سؤال: چرا منهاج فردوسیان، شبیه طریقتهای عرفان و تصوف است؟
جواب: استاد عالی، حضرت امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) در کلامی راهگشا میفرمایند: «رُدُّوا الحَجَرَ مِنْ حَیثُ جَاء» [1] به عبارت دیگر، همیشه این مقابله به مثل است که جوابگو بوده است. وقتی عرفانهای کاذب و دکانهای معرفتفروشی در قالبهای جذّاب و فریبنده، اقدام به جذب جوانان و در نتیجه، منحرف کردن آنها میکنند، راه درست این است که با استفاده از همان قالبهای جدید، مفاهیم اصیل و ناب را ارائه کنیم تا خطر آنان دفع گردد.
وقتی دشمنان اسلام برای ترویج افکار الحادی و باطلشان، فیلم میسازند، ما نباید برای مقابله، به نوشتن کتاب بسنده کنیم؛ بلکه ما نیز باید از همان راه وارد شده و با همان زبان، سخن گوییم؛ زیرا هیچگاه کتاب نمیتواند در مصاف با فیلم و جاذبههای بصری، هماوردی کند.
وقتی صاحبان دعاوی باطنی (عرفا و صوفیه) با تشکیلات تربیتی، وارد عرصهی شکار دلهای صاف و نفوس مستعده (جانهای آماده) میشوند، قالبهای دیگر، ناکارآمد یا کمبازده خواهد بود و نیاز است مطالب حق در قالبِ جذابِ نظام تربیتی و تشکیلات تکاملی ارائه گردد.
اگر میشود مطالب پوسیده و انحرافی را در قالبهای جدید و جذاب ارائه نمود و قربانی گرفت، لابد بشود آموزههای اسلام اصیل و تشیع ناب را به قالب جدید زد و موجب هدایت گردید.
پس باید توجه داشت که گرچه «منهاج فردوسیان» در نگاه اول، همچون یک فرقه به نظر میرسد ولی در مطالعهی همهجانبه، روشن میشود که متن شریعت غرای اسلام و تشیع ناب است.
…………………………………
[1] نهج البلاغه، صبحی صالح، حکمت 314. ترجمه: سنگ را از همانجا که آمده، برگردانید.