سلام
بسیاری از پاسخهای شما را به سوالات دیگران خواندم. لازم بود که به خدمت شما برسانم بر شیوهی ترویج شما در احکام دین نقدهای بسیاری وارد است و به همین منظور کتاب منهاچ شما را نیز تهیه نمودهام در آن چیزی جز مواردی که قبلا نیز همگان در همان سطوحی که حتی تا دبیرستان از طریق کتب دینی آموزش و پرورش چاپ شده مطلب جدیدی نبود جز دسته بندی مطالب. که البته آن نیز به نظر اینجانب به بد ترین شیوهی ممکن! سبک نوشتاری شما در نوشتن کتاب و پاسخ به پرسش از آن شیوههایی است که به جای ترویج دین در حال خراب کردن آن است این جمله را از من که کارشناس ارشد مدیریت در حوزه تبلیغات و بازاریابی هستم بشنوید با این روش بیشتر به ضدیت با پویایی فقه، اسلام و دین میپردازید. پاسخ گفتن شما به سوالات راه را بر پرسش گر جهت تفکر میبندد. فی المثل به کرات از عبارت ربطی به سعادت و پیشرفت ما ندارد استفاده نمودهاید. مگر شما بر اثر واقعی کارها بر انسان و سعادت او آگاهید!؟ لطفاً به سوالات بسیار ساده زیر پاسخ دهید:
چگونه میتوان بدون تحقیق و پرسش در اصول و فروع دین به حقایق پی برد!؟ آیا اگر انسان مطلبی را با تحقیق بداند بهتر است یا صرفا اینکه مثلاً دانستن دلیل فلان چیز به چه درد من میخورد چون گفتهاند انجام بده انجام میدهم دیگر؟آیا اگر نرویم و نپرسیم و ندانیم و نبینیم که نماز خواندن و دعا کردن همین مراجع تقلید چگونه بوده و در نهایت به دلیل نماز خواندن پی نبریم مصادق آیه شریفهای کسانی که ایمان آوردهاید ایمان بیاورید نمیشویم؟ آیا این حدیث را «کسی که از تشریح و نجوم خبری نباشد از خداشناسی بهرهای نبرده» نشنیدهاید؟ آیا میخواهید بگویید که به من چه که زحل از گاز تشکیل شده یا سنگ چه اثر مثبتی در سعادت من دارد؟ آیا اول دلیل برتری و رجحان شیعه نباید برای افراد ثابت شود تا به قول شما منهاجی شوند؟ چرا نمیخواهید به بررسی مسئلهای مهم مانند آنچه که بر فاطمه زهرا (س) رخ داد بپردازید؟ شما که از دادن جواب طفره میروید و بسیار در پاسخهای شما دیدهام که با صرف اینکه به درد ما نمیخورد یا دلیلی بر آن نیست از پاسخ دادن کناره گیری میکنید آیا بر خلاف آیات قرآن افراد را به پذیرش کورکورانه فرا میخوانید؟ در چنین مسیری که همراه داشتن عقلی را که از آن به نبی باطنی یاد شده منع میکنید؟
پس از نظر شما کتبی مانند علل الشرایع که به بررسی علل احکام در حد وسع میپردازد کل هم کشک است و مانند آب در هاونگ کوبیدن بی اثر است؟ اگر عقل را کنار زد و بر آن زنجیر زد تا نپرسد و نداند بهتر نبود که خداوند از همان ابتدا میفرمود ای انسان هر آن چه که فرستادگان من میگویند بی چون چرا و مانند ربات انجام دهید؟ پس تکلیف معجزات چه میشود؟پس اینگونه بهتر نبود لا یکلف الله نفسا الا وسعها را از قرآن سانسور میکردید؟ آیا اگر عقل را کنار نهیم باز میتوانیم به شباهت و نیت صلح امام حسن (ع) و امام حسین علیه السلام (ع) پی ببریم؟ یا تفاوت لباس پوشیدنهای امام صادق (ع) و سایر ائمه را درک کنیم؟ آیا اگر عقل را کنار نهیم و صرفا به آنچه که پیامبر (ص) فرمودهاند عمل کنیم به سعادت میرسیم به طور مثال اگر ندانیم که منظور پیامبر (ص) از این گفته که هر کس که گوشت شتر خورده وضویش باطل است و دوباره باید وضو بگیرد، چه بوده؟ آیا اگر با عقل و روحیه کنجکاوی به فهمیدن دلیل این حدیث نپردازیم نعوذبالله خود از کسانی نخواهیم بود که رسول اکرم را تمسخر نماییم و ایشان را به دخل و تصرف در احکام الهی همان گونه که یهود میگوید متهم نماییم؟ آیا فراموش کرده ایم که خود پیامبر (ص) در جنگ احد برای جنگیدن در شهر نظر داشتند اما چون نظر دیگران بر جنگ در خارج از شهر بود ایشان نیز آن نظر را پذیرفتند و آن جریان شکست در جنگ پیش آمد. این موضوع را چگونه میتوانید پاسخ دهید؟ اگر این ذهن تلاش گر را از خود جدا کنیم چگونه تفاوت شیعه و سنی را درک کنیم، نمیدانم!
************
باسمه عزّ و جلّ
سلام علیکم
کاش سؤالاتتان را به صورت روشن و شماره گذاری شده مینوشتید. در هر حال قسمتهایی را که نیاز به پاسخ دارد، جدا کرده و پاسخ میدهم.
[1] در آن چیزی جز مواردی که قبلا نیز همگان در همان سطوحی که حتی تا دبیرستان از طریق کتب دینی آموزش و پرورش چاپ شده مطلب جدیدی نبود جز دسته بندی مطالب.
جواب: تمام دغدغهی ما در ارائهی این برنامهی تربیتی ـ همچنان که از اسمش پیداست ـ این است که به جماعت حیران بفهمانیم که راه، از نظر علمی، بسیار روشن است و تنها دلیل نرسیدن و عقب ماندگی ما از مدارج عالیهی قرب و کمال، عمل نکردن بر طبق علممان است. شاید شما انتظار دارید برای رسیدن به کمال و سعادت، دستوراتی بیاوریم که نه در کتاب هدایتگر خدا، «قرآن کریم» و نه در بیانات استادان راه هدایت، «رسول اعظم و ائمهی اطهار (علیهم السلام)» نیامده باشد؟!
[2] که البته آن نیز به نظر اینجانب به بد ترین شیوهی ممکن! سبک نوشتاری شما در نوشتن کتاب و پاسخ به پرسش از آن شیوههایی است که به جای ترویج دین در حال خراب کردن آن است این جمله را از من که کارشناس ارشد مدیریت در حوزه تبلیغات و بازاریابی هستم بشنوید با این روش بیشتر به ضدیت با پویایی فقه، اسلام و دین میپردازید.
جواب: بهتر نیست هر کسی در کاری که کارشناس است، اظهار نظر کند مثلاً شما به بررسی همان محدودهای که در آن ادعای کارشناسی دارید یعنی «تبلیغات و بازار یابی» بپردازید و دربارهی تراکت، بیلبورد، طرح، آرم، مهر، فرم، کادر و مانند آن نظر بدهید و در محدودهی فقه، اسلام و دین اظهار نظر نکنید؟!
[3] پاسخ گفتن شما به سوالات راه را بر پرسش گر جهت تفکر میبندد.
جواب: میپرسند تا پاسخ بگیرند نه این که بپرسند تا تفکر کنند. اگر قرار باشد کسی با تفکر خودش راه را پیدا کند، چه نیازی به پرسیدن راه دارد؟!
[4] مگر شما بر اثر واقعی کارها بر انسان و سعادت او آگاهید!؟
جواب: تمام راه کمال و سعادت در اسلام ناب و تشیع خالص آمده است. و دانستن آثار و خواص عمل به دستورات نورانی اسلام، مهم نیست و حتی در برخی مواقع، ضررهایی نیز در پی دارد.
[5] چگونه میتوان بدون تحقیق و پرسش در اصول و فروع دین به حقایق پی برد!؟
جواب: قرار نیست کسی از راه پرسیدن به حقایق امور برسد. بلکه راه رسیدن به حقایق امور به این صورت است که: اول، ایمانی اجمالی به قواعد نظری پایه و تکمیلی پیدا میکنید، سپس بر طبق آن ایمان به عمل میپردازید و قوانین عملی را مراعات میکنید، از این ایمان اجمالی و عمل، ایمانی تفصیلی زاده میشود و آن، نوری است که خدای تعالی بر قلب بندهی مؤمنش افاضه میکند. این نور جز از راه عمل به قوانین، از هیچ راهی مانند مطالعه، مباحثه، بحث، جدل، تفکر، کلاس، تمرین، تدریس و غیره به دست نمیآید. «ره چنان رو که رهروان رفتند»
[6] آیا اگر انسان مطلبی را با تحقیق بداند بهتر است یا صرفا اینکه مثلاً دانستن دلیل فلان چیز به چه درد من میخورد چون گفتهاند انجام بده انجام میدهم دیگر؟
جواب: اگر «چون گفتهاند انجام بده، انجام میدهم» بودید، میشوید «بندهی خدا» و «پیرو رسول» و «شیعهی امام» ولی اگر به دنبال دلیلش بودید و بعد از یافتن دلیل علمی، شانه زیر بار دادید، میشوید «بندهی علم» و «پیرو عقل» و «شیعهی دانایی خویش». کسی که بندهی خدا و پیرو رسول و آل (علیهم السلام) باشد، بر سر دو راهیها ـ یعنی آنجا که حکمت حُکمی و فلسفهی دستوری را نمیداند ـ تابع مولاست و مراعاتش میکند؛ ولی کسی که بندهی علم است، توقف میکند و تا روشن شدن دلیل علمی اش، از عمل به آن دستور، طفره میرود.
[7] آیا اگر نرویم و نپرسیم و ندانیم و نبینیم که نماز خواندن و دعا کردن همین مراجع تقلید چگونه بوده و در نهایت به دلیل نماز خواندن پی نبریم مصادق آیه شریفهای کسانی که ایمان آوردهاید ایمان بیاورید نمیشویم؟
جواب: نفهمیدم چه ربطی بین «دیدن نماز خواندن مراجع» با «پی بردن به دلیل نماز خواندن» و آیهی «ای کسانی که ایمان آوردهاید، ایمان بیاورید» وجود دارد. روشن بیان کنید.
[8] آیا این حدیث را «کسی که از تشریح و نجوم خبری نباشد از خداشناسی بهرهای نبرده» نشنیدهاید؟
جواب: نخیر، ندیدهام و نشنیدهام و در هیچ منبع معتبری نیافته ام. اگر شما سراغی از آن دارید، ارائه بفرمایید تا از لحاظ اعتبار منبع، سلسلهی روات، با لحاظ صدر و ذیل حدیث بررسی کنم.
[9] آیا میخواهید بگویید که به من چه که زحل از گاز تشکیل شده یا سنگ چه اثر مثبتی در سعادت من دارد؟
جواب: اگر اثری در کمال و سعادت ما میداشت، خدای متعال در قرآن کریم بیان میفرمود یا در فرمایشات رسول اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) و جانشینان بحقشان (علیهم السلام) به ما میرسید.
[10] آیا اول دلیل برتری و رجحان شیعه نباید برای افراد ثابت شود تا به قول شما منهاجی شوند؟
جواب: خوب بود تمام کتاب منهاج فردوسیان را مطالعه مینمودید البته به قصد هدایت شدن نه به قصد عیبجویی! پاراگراف اول صفحهی 34 را بخوانید. از اولین گامهای منهاجی شدن، برطرف کردن اشکالات عقلی و شکهای قلبی با پرسش از دانایان است.
[11] چرا نمیخواهید به بررسی مسئلهای مهم مانند آنچه که بر فاطمه زهرا (س) رخ داد بپردازید؟
جواب: چون نقشی در کمال و سعادت ما ندارد. اگر شما میتوانید نقشی را ثابت کنید، دریغ نکنید.
[12] شما که از دادن جواب طفره میروید و بسیار در پاسخهای شما دیدهام که با صرف اینکه به درد ما نمیخورد یا دلیلی بر آن نیست از پاسخ دادن کناره گیری میکنید.
جواب: این جواب، بهترین و تربیتی ترین جوابی است که میشود به سؤالات بی ثمر داد. این عبارت، تعبیر محترمانهی «به من چه؟! به تو چه؟!» است. وقتی محور رسیدن به تکامل را «عمل» بدانیم، طرح بسیاری از سؤالات، و پاسخ دادن به آنها [که ثمرهی عملی ندارد]، وقت کُشی و هدر دادن عمر شریف است.
[13] آیا بر خلاف آیات قرآن افراد را به پذیرش کورکورانه فرا میخوانید؟
جواب: اگر «تسلیم» بودن در مقابل فرمانهای خدا را «پذیرش کورکورانه» میدانید، خود قرآن از اینگونه «پذیرش کورکورانه» تبجیل کرده است. آنجا که در تعریف و تمجید پیامبر توحیدی بزرگ حضرت ابراهیم (علیه السلام) میفرماید:
«إِذْ قالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمینَ» [سورهی بقره، آیهی 131]
ترجمه: هنگامی که پروردگارش به او فرمود: «تسلیم شو»، گفت: «به پروردگار جهانیان تسلیم شدم».
[14] در چنین مسیری که همراه داشتن عقلی را که از آن به نبی باطنی یاد شده منع میکنید؟
جواب: محدودهی عرض اندام عقل را در جواب نامههای قبلی روشن کرده ام، به آنجا مراجعه نمایید.
[15] پس از نظر شما کتبی مانند علل الشرایع که به بررسی علل احکام در حد وسع میپردازد کل هم کشک است و مانند آب در هاونگ کوبیدن بی اثر است؟
جواب: مطمئن هستم کتاب شریف «علل الشرائع» جناب شیخ صدوق (اعلی الله مقامه الشریف) که یکی از منابع معتبر منهاج فردوسیان است، را ندیدهاید و الا اینگونه اظهار نظر نمیکردید. در کتاب نامبرده، چنان که خیال میکنید، به علت احکام پرداخته نشده است.
[16] بهتر نبود که خداوند از همان ابتدا میفرمود ای انسان هر آن چه که فرستادگان من میگویند بی چون چرا و مانند ربات انجام دهید؟
جواب: خدای متعال در سراسر قرآن کریم و سایر کتابهای آسمانی یعنی تورات و انجیل، به آواز بلند، از انسانها میخواهد که از فرستادگانش بی چون و چرا پیروی کنند تا به کمال و سعادت برسند. اگر انجیل و تورات نخواندهاید، لا اقل قرآن بخوانید.
نمونه دربارهی این امت:
«إِنَّما کانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنینَ إِذا دُعُوا إِلَی اللَّهِ وَ رَسُولِهِ لِیَحْکمَ بَیْنَهُمْ أَنْ یَقُولُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا وَ أُولئِک هُمُ الْمُفْلِحُونَ» [سورهی نور، آیهی 51]
ترجمه: گفتار مؤمنان ـ وقتی به سوی خدا و پیامبرش خوانده شوند تا میانشان داوری کند ـ تنها این است که میگویند: «شنیدیم و اطاعت کردیم.» اینانند که رستگارند.
نمونه برای امتهای پیشین:
«مِنَ الَّذینَ هادُوا یُحَرِّفُونَ الْکلِمَ عَنْ مَواضِعِهِ وَ یَقُولُونَ سَمِعْنا وَ عَصَیْنا وَ اسْمَعْ غَیْرَ مُسْمَعٍ وَ راعِنا لَیًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَ طَعْناً فِی الدِّینِ وَ لَوْ أَنَّهُمْ قالُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا وَ اسْمَعْ وَ انْظُرْنا لَکانَ خَیْراً لَهُمْ وَ أَقْوَمَ وَ لکنْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِکفْرِهِمْ فَلا یُؤْمِنُونَ إِلاَّ قَلیلاً» [سورهی نساء، آیهی 46]
ترجمه: برخی از آنان که یهودیاند، کلمات را از جاهای خود برمیگردانند، و با پیچانیدن زبان خود و به قصد طعنه زدن در دین [اسلام، با درآمیختن عبری به عربی] میگویند: «شنیدیم و نافرمانی کردیم و بشنو [که کاش] ناشنوا گردی.» و [نیز از روی استهزا میگویند: ] «راعنا» [که در عربی یعنی: به ما التفات کن، ولی در عبری یعنی: خبیث ما، ] و اگر آنان میگفتند: «شنیدیم و فرمان بردیم، و بشنو و به ما بنگر»، قطعاً برای آنان بهتر و درستتر بود، ولی خدا آنان را به علّت کفرشان لعنت کرد، در نتیجه جز [گروهی] اندک ایمان نمیآورند.
[17] پس تکلیف معجزات چه میشود؟
جواب: یکی از چهار کار کرد مورد تأیید عقل، تشخیص پیامبر راستین از دروغین با توجه به معجرات اوست.
[18] پس اینگونه بهتر نبود لا یکلف الله نفسا الا وسعها را از قرآن سانسور میکردید؟
جواب: علت این پیشنهاد را نمیفهمم. بیشتر توضیح بدهید.
[19] آیا اگر عقل را کنار نهیم باز میتوانیم به شباهت و نیت صلح امام حسن (ع) و امام حسین علیه السلام (ع) پی ببریم؟
جواب: اگر پی نبریم، چه چیزی از کمال و سعادت را از دست خواهیم داد؟ آیا در سؤالاتی که در قبر یا قیامت از انسان پرسیده میشود، این سؤال هم خواهد بود؟! آیا ندانستن نیت صلح امام حسن (علیه السلام) ضرری به بهشتی شدن ما دارد؟! اگر پرسیده خواهد شد و ندانستن جواب، ضرر دارد، باید به دنبالش برویم و حتماً بیاموزیم ولی اگر نه فایدهای دارد و نه ضرری، میشود از مصادیق «علم لا ینفع» یعنی دانشهای بی حاصل و بیهوده؛ هر چند در مورد دو سید جوانان اهل بهشت باشد. اصحاب منهاج فردوسیان معتقدند همانطور که دانستن نام بازیکنان فوتبال و هنرپیشههای سینما، نقشی در کمال و سعادت ما ندارد، خیلی از جزئیات تاریخ، نقشی در کمال و سعادت ما ندارد که از آن جمله، همین سؤال شماست.
[20] یا تفاوت لباس پوشیدنهای امام صادق (ع) و سایر ائمه را درک کنیم؟
جواب: کسی که امام صادق (علیه السلام) و پدران و فرزندان بزرگوارشان را به عنوان استاد انتخاب کند، برایش فرقی نمیکند که دلیل لباس پوشیدن ایشان را بداند یا نداند. منهاجی معتقد است «هر چه آن خسرو کند، شیرین بود». همچنین مبحث «فعل استاد» در کتاب «اصول استجماع منهاج فردوسیان» را مطالعه کنید تا به روشنی موضع منهاج فردوسیان در قبال افعال رسیده از آن ذوات مقدس را دریابید.
[21] آیا اگر عقل را کنار نهیم و صرفاً به آنچه که پیامبر (ص) فرمودهاند عمل کنیم به سعادت میرسیم؟
جواب: «عقل» فقط ما را تا تشخیص پیامبر، همراهی و راهنمایی میکند، بعد از رسیدن و تشخیص پیامبر، باید عقل و فهم و درک شخصی را کنار نهاد و سراپا گوش به فرمان پیامبر بود.
[22] به طور مثال اگر ندانیم که منظور پیامبر (ص) از این گفته که هر کس که گوشت شتر خورده وضویش باطل است و دوباره باید وضو بگیرد، چه بوده؟ آیا اگر با عقل و روحیه کنجکاوی به فهمیدن دلیل این حدیث نپردازیم نعوذبالله خود از کسانی نخواهیم بود که رسول اکرم را تمسخر نماییم و ایشان را به دخل و تصرف در احکام الهی همان گونه که یهود میگوید متهم نماییم؟
جواب: یکی از چهار کار مورد قبول عقل، تشخیص معنی درست سخنان رسول و امام (علیهم السلام) است که منجر به پدید آمدن علمی به نام «درایة الحدیث» شده است.
[23] آیا فراموش کرده ایم که خود پیامبر (ص) در جنگ احد برای جنگیدن در شهر نظر داشتند اما چون نظر دیگران بر جنگ در خارج از شهر بود ایشان نیز آن نظر را پذیرفتند و آن جریان شکست در جنگ پیش آمد. این موضوع را چگونه میتوانید پاسخ دهید؟
جواب: کاش به نظر پیامبر عمل میکردند نه به عقل ناقص خودشان.
[24] اگر این ذهن تلاش گر را از خود جدا کنیم چگونه تفاوت شیعه و سنی را درک کنیم، نمیدانم!
جواب: تفاوت شیعه و سنی چه ربطی به عقل دارد؟ فقط حدیث غدیر را اگر قبول کنید، تمام راه برایتان روشن میشود. صدها حدیث دیگر از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در مورد تعیین جانشین بعد از خودشان، که جای خود دارد.
موفق باشید
حاج فردوسی