بسمه تعالی
سلام
چرا شما با دستبوسی پدر و مادر و پدرزن و سادات و معلم مخالف هستید؟ بنده استاد حوزه هستم و شما نمیتوانید ما را گول بزنید. حال که به اصطلاح، حوزوی هستید چرا با حوزه مخالفت میکنید؟ لااقل با خودتان و اصلتان که مخالفت نکنید. در سایت حوزه آمده است: پیامبر فرمود کسی که پای مادرش را ببوسد مثل این است که آستانهی کعبه را بوسیده است. (گنجینهی جواهر)
و یا هنگامی که ابراهیم خلیل (ع) برای دیدار پسرش اسماعیل(ع) از شام به مکه آمد، پسرش در خانه نبود. حضرت ابراهیم (علیه السلام) به سوی شام برگشت. وقتی اسماعیل به خانه بازگشت، همسرش آمدن حضرت ابراهیم (علیه السلام) را به اسماعیل خبر داد. اسماعیل به جست و جوی رد پای پدر پرداخت و جای پای پدرش را پیدا کرد و به عنوان احترام به پدر، جای پای ایشان را بوسید. (الاعلام، قطب الدین حنفی، ص 24)
و یا شما که از آیت الله العظمی مرعشی عالمتر نیستید ایشان میگویند: زمانی که در نجف بودیم، روزی هنگام ظهر مادرم به من گفت: برو پدرت را صدا بزن تا برای صرف نهار بیاید. من به طبقهی بالا رفتم و دیدم که پدرم، در حال مطالعه خوابیده است. نمیدانستم چه کنم؟ از طرفی باید امر مادر را اطاعت میکردم و از طرفی میترسیدم با بیدار کردن پدر، باعث رنجش خاطر او گردم. خم شدم و لبهایم را کف پای پدر گذاشتم و چندین بوسه زدم تا اینکه در اثر قلقلک پا، پدرم از خواب بیدار شد و دید من هستم. وقتی این ادب و احترام را از من دید، گفت: شهاب الدین تو هستی؟ عرض کردم: بلی آقا. دو دستش را به سوی آسمان بلند کرد و گفت: «پسرم، خداوند عزتت را بالا ببرد و تو را از خادمین اهل بیت قرار دهد؟» و من هر چه دارم از برکت همان دعای پدرم است که در حق من نمود و به مرحلهی اجابت رسید». (رمز موفقیت بزرگان) حال با توجه به این موفقیت آیت الله العظمی مرعشی، میتوانیم بوسیدن پای پدر را نادیده بگیریم؟
و یا شهید بزرگوار آیت الله مرتضی مطهری میگوید: گهگاه که به اسرار وجودی خود و کارهایم میاندیشم، احساس میکنم یکی از مسائلی که باعث خیر و برکت در زندگیام شده و همواره عنایت و لطف الهی را شامل حال من کرده است، احترام و نیکی فراوانی بوده است که به والدین خود، بویژه در دوران پیری و هنگام بیماری کردهام. علاوه بر توجه معنوی و عاطفی، تا آنجا که تواناییام اجازه میداد، با وجود فقر مالی و مشکلات مادی در زندگیام، از نظر هزینه و مخارج زندگی به آنان کمک و مساعدت کردهام». یکی از فرزندان شهید مطهری میگوید: «من مکرر، شاهد تواضع و احترام خاص پدر و معلم عزیزم نسبت به پدر بزرگوارش بودم و هرگاه به «فریمان» میرفتیم، تأکید داشت که نخست به منزل پدر و مادرشان بروند. در موقع روبرو شدن با پدر و مادر، دست آنان را میبوسیدند و به ما نیز توصیه میکردند که دست ایشان را ببوسیم. (رمز موفقیت بزرگان).
حال، شما از پیامبر و بزرگان دین دلسوزتر هستید که میخواهید نعوذ بالله دین را یاد پیامبر و علما بدهید؟ و یا مردی به حضور پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) رسید و پرسید: «ای رسول خدا! من سوگند خوردهام که آستانهی در بهشت را ببوسم، اکنون چه کنم؟» پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: پای مادر و پیشانی پدرت را ببوس، (یعنی اگر چنین کنی، به آرزوی خود در مورد بوسیدن آستانهی در بهشت میرسی). او پرسید: اگر پدر و مادرم مرده باشند، چه کنم؟ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: قبر آنها را ببوس.
و یا علامه حسنزاده آملی نقل کرده است: بنده حریم اساتید را بسیار بسیار حفظ میکردم. سعی میکردم در حضور استاد به دیوار تکیه ندهم، چهار زانو بنشینم، حرفی را زیاد تکرار نکنم، چون و چرا نمیکردم که مبادا سبب رنجش استاد شود. یک روز محضر آقای مهدی الهی قمشهای نشسته بودم، خم شدم و کف پای ایشان را بوسیدم. ایشان برگشتند و به من فرمودند: چرا این کار را کردی؟! گفتم: من لیاقت ندارم که دست شما را ببوسم. برای بنده این کار مایهی مباهات است، خب چرا این کار را نکنم؟ (منظومهی معرفت، ص 40)
و یا آیت الله مکارم شیرازی نقل میکنند که هر وقت به شیراز میرفتم، دست و پای پدر و مادرم را میبوسیدم و در ادامه گفتند هیهات اگر انسان فکر کند که تنهایی به جایی میرسد.
مرحوم ملا محسن فیض کاشانی نقل میکند که اگر سجده به غیر از خدا واجب میشد، یقیناً بر پدر و مادرم سجده میکردم.
حالا شما با این استدلالهای قوی از بهترین کتابها و سیرهی بزرگان میخواهید چه دلیلی بیاورید؟
طلبهی حوزه، استاد حوزه و دانشگاه.
************
باسمه تعالی
سلام علیکم
نامهی شما، مشتمل بر دو گونه سند است، به شرح زیر:
1. «روایات»: این روایات، جملگی از منابع عامه میباشد و ارزش استناد ندارد. در مقابل این روایات بیاعتبار، روایات معتبری در منابع شیعی آمده است که از بوسیدن دست افراد معمولی نهی کرده است. با این حساب، این روایات نامعتبر، توان مقاومت در مقابل روایات معتبر ندارند و کنار گذاشته میشوند.
2. «رفتار علما»: همچنان که در نزد اصولیون مشهور و مقبول است و در کتاب «اصول استجماع منهاج فردوسیان» به تفصیل بیان شده است، فعل معصوم (علیهالسلام) دلالت بر استحباب ندارد. حال، جایی که فعل معصوم (علیهالسلام) دلالت بر استحباب ندارد، چگونه افعال علما، دلالت بر استحباب داشته باشد؟
علمای معظمی که نام بردهاید، هر کدام میتوانند مشعلی فروزان فرا راه رساندن جامعه به سرچشمهی زلال وحی (قرآن و روایت) باشند، ولی هر گاه به جای دعوت به آموزههای وحیانی، دعوت به «خود» و «سلیقههای شخصی» کنند، قابل اعتماد و اعتنا نخواهند بود.
پس عالم دینی، تا جایی محترم و مورد اعتماد است که دعوت به «دین خدا» کند نه دعوت به «ذوقیات». به عبارت دیگر، باید علما را با دین مقایسه کنید نه دین را با علما. پس هر گاه عالم دینیای را یافتید که خارج از چارچوب آیات و روایات، اعتقادی دارد یا عملی انجام میدهد، نباید دین خدا را بر طبق دیدگاه یا عمل او، ویرایش کنید.
آبروی علمای دین، از دین است نه آبروی دین از علمای دینی. پس هر گاه عالم آبرومند و محترمی، قدم از دایرهی شرع انور، بیرون نهد، به همان مقدار، احترام و اعتماد متشرعه را از دست میدهد.
موفق باشید
حاج فردوسی