با سلام و احترام
طبق نقل مشهوری که اجمالاً به تأیید بیت مرحوم آیت الله فاضل لنکرانی (مرجع تقلید مشهور) هم رسیده است و در همه جا منتشر شده، حتی روی در و دیوار چاپ کرده و نصب نمودهاند و نیز در اینترنت و غیره… ایشان گفته بودند: من پنجاه سال است دارم اسلام میخوانم، بگذار خلاصهاش را برایت بگویم: واجبات را انجام بده به جای مستحباتت، تا میتوانی به کار مردم برس، کار مردم را راه بیانداز، اگر کسی در قیامت از تو سؤال کرد، بگو فاضل گفته بود.
آیا میتوان این توصیهی ایشان را به عنوان طریق سعادت دانست و اساساً این توصیه از لحاظ مبانی منهاج فردوسیان درست است؟
با تشکر
************
باسمه تعالی
سلام علیکم
در مورد این سؤال، توجه شما را به چند نکته جلب میکنم:
نکتهی اول: نخستین مطالبی که میکوشیم در ذهن و دل اصحاب منهاج فردوسیان استقرار یابد، این است که دین را فقط خدای تعالی میتواند وضع کند. او (جلّ و علا) دین یا همان برنامهی تربیتی را تنظیم کرده و سپس از طریق فرشتهی وحی، به انسانهای برگزیدهای رسانده که آن را به جامعهی بشری، ابلاغ کنند. همچنین جانشینانی برای انبیاء مقرر داشته که پیام آنان را منتشر و تفسیر نمایند.
پس هر مطلبی که از طریق اوصیاء به انبیاء و از طریق انبیاء به فرشتهی وحی و از طریق فرشتهی وحی به ذات مقدس ربّ العالمین نرسد، زخرف و باطل است.
اگر این نخستین مطلب را به صورت ایمان قلبی و جدّی قبول کنید، در مواجهه با مطالبی امثال آنچه نوشتهاید، جویای سند آن از قرآن کریم و روایات معتبر خواهید شد. این ادعای بزرگ که هر کس به جای انجام مستحبات، فقط کار مردم را درست کند و خدمترسان مردم باشد، به مقصد خواهد رسید، فقط از انبیاء و اوصیاء پذیرفته است.
نکتهی دوم: هر قشر از جامعهی انسانی، دچار بیماریهای خاص خودش است. یکی از این اقشار، فقها هستند که گاهی اوقات به بیماری «خودشارعپنداری» گرفتار میشوند. این بیماری، به این صورت است که فقیه، خود را شارع گمان میکند و به جای کشف دین خدا، دست به «دینتراشی» میزند!
شاید خواندن این مطلب برایتان سخت و غیر قابل باور باشد، ولی هستند فقهای محترمی که در مواردی، خود را با شارع، اشتباه گرفته و پا را از گلیم خود، فراتر نهادهاند. البته روی سخن من، به مرحوم آیت الله فاضل لنکرانی (رحمه الله) بخصوص نیست، زیرا انتساب این سخن به ایشان، خیلی مشکوک است.
پیکان هشدار من، متوجه همهی فقهای عظام است که هیچکدام، از این خطر، در امان نیستند. این که برخی آیات عظام، چیزهایی را مستحب میشمارند که هیچ آیه یا روایتی آن را مستحب نشمرده، نمونهای از «دینتراشی» است. مثلاً آقایی که خود را مرجع تقلید میداند و فتوا به «استحباب قمهزنی» میدهد، قطعاً دچار بیماری «خودشارعپنداری» است. زیرا او بدون اتصال به وحی، برای بدعتی که رایج شده، ثواب الهی وعده میدهد و مردم بیچاره و بیخبر از همهجا، به استناد سخن او و به گمان این که او، سخن خدا و نبی و وصی را بازگو میکند، دست به تیغ میبرند و سر میتراشند و فرق میخراشند!
نکتهی سوم: هر سخنی که دین را در چند امر، محدود کرده باشد، اگر از غیر طریق وحی است، ناقص است و اگر از طریق وحی باشد، باید با توجه به کلیت شرع، معنی شود.
به عبارت سادهتر: هر گاه غیر معصوم بگوید: اگر فلان کار و فلان کار را انجام دهید، کفایت از بقیهی کارها میکند و شما را به مقصد و مقصود خواهد رسانید؛ این سخن، ناقص و غیر قابل اعتناست. مثلاً میگویند آقای نخودکی گفته هر کس سه کار را انجام دهد، من تضمین میکنم که به کمال و سعادت برسد. چنین سخنی ناقص است و ارزش اعتنا ندارد.
همچنین هر روایتی که انجام دادن چند کار را کافی از بقیهی دستورات بشمارد، اگر سند و منبع معتبری داشته باشد، باید اینگونه تفسیر شود که انجام دادن این چند کار، اثر زیادی در رسیدن به موفقیت دارد نه این که کفایت از سایر کارها میکند.
اگر این کار را انجام ندهیم، مجبور خواهیم شد بخش زیادی از تعالیم دینی را لغو و بیهوده بشماریم. در نهایت، باید سخن لغو را منسوب به پیامبری کنیم که خدای تعالی در بارهاش شهادت داده است که
«وَ مَا ینطِقُ عَنِ الْهَوَی * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْی یوحَی * عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُوَی» [سورهی نجم، آیات 3 تا 5]
ترجمه: و از سر هوس سخن نمیگوید. این سخن بجز وحیی که وحی میشود نیست. آن را [فرشتهی] شدیدالقوی به او آموخت.
اگر بپذیریم کسی که بعد از انجام واجبات، به خدمت مردم همت میکند، نیازی به انجام سایر مستحبات ندارد، به ناچار باید اعتراف کنیم که صدور مستحبات از پیامبر خدا و اوصیاء ایشان، لغو و بیهوده بوده است. یعنی فقط کافی بود که پیامبر خدا بفرمایند: «انجام واجبات و خدمت به مردم». بر این مبنا، اینهمه دستور و قانون، همه به گزاف و بیفایده صادر شده و نیازی به آن در رسیدن به کمال و سعادت نبوده است!
امیدوارم با این توضیحات، متوجه شده باشید که یا این سخن از مرحوم آیت الله فاضل (رحمه الله) نیست و یا اگر هست، آن مرحوم، دچار بیماری «خود شارع پنداری» بوده است.
موفق باشید
حاج فردوسی