سلام علیکم
1 ـ احتراماً دیدگاه صحیح در خصوص اذکار رسیده از غیر معصوم که سابقهی روایی ندارد چیست؟ به عنوان مثال، گفتن ذکر یونسیه در سجده چهارصد مرتبه؛ یا برخی اذکار که در کتاب روح مجرد از قول میرزا علی آقای قاضی نقل شده (مثل فرو کردن انگشتان دست در هم و گفتن حروف مقطعهی قرآنی در هر انگشت در مقابل دشمنان) و صدها مورد دیگر که در کتابها، چاپ و نشر گردیده است.
2 ـ کتاب حدیقه الشیعه به خصوص روایاتی که در مذمت صوفیه در آن کتاب آمده در چه درجهای از اعتبار است؟
3 ـ آیا استادان منهاج فردوسیان (علیهم السلام) تمام فرق صوفیه را مورد ردّ و لعن و طعن قرار داده بودند؟ یا فقط فرقههای معاصر خودشان را؟
4 ـ توقیعات صادر شده از حضرت ولی عصر (علیه السلام) بخصوص توقیع صادر شده در لعن منصور حلاج از امام زمان (علیه السلام) از نگاه منهاج فردوسیان چه میزان از صحت و اعتبار دارد؟
حاج فردوسی عزیز، ممنون که این مقدار زحمت میکشید و سؤالات ایتام آل محمد (ص) را پاسخ میگویید. بدون شک، شما در این زمانهی شوم که آب نجس لجن را به جای ماء عذب به خورد تشنگان میدهند، عملاً مصداق همان فرمایش نبی مکرم اسلام هستید که فرمودند: ای علی! بدان که شگفتانگیزترین ایمانها در مردم و بزرگترین یقینها در ایشان، از آنِ گروهی در آخرالزمان است که پیامبر را درک نکردهاند و امام هم از دیدگانشان پوشیده است و به سیاهی روی سفیدی ایمان آوردهاند.
************
باسمه تعالی
سلام علیکم
جواب: 1: برخی معتقدند که ذکر، همانند کلید است و تعداد و شرایط آن، همانند دندانههای آن. پس هر گاه در ذکر یا عدد و شرایطش تغییری رخ دهد و کم یا زیاد شود، باعث گشوده شدن در مقصود نخواهد بود. ما معتقدیم که دین، آن چیزی است که از نزد خدای تعالی برای تکامل و سعادت بشر نازل شده است. پس آنچه بشر بر اثر تجربه یا اختراع، پدید آورده، اثری در رسیدن به تکامل و سعادت ابدی ندارد، هر چند شاید برای گشایش گرههای زمینی و دنیوی، اثر و ثمر داشته باشد.
با این مقدمه، عرض میکنیم آن ذکری که از ناحیهی وحی، با شرایط و عدد خاص رسیده است، راهگشای راه کمال است ولی آنچه بشر، بدون استناد به وحی، اختراع میکند، راهگشای تکامل و سعادت نیست.
این که قسمتی از آیه را برگرفته و بر آن، عدد نهاده و در شرایط خاص، به عنوان ذکر میگویند، اختراعی است که البته آثار منفی زیادی برای افراد نامستعد بر جای میگذارد. این کار، یعنی برگرفتن قسمتی از یک آیه و همراه کردن آن با عدد و شرایط خاص، همانند کار سامری است که گفت:
«بَصُرْتُ بِمَا لَمْ یَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِّنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُهَا» [سورهی طه، آیهی 96]
ترجمه: به چیزی که [دیگران] به آن پی نبردند پی بردم و به قدر مشتی از رد پای فرستاده [خدا جبرئیل] برداشتم و آن را در پیکر [گوساله] انداختم.
سامری نیز چیز حقی (یک مشت از جای پای جبرئیل امین) که اثر خوبی داشت را برگرفت و با قرار دادنِ آن در گوسالهی طلایی، باعث ایجاد انحرافی بزرگ در انقلاب حضرت موسی (علیهالسلام) شد.
تجربه نشان داده است که عمل کردن به اذکار خودساخته و غیروحیانی، آثار مخرب بسیاری در جسم و روح ذاکر بر جای میگذارد. برخی از این آثار جسمی و روحی، تا سالها باقی مانده و مایهی رنج صاحبش میشود.
پس بر روندگان بر شاهراه منهاج فردوسیان لازم است که از التزام به اذکار اختراعی، به شدت بپرهیزند تا سلامتی جسمی و روحی خود را بیهوده به خطر نیاندازند و بیجهت از رسیدن به قلّههای ترقی و تکامل، باز نمانند.
هشدار دیگر این است که فریب نام علما و صلحایی که این اذکار به آنان منسوب است را نخورید. در موارد بسیار، این انتسابها دروغ است و آن عالم و مرد خدا، چنین سخنی و چنین دستورالعملی نگفته است. البته در پارهای موارد، انتساب فلان ذکر و فلان دستور العمل به فلان انسان مشهور به بزرگی، درست است ولی اختراع چنان عملی از سوی آن فرد، نادرست است. پس به هر جهت که حساب کنیم، نباید به اذکار غیر معتبر، یعنی اذکاری که از ناحیهی وحی نرسیده، اعتنا و عمل نمود.
جواب 2: کتاب حدیقة الشیعة، اثر محقق اردبیلی، از کتابهای دست اول حدیثی نیست و روایاتی از آن، مورد اعتماد و اعتناست که در منابع معتبر شیعی آمده باشد. لذا از روایاتی که در مورد مذمت صوفیه در این کتاب آمده، فقط روایاتی مورد قبول است که در منابع معتبر حدیثی آمده باشد.
جواب 3: روایاتی که دلالت بر لعن و طعن صوفیه دارد، دو اشکال اساسی دارد؛
اشکال اول: این است که اکثر این روایات، در منابع دست اول و معتبر شیعه نیست. شاید این اشکال را بتوان به نحوی نادیده گرفت و جواب داد.
اشکال دوم: که از اشکال اول، بسیار پیچیدهتر است، این است که مراد از «صوفیه» چه کسانی هستند؟ یعنی امام (علیهالسلام) وقتی صوفیه را لعن میفرمایند، منظورشان خوارج و نواصبی هستند که با گشودن دکان زهدفروشی، موجب گمراه شدن امت و دور ساختن آنان از درگاه نورانی ائمهی طاهرین (علیهم السلام) شدهاند؟ یا هر کس خودش را صوفی مینامد، هر چند شیعهی دوازدهامامی باشد و عاشورا عزاداری کند و نیمهی شعبان را جشن میلاد امام زمان (علیهالسلام) بگیرد؟
این اشکال، تقریباً قابل حل نیست و روایات مذمت صوفیه، به واسطهی این شبهه، دچار ضربهی بسیار شدیدی میشود که تقریباً قابل اعتماد و اعتنا نخواهد بود.
ما در نظام جامع تربیتی منهاج فردوسیان، راهی را رفتیم که خالی از دو اشکال فوق باشد و در عین حال، برنامههای صوفیه را رسوا نموده و دستشان را باز کند، در هر لباسی که باشند و در هر قیافهای که به جلوه آمده باشند.
در این نظام جامع تربیتی، به جای حمله به «صوفیه»، حمله به «تصوف» کردیم. یعنی نخست، با تکیه بر واضحات و مسلمات اعتقادی و عملی، نقاط انحراف را مشخص نموده و سپس، اعلام کردیم که در اصطلاح ما، صوفی به کسی میگوییم که قسمت زیادی از این انحرافات اعتقادی و عملی داشته باشد. همچنین کسانی که مقدار اندکی از این انحرافات دیدگاهی یا عملی داشته باشند را «صوفیگرا» نامیدیم.
به این ترتیب، نه اشکال سندی بر ما وارد شد و نه اشکال درایهای. یعنی کسی نمیتواند اشکال کند که منظور از صوفیه، نواصب و خوارج هستند. بر این اساس، جمعی به صورت رسمی، صوفی خوانده شده و برخی، صوفیگرا تشخیص داده شدند.
صوفیگرایان، در لباسهای مختلف ـ از جمله لباس روحانیت شیعه ـ یافت میشوند، تا جایی که با توجه به هشتاد فرق صوفی با منهاجی، میتوان افرادی همچون مرحوم سید علی قاضی (ره)، علامه طباطبایی (ره)، علامه طهرانی (ره) و علامه حسن زاده آملی (ره) را «صوفیگرا» خواند.
جواب 4: این توقیع، علی رغم شهرتی که در نزد صوفیستیزان دارد، در منابع معتبر شیعه یافت نشد.
موفق باشید
حاج فردوسی