سلام علیکم. شما که درباره همه عرفا نظر دادید وتکفیرشون کردید به این فکرنکردید که همه این بزرگان جز مجتهدین ومراجع بودند ودر علم وعمل هرکدوم یکی ازقلههای تقوا محسوب میشن؟ اگر از نظر شما علامه طباطبایی (ره) دارای انحرافاتی بوده پس تمام افرادی که درمعارف به ایشون مراجعه کردند هم دارای انحرافاتی هستند از جمله علامه حسن زاده. و همونطور که اسم بردید معلومه جناب صمدی آملی هم میشه آدم فاسد چون معتقد به چیزیه که شما نتونستید بدلیل عدم توانایی باطنی درکش کنید. عبارات علامه حسن زاده درباره آقای صمدی رو برید بخونید بعد به خیل علما و عرفا بیاحترامی کنید.
http: //alame ـ hasanzade.blogfa.com/cat ـ 96.aspx
************
بسم الله و سبحان الله عما یشرکون
سلام علیکم
اولاً: عارف در تعریف ما یعنی «صوفی بیسلسله» اگر به کتاب «آشنایی با منهاج فردوسیان» مراجعه کنید اینگونه آمده است:
سؤال 37: «منهاج فردوسیان» چه نقاط اشتراک و افتراقی با تصوّف دارد؟
جواب: برای رسیدن به جوابی روشن، نخست لازم است تصوف را تعریف کنیم. در اصطلاح ما، هر برنامهی تکاملی و تربیتی که ادعای رساندن انسان به کمال و سعادت را داشته باشد، ولی مبتنی بر متن آیات قرآن و روایات معتبر شیعه نباشد، تصوف است.
بنا بر این تعریف، تمام افرادی را که بر طبق برنامهای تربیتی غیر از منهاج فردوسیان عمل میکنند، یعنی اعتقاداتی غیر از قواعد نظری آن و اعمالی غیر از قوانین عملی آن را با علم و اختیار و به هدف رسیدن به تکامل و سعادت، پیروی میکنند، اگر سلسله و کرسی نامه داشته باشند، «صوفی» و اگر نداشته باشند، «عارف» مینامیم. البته برخی افراد، مغلوب صوفیگری در اعتقادات و اعمال نیستند بلکه آلودگیهایی به برخی عقاید یا اعمال صوفیه دارند، این طایفه را «صوفیگرا» یا «تصوفزده» مینامیم.
جناب شاکر! با این تعریف، مرحوم علامه طباطبایی (رحمة الله علیه)، علامه حسن زاده و جناب صمدی، «عارف» یا «صوفی» نیستند بلکه «صوفیگرا» یا «تصوفزده» هستند.
علمای صوفیگرا و تصوفزده، در بیشتر مطالب و معارفی که بیان کردهاند، مورد تأیید و قابل استفاده میباشند و فقط در اندکی از نظراتشان که همسو با صوفیه است، نظرشان را قبول نمیکنیم.
شایسته است هم شما و هم تمام دلدادگان عارف و عرفان و صوفی و تصوف، در این مطلب به خوبی دقت کنید و کنند. روزی نیست که جوان جاهلی سرمست از بادهی عرفان و سیر و سلوک!!، چوبی، سنگی، طعنه ای، تهمتی، لیچاری به سوی «حاج فردوسی» و «منهاج فردوسیان» پرتاب نکند.
امیدوارم به زودی، نمونههایی از گرایش مرحوم قاضی، علامه طباطبایی، مرحوم پهلوانی (سعادت پرور)، علامه طهرانی (رحمة الله علیهم)، علامه حسن زاده و جناب صمدی (رعاهما الله) به صوفیه و تفکراتشان را در همین صفحه منتشر نمایم.
البته به صِرف این که عالم بزرگی مانند علامه طباطبایی (رحمة الله علیه) چند لغزش و انحراف داشتهاند، نمیتوان از تفسیر قیّم المیزان و تلاشهای ایشان در آن، چشم پوشی کرد و بیانصاف بود.
از طرفی، آنگونه که همفکران شما میپندارند که هر یک از آقایان نام برده شده و نام نبرده شده، فوق بشر هستند و برایشان از الفاظ کذایی (در حد معصومین (علیهم السلام) استفاده میکنند، این را هم قبول نداریم و معتقدیم ضرر و خطر بسیار دارد.
این که نوشتهاید، علامه حسن زاده از آقای صمدی تعریف کرده است:
اولاً: روش علامه حسن زاده این است که از هر کسی که دم دستشان باشد تعریف میکنند از محی الدین عربی گرفته تا ابوعلی سینا تا فلان شاعر و فلان صوفی.
ثانیاً: علامه حسن زاده از آقای صمدی تعریف نکند، آیت الله وحید خراسانی تعریف کنند؟! آیت الله صافی گلپایگانی تعریف کنند؟! آیت الله مکارم شیرازی تعریف کنند؟! آیت الله نوری همدانی تعریف کنند؟!
آقای صمدی، محصول آقای حسن زاده است. دست پروردهی آقای حسن زاده است. نماینده و نشر دهندهی افکار آقای حسن زاده است. «کس نگوید که دوغ ما ترش است»
در ادامه نظر حضرات آیت و مراجع معظم تقلید در مورد جلسات آقای صمدی را تقدیم میکنم تا اگر اندکی برای مرجعیّت در شیعه، جایگاهی قبول داشته باشید، متنبّه شده و از طرفداری کورکورانهی آقایان دست بردارید.
ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ
متن سؤال از برخی حضرات آیات و مراجع تقلید (دامت برکاتهم) در مورد شرکت در جلسات درس عرفان و اخلاق آقای داود صمدی آملی:
باسمه تعالی
مدتی است در برخی از شهرها فرزندان ما در جلساتی شرکت میکنند که مبانی درسهای آنها مطالبی است که در ذیل میآید. برخی از عالمان شهر شرکت در مجالس ایشان را جایز ندانسته و میگویند که مطالب مورد اشاره خلاف مبانی و عقاید و ضروریات دین میباشد. لطفاً بیان فرمایید که شرکت در این جلسات جایز است یا خیر؟ مطالب مورد اشاره از این قرار است:
(وجود حق متعال متن وجود جمادات و نباتات و حیوانات و انسانها است، یعنی ما دو وجود نداریم، بلکه هر چه هست یک وجود است که در قوالب و اندازههای گوناگون ظهور کرده است، نه این که وجود زمین غیر از وجود آسمان، و وجود آسمان غیر از وجود حق متعال بوده باشد).
(از آنجا که حقایق هستی بیمنتها است پس فهم حقایق اشیا نیز بیمنتها بوده و همچنان ادامه دارد. یا نباید الف را به زبان آورد همچون سوفسطیها که اصلا قائل به موجود بودن خود نیستند، و یا این که به محض اقرار نمودن بدان باید آن را ادامه داد. و چه راحت است که از همان ابتدا سوفسطی بشویم و بگوییم اصلا الفی نداریم. و چه عجیب است که بالاخره همه ما در این مسیر باید سوفسطی شویم و بگوییم نه ما هستیم و نه دیگران هستند. فقط خداست و خدا. حرف اول و آخر خدا است، و خدا است دارد خدایی میکند. از آن به بعد دیگر انسان هیچ نگرانی ندارد و راحت میشود).
(نه تنها نمیخواهیم از معلول به علت برسیم بلکه قصد نداریم از علت به معلول هم راه یابیم به دلیل این که ما اصلاً معتقد به علت و معلول جدا نیستیم).
(مراد ما از وحدت وجود، عینیت وجود زمین و وجود آسمان با وجود حق متعال است).
(فیلسوف و عارف هر دو قائل به وحدت وجود هستند … تمام انبیاء و ائمه و همه حجج و رسولان الهی فیلسوفند و اینان فلاسفه اصلیاند).
(انسان قابلیت رسیدن تا مقام ذات را دارد، و چون میبیند که نمیتواند آن ذات را پایین بیاورد و ذات را خودش کند لذا خودش بالا میرود و او میشود).
(جنات درجات دارد تا آن جا که میفرماید «و ادخلی جنتی»، که این جنت، جنت ذات است).
مدارک مطالب فوق به ترتیب: ۱ تا ۶: شرح نهایة الحکمة، داوود صمدی آملی، صفحات: ۱۲۴؛ ۱۵؛ ۱۱۰ ـ ۱۱۱؛ ۱۱۵؛ ۴۷؛ ۸۶٫ ۷) آداب سالک الی الله، داوود صمدی.
ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ
جواب آیت الله خامنهای (حفظه الله):
شرکت در جلسات مذکور که با عقاید انحرافی آمیخته و موجب ترویج باطل است، جایز نیست مگر برای کسانی که قدرت پاسخگویی به شبهات و ارشاد و راهنمایی و امر به معروف و نهی از منکر متصدیان جلسات مذکور را دارند.
جواب آیت الله لطف الله صافی گلپایگانی (حفظه الله):
شرکت در چنین جلساتی حرام و موجب گمراهی و غضب خدای متعال است و هر مکلفی علاوه بر این که نباید خودش شرکت کند، باید دیگران را نیز آگاه کند تا گمراه نشوند. و الله العالم
جواب آیت الله مکارم شیرازی (حفظه الله):
وحدت وجود گاه به معنی وحدت مصداق وجود است به این معنا که در عالم هستی وجودی جز خدا نیست و همه چیز عین ذات اوست. این سخن مستلزم کفر است و هیچ یک از فقها آن را قبول نکردهاند.
جواب آیت الله نوری همدانی (حفظه الله):
در فرض سؤال، اینگونه بیانات، جزء افکار انحرافی است و حضور در اینگونه مجالس جایز نیست.
جواب آیت الله علی صافی گلپایگانی (رحمة الله علیه):
شرکت در این قبیل جلسات (با توجه به مراتب فوق الاشاره) که باعث اضلال مؤمنین و مؤمنات میگردد، جایز نیست.
جواب آیت الله سبحانی (حفظه الله):
جلساتی که این نوع بحثها مطرح میشود، شرکت در آنها برای افراد ناوارد جائز نیست مگر فردی که بتواند پاسخ این نوع اندیشهی باطل را بدهد و چنین فردی نادر است.
جواب آیت الله حکیم (حفظه الله):
شرکت در این جلسات حرام است و تمام این مطالب باطل است و اعتقاد به آن کفر روشن است و خروج از دین است و هر کس معتقد به وحدت وجود باری تعالی با ما سوی الله بشود، از توحید خارج شده و لا دین است و آنها ابا ندارند که به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و ائمه (علیهم السلام) تهمت بزنند و معظم فلاسفه و علماء اخلاق اهل بیت (علیهم السلام) از این عقاید بدورند و هیچ انسانی حتی خاتم الانبیاء که اشرف مخلوقات است نمیتواند به ذات حق تعالی برسد فضلاً از این که ذات، پایین بیاید چون خلاف ضرورت است و از خداوند متعال دوری از این عقاید فاسده را خواستاریم.
موفق باشید
حاج فردوسی