سؤال: چرا برخی ضروریات اعتقادی، در قواعد تجملی آمده است؟
تفصیل سؤال: چرا برخی ضروریات اعتقادی، در قواعد نظری تجملی، با عبارت «شایسته است اعتقاد داشته باشند» آمده است؟ در حالی که برخی از این قواعد، برگرفته از تصریحات قرآن کریم است و «بایسته است» بدان اعتقاد داشت نه «شایسته است» و اگر کسی اینگونه قواعد را انکار کند، انکار قرآن کریم کرده و کافر است؟
جواب: منظور از «شایسته است» در اینگونه قواعد، این است که اعتقاد یافتن «تفصیلی» به اینگونه اعتقادات، ضروری نیست؛ بلکه «شایسته» است با شرح و معنیاش درک شده و به صورت اعتقاد قلبی در آید.
ولی اگر کسی با توجه به این که این دیدگاه از تصریحات قرآن کریم یا روایات معتبر و متواتر است، آن را انکار نماید، به نحوی که انکارش برگشت به انکار قرآن یا استاد اعظم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) یا استادان منهاج فردوسیان (علیهمالسلام) داشته باشد، قطعاً کفر است و اثر تخریبی وسیعی در رسیدن به کمال و سعادتش خواهد داشت.
از منظر «عملگرایی»، دانستن قواعد تجملی با ندانستن آن یکسان است؛ زیرا نقش مستقیمی در اصلاح عمل ندارد؛ ولی این بدان معنا نیست که «انکار» آن با «قبول» آن یکی است، بلکه «قبول» آن، نقش مثبتی در اصلاح عمل ندارد؛ ولی «انکار» آن، نقش منفیای در رسیدن به کمال و سعادت دارد.
پس این قواعد تجملی با توجه به نقش آن در اصلاح عمل، اینگونه نوشته شده است و توجهی به گزینهی انکار نگردیده است. به این علت که منهاجیای که از حجابهای پنجگانه گذشت و مقدمات دوازدهگانه را قبول نمود، ذرهای «انکار» در وجودش باقی نمیماند، بلکه «جهل» دارد که با مطالعهی این قواعد، برطرف میشود.
آنچه موجب ایجاد این سؤال در برخی اذهان شده، متصل بودن آن ذهنها به دلهایی است که هنوز تسلیم معارف حقّه نگشته و حالت انکاری آن تبدیل به اسلام و تسلیم نشده است؛ و گر نه هیچوقت برای منهاجیای که مدارج را به ترتیب طی کرده و مراحل را به صورت پی در پی گذرانده، چنین سؤالی پیش نمیآید.
نتیجهی نهایی: هر گاه کسی این سؤال برایش پیش بیاید، باید به واکاوی مجدد دلش بپردازد و آن را از انکار ـ که اساس کفر است ـ بپیراید و تطهیر نماید.
به بیان سادهتر کسی که به ذهنش میرسد که تصریحات قرآن و روایات را انکار کند، به نحوی مریض است و کسی که دغدغه دارد که دیگران، که قلبهای مریض دارند، آن را انکار نکنند، از مراحل تکامل در این برنامه، بیخبر است.