بنده چند وقتی است که با منهاج فردوسیان آشنا شدم و با وجود اینکه قبلاً هم از دیانت چندان دور نبودم ولی متوجه شدم در بحث «عمل به دستورات دینی» ضعف بزرگی داشتم و در مجموع بحمد الله روند رو به بهبودی را در این رابطه حس میکنم.
و اما سوال بنده؛ بنده در حدود 13 سال پیش در شهرستانی دور با دختر خانمی آشنا شده و متاسفانه با دادن وعدههای نیم بند ازدواج، با ایشان دوست شده و بدون اجازه پدر ایشان و نیز هیچگونه صیغه، با وی ارتباط غیر شرعی (با حفظ حریم بکارت) داشتم و بعد از حدود چند ماه رابطه، به محض اتمام دوران خدمت سربازی، به بهانه اینکه خانوادهام با ازدواج ما مخالف هستند (با کلی آسمان و ریسمان و بدست آوردن رضایت زبانی وی) از ایشان بریدم. بعد از چند سال بصورت کاملاً تصادفی ایشان را در محل کار کنونی خود دیدم که شاغل شده است. از آن روز تا الآن که3 ـ 4 سال است همکاریم هر موقع به یاد او و آن گذشته تاریک و ناجوانمردی خودم میافتم به شدت متاثر میشوم و از ظلمی که در حق او کردهام بسیار بسیار پشیمانم و در این مدت برادرانه تا آنجا که در توانم بود به او کمک کردهام و او نیز بارها گفته که از سر تقصیرات من گذشته است. (ناگفته نماند ایشان هنوز مجردند و بنده نیز متاهل و دارای 2 فرزند میباشم و هیچگونه حسی بین ما نیست)
اما؛ شاید ایشان با بزرگواری و خداوند از سر رحمش از بنده بگذرند ولی پدر ایشان که صاحب اختیار ایشان بوده و هست و هنوز روحشان از موضوع خبر ندارد را چگونه راضی کنم؟!!!
لطفاً مرا راهنمایی بفرمایید؛ ممنون!
************
باسمه تعالی شأنه
سلام علیکم
در این مورد، نیازی به کسب رضایت پدر آن خانم بعد از اینهمه سال ندارید. آنچه باید مراعات میکردید و نکردید، این بود که قبل از هرگونه تماس، از پدرش اجازه بگیرید و صیغهی دائم یا موقت بخوانید.
البته این پشیمانی قلبی و عذاب وجدانی که دارید، نشان از قبول توبهی شما در نزد خدای تعالی دارد. و خدای تعالی، توبهکاران را دوست دارد.
موفق باشید
حاج فردوسی