سلام علیکم
این که در قاعدهی 657 آمده است که خدای تعالی بین منهاجی و استاد اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) آشنایی ایجاد مینماید، منظور و مراد از آشنایی چیست؟ مگر غیر از این است که منهاجی در همان ابتدا، حضرت را میشناسد و حضرت هم اصحاب منهاج فردوسیان را میشناسند.
************
باسمه تعالی
سلام علیکم
نکتهی اساسیای در بحث قواعد نظری مطرح است که میگوید: آنچه در ابتدای راه، به عنوان قواعد نظری مطرح است، نوعی اطلاعات است نه اعتقادات. یعنی در ابتدای راه و برای ورود در شاهراه منهاج فردوسیان، باید برخی معارف را به صورت اطلاعات، قبول کرد تا امکان حرکت، فراهم شود. سپس بر اثر انجام اعمال صالح و ترک اعمال ممنوعه، به درجهای از پاکی و صافی میرسد که اطلاعات ابتداییاش تبدیل به اعتقادات قلبی میشود.
در ابتدای راه اگر میدانست که خدایی هست، در انتهای راه، مییابد که خدایی هست. در ابتدای راه اگر میدانست که استاد اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) راهنمای بشر به سوی خیر و سعادت و کمال هستند، در آخر راه، مییابد که آن حضرت، تنها و تنها استاد راه کمال و سعادت میباشند. پس بین آشنایی اول با آشنایی آخر، فرقهای بسیار است.
به همین مقیاس، وقتی کسی بر عمل خاصی که سفارش شده، مداومت میکند، نوعی آشنایی خاص بین او و استاد اعظم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) ایجاد میگردد. مثل این که در زمان حیات ظاهری آن حضرت نیز مسلمانان زیاد بودند ولی آن حضرت، فقط عدّهای از مسلمانان را با نام و نام پدر و سایر اطلاعات شخصی میشناختند، ولی از تازهواردها، به حسب ظاهر، جویای اطلاعات شخصی میشدند.
شاید با این مثال، مطلب، روشنتر شود. فرض کنید استادی است که هزار شاگرد در پای درس او مینشینند. این استاد، گروهی از شاگردانش که دور مینشینند را اصلاً نمیشناسد، گروهی از شاگردان که جلوتر از بقیه مینشینند را به چهره میشناسد. اما گروهی از شاگردان را به نام و شهرت و شهر و استعداد میشناسد.
پس گر چه، همهی آنان که پای درس او مینشینند، شاگرد اویند ولی برخی، آشنایی علاوهای نیز دارند که موجب امتیاز آنان میگردد.
خدایا بین ما و استاد اعظم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) آشناییای در حدّ همسایه شدن در فردوس اعلی ایجاد بفرما.
موفق باشید
حاج فردوسی