سلام علیکم حاج فردوسی
حدود چهار سال است که منهاج فردوسیان در محلمان تبلیغ میشود و متأسفانه فقط تعداد خیلی کمی به این برنامهی تربیتی روی آوردند. من که کتاب را مطالعه کردم، بسیار محتوایش خوب و عالی بود. و خیلی در محلمان با این کتاب مشکل داشتند و بارها در سایتتان بیان کردید علت برخورد منهاج فردوسیان چیست، ولی من که در محلمان مشاهده میکنم، علت اصلی، مبلغین محلمان هستند. آنها با شرکت نکردن در حسینیهی محلمان میخواهند یک جور ثابت بکنند که کار شماها اشکال دارد و ما به آنها میگوییم چرا به حسینیه نمیآیی میگویند ما با هیت امنای آن حسینیه مشکل داریم. تنها جوابشان این است. فرضاً اگر مشکل داشته باشند با هیأت امنای آن حسینیه، آیا میتوانند به این دلیل، از حسینیه دست بکشند؟ خلاصه با نیامدن آنها به حسینیه، این چنین در محلمان جا افتاده که اینها با امام حسین مشکل دارند. و هر جور یک فکر عجیب و غریب دربارهی آنها میکنند. و خلاصه به مبلغینتان هر کی هست، در هر جا، بگویید این روش تبلیغ نیست که مجلس امام حسین را با ایراد بچگانه ترک کنیم و سبک شود. باورتان نمیشود که اگر آنها به حسینیه بیایند، خیلی مردم محلمان دیدشان به برنامهی تربیتی عوض میشود.
با تشکر
************
باسمه تعالی
سلام علیکم
بارها عرض شد که تنها روش عزاداری که از سوی خاندان وحی (علیهمالسلام) دارای ثواب عظیم معرفی شده، اشک ریختن بر مصائب حضرت سید الشهداء (علیهالسلام) است. البته غصهدار بودن، در مصائب اهل بیت طاهرین (علیهمالسلام) نیز نوعی عبادت شمرده شده است، ولی ثوابی که اشک ریختن دارد، هیچ نوعی از انواع عزاداریهای مرسوم ندارد.
پس تمام کارهایی که انجام میدهید، اگر مقدمهی «اشک ریختن» باشد، قابل توجیه است، البته در صورتی که آلوده به حرام نباشد. مثلاً اگر سینهزنی، زنجیرزنی، شبیهخوانی، عَلَمگردانی، نخل برداشتن و مانند اینها، مقدمهای برای گریه باشد، قابل توجیه است و امید ثواب دارد. اما اگر رفتن به حسینیه و سینهزنی و زنجیرزنی و نوحهخوانی و امثال اینها، به گریه بر سالار شهیدان ختم نشود، ارزش ذاتی ندارد و معلوم نیست ثوابی داشته باشد.
توصیهی همیشگی من به اصحاب منهاج فردوسیان، به پیروی از توصیهی استادان معظم منهاج فردوسیان (علیهمالسلام) این بوده که محور تمام عزاداریهایی که در محرم و صفر انجام میدهند، «اشک» باشد. یعنی اگر کاری نهی شرعی ندارد و منجر به اشک میشود، انجام دهند تا اشک را به دست آورند ولی اگر منجر به اشک نمیشود، دلخوش به ثواب آن نباشند.
به بیان ساده، فرض کنید آقای الف، طوری است که اگر در ابتدای ورودش به حسینیه، برایش روضه و مرثیه بخوانند، اشک نمیریزد ولی اگر مثلاً یک ساعت سینه یا زنجیر بزند، سپس ده دقیقه برایش روضه خوانده شود، در آن ده دقیقه، اشک میریزد، میگوییم رفتن به حسینیه و سینه یا زنجیرزدن، برای این فرد، کار خوبی است و توصیه میکنیم که انجام دهد تا گوهر اشک پایانی را به دست آورد.
اما آقای ب طوری است که در جمع و سر و صدا، اشکش خشک میشود و بیشتر، حواسش به صدای بلندگوها و جنگ اکوها و ریتم و آهنگ نوحهها میرود ولی اگر در خلوت بنشیند و نوار روضه گوش دهد یا کتاب مقتل مطالعه کند، اشک میریزد، به این فرد توصیه میکنیم در جمعهای شلوغ حضور پیدا نکند، بلکه در خلوت بنشیند و به آرامی اشک بریزد.
کسی هست که اگر مجلس، تاریک شود، اشکش سرازیر میگردد و در حالی که چراغها روشن است، خجالت میکشد گریه کند، به این فرد توصیه میکنیم در مجالسی شرکت کند که چراغها را خاموش میکنند.
کسی هست که اگر چراغها خاموش شود، وحشت میکند و این وحشت، موجب میشود اشکش خشک شود، به این فرد توصیه میکنیم در مجالسی شرکت کند که چراغها را خاموش نمیکنند.
کسی هست که اگر شمعی جلو خودش روشن کند، در حالی که مجلس، تاریک است، با نگاه به شمع، حالتی از رقّت قلب به او دست میدهد که اشکش جاری میشود، به این فرد توصیه میکنیم همراه خودش، شمع ببرد تا به این بهانه، اشک را دریابد.
کسی هست که اگر شمعی جلوش روشن کنند، تمام حواسش معطوف این میشود که شمع، واژگون نشود و فرش را نسوزاند. به چنین شخصی توصیه میکنیم اگر شمعی جلوش روشن کردند، آن را خاموش کند و یکسره حواسش را به مرثیه بسپارد تا اشک بریزد.
پس توصیهی ما، بر محور انجام دادن کارهای حلالی است که منجر به گریه میگردد. اما کارهای حرام، هر چند منجر به گریه و اشک بر حضرت اباعبدالله (علیهالسلام) شود، ارزش ندارد و اشکی که از آن حاصل میشود، با اشکی که از پوست کندن پیاز حاصل میشود، یکی است.
مثلاً اگر حضور در شبیهخوانیای که همراه با موسیقی است، حالت گریه هم بیاورد، ارزش ندارد. اگر برهنه شدن در جایی که نامحرم حضور دارد، موجب اشک هم بشود، ارزش ندارد. اگر عزاداری، منجر به غصب و تصرف در مال مسلمان، بدون رضایت او باشد، ارزش ندارد.
توجه داشته باشید که اصحاب منهاج فردوسیان (کثّر الله امثالهم)، سودجوترین مردم روی زمین هستند و در زیر آسمان کبود، سودجوتر از اصحاب منهاج فردوسیان نخواهید یافت. طمع اینان آنقدر زیاد است که اگر خورشید را در دست راستشان و ماه را در دست چپشان بگذارند و تمام ثروت و قدرت و محبوبیت دنیا را یکجا به آنان بدهند، با یک متر از بهشت، عوض نمیکنند. همیشه به این عزیزانم توصیه کردهام که به دنبال سود عالی خود باشند و تمام همتشان را برای رسیدن به درجات عالیهی بهشت، جمع کنند.
مبادا جایی «اشک» باشد و آنان بهانه بیاورند و نباشند. مبادا مداح خوب یا روضهخوان خوبی به مسجد و حسینیه بیاید و آنان به بهانهی این که هیأت امناء را قبول ندارند، خود را از فیض اشک، محروم کنند. همچنین مبادا روز عاشورا، در کوچه و بازار، به دنبال جمع کردن نذری باشند. روز عاشورا، روز عزاداری است نه روز جمع کردن آش و قورمهسبزی نذری. روز عاشورا، روز سینه و زنجیر و دسته و قمهزنی نیست، روز عاشورا روز عزاداری با «اشک» است.
عزیزان من، احیای شعائر حسینی، دروغ بزرگی است که سالهاست در گوش ما گفته میشود. حضرت اباعبدالله (علیهالسلام) شعائر خاصی در مقابل شعائر قرآن و سنت جدّ بزرگوارشان ندارند. تمام چیزهایی که به عنوان «شعائر حسینی» به ما معرفی شده، همانند، سینهزنی، زنجیرزنی، قمهزنی، علمگردانی، نخلبرداری، نشانهکشی، پیراهن مشکی، نصب پرچم سیاه بر سردر منازل و مغازهها و… همگی از اختراعات و شیرینکاریهای شیعه است و هیچ ربطی به قرآن و سنت و عترت ندارد. هیچ کدام از اینها، از شعائر دینی یا شعائر حسینی نیست.
پس هشدار میدهم که دین خدا را با آئینهای عزاداری، اشتباه نگیرید. حسینیه، مثل مسجد نیست که حتی نشستن در ثواب داشته باشد. حسینیه مکانی است که ورود جنب و حائض به آن، بدون اشکال است و اگر نجس شود، تطهیرش واجب نیست. ورود به حسینیه، دعای خاصی ندارد و خروج از آن نیز دعا و ذکر خاصی ندارد. حسینیه، سالن اجتماعات است، اگر اشک بر مظلومیت مولای غریبمان داشت، ارزش دارد و گرنه، ارزش خاصی ندارد و مانند تمام سالنهای همایش و آمفیتآترها خواهد بود. کسی که در خانهاش مینشیند و بر مظلومیت مولای مظلوممان گریه میکند، ارزشش قابل مقایسه با کسی نیست که به حسینیه میرود و چای و قهوه و غذای نذری میخورد.
پس سعی کنید خود را از خیالات باطل برهانید و دوست داشتن و دشمن داشتن خود را بر محور دین خدا یعنی قرآن و سنت و عترت بنا کنید نه بر محور حسینیه که سالنی برای اجتماع عزاداران است.
سلام مرا به مردم محلتان برسانید و آنان را نسبت به مراعات احکام شرعی دینشان آگاه کنید و تشویق نمایید. نکند ـ خدای نکرده ـ آلوده به حرام و معصیت حضرت باری تعالی باشند و در همان حال، رفتن به حسینیهی خالی از «اشک» را ارزش بدانند. رفتن به حسینیه در صورتی ارزش دارد که در آنجا، بر سالار شهیدان و شهدای کربلا (علیهمالسلام) گریه کنند.
در پایان، لازم میدانم نکتهای را تذکر دهم. این که نوشتهاید آمدن برخی اصحاب منهاج فردوسیان به حسینیه، موجب عوض شدن دیدگاه مردم نسبت به نظام جامع تربیتی منهاج فردوسیان میگردد، سخن گزافی است. اگر این مطلب را نوشتهاید که مرا به طمع بیاندازید، بدانید که چیدمان نظام جامع تربیتی منهاج فردوسیان به نحوی است که منهاجی شدن تمام مردم با منهاجی نشدن حتی یک نفر، فرقی در بهرهی دنیوی من ندارد.
البته اگر مرجع تقلید میشدم، هر مقدار که بر مقلّدینم افزوده میشد، وجوهات بیشتری به دفترم سرازیر میگشت و همین، دلیلی کافی برای کوتاه آمدن از برخی مواضع بود؛ ولی مسیر نظام جامع تربیتی منهاج فردوسیان، یکسویه است، یعنی هر چه خیر دنیوی که داشته باشد، برای خود آن شخصی است که منهاجی شده است. البته امیدوارم از بهرههای اخروی بینصیب نباشم. پس خیال نکنید جلب نظر موافق مردم، برایم اهمیتی دارد و به دنبالش هستم. تا زمانی که توان و اجازه داشته باشم، ترویج قرآن و سنت و عترت خواهم کرد، بدون طمع مادی و اغراض دنیوی. ان شاء الله
خداوند، ما و شما را بر صراط مستقیم قرآن و سنت و عترت، مستحکم و مستدام بداراد
موفق باشید
حاج فردوسی