بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم
١. آیا استاد حاضر (ارواحنا فداه) منهاجی است، یا به خاطر سِمت و جایگاه استادی، از منهاجی فراتر است؟
٢. آیا در شأن منهاجی هست که بعد از گفتن نام استادان منهاج فردوسیان (علیهم السلام)، جملهی «ارواحنا لتراب مقدمه الفداء (ارواح ما فدای خاک پایش)» را بگوید؟ همچنین بوسیدن پای آنان (علیهم السلام).
به امید همسایگی در فردوس اعلی ان شاء الله.
************
باسمه تعالی
سلام علیکم
جواب 1: این سؤال، ارزش تربیتی و عملی ندارد ولی از جهت باز شدن دیدگاه، عرض میکنم: اصل در این عالم و همهی عوالم هستی، خدای تعالیست. سپس در مرتبهی بعد، نوامیس دهر قرار دارد، یعنی قانونهای تکوینی و تشریعی خداوندگار. سپس برای ابلاغ این قانونها به انسانها، مردانی پاکسرشت را برگزیده که به مناسبت جایگاهشان به رسول و نبی و وصی، نامبردار میشوند. پس اصل اول، خداست و اصل دوم، قانونهای خداست (دین) و اصل سوم، انبیاء و اوصیاء (علیهمالسلام) هستند و در رتبهی آخر، اهل ایمان و عمل صالح هستند، یعنی کسانی که به قانونهای خدای تعالی که انبیاء و اوصیاء (علیهمالسلام) آوردهاند، ایمان میآورند و عمل مینمایند. و منافق (صاحبِ اقرار ظاهری و انکار قلبی) و کافر (صاحبِ انکار ظاهری و قلبی)، هیچ جایگاه و ارزشی در نظام هستی ندارند.
این رتبهبندی، از فحوای آیات و روایات به دست میآید و در حالت تعارض، اصل متأخر، فدای اصل متقدم میشود. به عبارت ساده، هر جا امر دایر شود بین این که خدا بماند یا دین خدا، دین خدا فدای ذات خدا میشود. هر جا امر دایر شود بین این که دین خدا بماند یا رسول و نبی و وصی، رسول و نبی و وصی، قربانی میشود تا دین خدا بماند. هر جا امر دایر شود که رسول و نبی و وصی بماند یا اهل ایمان، اهل ایمان فدا میشوند تا رسول و نبی وصی بماند. و هر جا امر دایر شود که مؤمن بماند یا منافق و کافر، باید منافق و کافر، فدای مؤمن شوند.
پس هر گاه منهاج فردوسیان را واضحات و مسلّمات شیعهی اثنیعشریه بدانید (چنان که ما میدانیم) و شیعهی اثنیعشریه را فرقهی ناجیه و اسلام اصیل بدانید (چنان که ما میدانیم)، باید معتقد شوید که انبیاء و اوصیاء (علیهم صلوات الله اجمعین) افتخارشان به منهاجی بودنشان است.
البته این سخن، بر لجوجی که اصرار دارد بدون دلیل، «منهاج فردوسیان» را فرقهی ضالّه و عرفان کاذب بخواند، بسی سخت و سنگین است وَ إنّها لَکبیرةٌ إلا علی الخاشعین.
جواب 2: جملهی «ارواحنا لتراب مقدمه الفداء» اگر به معنی تحت اللفظیاش باشد یعنی «روح ما فدای خاک پایش باد»، درست نیست و خارج از شأن منهاجی است؛ به این صورت که آن حضرت، از راه خاکیای عبور کنند و اثر کفش یا پایشان بر زمین بماند و روح ما، به احترام آن خاکی که کف کفش یا کف پای مبارکشان بر آن گذاشته شده، از بدن مفارقت کند. ولی این جمله، نباید به معنی تحت اللفظیاش ترجمه شود، بلکه باید اینگونه معنیاش کرد: روح ما در راه استقرار دولت حق به پیشوایی آن بزرگوار، فدا باد. به عبارت ساده، در راه استقرار «کلمةُ الله» در زمین و سرنگون کردن مستکبرین، در رکاب آن حضرت، شهید شویم. اگر به این معنی بگیریم، بسیار درست است و آرزوی خیلی خوبی است و دعای بسیار ارزشمندی خواهد بود.
بوسیدن پای آن بزرگواران، بر طبق روایات معتبری که به دست ما رسیده، نهی شده است و اگر روزی، توفیق تشرّف به محضر باهر النور حضرت استاد حاضر (ارواحنافداه) دست دهد، اجازه نخواهند داد که پای مبارکشان را ببوسیم.
موفق باشید
حاج فردوسی