرک شده و به سمت خدایان دیگر می روند که مثلا پیش فلان مدیر بروم یا وام بگیرم و کسب و کارم را گسترش بدهم اما با وجود گسترش کسب و کار باز یک کمبود احساس می کند و هر چه جلوتر می رود با اینکه درآمدش بهتر شده اما باز هم احساس کمبود می کند لذا کسی بخواهد این تنگی سینه و این گرفتگی وجودش را حل کند باید حتما موحد شود و از خدایان زمین چشم بپوشد و به سمت خدا برود و کارها را به خدا واگذار کند که به یک وسعت دل و زندگی می رسد که زندگی برای او خوش است و دیگر دغدغه ندارد و از کسی هم توقع ندارد و کسی را هم چیزی نمیداند و الهکی نمی شناسد و فقط یک خدای واحد را قبول دارد و با او رفیق می شود و از او فقط میگیرد و با این یک خدا خوش است اما وقتی به غیر خدا توجه کند یا به او چیزی نم یدهند یا منت است یا هزار مشکل و این می شود زندگی تنگ که شاید یک روکش خوب و زیبا داشته باشد اما همه زندگی در تنگی است.
    از درون چرک است و تنها است و سیاهی و لجن دارد با اینکه مثلا در مجلس رقص و جشن هم بوده ولی اینها ادای خوشحالی بوده است لذا یاد خدا مصداق اتمش یاد هدف است که فردوس اعلی است و این یک ملاک و میزان و شاقول است که در امور دنیا هر امری وارد شدید بگویید ایا این کار مرا به فردوس اعلی می رساند یا نه که واقعا به یک برکت عجیب و گشایش می افتید و در یک هاله نورانی در این دنیای ظلمانی می افتید.
    مومن کسی که فردوس اعلی را هدف قرار داده است نورش در پیش و رو و چپ و راست و بالا و پایین قرار دارد و همین الان در همین دنیا اینگونه زندگی می کنند و سرگردان نیستند.
    دنیا برای عوام الناس است که با هم بجنگند و از سر و کول هم بالا بروند اما مومن برای درجات عالیه بهشت است
    اگر خواستید دچار زندگی تنگ نشوید باید هدف داشته باشید و هدف هم این نیست که بروم انگلیسی یاد بگیرم یا به آلمان مثلا مهاجرت کنم و آنجا موفق شوم اینها نیست اینها همه دنیا است اینکه کارگاه را کارخانه و خانه را چند طبقه بسازم و مغازه ام را بزرگتر کنم اینها همه دنیا است ذکر خدا یاد خدا اصلاح اعتقادات و اعمال موفقیت است. فوض عظیم این است و باید این را بروید و این نحوه ذکر و یاد هدف گذاری است و هدف این است آنهایی که می گویند برای دنیا هدف گذاری کنید بیهوده است من تا دیروز مدرک دکتری را نگرفته ام اینجور بودم و الان گرفتم و از فردا دکتر هستم این چه فرقی کردی این فقط یک مدرک را داری مدرک که رشد دهنده نیست و بقیه چیزهای دنیا هم همینطور است خیال نکنید کسی در دنیا رشد کرد مثلا معتاد بوده ترک کرده این موفقیت نیست این را هر مشرکی هم می تواند کار مومن کنید که کار مومن اصلاح اعمال و عمل صالح است این کار را بکنید که کار مفید و اساسی و پهلوانه ای است
    پس اگر هدف گذاری کنید و هدف شما هم رسیدن به فردوس اعلی باشد این بزرگترین یاد و ذکر خدا است. و همیشه در یادتان باشد و جلوی چشمتان باشد که همه اعمال و رفتار و گفتارتان باید بر اساس این هدف عرضه بشود که اگر نمره قبولی را گرفت ادامه بدهید و اگر نگرفت رهایش کنید اگر اینگونه رفتار کنید می بینیید حتی دنیا هم چقدر زیبا و خوب است و مرگ هم چقدر خوب است و همه چیزهایی که می گویند ترسناک است ترسی ندارد.
    پس هر کس از یاد من اعراض کند زندگیش تنگ شود اصل آن بی هدفی است که انسان از مقصود عالی دور شود و زندگی تنگ می شود یعنی سینه اش تنگ می شود و با اینکه شاید داشته باشد اما احساس کمبود می کند. حتی یک مکتب فکری نیهیلیسم ایجاد شده که پوچ گرایی است و می گوید انسان پوچ است و همه چیزش پوچ است و زندگی بی ثمر و بی ارزش است و انسان ها به اینجا رسیده اند و این می شود زندگی تنگ و موسیقی و رقص هرگز شادی بخش نیست و انسان را نمی تواند پر کند انسان باید با یاد خدا پر شود با این ظلمت ها و شیطان را روی سر و دوشش سوار کردن شادی کسب نمی شود.
    سوال: برای تصمیم در کارهای مهم و سرگردانی می توان استخاره گرفت؟
    اینجا دو بحث است استخاره در شرع انور به عنوان طلب خیر در همه امور است حتی در آب خوردن و خوابیدن باید از خدا طلب خیر کرد که مثلا بگویید خدایا می خواهم بخوابم یک خواب آرامش بخش و انرژی بخش به من عطا کن و با یک رویای شیرین نصیبم کن یا این غذا را می خورم برای من همراه با خیر و برکت و سلامتی قرار بده و…. اینها را قبلش استخاره کنید و از خدا طلب خیر نمایید. می خواهید سوار ماشین شوید با نام خدا سوار شوید با نام خدا برانید و با نام خدا شروع به درس کنید اینها همه با دعا و طلب خیر و استخاره است کتاب را که بر می دارید با نام خدا شروع کنید و از خدا طلب کنید که خوب آن را بفهمم یاد بگیرم و قسمت های خوبش را در ذهن من برجسته کن که من راحت متوجه شوم.
    اگر حرف و مطلبی دارد که به ضرر من است اصلا من نبینم و وارد ذهن و چشمم نشود تو می توانی آن لحظه روی چشم من پرده بیندازی و اینها می شود دعای خیر و استخاره
    اما در کنارش یک استخاره داریم که سند محکمی هم ندارد و از قدیم بین علما مشهور بوده که به قرآن تفال می کنند یا با تسبیح و اینها یک سری قرار دادها و قرعه و تفال است و شاید بشه با چیزهای دیگر هم انجام داد و با همه چیز این تفال را می شود انجام داد لذا چیز قابل اعتمادی نیست و نمی توان روی آن نظر قطعی قرار داد که اگر خوب آمد باید انجام بدهم و اینها یک سری باورهای دینی است که افراد به زمینه های مختلف خود را مقید می کنند.
    اینها یک قرار دادهای ذهنی است و اصلا قابل اعتماد نیست بنا را روی دعا و استخاره طلب خیر از خدا بگذارید.
    از نظر شرعی این کار حرام نیست و مجاز است اما توصیه نمی کنم اما امیدتان را به خدا و نشانه ها بگذارید و از خدا بخواهید در این زمینه خدایا آنچه خیر و صلاح من است آن را آسان کن و خودش جور شود و آنچه خیر و صلاح من نیست را از من دور کن مثلا به شما تلفن می زنید جواب نمی دهد یا او تلفن می زند شما نیستید این مشخص است در پیچش است اما یک وقت کارها در گشایش و روان است اینها را قبلش با خدا طی کنید و از او بخواهید که مسیر را برای شما روان کند و به شما نشانه هم بدهد مثلا می خواهید ماشین بخرید و یک خط قرمزهایی هم دارید و ضمن صحبت کردن آن خط قرمزها را بین خود و خدا می گذارید که اگر از این خط قرمزها رد شد یعنی این بدرد من نمی خورد و شاید فروشنده هم متوجه نباشد و یک سری چیزهایی بگوید که از خط قرمز شما عبور کند و این می شود نشانه و آن را نمی خرید. و این به معنای این است که این کار را نباید بکنید پس با خدا حرف بزنید و طلب خیر کنید و از او نشانه بخواهید.
    سرگردانی از شرک و بی ایمانی است خدا اسمش هادی، دلیل، مرشد است او می تواند دلالت کند هدایت کند ارشاد کند اما ما باور نداریم و می گوییم خدا می تواند هدایت اما که با همین اما گفتن همه کار را خراب کردید. اما و ولی ندارد خدا مطقا می تواند و او می تواند از یک سنگ صدایی خارج شود و من هدایت شوم. مثلا فال گوش از قدیم بود که می گفت خدایا من میخواهم فلان کار را انجام بدهم می روم جایی که دو نفر با هم حرف می زنند می ایستم به حرف آنها گوش می دهم و در سخن آنها یک علامت یا نشانه واضح بگذار مثلا می خواهم ماشین بخرم آنها صحبتشان روی ماشین باشد مثل سرعت زیبایی اینها این کلمات را بکار ببرند که من بدانم خوب است یا بد که یکی از نحوه های فال گرفتن این بود که بعدها هر کس که مخفیانه می رفت چیزی گوش می داد میخواستند خجالتش ندهند می گفتند او فال گوش ایستاده است.
    اگر از خدا بخواهید خدا میتواند مثلا تلویزیون را باز می کند و همان لحظه یک حرفی میزند که شما مطلب را میگیرید رادیو را باز می کنید یا سوار تاکسی می شوید یا از مغازه می روید پنیر بگیرید او با کسی حرفی می زند و شما می شنوید و صاف در مغز شما می آید و متوجه می شوید ولی پایه اش توحید است و ما باید خدا را قبول کنیم و مشکل ما همین است که خدا را قبول نداریم که او راه ها را بلد است و ما تازگی بنده شدیم و او سالها خدا است و کار خودش را بلد است.
    من می گویم بروید توحید و رابطه خود را با خدا درست کنید و از او بخواهید و این فکر ها و سرگردانی و تدبیرهای من در آوردی را کنار بگذارید و کارها را به خود او واگذار کنید و از چیزی نترسید و نگویید اگر اینطور و آنطور شود آبروی من می رود ذلیل و فقیر و حقیر می شود بگذارید او هر کار خواست بکند اگرم ذلیل شدی خوب خدا می گوید من می خواستم ذلیل شوی پس خدا خواسته است یک قرضی در آن بود من می خواستم رشدت بدهم تو شل نشو و کار را به ما بسپار .
    پروین اعتصامی شعر موسی و نیل شعر زیبایی اس تمی گوید خدای متعال به مادر موسی گفت به که برگردی و به ما بسپاریش کی از ما دوستتر می داریش
    رهایش کن بچه را این پیغمبر ما است اگر بچه تو است این پیغمبر ما است رهایش کن تو به ما بسپارش
    مشکل ما در من و خدای زمین است همه چیز را به خدای واحد و خدا آسمان بسپارید او هم در آسمان و هم در زمین خدا است دیگر دغدغه ای نداشته باشید اگرم مشکلی پیش می آید اگر خود را به او سپردید او شاید بخواهد شما مشکلی اینجا داشته باشید
    باغبان هم می بیند این درخت نمی تواند این همه میوه را تحمل کند و یک سری میوه را کال میچیند و بیرون می ریزد و این درخت نباید گله کند چون می خواهد میوه مرغوب از این درخت حاصل شود چون این درخت طاقت تحمل این همه میوه را ندارد پس کار را به او بسپارید که اگر سپردید دیگر سرگردان نمی شوید و دیگر به استخاره رجوع نخواهید کرد اجازه دهید خدا در زندگی شما جریان داشته باشد که اگر جریان یافت همه چیز حل می شود.
    تفال یعنی فال نیک زدن
    مثلا به ساعتتان نگاه می کنید می بینید راس ساعت است و این را تفال خوب بزنید که مثلا امروز همه چیز برای من خوبی می آورد و خوب و نگویید خدایا یک چهار دیوار ی به من بده که ملک خودم باشد خوب خدا هم یک چهار دیوار مسکن مهر به شما می دهد که از همه طرف سر و صدا است پس محدود نکنید در دعا کردن نباید خدا را از خدایی پایین کشید و من این را می خواهم به من بده
  • مهاجر نوشته است:
  • خلاصه جلسه چهل و ششم:
    منظور از شیعه اثنی عشری:
    منظور شیعه اثنی عشری است نه مقید به مکان و حکومتی و غیر حکومتی خود شیعه اثنی عشری الان دچار انحراف هستند و با توجه به حقیقات و مطالعات و جهان گردی بهترین و با کیفیت ترین شیعه اثنی عشری از نظر من در ایران است و هیچ کدام به ایران نمی رسد و آنها با جوامع مخلوط هستند و شیعیان ایران با کیفیت ترین شیعه اثنی عشری هستند و همین ها دچار انحرافات و ابداعات و اکتشافات هستند و حرف من نسبت به همین شعییان با کیفیت ایران است که همگی چه حکومتی چه غیر حکومتی همه گرفتار هستند.
    اجبار کردن به حجاب همسر و دخترمان:
    منهاجی نمی تواند خانواده را مجبور به چادر کند ولی عرف دارند اجبار به چادر می کند و حجاب منظور پوشاندن است اما اگر خود را نپوشاند اینجا پدر و مادر باید امر به معروف و نهی از منکر کنند و عقوب اخروی آن را به او بگویند و از نظر دنیوی هم مورد نظر هوس ران ها قرار میگیرد ولی اجبار نکنید که جلوی شما با حجاب و نباشید بی حجاب هستند.
    با گشت ارشاد کار فرهنگی و تربیتی نمیتوان انجام داد و اینها فقط لجباز پروری است و مردم را بر انحرافشان بیشتر می کند و شما در مملکت خانواده خود اینگونه نباشید و سعی کنید خانواده را توجیح کنید که اگر قبول کردند خوش به حال آنها ولی یک چیزهایی وسط می آید که نیت را ناخالص می کند که اگر زن من حجابش بد باشد می گویند این خانم فلانی است پس آبروی توهمی را بیرون بیندازید پس نیت را خراب نکنید اگر می خواهید او را تربیت و ثواب اخروی نصیبتان شود با لسان نرم تذکر مرتب بدهید و او را هدایت کنید تا حجابش را رعایت کنید.
    رقص همسرم در مجالس زنانه و وظیفه مرد:
    هیچ وظیفه ای ندارد در بحث رقص هیچی نداریم ولی یک شهرت فتوایی داریم آنچه مخالفت است موسیقی است موسیقی را باید حذف کرد. باز اینجا هم دچار آبروی توهمی نشوید وظیفه شرعی این است آن خانم از چه کسی تقلید می کند اگر مرجع تقلیدش اجاره می دهید پس چیزی نگویید اما اگر مرجع او میگوید حرام است اینجا او را نهی کنید.
    وظیفه قدرشناسی است که از زحمات شما تشکر کنیم و در باب شکر این وظیفه مهم بر دوش شاکر قرار دارد.
    رزق و ثروت:
    فقر و غنی دو روی یک سکه هستند اگر می گویند چیزی فقر را برطرف می کند یعنی بی نیازی میآورد اگر چیزی غنی و ثروت می آورد یعنی فقر را دفع می کند.
    مثلا استغفار را مطرح می کنند که برای شما اموال و اولاد می آورد روی دیگر سکه اش این است شما وقتی باغ ندارید و نیازمند باغ هستید ما نیاز باغ را برطرف می کنیم. وقتی از بی پولی دچار مشکل هستید به شما پول می دهیم پس این برداشت که سوره واقعه فقر را از بین می برد و ذاریات ثروت می آورد من چنین چیزی نمی فهمم به نظر من هم واقعه و هم ذاریات فقر را از بین می برد و ثروت را می آورد و هر دو طرفش درست است
    اما توجه داشته باشید بسنده بر این تلاوت ها درست نیست که خود را محدود به این تلاوت ها کنید خصوصا حالت وردی بدون توجه به معانی که اصل ذاریات در آیات آخر است که آنجا باید یک درنگ و تعمل کنید این را بفهمد و بخورد و ذوب شود ولی حالت ورد خواندن نباشد بدون توجه به معانی و بر این کفایت شود
    یک راهکار این است که نعمت های خدا را بازگو کن دوم اینکه به فضل و رحمت خدا باید شادی کرد که یک راه شادی بازگو کردن نعمت ها است و از این راهکارهای هم غفلت نکنید و فقط به خواندن این سوره ها نیست و در کنارش به اخبار منفی هم توجه نکنید و از محیط های منفی و غم دوری کنید.
    توصیه حاج فردوسی حفظه الله در این جلسه درباره چگونگی سوال پرسیدن:
    سوالتان را که میپرسید سوال تربیتی و درباره خودتان باشد که مثلا چه نکته تربیتی برای من دارد و مرا در تربیت شخصی مرا یاری کنید.
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    این وبگاه در ستاد ساماندهی پایگاه‌های اینترنتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، به شماره‌ی شامد: «1 - 1 - 769104 - 65 - 0 - 3» ثبت شده و تابع قوانین مکتوب جمهوری اسلامی ایران است. / مطالب این وبگاه، وقف عام بوده و نشر آن، حتی بدون نام، آزاد است