سلام
1. در عصر کنونی، «ولیجه» چه کسانی هستند؟
2. آیا منهاج فردوسیان و شخص شما ـ که ادعای ارشاد مشتاقان کمال و سعادت را دارید ـ از مصادیق ولیجه نیستید؟
************
باسمه تعالی
سلام علیکم
برای رسیدن به جواب درست، باید کلمهی «ولیجه» را به درستی و به دور از جانبداری، در بیان قرآن و روایات، بررسی کنیم. این کلمه، فقط یک بار در قرآن کریم آمده است، آنجا که میفرماید:
«أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تُتْرَکواْ وَ لَمَّا یَعْلَمِ اللّهُ الَّذِینَ جَاهَدُواْ مِنکمْ وَ لَمْ یَتَّخِذُواْ مِن دُونِ اللّهِ وَ لاَ رَسُولِهِ وَ لاَ الْمُؤْمِنِینَ وَلِیجَةً وَ اللّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ» [سورهی توبه، آیهی 16]
ترجمه: آیا پنداشتهاید که به خود واگذار میشوید و خداوند کسانی را که از میان شما جهاد کرده و غیر از خدا و فرستادهی او و مؤمنان، ولیجه نگرفتهاند معلوم نمیدارد؟! و خدا به آنچه انجام میدهید آگاه است.
ولی در روایات معتبر و ادعیه، به صورت متعدد آمده است، از آن جمله:
در نامهی امیر المؤمنین (علیهالسلام) به یکی از کارگزارانشان در گناهانی که موجب شده به جهاد با برخی اقوام بپردازند، آمده است:
«وَ عَطَّلُوا الْحُدُودَ وَ أَمَاتُوا الْحَقَّ وَ أَظْهَرُوا فِی الْأَرْضِ الْفَسَادَ وَ اتَّخَذُوا الْفَاسِقِینَ وَلِیجَةً مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ» [وقعة صفین، نصر بن مزاحم، صفحهی 104]
ترجمه: و حدود را تعطیل کردند و حق را میراندند و فساد را در زمین ظاهر کردند و فاسقین را به جای مؤمنان، ولیجه گرفتند.
در روایتی از کمیل بن زیاد آمده است:
خَرَجَ إِلَیَّ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ (علیهالسلام) فَأَخَذَ بِیَدِی وَ أَخْرَجَنِی إِلَی الْجَبَّانِ وَ جَلَسَ وَ جَلَسْتُ ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَیَّ فَقَالَ:… وَ إِنَّ هَاهُنَا ـ وَ أَشَارَ بِیَدِهِ إِلَی صَدْرِهِ ـ لَعِلْماً جَمّاً لَوْ أَصَبْتُ لَهُ حَمَلَةً بَلَی أَصَبْتُ لَقِناً غَیْرَ مَأْمُونٍ یَسْتَعْمِلُ آلَة الدِّینِ فِی الدُّنْیَا وَ یَسْتَظْهِرُ بِحُجَجِ اللَّهِ عَلَی خَلْقِهِ وَ بِنِعَمِهِ عَلَی عِبَادِهِ لِیَتَّخِذَهُ الضُّعَفَاءُ وَلِیجَةً مِنْ دُونِ وَلِیِّ الْحَقِّ أَوْ مُنْقَاداً لِحَمَلَةِ الْعِلْمِ» [خصال، شیخ صدوق، جلد 1، صفحهی 187، الناس ثلاثة]
ترجمه: کمیل میگوید: امیر المؤمنین (علیهالسلام) دستم را گرفتند و به صحرا بردند و در حالی که به سینهی مبارکشان اشاره میکردند، فرمودند: اینجا مجموعهای از علم است که کاش کسی را مییافتم که بتواند آن را حمل کند، البته کسی را یافتم که زیرک بود ولی قابل اعتماد نبود، وسیلهی دین را در دنیا استفاده میکرد و حجتهای خدا را بر خلقش و نعمتهای او را بر بندگانش آشکار میساخت تا ضعیفان، او را ـ و نه ولی حق را ـ ولیجه بگیرند، یا حاملان علم را مطیع خود سازد.
ابیصباح کنانی میگوید امام باقر (علیهالسلام) به من فرمودند:
«یا أبا الصباح إیاکم و الولائج فإن کل ولیجة دوننا فهی طاغوت» [تفسیر عیاشی، ابوبکر عیاشی، جلد 2، صفحهی 83، سورهی توبه، آیهی 19]
ترجمه: ای ابوالصباح، بپرهیز از ولیجهها، پس همانا هر ولیجهای غیر از ما، طاغوت است.
قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ (علیهالسلام):«لَا تَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِیجَةً فَلَا تَکونُوا مُؤْمِنِینَ فَإِنَّ کلَّ سَبَبٍ وَ نَسَبٍ وَ قَرَابَةٍ وَ وَلِیجَةٍ وَ بِدْعَةٍ وَ شُبْهَةٍ مُنْقَطِعٌ إِلَّا مَا أَثْبَتَهُ الْقُرْآنُ» [کافی، محدث کلینی، جلد 1، صفحهی 59، باب البدع و الرأی و المقاییس]
ترجمه: جز خدا، ولیجه نگیرید که مؤمن نخواهید بود، پس هر سبب و نسب و خویشی و ولیجه و بدعت و شباهتی، منقطع میشود مگر آنچه قرآن ثابت کرده است.
در زیارت مختصر ائمهی طاهرین (علیهمالسلام) آمده است:
«اللَّهُمَّ إِنِّی أَتَوَلَّی آخِرَهُمْ کمَا تَوَلَّیْتُ أَوَّلَهُمْ وَ أَبْرَأُ مِنْ کلِّ وَلِیجَةٍ دُونَهُمْ» [کتاب المزار، شیخ مفید، صفحهی 186، باب مختصر زیارتهم]
ترجمه: خدایا من آخریشان را دوست دارم همچنان که اولیشان را دوست دارم و بیزاری میجویم از هر ولیجهای غیر از ایشان.
امام صادق (علیهالسلام) در دعایی که بعد از نماز عید غدیر خوانده میشود، فرمودند بگو:
«فَأَشْهَدُ یَا إِلَهِی أَنَّهُ الْإِمَامُ الْهَادِی الْمُرْشِدُ الرَّشِیدُ عَلِیٌّ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِی ذَکرْتَهُ فِی کتَابِک فَقُلْتَ ـ وَ إِنَّهُ فِی أُمِّ الْکتابِ لَدَیْنا لَعَلِیٌّ حَکیمٌ لَا أُشْرِک مَعَهُ إِمَاماً وَ لَا أَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ وَلِیجَةً» [تهذیب الأحکام، شیخ طوسی، جلد 3، صفحهی 145، باب صلاة الغدیر]
ترجمه: پس شهادت میدهم ای خدایم که امام هدایتکنندهی رشددهنده و رشدیافته، علی امیر مؤمنان است که او را در کتابت یاد کردی و گفتی: و همانا او در امالکتاب [= لوح محفوظ] نزد ما بلندمرتبه و با حکمت است. شریکی با او در امامت قرار نمیدهم و جز او، ولیجهای نمیگیرم.
در زیارت امام رضا (علیهالسلام) آمده است:
«اللَّهُمَّ إِنِّی أَتَقَرَّبُ إِلَیْک بِحُبِّهِمْ وَ بِوَلَایَتِهِمْ أَتَوَلَّی آخِرَهُمْ بِمَا تَوَلَّیْتُ بِهِ أَوَّلَهُمْ وَ أَبْرَأُ مِنْ کلِّ وَلِیجَةٍ دُونَهُمْ» [من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، جلد 2، صفحهی 605، باب زیارة قبر الرضا أبی الحسن علی بن موسى علیه السلام. بطوس]
ترجمه: خدایا به تو تقرب میجویم با محبت به ایشان و ولایتشان، دوست دارم آخری ایشان را به همان [ملاکی] که دوست دارم اولی ایشان را و از هر ولیجهای جز ایشان، بیزاری میجویم.
در زیارت جامعه آمده است:
«بَرِئْتُ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ أَعْدَائِکمْ وَ مِنَ الْجِبْتِ وَ الطَّاغُوتِ وَ الشَّیَاطِینِ… وَ مِنْ کلِّ وَلِیجَةٍ دُونَکمْ وَ کلِّ مُطَاعٍ سِوَاکمْ» [من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، جلد 2، صفحهی 615، زیارة جامعة لجمیع الأئمة]
ترجمه: بیزاری میجویم به سوی خدای عز و جل از دشمنان شما و از جبت و طاغوت و شیطان… و از هر ولیجهای جز شما و از هر اطاعتشدهای غیر از شما.
تأکید روایات و ادعیهی فوق، نفی هر گونه ولیجهای غیر از خدا و ائمهی طاهرین (علیهمالسلام) است. اما ولیجه در لغت، چنین معنی شده است:
«کلّ ما یتّخذه الإنسان معتمداً علیه و لیس من أهله، أو خاصّة الرجل و بطانته؛ و المراد المعتمد علیه فی أمر الدنیا و الدین، أو فی أمر الدین و تقریر الشریعة، و أمّا اعتماد المؤمنین بعضهم علی بعض و الاعتماد علی الأئمّة الطاهرین علیهم السلام فیرجع إلی الاعتماد علی اللَّه سبحانه» [با استفاده از: الصحاح، جلد 1، صفحهی 348 و المفردات، راغب اصفهانی، صفحهی 883 ذیل کلمهی «ولج»]
ترجمه: هر چیزی که انسان بر آن اعتماد میکند و از خانوادهاش نباشد، و مراد، اعتماد در امر دنیا و دین یا امر دین و تقریر شریعت است، اما اعتماد مؤمنین بر یکدیگر و اعتماد بر امامان معصوم (علیهمالسلام) بر میگردد به اعتماد به خدای سبحان.
و در روایتی، مصداق ولیجه را چنین بیان کردهاند:
عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ مُحَمَّدٍ النَّخَعِیِّ قَالَ حَدَّثَنِی سُفْیَانُ بْنُ مُحَمَّدٍ الضُّبَعِیُّ قَالَ: کتَبْتُ إِلَی أَبِی مُحَمَّدٍ أَسْأَلُهُ عَنِ الْوَلِیجَةِ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَی وَ لَمْ یَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ لا رَسُولِهِ وَ لَا الْمُؤْمِنِینَ وَلِیجَةً قُلْتُ فِی نَفْسِی لَا فِی الْکتَابِ مَنْ تَرَی الْمُؤْمِنِینَ هَاهُنَا فَرَجَعَ الْجَوَابُ «الْوَلِیجَةُ الَّذِی یُقَامُ دُونَ وَلِیِّ الْأَمْرِ وَ حَدَّثَتْک نَفْسُک عَنِ الْمُؤْمِنِینَ مَنْ هُمْ فِی هَذَا الْمَوْضِعِ فَهُمُ الْأَئِمَّةُ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ عَلَی اللَّهِ فَیُجِیزُ أَمَانَهُمْ» [کافی، محدث کلینی، جلد 1، صفحهی 508، باب مولد أبی محمد الحسن بن علی]
ترجمه: راوی میگوید: برای امام عسکری (علیهالسلام) نامه نوشتم و از معنی ولیجه در آیهی قرآن پرسیدم و با خودم گفتم ولی در نامه ننوشتم که منظور از مؤمنین در این آیه، چه کسانی هستند؟ پس جواب دادند: ولیجه، کسی است غیر از سرپرست امر [امـام امت] کـه بـه جـای او مـنـصـوب میشود. و با خودت گفتی که منظور از مؤمنین در این آیه چه کسانی هستند؟ ایشان، امامانی بر حق هستند که از خدا برای مردم امان میگیرند و خدا هم امان آنها را اجـازه مـیکـنـد.
جمعبندی و نتیجهگیری:
1. لغت عرب میگوید: ولیجه به معنی کسی است که بر او در امر دنیا و دین اعتماد میشود.
2. روایت معتبر میفرماید: قطعاً یکی از مصادیق بازر ولیجه، ائمهی طاهرین (علیهمالسلام) هستند.
3. آیه و روایت و دعا، ولیجههایی غیر از خدا و رسول و ائمهی طاهرین (علیهمالسلام) را نفی کرده است.
4. ولیجه، به خوب و بد تقسیم میشود.
5. ولیجهی بد، هر کسی است که خود را در معرض اعتماد عمومی قرار دهد ولی دعوت به منهاج فردوسیان (یعنی راه روشن شیعهی اثنیعشری بر طبق قرآن و سنت و عترت) نکند.
6. مراجع معظم تقلید و روحانیت محترم شیعه که هزار و چند صد سال است واسطهی رساندن پیام استاد اعظم (صلی الله علیه و آله و سلّم) و ائمهی هدا (علیهمالسلام) به مردم هستند، ولیجهی خوب میباشند.
موفق باشید
حاج فردوسی