سلام
میلاد کریم اهل بیت مبارک باد. لطفاً مرا به خاطر میلاد امام مجتبی (علیه السلام) برای توهینهای بیشماری که به شما کردم ببخشید.
بنده شخصی هستم که در روستایی زندگی میکنم که نیمی از جمعیت آن را تشیع و نیمی اهل سنت تشکیل میدهند. چند سالی است که در روستای ما بحث منهاج فردوسیان (البته به قول یکی از پیروانتان، به مدد دشمنان منهاج فردوسیان) بسیار داغ است و هیچ گاه از تب آن کاسته نمیگردد. بنده هم به خاطر جهالت و لجاجت و کینهورزیها به این برنامه توهین میکردم و یکی از مخالفین سرسخت این برنامهی تربیتی بودم.
و در هر شبکهی اجتماعی که عضو بودم از این برنامه، چه راست و چه دروغ (البته الان که فهمیدم همهاش دروغ بوده) بدگویی میکردم. بنده همیشه بحثهای دینی را دنبال کردهام و مخصوصاً برای اثبات ولایت آقا امیرالمؤمنین با هم سن و سالهایم از اهل سنت بحثهایی میکردم که در اغلب آن موفق بودهام و یا بهتر بگویم ناموفق نبودهام. ولی در روستای ما با ظهور افرادی به نام منهاجیون، بحث با برادران اهل سنت را رها کرده و به مبارزه با منهاجیون پرداختم. از هر طریق با آنها جدل میکردم از واتساپ و حضوری و تلفنی و… ولی وقتی با اینها بحث میکردیم و دلیل از تفسیر آیات قرآن میآوردیم آنان رد میکردند و میگفتند تفسیر قرآن را از ثقل قرآن یعنی استادان منهاج فردوسیان بیاورید و یا وقتی حدیثی را میگفتیم، میگفتند این حدیث را پیدا نکردیم، یا جعلی است، یا در کتب اهل سنت آمده است، یا در منابع منهاج فردوسیان نیست و از این جوابها.
اینجا اعتراف میکنم که اطلاعات دینیشان بسیار بالا بود چون هر وقت میگفتم که دیگر جوابی ندارند، نمیدانم جواب را از کجا پیدا میکردند. زیرا زمانی که حدیثی از غیر منابع منهاج فردوسیان میآوردیم، آنان از منابع منهاج فردوسیان برای ما ضد آن حدیث را اقامه میکردند و یا مرا دائم ارجاع میدادند به کتابهای منهاج فردوسیان و سایت منهاجیار، که من جوابی نداشتم ولی با لجاجت قبول نمیکردم.
ولی الان اعتراف میکنم که اشتباه کردهام و امیدوارم مرا ببخشید. نه تنها بنده که ما چند نفریم که با صحبت کردن با یکی از منهاجیون، پشیمان و نادم شدهایم و گفتیم در ماه مبارک رمضان که مواجه شد با میلاد کریم اهل بیت، حلالیت بطلبیم و گروهی را تشکیل دادهایم که اسمش را آن عزیز گذاشته «مستبصرین به منهاج فردوسیان».
میخواستیم دستهجمعی یک مطلب را برای شما بفرستیم و طلب بخشش کنیم ولی بنده به علت سؤالاتی که در ته دلم باقی بود جداگانه مطلبم را نوشتم. ولی اگر خدا بخواهد، گروهی هم مطالبی را خواهیم نوشت و شاید بیشتر مزاحمتان شویم با سؤالاتمان و با گروهی دیگر از منهاجیون به نام «رهپویان فردوس اعلی» مرتبط هستیم.
ببخشید از نوشتن این سؤالات.
1 ـ آیا این تضعیف شیعه نیست که در این منطقه، این اشکالات و شبهات به وجود آمده که بنده به همهی دینم شک کرده بودم و حتی شبها خوابم نمیبرد؟ ولی از طرفی آنها با استدلالهایی که از بهترین کتابهای شیعه میکردند، انگار تمام دین بنده را به سخره گرفته بودند. نمیدانم چه بگویم.
2 ـ آنها با استدلالهایی که در مورد شهادت ثالثه و یا مخصوصاً تشیع نانوشته میکردند مرا متحیر کرده بودند و ببخشید که این طور میگویم آیا خدای ناکرده این تقصیر شما و پیروانتان نیست؟ چون بعد از این قضایا به چند مطلب از اهل سنت حق میدادم مثل ریش گذاشتن و پنج وعده نماز خواندنشان و… به صورتی که میگفتم شاید حق با آنان باشد.
ببخشید که سرتان را درد آوردم و طولانی شد و از یکی از منهاجیون بسیار تشکر میکنم که هم در موقع بحث با اهل سنت خیلی از ایشان استفاده میکردم و الان هم که مرا با حق و حقیقت آشنا کرد.
به امید روزی که با همهی افراد گروه، خدمت برسیم.
موفق باشید خداحافظ
************
باسمه تعالی
سلام علیکم
نظام جامع تربیتی منهاج فردوسیان، مجموعهی واضحات و مسلّمات شیعهی دوازدهامامی است. از شیعهی محقق و بیتعصب، جز اعتراف به حقانیت آن، پذیرفته نیست و در مقابل، مخالفت با آن، از سوی شیعیان دوازدهامامی، بسیار بسیار عجیب و خارج از قاعده است. پس این که نوشتهاید شیعه هستید و به حقانیت قواعد و قوانین منهاج فردوسیان پی بردهاید، عجیب نیست بلکه دشمنیها و مخالفتهایی که داشتهاید، بسیار مایهی تعجب است.
در هر حال، بنده به سهم خودم عرض میکنم:
«لا تَثْرِیبَ عَلَیکُمُ الْیوْمَ یغْفِرُ اللهُ لَکُمْ وَ هُوَ أرْحَمُ الرّاحِمِینَ» [سورهی یوسف، آیهی 92]
ترجمه: امروز بر شما سرزنشی نیست. خدا شما را میآمرزد و او مهربانترینِ مهربانان است.
از شما راضی هستم و حلالتان میکنم، امیدوارم خدای منهاج فردوسیان شما را حلال کند و موفق به اصلاح اعتقادات و اعمالتان بر طبق قواعد نظری و قوانین عملی آن بداراد.
توجه داشته باشید که کفارهی بدگویی و تاریکنمایی از نظام جامع تربیتی منهاج فردوسیان، تبلیغ و نشر آن است. همان قدر که با تبلیغات منفی خود، تشنگان را از رسیدن به چشمهی زلال معارف ناب قرآن و روایات معتبر، دور کردهاید، باید بکوشید با تبلیغ مثبت، آنان را با عمق نورانی این نظام تربیتی، آشنا سازید. تبلیغ و نشر منهاج فردوسیان، علاوه بر فایدهای که برای دیگران دارد، بیشترین فایده را برای خود مبلغ دارد که موجب عمیق شدن قواعد نظری و قوانین عملی آن، در جان و دلش میشود.
جواب 1: تشیعی که بر خرافات و شایعات بنا شده باشد، همان بهتر که تضعیف شود و از بین برود. تشیعی نورانی است و میتواند پیروانش را به مقاصد عالیهی دنیا و آخرت برساند که مستند باشد، یعنی برای هر دیدگاه یا دستور عملیاش، سند معتبر ارائه کند. پس، از این که به تشیع پر خرافات و شایعات بیاعتقاد شدهاید یا دیگرانی مثل شما، بیاعتقاد خواهند شد، نگران نباشید. این خراب کردن بنای پوشالی، مقدمهی ساختن بنایی محکم و نفوذناپذیر است. اگر شما به دین کوچه بازاری و بیسند خود مشکوک نمیشدید، عظمت نظام جامع منهاج فردوسیان را درک نمیکردید.
جواب 2: تمام مذاهب و مکاتبی که دوام آوردهاند، بهرههایی از حقیقت دارند. یعنی قسمتی از تعالیمشان، درست و الهی است که با آئینها و مطالب خودساخته آمیخته شده است. عامه که خود را «اهل سنت و جماعت» میخوانند و ما آنان را «اهل بدعت و ضلالت» میخوانیم، بهرههای زیادی از حقیقت دارند ولی چون با تعالیم سقیفه آلوده شده، قابل استفاده نیست.
آنان به استاد اعظم (صلی الله علیه و آله و سلّم) و قرآن کریم اعتقاد دارند و رو به قبلهای که ما به سوی آن نماز میخوانیم، میایستند و کارهایی شبیه نماز انجام میدهند. پس نباید به خاطر این که آنان، حق را با باطل، مخلوط کردهاند، از حق خودمان دست بکشیم.
یهودیان، مسیحیان، زرتشتیان، بهائیان، سیکها، جیها و حتی شیطانپرستان، به برخی قوانین نورانی الهی، احترام میگذارند. آیا درست است که به خاطر احترام آنان به این قوانین الهی، ما آن قانونها را نادرست بشماریم؟!
در تمام آئینهای قدیم و جدید، احترام به پدر و مادر و سالخوردگان، مورد پذیرش است، حال آیا میتوانیم این دستور نورانی الهی را به خاطر این که فلان فرقهی باطله یا دین نسخشده یا مکتب بشری، قبول دارد، کنار بگذاریم و به پدر و مادر و سالخوردگان، بیاحترامی کنیم؟!
اگر اصحاب سقیفه، به قوانینی مثل ریش گذاشتن و پنج وعده خواندن نمازها احترام میگذارند، دلیل ناحق بودن این قوانین نیست، بلکه به معنی این است که آنان، در این قسمت، از حق پیروی میکنند و به اسلام ناب و واقعی، عمل مینمایند.
پس، دین خود را از سرچشمههای زلال قرآن و عترت بگیرید و هر جا و در دست هر کس که دیدید، تأییدش کنید حتی اگر در دست یهود و نصارا و کفار باشد. و مطالب بیاساس و ضد دینی را بشناسید و از هر کس که شنیدید، انکارش کنید، حتی اگر گوینده، خود را فقیه و مجتهد و مرجع تقلید بخواند.
وقتی اسلام ناب و خالص شیعی، ریش گذاشتن برای مردان را واجب میداند، هر مردی که به این دستور الهی عمل کند را در این کارش، تأیید کنید حتی اگر سنی یا غیر مسلمان باشد. و وقتی اسلام ناب و خالص شیعی، چیزهایی که در تشیع نانوشته برشمردهایم را قبول ندارد و پشتیبانی نمیکند، آنها را از هیچ کس نپذیرید، هر چند گوینده، خود را شیعهی دوازدهامامی و دانای به کتاب و سنت و عترت بداند.
به عنوان مثال، هر گاه دین خالص و ناب شیعه، قمهزنی را پشتیبانی نمیکند و آن را مستحب و مایهی رسیدن به کمال و سعادت نمیداند، آن را بدعت بشمارید، هر چند فلان روحانی شیعه، تأیید و ترویج کند و سادهلوحان، او را «بزرگ مرجع تقلید» و «مرجع عالیقدر جهان اسلام» و «مرجع ولایی» و «حضرت آیة الله العظمیٰ» و… بخوانند.
امیدوارم نورانیت نظام جامع منهاج فردوسیان، سراسر زندگی دنیا و آخرتتان را فرا گیرد.
موفق باشید
حاج فردوسی