سلام، خسته نباشید خدا قوت و اجرتون با خدا
من یک دختر 35 ساله و مجردم. دختر چادری و تقریباً مذهبیای هستم یعنی قبلاً مذهبیتر بودم ولی الان فکر میکنم به علت طولانی شدن دوران مجردی، کمی غافل شدم. خیلی دوست دارم سر و سامان بگیرم ولی خواستگاری ندارم خیلی هم نگرانم و دارم افسرده میشوم. هیچ راه چارهای نمیبینم. دارم به گناه میافتم. لطفاً راهنماییام کنید یک راهی بگویید که واقعاً عملی باشد. من دختر کمرویی هستم. نمیتوانم از این و آن خواهش کنم برایم شوهر پیدا کنند.
خیلی ممنون
************
باسمه تعالی
سلام علیکم
توجه شما و کسانی که شرایط شما را دارند، به چند نکته جلب میکنم:
نکتهی اول: وقتی ازدواج دینی، جایش را به ازدواج آئینی میدهد، ثمرهاش فوران دختران و پسران مجردی است که در گوشهی تنهایی خویش، بهار زندگی را با فسردگی و دلمردگی، سپری میکنند.
جا دارد بر کسانی که ازدواج آئینی را با گفتار و رفتار خود، ترویج میکنند، لعنت و نفرین بفرستیم. جا دارد بر کسانی که ازدواج دینی را با گفتار و رفتار خود، مسخره میکنند، لعنت و نفرین بفرستیم و برایشان آرزوی عذاب الیم در قیامت نماییم.
شما و بسیاری از دختران و پسران مؤمن هستند که قربانی خرافات و آئینها شدهاند. باید دامن همت به کمر زد و ریشهی خرافات و آئینهای باستانی و کهن را از جامعه برکند.
نکتهی دوم: ازدواج موقت، جز در اندکی موارد، همانند ازدواج دائم است. باید جامعهی متدینین، در یک بسیج فراگیر، همت کنند و جایگاه آن را بهبود ببخشند. چرا باید در جامعهی شیعی و علوی، تفکر عمری حاکم باشد؟! چرا یک مرد نتواند در کنار همسر دائم خود، یک یا چند همسر موقت داشته باشد؟! چرا احکام ازدواج موقت، به درستی و گستردگی در جامعهی اسلامی، بیان نشود تا هر دختر و پسر متدین، بتواند با آگاهی از تمام زوایای آن، اقدام به ازدواج موقت کند و نیازهای جسمی و روحی خود را تأمین نماید؟!
نکتهی سوم: بنده و دفتر مرکزی منهاج فردوسیان، بنای ورود به مسألهی ازدواج نداریم، چه دائم و چه موقت؛ ولی هستند مراکزی که متکفّل این کار باشند. مراجعه به این دفاتر، بهتر از مراجعه به سایتهای اینترنتی همسریابی است.
در مواردی که اقدام به معرفی دختر و پسر به یکدیگر کردیم، خوشیها و خندههایشان برای خودشان بود و ناخوشیها و گریههایشان برای ما. هر وقت خوش بودند، هیچ خبری از آنها نبود، ولی هر وقت ناخوش بودند و بینشان شکرآب شده بود، بنده باید از وقت و آبرو و اعصابم مایه میگذاشتم و ساعتها به حرفهای زنانه و گلههای کوتهبینانه گوش داده و غبار غم از خاطر معطرشان میزدودم. به این سبب بود که سنگی داغ کرده و بر پشت دستم گذاشتم، به نحوی که از کف دستم بیرون آمد! که دیگر در امر معرفی دختر و پسر به یکدیگر، خصوصاً در این زمان که مردمانش بسیار خودخواه و بیگذشت هستند، ورود نکنم.
نکتهی آخر: گر چه ازدواج از مجردی بهتر است، ولی توجه داشته باشید که مجردی از داشتنِ همسر نامناسب، آسودهتر است. پس برای برهم زدنِ آرامش مجردی خود، با هر ناجنسی همدست نشوید.
موفق باشید
حاج فردوسی