با سلام و تبریک عید سعید فطر خدمت شما و آرزوی قبولی طاعات و عبادات. راستش چند بار پیامکی مبنی بر قمر در عقرب بودن روزها از طریق منهاج فردوسیان دریافت کرده ام. من فکر میکردم این موضوع خرافات است اما با توجه به اینکه در منهاج فردوسیان خرافه نداریم و تمام گفتار و اعمال بر اساس سخنان گهر بار معصومین علیهم السلام است لطفاً این مطلب را کاملا با مستندات و روایات مربوطه برای بنده توضیح دهید و چنانچه تمایل داشتید آنرا برای استفاده سایر دوستان در صفحه روز نوشتهها بگذارید. با تشکر
************
باسمه تعالی
سلام علیکم
جواب شما را در ضمن چند سؤال و جواب عرض میکنم:
1. پدیدهی قمر در عقرب چیست؟
عقرب یکی از برجها (صورتهای فلکی) دوازده گانه منطقة البروج است. و منطقة البروج نواری (کمربندی) دایره شکل در آسمان است که در راستای خط استوار قرار گرفته و محل حرکت نزولی و صعودی ماه و خورشید است. خورشید در کوتاهترین روز زمستان، نزدیکترین مدار نسبت به افق جنوب را طی میکند لذا در این روز، اشیاء روی زمین، بلندترین سایه را دارند. همچنین در بلندترین روز تابستان، خورشید دورترین مدار نسبت به افق جنوب را میپیماید. در بقیه روزهای سال، مدار خورشید بین این دو مدار قرار دارد. بنا بر این، حرکت ظاهری خورشید در فصول مختلف، روی یک نوار فرضی بر طاق آسمان است. این نوار فرضی را منطقة البروج مینامند. در طول این نوار فرضی، دوازده صورت فلکی قرار گرفته است که هر کدام آنها را یک برج مینامند. خورشید در هر ماه شمسی در مقابل یکی از این برجها قرار میگیرد؛ لذا هر ماه شمسی با یکی از این برجها نامگذاری میشود. اسامی این برجها به ترتیب چنین است: حمل، ثور، جوزا، سرطان، اسد، سنبله، میزان، عقرب، قوس، جدی، دلو، حوت. در حقیقت منطقة البروج نمود ظاهری دو حرکت زمین است. حرکت انتقالی زمین به دور خورشید و حرکت زاویهای زمین. که اوّلی پدید آورنده سال و دومی پدید آورنده فصول است. (توضیح مفصّل مطلب را در کتب نجومی و کتب هیئت ملاحظه فرمایید.)
بنا بر آنچه گفته شد پدید قمر در عقرب زمانی رخ میدهد که از نگاه اهل زمین کره ماه بر روی صورت فلکی عقرب قرار میگیرد. تقویمهای ویژهای وجود دارند که مواقع قمر درعقرب را مشخص نمودهاند. دیگر سیارات قابل رویت با چشم غیر مصلّح نیز بر روی این صور فلکی قرار میگیرند؛ که در این حالت از تعابیری چون زحل در عقرب، مشتری در عقرب و… استفاده میشود.
2. آیا علم نجوم (علم احکام نجوم) صحّت دارد؟
از روایات اهل بیت (علیهالسلام) چنین استفاده میشود که علم احکام نجوم علمی الهی است که توسط فرشتگان و انبیاء (علیهالسلام) به بشر تعلیم داده شده است؛ ولی کسانی که به آن احاطه داشته باشند اندکند. در برخی روایات تصریح شده که علم نجوم را جز دو خاندان به درستی نمیدانند، خاندانی در هند و خاندانی در عرب. و گویا مراد از خاندان عرب، اهل بیت (علیهالسلام) هستند. در روایات زیادی از ترتیب اثر دادن به گفتههای منجّمین نهی شده است؛ ولی نه از آن جهت که این علم نادرست است بلکه از آن جهت که اوّلاً اکثر مدّعیان علم نجوم به خاطر پیچیدگی فراوان آن، در محاسبات خود دچار اشتباه میشوند. و ثانیاً در گذشته به دعای حضرت داود (علیهالسلام) خورشید مدّتی از حرکت باز ایستاده لذا حساب نجوم به هم ریخته است. در جریان ردّ الشمس نیز حساب نجوم درهم شده است؛ لذا محاسبات منجمین فعلی همه بر ظنّ و گمان است و تنها کسی قادر به محاسبه درست است که مقدار استادن و بازگشت خورشید عالم است. ثالثاً زیان این علم برای مردم بیش از سود آن است.
«قیس بن سعد، گفت: بسیار میشد که با أمیر المؤمنین علیه السّلام در هر سفری که میرفت همراه بودم، چون به جانب مردم نهروان تاخت و به مدائن رسیدیم و من آن روز همدوش او بودم، مردمی از دهقانان به پیشواز او آمدند، و چند استر پیشکش آوردند و آنها را پذیرفت، و یکی از دهقانان مدائن بنام «سرسفیل» که پارسیان رأی او را در گذشته حجّت دانستند و در مورد آینده به او مراجعه میکردند وجود داشت. چون امیر المؤمنین علیه السّلام را دید گفت: از مقصد خود برگرد، فرمود: ای دهقان برای چه؟ گفت: یا أمیر المؤمنین ستارهها که بر آمدند نظر بد به هم دارند سعدها نحس شدند و نحسها سعد شدند، و در چنین روزی باید نهان شد و بر جای نشست، این روز تو کشنده است، و در آن ستاره جنگجو قرآن کردند، بهرام در برج میزان شرف یافته و از برج تو آتش فروزد و برای تو جای نبرد نیست. أمیر المؤمنین علیه السّلام لبخندی زد و فرمود: ای دهقانِ خبرگزار و بیم ده از مقدّرات، دیشب در آخر برج میزان چه فرود آمد، و کدام ستاره در سرطان ورود کرد؟ گفت: من آن را بررسی کنم، و از آستین خود اسطرلابی و تقویمی برآورد. امام علیه السّلام به او فرمود: تو ستارهها را سیّاره میگردانی؟ گفت: نه، فرمود: تو بر ثوابت حکمفرمائی؟ گفت: نه، فرمود: به من خبر ده از طول برج اسد و در وی اش از مطالع و مراجع؛ زهره چه نسبتی دارد با توابع و جوامع؟ گفت: من نمیدانم فرمود: چیست میان سراری و دراری، و میان ساعات تا معجرات، و چهاندازه است پرتو مبدرات؟ و چهاندازه حاصل میشود سپیده دم در بامدادان؟ گفت: نمیدانم. فرمود: ای دهقان میدانی که امروز پادشاهی چین، از خاندانی به خاندانی منتقل شد و برج ماجین وارو شد، و خانههائی در زنج سوخت، و چاه سراندیب جوشید، و دژ اندلس ویران شد، و مورچه شیح به هیجان آمد، و مراق هندی گریزان شد، و پیشوای یهود در ایله مفقود گردید، و سردار روم در رومیه نابود شد، و راعب عموریه کور شد و کنگرههای قسطنطنیه فرو ریخت، تو این حوادث را میدانی؛ و چه چیز آنها را پدید آورده شرقی یا غربی فلک؟ گفت من اینها را نمیدانم، فرمود: به کدام اختر بالای قطب قضاوت میکنی، و به کدام نحس شود آنچه نحس شده؟ گفت: من آن را نمیدانم. فرمود: میدانی امروز 72 عالم خوش شدند که در هر عالمی هفتاد عالم است برخی در خشکی و برخی در دریا، و بعضی در کوهها، و بعضی در بیشهها، و بعضی در آبادیها، و چه خوش کرد آنها را؟ گفت: من آن را ندانم، فرمود: ای دهقان به گمانم با قرآن مشتری و زحل قضاوت کردی که در آغاز شب برایت روشن شدند و درخشانی مریخ و شرقی بودنش در سحر بر تو پدید شد، و سیر کرد و جرمش بجرم تربیع ماه پیوست، و این دلیل است که امروز یک ملیون آدمی زادند و مانند آنها بمیرند، و با دستش اشاره کرد به جاسوس معاویه که در لشکر او بود، و فرمود این هم میمیرد، زیرا از همانها است و چون آن را فرمود: آن مرد گمان کرد که فرمود: او را بگیرید، و دلش گرفت و نفسش در سینهاش بند آمد و همان وقت مرد. امام فرمود: ای دهقان به تو ننمایم نمونههای تقدیر را در صورتی کامل؟ گفت: چرا یا امیر المؤمنین، فرمود: ای دهقان، همانا ما پدیدار قطبیم، و آنچه دیشب پنداشتی که از برج من آتش فروزد بایدت که به سود من قضاوت کنی، زیرا روشنی و تابشش نزد من است و شعلهاش از من میرود، ای دهقان این قضیهای است دشوار، آن را حساب کن و از آن نتیجه بگیر اگر دانائی به اکوار و ادوار، فرمود: اگر این را بدانی میدانم که بندهای نی این نیزار را شماره توانی کرد.امیر المؤمنین علیه السّلام گذشت و خوارج نهروان را شکست داد و کشت و با غنیمت و پیروزی برگشت، و دهقان گفت: این دانشی نیست که در دست مردم زمان ما است، این دانش مایهاش از آسمانست» [آسمان و جهان، ترجمه کتاب السماء و العالم بحار، جلد 2، صفحات 196 و 197]
از این روایت بر میآید که علم نجوم واقعیّت دارد ولی پیچیدگی آن فراتر از آن است که افراد عادی بتوانند به طور کامل از آن مطّلع گرددند. لذا خطا در وادی به مراتب بیشتر از صواب است.
زندیقی به امام صادق (علیهالسلام) گفت: در علم نجوم چه فرمائی؟ فرمود: آن دانشی است کم سود و پر زیان زیرا جلو مقدّر را نگیرد و از ناگواری پرهیز ندهد، اگر منجم به بلائی خبر دهد از قضایش رهائی نبخشد، اگر به خیری گزارش دهد، نتواند در آن شتاب ورزد، و اگر بدو بدی رسد، دفعش نتواند، منجم با علم خدا در مبارزه است که پندارد قضای خدا را از خلقش میگرداند» [آسمان و جهان، ترجمه کتاب السماء و العالم بحار، جلد 2، صفحات 191]
«به علی بن ابی طالب علیه السّلام گفته شد: آیا برای علم نجوم پایهای هست؟ فرمود: آری، پیغمبری بود که قومش به وی گفتند ما به تو ایمان نیاریم تا آغاز آفرینش هر کس و مدت عمر آنها را به ما بیاموزی، و خدا عز و جلّ به ابری فرمود تا بدانها بارید، و در گرد کوه آبی زلال جمع شد و خدا به خورشید و ماه و اختران فرمود تا بر آن آب روان شدند. (تصویر آسمان آب افتاد) سپس خدای عزّوجلّ به آن پیغمبر وحی کرد که با قومش بر کوه بالا روند بالا رفتند و بر سر آن آب ایستادند تا آغاز آفرینش و مدت عمرها را از مجاری خورشید و ماه و اختران و ساعات شب و روز شناختند و هر کدامشان میدانست کی میمیرد و کی بیمار میشود، و چه فرزندی برایش زاده میشود و چه زاده نمیشود، و روزگارانی بدین وضع بودند تا به حضرت داود کافر شدند و با آنها جنگید، و در هر روز نبرد کسانی که عمرشان بسر نرسیده بود به میدان میآمدند و آنان که عمرشان بسر رسیده بود در خانه جا میگذاشتند، و از یاران داود کشته میشد و از آنها کشته نمیشد. داود علیه السّلام گفت: پروردگارا من به فرمان تو با آنها پیکار میکنم، و آنها به نافرمانی تو پیکار کنند، از یارانم کشته میشود و از آنها کسی کشته نمیشود، خدای عزوجل جریان را به او وحی کرد و فرمود: هر که مرگش رسیده به میدان نمیآورند تا کشته شود، داود علیه السّلام گفت: خدایا به چه وسیله بدانها آموختی؟ فرمود: از مجاری خورشید و ماه و اختران و ساعات شب و روز. گفت: داود به درگاه خدا دعا کرد تا خورشید را بر آنها بازداشت و روزشان بلند شد، و شب و روزشان در هم آمیخت و اندازه فزونی را ندانستند، و حسابشان در هم شد، علی علیه السّلام فرمود: از این رو است که مطالعه در نجوم بد است» [آسمان و جهان، ترجمه کتاب السماء و العالم بحار، جلد 2، صفحات 199]
برای مطالعه بیشتر مراجعه شود به کتاب «آسمان و جهان؛ ترجمه کتاب السماء و العالم بحار الانوار؛ ج2؛ص 185 به بعد»
3. آیا سعد و نحس ایّام و ساعات صحّت دارد؟
از مطالب بالا روشن میشود که این مطلب نیز به خودی خود صحیح است؛ ولی راه فهمیدن آن علم نجوم یا علم غیب است؛ علم غیب که به اذن خدا مختصّ انسانهای خاصّی است؛ احکام علم نجوم نیز چنان که دانسته شده قطعی نیست. لذا در حال حاضر جز آنچه معصومین (علیهمالسلام) گفتهاند بقیّه سخنان در این باب گمانهزنیهایی بیش نیستند.
با نظر به روایات معصومین (علیهمالسلام) در این باب، به نظر میرسد که حضرات معصومین (علیهمالسلام) آنچه را که در این باب قطعی و به حال مردمان مفید بوده را بیان نمودهاند.
روایات این باب بسیار فراوان است لذا ذکر آن در این نامه نمیگنجد. برای مطالعه روایت این باب مراجعه فرمایید به کتاب««آسمان و جهان؛ ترجمه کتاب السماء و العالم بحار الانوار؛ ج2، ص: 285 تا آخر کتاب و ج3 از صفحه اوّل تا 97 و بحار الانوار ج 56»
4. آیا پدیده قمر در عقرب بر حوادث زندگی مؤثّر است؟
در روایات زیادی آمده است که هر که در هنگام قمر در عقرب ازدواج کند یا سفر رود روی خوشی را نبیند.
امام صادق علیه السّلام فرموند: «هر که قمر در عقرب سفر کند یا زن بگیرد خیر نبیند». و امام کاظم علیه السّلام فرمودند: «هر که در محاق ماه زن گیرد دل نهد به افتادن بچه و سقط جنین» [آسمان و جهان، ترجمه کتاب السماء و العالم بحار، جلد 2، صفحات 173]
ظاهراً مراد از قمر در عقرب بودن قمر در صورت فلکی عقرب است نه بودن آن در برج عقرب؛ چون اوّلی یک روز است ولی دومی یک ماه. همچنین مراد از محاق، آخر هر ماه قمری است که ماه دیده نمیشود.
روایات قمر در عقرب را در ضمن منابع قبلی میتوانید ملاحظه فرمایید.
5. آیا لازم است که در زندگی روزمرّه به احکام نجوم اعتنا شود؟
آنچه قطعاً از معصومین (علیهمالسلام) رسیده مناسب است که رعایت شود. لکن تا آن اندازه که زندگی را مختلّ نکند؛ چون دین برای این نیست که انسان خود را به سختی بیندازد.
6. آیا راهی برای برطرف کردن نحس بودن این ایام هست؟
بله، راههایی برای بر حذر بودن از نحوست ایّام وجود دارد. راه حلّی که اهل بیت (علیهمالسلام) برای این امر ارائه نمودهاند صدقه دادن است. روایات فراوانی از حضرات معصومین (علیهمالسلام) وارد شده که نحوست ایّام با صدقه دادن برطرف میشود. در روایت آمده است:
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیهالسلام): «مَنْ تَصَدَّقَ بِصَدَقَةٍ إِذَا أَصْبَحَ دَفَعَ اللَّهُ عَنْهُ نَحْسَ ذَلِک الْیَوْم» [من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، جلد 2، صفحهی 269، باب افتتاح السفر بالصدقة]
ترجمه: هر کس صبح صدقه دهد خدا نحوست آن روز را از دفع میکند.
«حضرت صادق فرمود: بین من و مردی منجم زمینی مشترک بود برای تقسیم او پیوسته تأخیر میانداخت تا ساعتی را انتخاب کند که به نظر خودش برایش سعید باشد و برای من نحس. بالاخره تقسیم کردیم به من قسمت خوب افتاد؛ منجّم از ناراحتی دست بر پشت دست دیگر زده گفت مثل امروز ندیده بودم. گفتم مگر از علم خود استفاده نکردی؟ گفت من با اطلاع از علم نجوم برای شما ساعت نحس انتخاب کردم و خودم در ساعت سعد خارج شدم باز قسمت بهتر به شما افتاد. گفتم میل داری حدیثی که پدرم از پدر خود برایم نقل کرده برایت بگویم. پدرم گفت: پیامبر اکرم (ص) فرموند: هر کس مایل است نحوست آن روزش برطرف شود اول صبح صدقه بدهد خداوند با این صدقه نحوست آن روز را برطرف میکند و هر که میخواهد نحوست شبش برطرف گردد شب را با صدقه شروع کند. گفتم من وقتی خارج شدم صدقه دادم. این صدقه نفعش برای من از علم نجوم تو بهتر بود»
«عبد الملک بن اعین نقل کرده که به حضرت صادق علیه السّلام گفتم: من به این دانش (نجوم) مبتلا شدهام، کاری را قصد میکنم و وقتی به طالع مینگرم و آن را بد میبینم مینشینم و دنبال آن امر نمیروم و وقتی طالع را خوب دیدم دنبال مقصود روانه میشوم. حضرت صادق (علیهالسلام) به من فرموند: انجام میدهی؟ عرض کردم: بلی، فرمود: کتابهایت را بسوزان»
«از ابن عمیر روایت شده که من به نجوم نگاه میکردم و حکم آنها را میشناختم و طالع را میدانستم از این لحاظ چیزی نظیر ترس و غیره در دلم راه مییافت در این موضوع به حضرت علی بن موسی بن جعفر علیه السّلام شکایت کردم. حضرت فرمود: اگر به خاطرت چیزی رسید به اوّلین مسکینی که برخورد کردی صدقه بده و سپس دنبال کارت برو، که خدای عزّ و جلّ از تو دفع میفرماید.»
«حلبی از حضرت ابا عبد اللَّه الصادق علیه السّلام پرسید که: آیا سفر در ایّامی که کراهت دارند مانند چهارشنبه و غیره مکروه است؟ حضرت فرمود: سفرت را با صدقه شروع کن و در آغاز سفر آیة الکرسی بخوان»
«از عبد اللَّه بن سلیمان از حضرت امام باقر یا حضرت امام صادق روایت شده که حضرت فرمود: پدرم وقتی در روز چهارشنبه، یا روزی که مردم آن را بد میدانستند مثل اواخر ماه یا غیره به سفر میرفت، صدقهای میداد و بعد بیرون میرفت»
امیدوارم با این توضیحات، مطلب به صورت تفصیلی برایتان روشن شده باشد.
موفق باشید
حاج فردوسی