با سلام و تشکر بابت حوصله جنابعالی برای پاسخگویی سوالات. چند سوال داشتم ممنون میشم اگر پاسخ بدید.
1. جایگاه گریه بر مصائب اهل بیت در منهاج فردوسیان کجاست؟
2. روایتی از امام صادق (علیه السلام) رسیده که به یکی از اصحاب فرمودند که ما اهل بیت آنچه از شما پنهان داشتیم بسیار بیشتر از آنی هست که بیان کردیم آیا از این روایت استنباط میتوان کرد که روایاتی که از اهل بیت رسیده همه مسائل مربوطه را بیان نکردند؟
3. جایگاه عقل که در روایات از آن به حجت باطنی روایت شده در منهاج فردوسیان چه جایگاه عملی دارد؟
باتشکر
************
باسمه تعالی و تقدّس
سلام علیکم
من هم از شما به خاطر سؤالات عالمانهای که پرسیدهاید، تشکر میکنم. بعضی سؤالات و ادبیات حاکم بر آن، فرهیختگی سائل را نمودار میسازد.
جواب 1: اشک ریختن بر مصائب استادان منهاج فردوسیان (علیهم السلام) نقش بسیار مهمی در رسیدن به کمال و سعادت دارد. ثمرات و فواید این گریه در قواعد نظری منهاج فردوسیان (نسخهی دوم) منعکس شده است. در اینجا فقطه به بیان یک روایت بسنده میکنم.
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ: «لِکلِّ شَیءٍ ثَوَابٌ إِلَّا الدَّمْعَةَ فِینَا» [کامل الزیارات/106؛ وسائل الشیعة /14/597]
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: برای هر چیزی [یعنی هر کار خیری] ثوابی [مشخص و معیّن] است مگر اشکی که دربارهی [مصائب] ما ریخته شود.
جواب 2: اولاً چنین روایتی را بنده ندیدهام و در نظر ندارم. نخست باید منبع، سند و اعتبارش بررسی شود و سپس به دلالتش بپردازیم.
ثانیاً: این روایت در تعارض آشکار با قرآن کریم و سایر روایات است.
خدای متعال دربارهی قرآن کریم میفرماید:
«وَ نَزَّلْنا عَلَیْک الْکتابَ تِبْیاناً لِکلِّ شَیْءٍ» [سورهی نحل، آیهی 89]
یعنی: و این کتاب را ـ که روشنگر هر چیزی است ـ بر تو نازل کردیم.
علامه طباطبایی (رحمه الله) مینویسد:
تبیان برای هر چیزی است و تبیان ـ به طوری که گفته شده ـ به معنای بیان است، و چون قرآن کریم کتاب هدایت برای عموم مردم است و جز این کار و شأنی ندارد لذا ظاهراً مراد از «لِکلِّ شَیْءٍ» همهی آن چیزهایی است که برگشتش به هدایت باشد از قبیل معارف حقیقی مربوط به مبدأ و معاد و اخلاق فاضله و شرایع الهی و قصص و مواعظی که مردم در اهتداء و راه یافتنشان به آن محتاجند، و قرآن، تبیان همهی اینهاست. [ترجمهی المیزان، جلد 12، صفحهی 469]
یک نمونه روایت هم عرض میکنم. مولایمان امیر المؤمنین (علیه السلام) فرمودند:
«عِبَادَ اللَّهِ اللَّهَ اللَّهَ فِی أَعَزِّ الْأَنْفُسِ عَلَیْکمْ وَ أَحَبِّهَا إِلَیْکمْ فَإِنَّ اللَّهَ قَدْ أَوْضَحَ لَکمْ سَبِیلَ الْحَقِّ وَ أَنَارَ طُرُقَهُ فَشِقْوَةٌ لَازِمَةٌ أَوْ سَعَادَةٌ دَائِمَةٌ» [نهج البلاغه، خطبهی 157]
ترجمه: ای بندگان خدا، خدا را، خدا را، مراقب عزیزترین و محبوبترین اشخاص نسبت به خویش [یعنی خودتان] باشید چه اینکه خداوند، مقصد حق را واضح و راههای آن را برایتان روشن ساخته است؛ سرانجام کار، یا بدبختی دائمی است و یا سعادت همیشگی.
البته نمونهها بسیار است ولی به همین یک آیه و یک روایت در رد مضمون روایتی که ادعا شده بود، بسنده مینمایم.
جواب 3: عقل (به معنی همان چیزی که در وجود من و شما و بقیهی انسانهای معمولی است) فقط چهار کار اساسی در منهاج فردوسیان انجام میدهد (یعنی فقط چهار فعالیتش مورد تأیید است):
الف) ما را ـ با تفکر در نظم نظام هستی ـ به وجود خالقی دانا و توانا برای عالم، رهنمون شود.
ب) ما را به ضرورت وجود واسطههایی بین خود و خدا برساند. (نبوت عامه)
ج) ما را ـ با توجه به معجزات باهرات ـ به تصدیق رسالت حضرت ختمی مرتبت (صلی الله علیه و آله و سلم) برساند. (نبوت خاصه)
د) ما را ـ بر طبق بنای عقلا ـ در تشخیص راست و دروغ سخنان و دستورات رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و جانشینان برحقشان یاری رساند. که این وظیفه را علمای راستین بر عهده دارند و علمهای رجال و درایه از آن پدید آمده است.
در سایر موارد، عقل حق تصرف و اظهار نظر ندارد، مواردی مانند: تفکر در ذات حضرت پروردگار، تفکر در حقیقت قضا و قدر، قیاس حکمی به حکم دیگر و استخراج حکم سومی از آن، تعیین ملاک در حلال شدن حلالها و حرام شدن حرام ها، تعیین جانشین برای پیامبر و …
موفق باشید
حاج فردوسی