سلام علیکم
شما که درباره همه عرفا نظر دادید و تکفیرشان کردید به این فکر نکردید که همه این بزرگان جزء مجتهدین و مراجع بودند و در علم و عمل، هرکدام، یکی از قلههای تقوا محسوب میشوند؟ اگر از نظر شما علامه طباطبایی (ره) دارای انحرافاتی بوده پس تمام افرادی که درمعارف به ایشان مراجعه کردند هم دارای انحرافاتی هستند از جمله علامه حسن زاده. و همانطور که اسم بردید، معلوم است جناب صمدی آملی هم میشود آدم فاسد، چون معتقد به چیزی است که شما نتوانستید به دلیل عدم توانایی باطنی، درکش کنید. عبارات علامه حسن زاده درباره آقای صمدی را بروید بخوانید، بعد به خیل علما و عرفا بیاحترامی کنید.
************
بسم الله و سبحان الله عما یشرکون
سلام علیکم
عارف در تعریف ما، یعنی «صوفی بیسلسله». در کتاب «آشنایی با منهاج فردوسیان» آمده است:
سؤال: «منهاج فردوسیان» چه نقاط اشتراک و افتراقی با تصوّف دارد؟
جواب: برای رسیدن به جوابی روشن، نخست لازم است تصوف را تعریف کنیم. در اصطلاح ما، هر برنامهی تکاملی و تربیتی که ادعای رساندن انسان به کمال و سعادت را داشته باشد، ولی مبتنی بر متن آیات قرآن و روایات معتبر شیعه نباشد، تصوف است.
بنا بر این تعریف، تمام افرادی را که بر طبق برنامهای تربیتی غیر از منهاج فردوسیان عمل میکنند، یعنی اعتقاداتی غیر از قواعد نظری آن و اعمالی غیر از قوانین عملی آن را با علم و اختیار و به هدف رسیدن به تکامل و سعادت، پیروی میکنند، اگر سلسله و کرسینامه داشته باشند، «صوفی» و اگر نداشته باشند، «عارف» مینامیم. البته برخی افراد، مغلوب صوفیگری در اعتقادات و اعمال نیستند بلکه آلودگیهایی به برخی عقاید یا اعمال صوفیه دارند، این طایفه را «صوفیگرا» یا «تصوفزده» مینامیم.
با این تعریف، مرحوم علامه طباطبایی (رحمة الله علیه)، علامه حسن زاده و جناب صمدی، «عارف» یا «صوفی» نیستند بلکه «صوفیگرا» یا «تصوفزده» هستند. علمای صوفیگرا و تصوفزده، در بیشتر مطالب و معارفی که بیان کردهاند، مورد تأیید و قابل استفاده میباشند و فقط در اندکی از نظراتشان که همسو با صوفیه است، نظرشان را قبول نمیکنیم.
امیدوارم به زودی، نمونههایی از گرایش مرحوم قاضی، علامه طباطبایی، مرحوم پهلوانی (سعادت پرور)، علامه طهرانی (رحمة الله علیهم)، علامه حسن زاده و جناب صمدی (رعاهما الله) به صوفیه و تفکراتشان را منتشر نمایم.
البته به صِرف این که عالم بزرگی مانند علامه طباطبایی (رحمة الله علیه) چند لغزش و انحراف داشتهاند، نمی توان از تفسیر قیم المیزان و تلاشهای ایشان در آن، چشمپوشی کرد و بیانصاف بود.
از طرفی، آنگونه که همفکران شما میپندارند که هر یک از آقایان نام برده شده و نام نبرده شده، فوق بشر هستند و برایشان از الفاظ کذایی، در حدّ معصومین (علیهم السلام) استفاده میکنند، این را هم قبول نداریم و معتقدیم ضرر و خطر بسیار دارد.
این که نوشتهاید، علامه حسن زاده از آقای صمدی تعریف کرده است:
اولاً: روش علامه حسن زاده این است که از هر کسی که دم دستشان باشد تعریف میکنند؛ از محی الدین عربی گرفته تا ابوعلی سینا تا فلان شاعر و فلان صوفی.
ثانیاً: علامه حسن زاده از آقای صمدی تعریف نکند، آیت الله وحید خراسانی تعریف کنند؟! آیت الله صافی گلپایگانی تعریف کنند؟! آیت الله مکارم شیرازی تعریف کنند؟! آیت الله نوری همدانی تعریف کنند؟!
آقای صمدی، محصول آقای حسن زاده است. دست پروردهی آقای حسن زاده است. نماینده و نشردهندهی افکار آقای حسن زاده است. «کس نگوید که دوغ ما ترش است»
در گذشته، نظر حضرات آیات و مراجع معظم تقلید در مورد جلسات آقای صمدی را منتشر کردیم تا اگر اندکی برای مرجعیت در شیعه، جایگاهی قبول داشته باشید، متنبّه شده و از طرفداری کورکورانهی آقایان دست بردارید.
موفق باشید
حاج فردوسی