باسمه تعالی
سلام علیکم
1. سومین قانون از قوانین عملی طبقهی اول میفرماید: در منهاج فردوسیان، حج گزاردن [یک بار در تمام عمر، برای کسانی که توانایی های لازم را داشته باشند] ضروری است.
لطفاً در توضیحی اجمالی بفرمائید منظور از «تواناییهای لازم» چیست؟
2. در توضیح قانون 6 (1) اجمالاً در حدی که این قانون را مراعات کرده باشیم بفرمائید: کیفیت دوستی کردن با دوستان خدای متعال و استادان منهاج فردوسیان (علیهمالسلام) به چه صورت است و دامنهی دوستان خدای متعال و استادان منهاج فردوسیان (علیهمالسلام) چه گروههایی را شامل میشود؟
3. در توضیح قانون 7 (1) اجمالاً در حدی که این قانون را مراعات کرده باشیم بفرمائید: کیفیت دشمنی کردن با دشمنان خدای متعال و استادان منهاج فردوسیان (علیهمالسلام) به چه صورت است و دامنهی دشمنان خدای متعال و استادان منهاج فردوسیان (علیهم السلام) چه گروههایی را شامل میشود؟
با تشکر
************
باسمه تعالی
سلام علیکم
جواب 1: منظور از تواناییهای لازم، توانایی بدنی، توانایی مالی و توانایی طریقی است. به عبارت دیگر، برای این که حج بر کسی واجب شود، باید توانایی بدنی داشته باشد، پس کسی که مثلاً معلولیت خاصی دارد که نمیتواند به چنین سفر طولانی و دشواری برود، حج بر او واجب نمیشود. همچنین است کسی که مریضیای دارد که طاقت چنین سفری ندارد. همچنین است سالخوردگانی که بر اثر ضعف جسمی، تحمل سختیهای حج را ندارند.
نیز برای واجب شدنِ حج، باید توانایی مالی برای رفتن و برگشتن از این سفر را داشته باشد. به این معنی که اگر برود و برگردد، زندگیاش بر روال عادی باشد. پس مثلاً کسی که تاکسیران است، گرچه میتواند با فروختن تاکسیاش هزینهی سفر حج را تأمین کند، ولی چون وقتی برگردد، راه امرار معاش ندارد، پس توانایی مالی ندارد. همچنین کسی که میتواند منزل مسکونی یا مغازهاش را بفروشد و به حج برود، چون بعد از برگشتن، روزگارش نمیگذرد، حج بر او واجب نیست.
نیز برای واجب شدن حج، باید راهِ رفتن و برگشتن به حج، باز و ایمن باشد. پس اگر زمانی بین دولت متبوعه و دولت حجاز، جنگ و قطع ارتباطات اتفاق افتد، حج واجب نمیشود. همچنین بر کسی که به حسب قانون مملکتش، ممنوع الخروج است یا به حسب قانون مملکت سعودی، ممنوع الورود است، حج واجب نمیشود.
جواب 2: باید مهمترین ملاک منهاجی برای دوستی، «ایمان» و «عمل صالح» باشد. یعنی آنجا که مردم دنیا، دوستیهایشان را بر اساس زیبایی ظاهر، مدرک تحصیلی، علم، خدمت به بشریت و صلح، همحزب بودن، همقبیلهبودن، همشهریبودن، همکشور بودن و حتی قرابت خونی (برادر و خواهر بودن) میگذارند، منهاجی باید کسی را بیشتر دوست داشته باشد که ایمانش به خدای تعالی، خالصانهتر و صادقانهتر بوده و اعمالش بر طبق کتاب الله العزیز و سنت و عترت، درست و معتدل باشد.
به عبارت ساده، هر گاه منهاجی به دلش مراجعه کند، نباید دوستی و محبتِ ادیسون (کافری که بیش از هزار و پانصد اختراع دارد و خدمتهای فراوانی به بشریت کرده است) بر دوستی و محبت شیخ احمد (امام جماعت مسجد دارقوزآباد سفلی که هیچ اختراعی ندارد ولی اهل ایمان خالصانه و عمل صادقانه است) بچربد. به عبارت مختصر: منهاجی نباید ادیسون را بیشتر از شیخ احمد دوست بدارد.
منهاجی نباید «ویکتور هوگو»، «داستایوفسکی» و «پائولو کوئیلو» که سه داستاننویس مشهور جهانی هستند ولی کافرند را از میرزا حسن که مغازهدار با ایمان و پرهیزکار محله است و حتی یک داستان کوتاه هم ننوشته، بیشتر دوست بدارد.
منهاجی نباید دختران زیبا و آرایشکرده ولی بیایمان، بیحیا و جلف را بیشتر از دختران با ایمان و محجبه دوست بدارد.
منهاجی، سیاهپوستِ با ایمان و تقوا را بر سفیدپوست بیایمان و تقوا در دوست داشتن، ترجیح میدهد.
منهاجی، چوپان روستایی با ایمان و تقوا را در دوستی، بر فوق تخصص از برترین دانشگاههای جهان که بیایمان و تقواست، ترجیح میدهد.
منهاجی، مؤذن مسجد محله که صدای زیبایی ندارد ولی ایمانی درست و عملی صالح دارد را دوست دارد ولی فلان خوانندگانی که صدای سوپرانو، متزو سوپرانو، کنترآلتو، کنترتنور، باریتون و باس دارند ولی ایمان و عمل صالح ندارند را دوست ندارد.
جواب 3: مراعات این قانون، همانند مراعات قانون قبل است یعنی باید ملاک دشمنی و دوست نداشتن، عدم «ایمان» و «عمل صالح» باشد. پس ملاک منهاجی برای دشمنی و دوست نداشتن، چیزهایی مانند صدای ناموزون، صورت نامتوازن، مدرک علمی پایین، شغل پرزحمت، لباس ساده، خانهی کوچک، محلهی قدیمی، ماشین مدل پایین و اینگونه چیزها نیست بلکه ملاکش برای دوست نداشتن، این است که صاحب ایمان و عمل صالح نباشد، هر چند پدر یا برادرش باشد یا همشهری و همقبیلهای و سفیدپوست و زیبارو و خوشصدا و امثال اینها باشد.
موفق باشید
حاج فردوسی