عَنْ صَفْوَانَ بْنِ أُمَیَّةَ قَالَ: کُنَّا عِنْدَ رَسُولِ اللهِ (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ) إِذْ جَاءَ عُمَرُ بْنُ قُرَّةَ فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللهِ، إِنَّ اللهَ کَتَبَ عَلَیَّ الشِّقْوَةَ فَلَا أَرَانِی أُرْزَقُ إِلَّا مِنْ دَفِّی بِکَفِّی فَأْذَنْ فِی الْغِنَاءِ مِنْ غَیرِ فَاحِشَةٍ. فَقَالَ (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمْ): «لَا آذَنُ لَکَ وَ لَا کَرَامَةَ وَ لَا نِعْمَةَ. أَیْ عَدُوَّ اللهِ، لَقَدْ رَزَقَکَ اللهُ طَیِّباً فَاخْتَرْتَ مَا حَرَّمَ عَلَیکَ مِنْ رِزْقِهِ مَکَانَ مَا أَحَلَّ اللهُ لَکَ مِنْ حَلَالِهِ أَمَا إِنَّکَ لَوْ قُلْتَ بَعْدَ هَذِهِ الْمَقَالَةِ ضَرَبْتُکَ ضَرْباً وَجِیعاً»
راوی میگوید در نزد پیامبر خدا (که درود و سلام خداوند بر ایشان و خاندانشان باد) بودیم که عمر بن قرّه آمد. پس عرض کرد: ای پیامبر خدا، همانا خدا بر من بدبختی نوشته است! پس نمیبینم که روزی به دست بیاورم جز از دایرهای* که با دستم میزنم. پس به من اجازهی موسیقی زدن بدون هر گونه حرام دیگری بدهید. حضرت فرمودند: به تو اجازه نمیدهم و هیچ کرامت و نعمتی در این کار نیست. ای دشمن خدا! خدای تعالی تو را از پاکیزهها روزی داده است پس آنچه بر تو حرام کرده را اختیار کردی به جای آنچه بر تو حلال نموده است. اگر بعد از این، از این سخنها بگویی، تو را کتک خواهم زد، زدنی دردناک.
………………………………………………
بحار الأنوار، علامه مجلسی، جلد 5، صفحهی 150، باب 5: الأرزاق و الأسعار، به نقل از کتاب الغرر.