سلام
مشاهده میشود در خصوص علامه طهرانی دو دستهبندی، گروهی مخالف و گروهی موافق، ایجاد شده که مخالفین از الفاظ بسیار زشتی استفاده نمودهاند و به وی حمله کردهاند. اما از طرفی میبینیم که نماز میت ایشان را آیت الله بهجت خواندهاند که اگر این حرفهای مخالفین صحیح بود چرا آیت الله بهجت بر پیکر ایشان اقامهی نماز نمود؟
مطلب دیگر پیام تسلیت مقام معظم رهبری است که از الفاظ والایی برای ایشان استفاده کرده که نشان میدهد وی را تأیید مینمایند بدین شرح:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
حضرات محترم حجج اسلام، آقایان حاج سید محمد صادق حسینی طهرانی و اخوان.
خبر رحلت عالم عامل ربّانی، و سالک مجاهد روحانی، آیت الله حاج سید محمد حسین حسینی طهرانی را با اندوه و افسوس بسیار دریافت کردم و عمیقاً متأسّف و مصیبتزده شدم.
ایشان از جمله فرزانگان معدودی بودند که مراتب برجستهی علمی را با درجات والای معنویت و سلوک توأماً دارا بودند، و در کنار فقاهت فنّی و اجتهادی، به فقه الله الأکبر نیز که از مقولهی شهود و محصول تجربهی حسّی و مجاهدت معنوی است نیز نائل گشته بودند. فقدان آن عزیز برای آشنایان و ارادتمندانشان خسارتی دردناک و غمی هائل است.
اینجانب با قلبی اندوهگین و ملول به شما آقازادگان محترم و والدهی محترمه و دیگر فرزندان و اخوان و کسان و نزدیکان و نیز دوستان و ارادتمندان ایشان تسلیت میگویم، و از خداوند متعال برای ایشان علوّ درجات و حشر با احبّه و اولیاء را مسألت میکنم.
هنیئًا لَهُ ما أعدَّهُ اللهُ لإولیاء اللهِ و عبادِه الصّالحین. و سلام علیکم و رحمة الله
سید علی خامنهای
یکی از مخالفین علامه طهرانی چنین مرقوم کرده است: آقای محمد حسین طهرانی که از سلسلهی شوشتریهی صوفیه است به خاطر تحریم فلسفه و عرفان از سوی مرجع اعلای شیعه مرحوم آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی و بیرون انداختن مسقطی از نجف اشرف به خاطر تبلیغات صوفیگری او، بنای یک عداوت خاصی را با مرحوم سید نهاد به حدّی که با دروغسازیها و تهمتهای بزرگ و تحریف واقعیتها حتی تحریف تاریخ زندهی معاصر سعی در تخریب چهرهی علمی و معنوی و خدشهناپذیر مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی را داشت.
انسان گاهی که در آثار چاپی محمد حسین تورق میکند میبیند بسیار کم پیدا میشود صفحهای باشد و در آن دروغ یا تهمت یا تحریف نباشد لذا هر از گاهی که روح ما با مطالب او مکدر میشود با تحقیق و تفحص از منابع موثق، واقعیتها را اعلام میکنیم تا دروغهای محمد حسین و فرقهی او بر ملا شود و کینه و عداوت صوفیه نسبت به شخصیتی مثل مرحوم آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی و سایر فقهاء شیعه روشن گردد.
توهین بزرگ صوفیه به مرحوم آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی توسط محمد حسین طهرانی با یک ادعای بزرگ
و هشت دروغ و یک تناقض، آن هم فقط در یک صفحه از کتابهای آنها
محمد حسین طهرانی در کتاب روح مجرد ص 105 میگوید: وی [سید حسن مسقطی] در صحن مطهر مینشست و طلاب را درس حکمت و عرفان میداد… اطرافیان مرحوم آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی به ایشان رساندند که اگر او به دروس خود ادامه دهد حوزهی علمیه را منقلب به حوزهی توحیدی مینماید و همهی طلاب را به عالم ربوبی حق و حق عبودیت خود میرساند لهذا او [مرحوم سید ابوالحسن] تدریس علم حکمت و عرفان را در نجف تحریم کرد و به آقا سید حسن هم امر کرد تا به مسقط برای تبلیغ و ترویج برود.
حال حرف کدامیک از این دو گروه مخالف و موافق را میتوان قبول کرد؟
************
باسمه تعالی
سلام علیکم
بارها عرض شد که راه اعتدال، نقد کلام است نه نقد متکلم. به عبارت ساده، اگر حدّ و مرز تصوف را مشخص کنیم، سپس بر طبق آن به نقد اشخاص بپردازیم، روش بهتری است و به صواب نزدیکتر میباشد. این که شخصی را در همهی جوانبش منحرف فرض کنیم، امکان ندارد و نتیجهای که میدهد، دقیق و واقعی نخواهد بود.
به عنوان مثال، شیطان که مظهر ناپاکیها و مرکز خباثتهاست و دشمن آشکار انسان میباشد، خالی از نقاط مثبت نیست. یکی از نقاط مثبت شیطان، ایستادگیاش بر قسمی است که در منحرف کردن فرزندان آدم خورد و تا روز قیامت، بر سر آن قسم ایستاده است.
مشاهیر عرصهی علوم انسانی، از یک منظر به پنج دسته تقسیم میشوند:
یک دسته، بنایشان بر صوفیگری است و حتی اسلام و قرآن و روایت را از دریچهی تعالیم صوفیانه مینگرند، اینان را «صوفی» میخوانیم.
یک دسته، بنایشان بر صوفیگری نیست ولی بسیار متأثر از آموزههای صوفیانه هستند، اینان را «صوفیزده» میخوانیم.
یک دسته، بنایشان بر غیرصوفیگریست ولی رگههایی از گرایش به صوفیه در کلام و اعمالشان یافت میشود، اینان را «صوفیگرا» میخوانیم.
یک دسته، بنایشان بر مبارزه با صوفیه است، اینان را «صوفیستیز» میخوانیم.
یک دسته، گر چه رغبتی به تصوف نشان ندادهاند ولی قدمی در مبارزه با تصوف هم بر نداشتهاند، اینان را «صوفیندیده» میخوانیم.
بر طبق این میزان، میتوان بر اساس آثار قطعی الصدور افراد، آنان را در یکی از دستههای پنجگانه قرار داد. به عنوان مثال، بنا بر آنچه مطالعاتم به آن دلالت میکند، برخی مشاهیر را در دستههای پنجگانه قرار میدهم. البته باز هم متذکر میشوم که این دستهبندی، مبنی بر سابقهی ذهنی من از این افراد و آثارشان است و معلوم نیست انطباق کامل بر حقیقت داشته باشد. شاید کسی که مطالعهی دقیقتر و عمیقتری در آثار برخی از این افراد داشته باشد، آنان را در دستهی دیگری قرار دهد.
برای دستهی اول (صوفی) میتوان از ملا سلطان گنابادی نام برد. وی سرسلسلهی صوفیهی گنابادی و صاحب تفسیر «بیان السعادة» و چند کتاب دیگر است. همچنین میتوان از میرزا حسن اصفهانی معروف به «صفیعلیشاه» نام برد. وی سرسلسلهی صوفیهی صفیعلیشاهیست. از دیگر افرادی که در این گروه میگنجند میتوان از «قطب محیی»، «میرزا بابای راز شیرازی» و «نجم الدین رازی» یاد کرد. راه ایمن، پرهیز از تعالیم این دسته از مشاهیر است.
برای دستهی دوم (صوفیزده) میتوان از آقا سید علی قاضی، آقا سید هاشم حداد، علامه حسن زاده آملی و شاگرد برومندشان آقا شیخ داوود صمدی نام برد. اینان در اساس تفکراتشان بسیار از تعالیم صوفیه تأثیر گرفتهاند. تعالیم این گروه، برای مبتدیانی که اصول فکری خود را پایهریزی درست نکردهاند، ضرر و خطر دارد و نباید ابتداءاً به این افراد مراجعه کنند.
برای دستهی سوم (صوفیگرا) میتوان از علامه طباطبایی، حاج شیخ علی پهلوانی و آیة الله جوادی آملی نام برد. علامه طهرانی نیز در این گروه میگنجد. این عالم فاضل، گُل بیخار نبود بلکه گُلی بود که خار داشت. یعنی اساس کارش بر صوفیگری نبود ولی رگههایی از تصوف در کلامش دیده میشد. راه معتدل در برخورد با اینگونه افراد، پرهیز کامل نیست بلکه باید با احتیاط، گلها را چید و از خارها احتراز کرد. علامه طهرانی (ره) آثار ارزشمند و قابل استفادهای دارد که میتواند مورد استفاده قرار گیرد، همچنان که «تفسیر المیزان» اثر استادش علامه طباطبایی (ره) عمدهی مطالبش قابل استفاده است.
نیز از برخی منبریهای مشهور میتوان نام برد امثال آقا سید عبدالله فاطمینیا، آقا شیخ کاظم صدیقی، آقا شیخ ناصر نقویان و آقا شیخ عبدالقائم شوشتری که در این دسته جای میگیرند.
برای دستهی چهارم (صوفیستیز) میتوان از میرزای قمی (ره) نام برد که در اواخر «جامع الشتات» به نقد صوفیه میپردازد. نیز آقا محمد علی کرمانشاهی که کتاب «خیراتیه در ابطال طریقهی صوفیه» را نوشت و دستور اعدام مظفّرعلیشاه، معصومعلیشاه و بُدلا را صادر کرد. همچنین مقدس اردبیلی (ره) که در «حدیقة الشیعة» به نقد تصوف پرداخته است و شیخ ذبیح الله محلاتی با نوشتنِ «کشف الاشتباه در کجروی اصحاب خانقاه».
اما برای دستهی پنجم (صوفیندیده) چون ثمرهی عملی ندارد، از ذکر مثال، خودداری کرده و به اجمال عرض میکنیم هر شخصیت علمی که در دستههای چهارگانهی فوق نگنجد، جزء این دسته خواهد بود.
جمعبندی کلام: پیام رهبر معظم (حفظه الله) ناظر به بخشِ «گُل» علامه طهرانی و نقد ناقدین، ناظر به بخشِ «خار» علامه طهرانی است. هر دو درست میگویند ولی قضاوت اعتدالی همان است که عرض شد، یعنی از نیکیهایشان استفاده و از انحرافاتشان حذر نمایید.
موفق باشید
حاج فردوسی