حاج فردوسی

معلم معنویت، مؤلف منهاج فردوسیان، مستجاب الدعوة

حاج فردوسی

معلم معنویت، مؤلف منهاج فردوسیان، مستجاب الدعوة

بسمه تعالی

سلام علیکم و رحمت الله
امیدوارم که حالتان خوب باشد. من می‌خواستم قبلاً برای شما سؤال بنویسم اما حالا با کمال میل می‌نویسم. من مذهبم اهل تسنن است و از صحبت کردن و از طریق صحبت‌هایی که در محلمان از این کتاب می‌شد با کتابتان آشنا شده‌ام. همه می‌گفتند که شما و منهاجیان، شیعه افراطی هستید و این حرف را وقتی از شیعیان در محله می‌شنیدم، چون کتاب را اصلاً ندیده و نخوانده بودم، بدم می‌آمد. معذرت می‌خواهم اینجوری می‌گویم. ولی از بعضی افراد که در جامعه به اسم منهاجیان می‌دیدم، شیعه‌ی افراطی و تعصبی نمی‌دیدم و برایم سؤال پیش می‌آمد که اینها چه طور هستند که مردم می‌گویند. خلاصه یک روز با یکی از آنها صحبت کردم و هر حرفی که می‌زد، حرف از دین و سنت می‌زد. و بعد به اصرار او که گفت حتماً مطالب سایت را بخوان و اشکالی اگر دیدی حتماً خبر بده؛ وقتی سایت را خواندم دیدم حرف‌های خوبی در آن است و حرف بدی ندیدم و می‌خواستم بدانم که توهین به اهل سنت هم می‌کند یا نه. دیدم که توهینی نیست و تعجب می‌کردم که چرا اینها را افراطی می‌دانند. سؤالات بیشتری را پرسیدم و بحث به «اشهد ان علیاً ولی الله» رسید که او گفت: حتی بعضی از مراجع اهل تشیع آن را حرام می‌دانند و من هم نمی‌گویم. او همیشه می‌گفت: باید انصاف داشته باشیم و واقعیت‌ها را بگوییم. او گفت که «الصلاة خیر من النوم» هم نباید گفت و عمر به آن اضافه کرده است. من هم گفتم اگر حضرت عمر به آن اضافه کرده و رسول الله (صلی الله علیه) نفرموده، نباید گفت. پس با هم قرار گذاشتیم که «اشهد ان علیاً ولی الله» و «الصلاة خیر من النوم» را در اذان نگوییم. و دیدم که شما احترام انبیا و بزرگان بسیار می‌گذارید. و از سایتتان خوشم آمد و همیشه می‌خوانم. بنده چون شما را شیخ معتدلی از اهل تشیع می‌دانم و واقعیت را می‌گویید، می‌خواهم سوال بپرسم که:
1. آیا حضرت عمر با ام کلثوم ازدواج کرده است و در حدیث اهل تشیع آمده است یا نه؟
2. چرا شما، امامان را بالاتر از انبیا می‌دانید؟ آیا این کفر نیست؟
3. آیا بعضی از شیعیان که توهین به صحابه می‌کنند، مرتد نیستند و از اسلام خارج نیستند؟
4. چرا سجده بر مهر می‌کنید؟
5. آیا شما اللهیاری را تأیید می‌کنید؟
دیگر نمی‌خواهم مزاحم اوقات شریفتان بشوم و سؤالات بعدی را در وقت مناسب می‌پرسم. منتظر جوابتان هستم هر چه زودتر.
تشکر و خدا نگهدار

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
بارها عرض شد که مفاهیمی مانند سرعت و کندی، در مقایسه مشخص می‌شود. پس دوچرخه، نسبت به پیاده، سرعت دارد ولی نسبت به موتور سیکلت، کُند است. ماشین، نسبت به موتور، سرعت دارد ولی نسبت به هواپیما، کُند است. همچنین است «افراط» و «تفریط». کسانی که اصحاب منهاج فردوسیان را «افراطی» می‌خوانند، به این دلیل است که خودشان دچار «تفریط» شدید هستند. به عبارت ساده، وقتی خودشان به دستورات واضح و روشن دین، عمل نمی‌کنند، اینطور به نظرشان می‌آید که عمل‌کنندگان به دین، افراطی هستند، در حالی که حقیقت، این است که آنان، تفریط می‌کنند نه این که اصحاب منهاج فردوسیان، افراط کنند.
با ذکر چند مثال، مطلب را شرح می‌دهم. کسی که نماز نمی‌خواند یا گاهی می‌خواند و گاهی نمی‌خواند، گمان می‌کند منهاجی که همیشه نمازهای واجبش را می‌خواند، افراطی است.
کسی که نافله نمی‌خواند، گمان می‌کند منهاجی که علاوه بر نمازهای واجب، به خواندن نوافل یومیه نیز مقید است، افراطی است.
کسی که نمازش را آخر وقت می‌خواند، گمان می‌کند منهاجی که نمازش را اول وقت می‌خواند، افراطی است.
کسی که سالی یکبار هم به سراغ قرآن نمی‌رود، گمان می‌کند منهاجی که روزی حد اقل پنجاه آیه تلاوت می‌کند، افراطی است.
کسی که روزه نمی‌گیرد یا فقط ماه مبارک رمضان را روزه می‌گیرد، گمان می‌کند منهاجی که علاوه بر روزه‌های واجب، روزه‌ی مستحبی نیز می‌گیرد، افراطی است.
کسی که ریشش را می‌تراشد، گمان می‌کند منهاجی که ریشش را نمی‌تراشد، افراطی است.
کسی که خمس نمی‌دهد، گمان می‌کند منهاجی که خمس و زکات و صدقات مستحبه می‌دهد، افراطی است.
کسی که موسیقی گوش می‌دهد، گمان می‌کند منهاجی که موسیقی گوش نمی‌دهد، افراطی است.
و در بقیه‌ی احکام دینی نیز حکایت بر همین منوال است. اما جواب سؤالاتتان را به ترتیب عرض می‌کنم.

جواب 1: نظام جامع تربیتی منهاج فردوسیان، همچنان که از نامش پیداست، برای تربیت و رساندن انسان‌ها به کمال و سعادت تنظیم شده است. در این نظام تربیتی، از پرداختن به مسائلی که نقشی در کمال و سعادت ندارد، پرهیز کرده‌ایم. مسائل بسیاری اکنون در میان علما و حتی عوام جامعه‌ی اسلامی در جریان است که دانستن و ندانستنِ آن، نقشی در تکامل و سعادت ما ندارد. نمونه‌اش همین مسأله است که آیا عمر با ام کلثوم ازدواج کرده است یا نه؟! اگر فرض کنیم که «ازدواج کرده» با این که فرض کنیم «ازدواج نکرده»، چه فرقی در رسیدن من و شما به کمال و سعادت دارد؟! این طور مسأله‌ها، فقط دستمایه‌ی ایجاد شکاف و اختلاف در صفوف متحد امت اسلامی است و نتیجه‌ی تربیتی ندارد. هر چه بوده، در صدر اسلام اتفاق افتاده و ارزش تربیتی برای ما ندارد.

جواب 2: انسان بعد از این که خدای تعالی را با دلایل و براهین، مانند برهان نظم برای خودش اثبات کرد، باید توجه کند به معجزات و پیامبرش را بر طبق معجزه، پیدا کند، سپس باید در تمام تعالیم این دنیایی و آن دنیایی، تابع محض پیامبر خدا باشد. ما وقتی حضرت محمد بن عبدالله (صلی‌ الله‌ علیه‌ و‌ آله‌ و سلّم) را به عنوان برترین و آخرین پیامبر الهی قبول کردیم، نگاه کردیم که ایشان چه می‌فرمایند. از جمله فرمایشات همراه با تأکید ایشان، قبول جانشینی دوازده جانشین از خاندانشان بود که اولشان امیر المؤمنین علی (علیه‌السلام) و آخرشان حضرت حجة بن الحسن العسکری (روحی فداه) هستند. سپس فرمودند که این دوازده جانشین، همانند جان پیامبر خدا هستند. پس همچنان که حضرت محمد بن عبد الله (صلی‌ الله‌ علیه‌ و‌ آله‌ و سلّم) را برتر از تمام پیامبران الهی می‌دانیم، کسانی که در حکم جان پیامبر هستند را نیز برتر از پیامبران الهی می‌شماریم. خدای تعالی در آیه‌ی مباهله می‌فرماید:
«فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءنَا وَأَبْنَاءکمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءکمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَکمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَةَ اللّهِ عَلَی الْکاذِبِینَ» [سوره‌ی آل عمران، آیه‌ی 61]
ترجمه: پس بگو بیایید پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و نفْس‌هایمان و نفْس‌هایتان را فرا خوانیم سپس مباهله کنیم و لعنتِ خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.
در صحیح مسلم ـ که آن را بعد از قرآن کریم، معتبرترین کتاب می‌دانید ـ آمده است:
إنه لما نزل قوله تعالی: فقل تعالوا ندع أبنائنا و أبنائکم و نساءنا و نساءکم و أنفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنة الله علی الکاذبین، دعا رسول الله (صلی الله علیه و سلم) علیاً و فاطمة و حسناً و حسیناً، فقال: «اللهم هؤلاء أهلی» [صحیح مسلم، مسلم نیشابوری، جلد 15، صفحه‌ی 176]
ترجمه: آن گاه که این آیه نازل شد که «پس بگو بیایید پسرانمان و پسرانتان و…» پیامبر خدا، علی و فاطمه و حسن و حسین را فراخواند و فرمود: خدایا اینها اهل من هستند.
با توجه به این که فقط پنج نفر برای مباهله رفتند، وقتی می‌فرماید: «أَبْنَاءنَا» منظور امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام) هستند. وقتی می‌فرماید: «وَ نِسَاءنَا» منظور، حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) هستند. پس «وَ أَنفُسَنَا» یعنی جان ما و نفْس ما، چه کسی خواهد بود؟ حتماً باید حکم کنیم که مولا علی (علیه‌السلام)، جان پیامبر است چون کس دیگری همراه آنان نبود.
و اما «کفر» معانی مختلفی دارد که این اعتقاد،‌ با هیچ کدام از اقسام «کفر» سازگار نیست و نمی‌توان صاحب چنین اعتقادی را کافر دانست.

جواب 3: فحش دادن، ممنوع است حتی به کافر. قرآن کریم می‌فرماید:
«وَ لاَ تَسُبُّواْ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِ اللّهِ فَیَسُبُّواْ اللّهَ عَدْوًا بِغَیْرِ عِلْمٍ کذَلِک زَیَّنَّا لِکلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلَی رَبِّهِم مَّرْجِعُهُمْ فَیُنَبِّئُهُم بِمَا کانُواْ یَعْمَلُونَ» [سوره‌ی انعام، آیه‌ی 108]
ترجمه: و آنهایی که جز خدا را می‌خوانند، دشنام مدهید که آنان [نیز] از روی دشمنی [و] به نادانی، خدا را دشنام خواهند داد. این گونه برای هر امتی کردارشان را آراستیم [که هر دین و ملت و قومی، برای خودش مقدساتی داشته باشد] آنگاه بازگشت آنان به سوی پروردگارشان خواهد بود و ایشان را از آنچه انجام می‏‌دادند آگاه خواهد ساخت [و مقدسات حقیقی و واقعی را به آنان معرفی خواهد نمود].
پس چطور می‌توانیم به اصحاب پیامبر اعظم (صلی‌ الله‌ علیه‌ و‌ آله‌ و سلّم) فحش بدهیم و توهین کنیم؟! یا به مسلمانان از سایر فرقه‌های اسلامی، فحش بدهیم و توهین کنیم؟! پس فحاشی و توهین کردن، مجوز شرعی ندارد. ولی از سوی دیگر، اگر کسی دچار این انحراف عملی شد و به بعضی صحابه، توهین کرد، معصیت کرده ولی مرتد نیست. یعنی خارج از دایره‌ی اسلام نیست و احکام چهارگانه‌ی مرتد بر او جاری نمی‌شود؛ زیرا از نظر فقه شیعه، صحابه جزء اصول و ارکان اسلام نیستند، بر عکس ائمه‌ی طاهرین (علیهم‌السلام) که توهین به هر کدام از آن بزرگواران یا انکار هر کدام، برای کسی که شیعه‌زاده است، در حکم ارتداد می‌باشد.
در فقه شیعه، هر گاه کسی از اصول اسلامی برگردد و برگشتنش را اظهار کند، چهار حکم دارد؛ نجس است، زنش بدون طلاق از او جداست، اموالش بین ورثه‌اش تقسیم می‌شود در حالی که زنده است، و در صورت امکان، کشته می‌شود.
البته «لعن» با «فحش» و «توهین» فرق می‌کند و لعن کردن برخی جنایتکاران تاریخ، مستحب شمرده شده است که جای بحث مفصّلش نیست.

جواب 4: در شیعه و همچنین در تمام فرقه‌های اسلامی ثابت است که سجده باید بر «زمین» باشد، زیرا در کتاب‌های معتبر حدیثی شیعه و اهل سنت، وارد شده است که رسول اعظم (صلی‌ الله‌ علیه‌ و‌ آله‌ و سلّم) فرمودند:
«جعلت لنا الارض کلها مسجداً و جعلت تربتها لنا طهوراً اذا لم نجد الماء» [اخرجه مسلم فی صحیحه]
یعنی زمین، برای ما قرار داده شده است سجده‌گاه و خاک زمین نیز برای ما، مایه‌ی طهارت است در هنگامی که آبی نیابیم.
یا فرمودند:
«جعلت لی الارض کلها مسجداً و طهوراً» [اخرجه الترمذی عن علی بن ابی‌طالب و عبدالله بن عمر و ابوهریره و جابر بن عبدالله و عبدالله بن عباس و حذیفه و انس بن مالک و ابوامامه و ابوذر الغفاری]
ترجمه: تمام زمین، برای من سجده‌گاه و مایه‌ی طهارت قرار داده شده است.
یا فرمودند:
«جعلت لی الارض طهوراً و مسجداً» [اخرجه ابوبکر البیهقی فی سنن الکبری]
یعنی زمین، برای من مایه‌ی پاکیزگی و سجده‌گاه است.
یا فرمودند:
«جعلت لی الارض طیبة و مسجداً» [اخرجه ابوبکر البیهقی فی سنن الکبری]
یعنی زمین، برای من مایه‌ی پاکیزگی و سجده‌گاه قرار داده شده است.
یا فرمودند:
«الارض لک مسجد فحیثما ادرکت الصلاة فصل» [اخرجه النسائی فی صحیحه عن ابی ذر الغفاری]
یعنی زمین، سجده‌گاه تو است، هر جا نماز را درک کردی، نماز بگزار.
پس هر گاه شک کنیم که منظور قطعی از «زمین»، خاک و سنگ است یا فرش و موکت، جدا از تمام روایاتی که از طریق امامان معصوم (علیهم‌السلام) به ما رسیده، احتیاط می‌کنیم و بر چیزی سجده می‌کنیم که قطعاً و حتماً، مصداق «زمین» است. به همین دلیل، مقداری خاک را به صورت گِل در آورده و می‌گذاریم تا خشک شود و روی فرش و موکت می‌گذاریم و بر آن سجده می‌کنیم تا خیالمان راحت باشد که منظور پیامبر اعظم (صلی‌ الله‌ علیه‌ و‌ آله‌ و سلّم) را بجا آورده‌ایم. البته در برخی مساجد، به جای خاکِ خشک، سنگِ تراشیده می‌گذارند تا نمازگزاران در حال سجده، سر بر سنگ بگذارند و یقین کنند به فرمایش حضرت رسول اعظم (صلی‌ الله‌ علیه‌ و‌ آله‌ و سلّم) عمل کرده‌اند. به شما نیز توصیه می‌کنم احتیاط کنید و بر چیزی سجده کنید که مطمئن هستید می‌توان به آن «زمین» گفت. اجزای کره‌ی زمین، خاک و سنگ است و فرش و موکت از دست‌ساخته‌های بشر می‌باشد و جزء طبیعی زمین به حساب نمی‌آید؛ بلکه بین پیشانی و زمین، فاصله می‌اندازد.
جواب 5: اگر منظورتان شیخ حسن اللهیاری افغانی، مؤسس و مدیر و مجری شبکه‌ی ماهواره‌ای اهل بیت است، ایشان را می‌شناسم ولی از تمام جهات، تأیید نمی‌کنم.
عصبانیت ایشان در هنگام بحث علمی، دلنشین نیست و فحش‌ها و توهین‌هایی که به مقدسات اهل سنت روا می‌دارد، خلاف بصیرت و ضد اتحاد اسلامی است. اگر ایشان از قلب لوس آنجلس بیرون آمده و در کشوری از کشورهای اسلامی، حتی کشور خودش افغانستان ساکن شود، خواهد فهمید که دشمنان اسلام، یعنی یهود و نصارا و مشرکین، بیشترین بهره را از شکسته شدنِ اتحاد فرقه‌های اسلامی می‌برند. البته بررسی انحرافات خلفای سه‌گانه و ارباب سقیفه از منابع اهل سنت، کار ارزشمندی است ولی کاش این کار، همراه با متانت و شیرین‌زبانی و دور از هر گونه فحش و توهین انجام می‌گرفت. همچنین نشان دادن خط روشن ولایت اهل بیت طاهرین (علیهم‌السلام) از بزرگترین عبادات است که ایشان با تندی و ترشی، نتیجه‌ی معکوسی به بار می‌آورد؛ همانند کسی که گلوی کودکی را با یک دست بفشارد و با دست دیگر، بهترین شیرینی‌ها را به دهانش وارد کند. این کودک، خوشحال و سپاسگزار نخواهد شد، بلکه گریان و معترض خواهد گردید.
خداوند،‌ ما و شما را به راه درست و مستقیم، هدایت کناد و از پیروان محض رسول اعظم (صلی‌ الله‌ علیه‌ و‌ آله‌ و سلّم) قرار دهاد.

موفق باشید
حاج فردوسی

تعداد نظراتی که بر این مطلب نوشته شده است: ۰ نظر

اولین نفری باشید که در مورد این مطلب، اظهار نظر می‌کند
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
این وبگاه در ستاد ساماندهی پایگاه‌های اینترنتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، به شماره‌ی شامد: «1 - 1 - 769104 - 65 - 0 - 3» ثبت شده و تابع قوانین مکتوب جمهوری اسلامی ایران است. / مطالب این وبگاه، وقف عام بوده و نشر آن، حتی بدون نام، آزاد است