خیلی از دوستان از شما در مورد مکاشفات و… پرسیده بودند که اگه با شما همراه باشن میرسن بهش یانه؟
که جواب شما به این دسته از دوستان مثبت بود! بنظرمن یه جای کار مشکل داره! اصلا مگه هدف از با شما بودن و استفاده از برنامههای تربیتی شما دریافت مکاشفه و ارادات قلبیست؟ هدف رسیدن به کمال وسعادته! هدف قرب به خدا و ائمه معصوم (علیهمالسلام) است، هدف نور ولایت آقا امیرمومنان (علیهالسلام) در قلب و در جان است، دستیابی به مکاشفه و اینجور سوالات هم بازی نفس و شیطانه! وقتی با این نیت سوال میپرسن یعنی هنوز خالص نشدن و بدنبال خدا نیستن! شما هم بجای توضیح که هدف بالاتر از مکاشفه و… هست، بهشون میفرمایید که بله حتماً دست پیدا خواهید کرد! لطفاً با شرح صدر توضیح دهید!
************
باسمه تعالی
سلام علیکم
«مکاشفه» در تعریف ما به هر کشف جدید گفته میشود. هر چیز جدیدی که قبلاً نسبت به آن ناآگاه یا غافل بودهاید و اکنون برایتان باز شده، مکاشفه است. پس هر کشف جدیدی یک مکاشفه است. با این تعریف، مکاشفه گاهی علمی، گاهی روحی، گاهی برزخی و گاهی از انواع دیگر است.
با این حساب، اگر مکاشفه نباشد، حرکت به سوی کمال و سعادت بیمعنی خواهد بود. یعنی اگر پیشرفتی در روح و جان و دیدگاههای شما حاصل نشود، حرکت و تلاشتان برای رسیدن به کمال و سعادت بیفایده بوده است.
از یک نظر، مکاشفه به «ارزشمند ماندگار» و «غیر ارزشمندِ ناماندگار» تقسیم میشود.
مکاشفهی «ارزشمند ماندگار» یعنی مکاشفهای که تغییر اساسی در روش و منش انسان ایجاد میکند و تا آخر عمر، بهرهرسانی میکند.
مکاشفهی «غیر ارزشمندِ ناماندگار» یعنی مکاشفهای که تغییر خاصی در روش و منش انسان ایجاد نمیکند و برههای کوتاه (از یک ثانیه تا یک سال) به طول میانجامد.
با ذکر سه مثال، مکاشفهی «ارزشمندِ ماندگار» را بیشتر روشن میسازم؛
مثال اول: کسی که با تحقیق در اختلافات شیعه و سنی به اینجا میرسد که حق با اهل بیت رسول الله (علیه و علیهم السلام) است و از پیروی سقیفه به پیروی غدیر، تغییر مسیر میدهد، مکاشفهی بزرگ و بسیار ارزشمندی برایش رخ داده است. مکاشفهای که بخش عمدهای از زندگی دنیوی و اخرویاش را تغییر میدهد.
مثال دوم: کسی که با تأمل در آیات و روایاتِ رسیده در وصف بهشت و جهنم و تشویقهای قرآن برای رسیدن به بهشت و رها شدن از جهنم به اینجا میرسد که باید برای رهیدن از جهنم و رسیدن به درجات عالیهی بهشت تلاش کند و بافتههای صوفیه مانند «فنای فی الله»، «بقای بالله» و «جنت الذات» در نزد خدا و رسول و راسخین در علم ارزشی ندارد، مکاشفهی بزرگ و ارزشمندی برایش رخ داده که او را از اوهام و خیالات، خارج کرده و با حقایق عالم هستی آشنا میسازد.
مثال سوم: کسی که با مطالعه دربارهی منهاج فردوسیان به اینجا برسد که کاملترین، جامعترین، معتبرترین و مطمئنترین برنامهی تربیتی است، مکاشفهی بزرگی برایش شده که نقش بسیار خوبی در رساندنش به کمال و سعادت خواهد داشت.
همچنین با ذکر سه مثال، مکاشفهی «غیرارزشمندِ ناماندگار» را بیشتر روشن میسازم؛
مثال اول: در شب قدر دیده است که فرشتگان به سوی زمین میآیند.
مثال دوم: شنیده است که آبشار، تسبیح الهی میگفته است.
مثال سوم: بر سر قبر فلان شهید، بوی عطر عجیبی حس کرده است.
هر منهاجی که در مراحل نخست، اعتقاد اجمالی به قواعد نظری پایه، تکمیلی و تجملی داشته، بعد از استقرار در مرحلهی ششم، درهای مکاشفه به رویش باز میشود و هر روز، دستاورد جدیدی از عالم نور خواهد داشت. (چشیدن این مکاشفات، لذتی دارد که به گفتن و شنیدن نمیآید)
امیدوارم با این توضیحات، دیدگاهتان نسبت به مکاشفه تغییر کرده باشد و همواره به دنبال مکاشفهی حقیقت برای تمام عمر باشید.
و الحمد لله علی جمیل نعمائه
حاج فردوسی