سؤال: چرا منهاج فردوسیان، آشکارا تبلیغ میشود و حقجو میپذیرد؟
تفصیل سؤال: معمولاً عرفـا، صوفیه و ارباب علوم باطنـی سعی میکنند تا پنهان باشند و در خفا و عزلت، فعالیت کنند. چرا منهاج فردوسیان، به آشکارا تبلیغ میشود و حقجو میپذیرد؟
جواب: در پاسخ به این سؤال، به چند نکته باید توجه کرد:
نکتهی اول: اطلاعرسانیهایی که در مورد منهاج فردوسیان انجام میشود، تبلیغ (به هدف جلب منافع مادی) نیست؛ بلکه اعلام عمومی است تا اتمام حجت بر همگان صورت گیرد.
اتمام حجت به این معناست که هر کس، در هر جای عالم که با منهاج فردوسیان آشنا شود و بفهمد چنین برنامهای برای رسیدن به کمال واقعی و سعادت ابدی وجود دارد، حجت الهی بر او تمام شده است؛ اگر به منهاج فردوسیان در آید و اعتقاداتش را بر طبق قواعد نظری آن و اعمالش را بر طبق قوانین عملی آن اصلاح نماید، به کمال و سعادت خواهد رسید؛ ولی اگر به هر دلیلی از پذیرفتن آن سر باز زند و به کمال واقعی خود نرسد و سعادت را در نیابد، عذری برای عرضه در محضر مقدس حضرت پروردگار نخواهد داشت.
پس اطلاعرسانیهای منهاج فردوسیان برای این است که: فردای قیامت کسی بهانهای نداشته باشد که بگوید: «نمیدانستم و کسی را نیافتم تا راهنماییام کند».
نکتهی دوم: یکی از اهداف پیریزی تشکیلات تربیتی منهاج فردوسیان، مقابله با تشکیلات انحرافی تصوف است. از آنجا که صوفیه در سراسر ایران و جهان با نمادهای مشخص و مکانهای معلوم (مثل خانقاه) به تبلیغ رسمی اباطیل خود و منحرف کردن فطرتهای پاک، مشغولند؛ به ناچار باید تشکیلات مقابله کننده نیز، که از سلامت کامل اعتقادی و عملی برخوردار است، موجودیت و فعالیتهای خود را علنی و از راههای مرسومِ اطلاعرسانی، به استحضار مشتاقان تهذیب و خودسازی و جویندگان کمال و سعادت برساند.
نکتهی سوم: دعوت عرفا و ارباب علوم باطنی و اقطاب صوفیه به سوی «خود» است؛ یعنی با تبلیغ و شهرت یافتنِ فردِ مشخص، آن فرد با تمام کاستیها و نقایص روحی و اعتقادی و عملی، به عنوان اسوه و مقتدا، تبلیغ میشود و این کار، بر خلاف آموزههای دینی اسلام ناب است.
ولی اطلاعرسانی در بارهی منهاج فردوسیان به معنی تبلیغ شخص خاصی نیست؛ بلکه تبلیغ آئین روحپرور اسلام ناب و تشیّع خالص و دعوت طالبین سعادت به قبول استادیِ حضرت صاحب الامر (ارواحنا فداه) است.
نکتهی چهارم: مقایسهی نظام تربیتی منهاج فردوسیان با برنامههای تربیتی عرفا و صوفیه اشتباه بوده و این سؤال از پیامدهای همین مقایسهی اشتباه است. عارف و صوفی به دلایل متعدد و مختلف مانند: سنگین بودن مطالب باطنی یا مصون ماندن از طعنههای اهل شریعت یا لایق ندانستن همهی مردم برای ورود به مراحل سیر و سلوک یا ترس از برخورد حاکمیت فقها یا به بهانهی خوف از این که کنایات و استعاراتشان به درستی تأویل نشده و موجب گمراهی گروهی گردد! یا علاقه به تنهاخوری یا به خاطر این که معتقد است ترویج و پذیرش عمومی از ابهت عرفان و تصوف میکاهد و موارد دیگر، از آشکارا عمل کردن و اطلاعرسانی طفره میرود و به جمعهای محدود و اندک بسنده میکند.
در مقابل این گروه و طرز تفکرشان، انبیای الهی قرار میگیرند که چون به صحت تعالیمشان یقین دارند، به آشکارا دعوت به سوی نور و هدایت میکنند. لذا هیچ پیامبری در خفا و گمنامی نبوده و در نهایت شهرت میزیسته، همچنین هیچ پیامبری در عزلت نبوده؛ بلکه در متن جامعه و حوادث اجتماعی به سر میبردهاند.
پس منهاج فردوسیان، که همان اسلام ناب و تشیع خالص است، نیز باید پیام هدایتش را آشکارا به گوش تمام مردم جهان برساند و حجت را بر همگان تمام سازد. این ابلاغ پیام، با عزلت و گمنامی ممکن نیست.
در پایان این جواب، شایسته است توجه خوانندهی گرامی را به کلامی گهربار، منسوب به امام حسن عسکری (علیهالسلام) از پدران بزرگوارشان از استاد اعظم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) جلب کنیم، که میفرمایند:
«أَشَدُّ مِنْ یُتْمِ الْیتِیمِ الَّذِی انْقَطَعَ عَنْ أُمِّهِ وَ أَبِیهِ یُتْمُ یَتِیمٍ انْقَطَعَ عَنْ إِمَامِهِ وَ لَا یَقْدِرُ عَلَی الْوُصُولِ إِلَیهِ وَ لَا یَدْرِی کَیفَ حُکمُهُ فِیمَا یبْتَلَی بِهِ مِنْ شَرَائِعِ دِینِهِ أَلَا فَمَنْ کانَ مِنْ شِیعَتِنَا عَالِماً بِعُلُومِنَا وَ هَذَا الْجَاهِلُ بِشَرِیعَتِنَا الْمُنْقَطِعُ عَنْ مُشَاهَدَتِنَا یتِیمٌ فِی حَجْرِهِ أَلَا فَمَنْ هَدَاهُ وَ أَرْشَدَهُ وَ عَلَّمَهُ شَرِیعَتَنَا کانَ مَعَنَا فِی الرَّفِیقِ الْأَعْلَی» [تفسیر منسوب به امام حسن عسکری (علیهالسلام)، صفحهی 339]
ترجمه: استاد اعظم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند: شدیدتر از یتیمی کسی که از پدر و مادرش بریده شده است، یتیمی کسی است که از امامش بریده شده باشد و توانایی رسیدن به او را نداشته باشد و نمیداند احکام دینش در آن چیزهایی که گرفتار آن شده، چیست. آگاه باشید هر کس از شیعیان ما که به دانشهای ما آگاه باشد، این نادان به دین ما که از دیدن ما بریده شده است، یتیمی در دامنش است. پس کسی که او را هدایت کند و شریعت بیاموزد، با ما در مرتبهی برتر خواهد بود.