سلام
امروز ظهر در مسجد، یکی از دوستان تعریف میکرد که در زمان طاغوت، مردی از فامیل، غریب به هشتاد سال در عبادت و نماز و معنویت و تفسیر قرآن بود و حتی تا حدی که روی اسمش قسم میخوردند و اینقدر به او ایمان داشتند اما بعد از 80 سال در 5 سال پایانی عمرش ناگهان متحول شد و از این رو به آن رو شد و این آقای مؤمن و مفسر قرآن، آن هم در زمان طاغوت، ناگهان عرقفروش شد و کلاً مسیرش تغییر نمود و در همین شغل عرقفروشی مُرد.
این جریان، زنگ خطری برای ما نیز میباشد و این خطر در کمین همهی ماست، چه کنیم چنین عاقبتی پیدا نکنیم؟
************
باسمه تعالی
سلام علیکم
یکی از قواعد نظری منهاج فردوسیان، قاعدهی مُعارین است. قاعدهی مُعارین میفرماید:
● قاعدهی 4360 (3): در منهاج فردوسیان شایسته است اعتقاد داشته باشند؛ برخی ایمانها عاریه است و پس از مدتی زایل میشود و صاحبش کافر میگردد. (مُعارین)
در این قاعدهی نظری، به همین مشکلی که اشاره کردهاید، صحّه گذاشته شده است. به عبارت ساده، اسلام عزیز نیز این نکته را تأیید میکند که برخی افراد، بعد از سالیان دراز، عبادت و خیرات، روزی گرفتار بیایمانی شده و با دستی خالی به ملاقات حق تعالی خواهند رفت. اما در قاعدهی دیگر، راه چاره و پیشگیری از این خسارت بزرگ نیز بیان شده است؛ میفرمایند:
● قاعدهی 820 (2): در منهاج فردوسیان اعتقاد دارند؛ کسی که {در علم الهی} ایمانش عاریه است، اگر با اصرار دعا کند {و به صورت جدّی، ایمان بخواهد} با ایمان خواهد مُرد.
پس چارهی کار، دعای خالصانه است تا فضل الهی شامل حالمان گردیده و با ایمان و عمل صالح، این منزلگاه موقت را ترک نموده به سوی جایگاه ابدی حرکت کنیم. ان شاء الله تعالی
موفق باشید
حاج فردوسی