سلام علیکم
حاج آقا اینکه میفرمایید نهیی درباره وحدت وجود در دین نیامده درست نیست!
لازم نیست نهی دین از هر عقیده باطلی حتماً به اسم مشهور آن ـ که ممکن است بعد از اسلام پدید آمده باشد ـ انجام گرفته باشد.
نهی از اعتقاد به وحدت وجود هم چنین است. یعنی اسم آن در قرآن و روایات نیامده اما معنای ان آمده و به شدت مورد نهی است.
معنای مشترک در تمامی تعاریف وحدت وجود این است که بین مخلوق و خالق سنخیت ذاتی هست و این چیزی است که بنای اسلام بر رد آن است.
اسلام میگوید بین مخلوق و خالق تباین ذاتی است. و هیچ شباهتی از نظر حقیقت ذاتی بین آنها نیست. مخلوقات همگی دارای مقدار و اجزاء و زمان و مکان هستند اما خدای متعال منزه از این صفات است. لیس کمثله شیء
************
هو الله الملک الحق المبین
سلام علیکم
فرضیهی وحدت وجود یک فرضیهی مبهم و مهمل است که قائلین به آن هم نمیتوانند به روشنی تبیین کنند و بیش از بیست تعریف برایش ذکر کردهاند. و چون در تنگنا قرار بگیرند، میگویند: «طور وراء طور عقل» یعنی چیزی فراتر از درک و فهم معمولی بشر است و اندکی از اندکی میتوانند به حقیقت آن پی ببرند!
اعتقاد به این فرضیهی مبهم و مهمل با عدم اعتقاد به آن فرقی ندارد. آنچه ایجاد فرق میکند، التزام به لوازم اعتقاد به وحدت وجود است.
بعضی عالمان پرهیزکار که این فرضیه را قبول دارند ولی لوازمش را نمیپذیرند، از معتقد بودن بدان ضرری نخواهند کرد ولی صوفیان بیپرهیزی که این فرضیه را با تمام لوازمش قبول کردهاند، به وادیهای مخوف از انحراف در اعتقادات و اعمال افتادهاند.
با چند مثال، کلام را بسط میدهم:
اگر از لوازم اعتقاد به این فرضیه، اعتقاد به انکار خالقیت باشد، این لازمهاش باطل است.
اگر از لوازم اعتقاد به این فرضیه، اعتقاد به پلورالیسم (تکثر گرایی) باشد، این لازمهاش باطل است.
اگر از لوازم اعتقاد به این فرضیه، اعتقاد به انکار بهشت و جهنم باشد، این لازمهاش باطل است.
اگر از لوازم اعتقاد به این فرضیه، اعتقاد به انکار خلود در جهنم باشد، این لازمهاش باطل است.
اما اگر کسی بر اساس برخی استدلالهای بارد فلسفی، اصل فرضیه را بپذیرد ولی لوازمش را در اعتقاد و عمل نپذیرد، ضرری به کمال و سعادتش نخواهد داشت. ان شاء الله
این مطلب در فتاوای فقهای معظم به روشنی بیان شده است که نمیتوان حکم به کفر و نجاست کسی که ملتزم به لوازم «وحدت وجود» نباشد، داد.
چه آنهایی که در صدد اثبات این فرضیه هستند، و چه آنهایی که در صدد رد آن میباشند، بنای اثبات یا ردشان بر «برداشت» از آیات و روایات است ولی هیچکدام نتوانستهاند، تصریحی از آیات و روایات بر مقصود خود بیاورند.
در روایت زیر، نمونهای از تصریح به ضرورت اعتقاد داشتن به «رجعت» و «حلیّت متعه» چنین ذکر شده است:
قَالَ الصَّادِقُ (علیهالسلام): «لَیْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ یُؤْمِنْ بِکرَّتِنَا وَ یَسْتَحِلَّ مُتْعَتَنَا». (من لا یحضره الفقیه، ج3، ص 458) یعنی: کسی که رجعت را معتقد نباشد و ازدواج موقت را حلال نداند، از [شیعیان] ما نیست.
چنین تصریحی در اثبات یا رد «فرضیهی وحدت وجود» وجود ندارد. بر طبق اصول استجماع منهاج فردوسیان، وقتی تصریحی بر اثبات یا رد اعتقادی به ما نرسیده باشد، حکم به بیهودگی اثبات یا رد آن میکنیم.
البته لازم به تذکر مجدد است که برخی «لوازم» این فرضیه به صورت صریح و مؤکّد از سوی استادان منهاج فردوسیان (علیهمالسلام) رد شده است.
موفق باشید
حاج فردوسی