به نام خدا
1. رسیدن به کمال و سعادت، چیزی است و عارف و صوفی شدن، چیز دیگری. هر کس به امور روحی و ماوراء الطبیعه متوجه باشد، بالاخره چیزهایی از آن نصیبش خواهد گردید، ولی این به معنی رسیدن به کمال و سعادت نیست. خدای متعال برای رساندن انسان به کمال لازم و سعادت ابدی اش، پیامبر برای او فرستاد. پیامبر خاتم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نیز دوازده جانشین معرفی فرمودند که امینان ولایت آن حضرت هستند. پس مجموع استادانی که دارای سند معتبر هستند، سیزده نفر ـ در نزد اصحاب منهاج فردوسیان ـ است و بس. اگر عالمی ما را به سخنان رسول یا امام (علیهم السلام) راهنمایی کند، از او میپذیریم و ممنونش هستیم ولی اگر از خودش بتراشد و بخواهد به ما بفروشد، نمیخریم. پس ما هم استاد داریم، و آن وجود مقدس خاتم الاوصیاء (ارواحنا فداه) است.
2. اجازهی ذکر دادن و گرفتن، بدعت است و هیچ ردپایی از آن در شریعت غرای نبوی و سیرهی ائمهی طاهرین (علیهم السلام) نیست. برای اطمینان، از مراجع معظم تقلید، استفتاء بفرمایید.
3. اصحاب منهاج فردوسیان، غیر از سیزده استاد معظمی که در بالا توضیح داده شد، هیچ کسی را به عنوان پیشوا و راهبر قبول ندارند، البته محدثین و فقها که ما را با دستورات استادان منهاج فردوسیان (علیهم السلام) آشنا میکنند، همواره محترم و در نزد ما دارای جایگاه والایی هستند. قاعدهی 67 را با دقت ملاحظه بفرمایید.
4. مرحوم آقا سید هاشم حداد موسوی (رحمه الله تعالی) یک نعلبند ساده بود و فقط اندکی درس مقدماتی حوزه خوانده بود. ایشان «آیت الله» به اصطلاح حوزویان (فقیهی که تقلید بر او حرام شده)، نبوده است. برای اطمینان به کتاب روح مجرد مرحوم تهرانی مراجعه فرمایید.
5. هیچ یک از این کلماتی که گفتهاید که هر یک اشاره به یک عمل یا مقام دارد، از ناحیهی رسول خدا و ائمهی طاهرین (علیهم السلام) ـ که مأمور خدا برای رساندن ما به کمال و سعادت هستند ـ به ما نرسیده است. همه از اختراعات بشر بوده و لقلقهی زبان عدهای برای سرگرم شدن و فرصت از دست دادن گردیده است.
6. اذکار رسیده از قرآن و روایات، بسیار بیشتر از این چیزی است که نوشتهاید.
7. بنای منهاج فردوسیان بر عمل کردن است نه ذکر گفتن.
8. مراتب داشتن ذکر، از اختراعات صوفیه است و مبنای شرعی ندارد. یعنی در آیه و یا روایتی نیامده که اول فلان ذکر را بگو و بعد از چهل روز، ذکر دیگر را بگو و دومی بر اولی مقدم نشود. برای اطمینان، استفتاء کنید.
9. تشرف به محضر آن جناب، شرایط سختی دارد و به ندرت برای کسی رخ میدهد. شاید در مکاشفه یا خواب دیده باشند که این امور در نظر ما، اعتبار ندارد.
10. تعابیری مثل سر ریز شدن از ذکر، از تعابیر شاعرانه و تخیلی است. خیلی جدی نگیرید. ایشان چون خیلی به حافظ و اشعار عرفانی علاقه مندند، ذهنشان به استعارات و کنایات و سایر صنایع ادبی و شاعرانه آلوده شده است. گاهی از «خیلی حال داد» به «سرریز شدن از ذکر» تعبیر میکنند.
11. این سرگردانی شما اثر مطالعهی زیاد کتابهای عرفانی و زندگینامهی عرفا و صوفیه و نداشتن یک راهنمای زبده است. اگر عنایت خدای متعال شامل حالتان گردد، بر منهاج (یعنی راه روشن و وسیع) قرار گرفته و بدون سردرگمی و نگرانی، به سوی کمال و سعادت خود به پرواز در خواهید آمد.