حاج فردوسی

معلم معنویت، مؤلف منهاج فردوسیان، مستجاب الدعوة

حاج فردوسی

معلم معنویت، مؤلف منهاج فردوسیان، مستجاب الدعوة

با سلام و احترام
حاج فردوسی، در پاسخ به سؤال «جایگاه تفسیر المیزان در منهاج فردوسیان» اشاره‌ای به این مطلب نشده است که اساس کار علامه طباطبایی تفسیر قرآن به قرآن بوده است و این، در ظاهر کلام، یعنی حذف عترت و تخطی از ثقلین. استادان منهاج فردوسیان، چنین روشی را ترویج نفرموده‌اند و صد در صد با مبانی ایشان هم در مغایرت است، زیرا اگر به فرض اینکه این تفکر، صد در صد هم درست بوده باشد و قرآن به تنهایی از تفسیر تمام آیات خود بر آید ـ‌که البته این مطلب هم جای بحث دارد‌ ـ اما به فرض صحتِ این روش، بدیهی است که می‌باید فقط توسط کسی مورد استفاده قرار گیرد که خود، استاد قرآن بوده و محیط باشد، پس باز هم محل اشکال است که چرا جنابعالی به این اشکال بس اساسی روش المیزان اشاره نکرده‌اید: یعنی اگر بنا باشد قرآن با قرآن تفسیر شود، این تفسیر نه توسط علامه طباطبایی و مرحوم قاضی ممکن خواهد بود، بلکه فقط معصوم که در شمار «مَنْ خوطِبَ بِه» نسبت به ساحت قرآن است، می‌تواند آن را به انجام رساند .
وانگهی اصلاً مهم نیست که علامه طباطبایی چند بار از این روش در تفسیر خود استفاده کرده است، چنانکه گویا به نوعی ناخواسته یا خواسته در دفاع از مؤلف المیزان فرموده‌اید: «البته با استقصای برخی مطّلعین، مواردی که در سراسر این تفسیر از این روش استفاده شده است، زیاد نیست». مهم این است که ایشان این نظریه را در جامعه جا انداخت یعنی تفسیر قرآن به قرآن توسط غیر معصوم را و با وجود حدیث ثقلین و حدیث غدیر که از محکمات روایات و از متواترات روایات است، روش و متد و طریق تفسیری به نام قرآن به قرآن توسط غیر معصوم جایگاهی در تفکر متشیعه ندارد، بلکه ظلم و جفا در حق استادان اصلی قرآن است، جا داشت به این موارد اشاره می‌فرمودید، البته اگر اشکالات بنده را پذیرا باشید شاید بفرمایید که در آن متن، قصد نداشته‌اید وارد بیان موارد خلل در المیزان شوید، اما پاسخ، واضح است و آن اینکه: وقتی صحبت از جایگاه یک موضوع در تفکر متشیعه یا همان منهاج است، لابد باید به این شکاف فاحش و این مغایرت فاحش با اساس تفکر استادان منهاج فردوسیان اشاره رود؛ زیرا انحراف روش تفسیر قرآن به قرآن توسط غیر معصوم، از نگاه یک منهاجی اظهر من الشمس است. باری انتظار می‌رود اکنون به این موارد هم اشاره فرمایید تا خدای ناکرده تفسیر المیزان، لا اقل توسط یک منهاجی، تبلیغ نشده باشد. زیرا متن حضرتعالی به نوعی مخاطب را به این تفسیر به عنوان یک تفسیر بینابینی ارجاع می‌دهد، به‌خصوص که خواسته یا ناخواسته برای راحت کردن خیال مخاطب فرموده اید: «هیچ کتاب زمینی، خالی از خلل نیست. حتی کتاب‌های روایی بسیار معتبر همانند کافی شریف، خالی از روایات ضعیف نیست. پس این که انتظار داشته باشیم تفسیر المیزان، سراسر نور و هدایت و راستی و درستی باشد، انتظار بی‌جایی است».
اساس در منهاج اهل البیت این است که رجوع به قرآن منهای اهل البیت، مصداق بارز ظلم است و قرآن در این صورت موجب خسران و تباهی خواهد شد. حال بگذریم از اینکه در موارد مهمی در تفسیر المیزان، روایات معصومین نادیده انگاشته شده و آن مقدار که نسبت به مسائل تاریخی و ادبی و لغوی و … التفات و عنایت شده، نسبت به اساس قرآن که همان تأویل و تفسیر معصوم از آیه است، وقعی نهاده نشده است. در حقیقت، این هم مصداق بارز کم‌فروشی است، زیرا کم‌فروشی فقط مختص رزق مادی نیست، این معارف هم که رزق معنوی است باید درست ارائه شود، لذا اگر کسی مانند علامه طباطبایی یا آقای حسن زاده پشت دخل معارف نشست و برای مشتری جنس کشید (مراد همین المیزان و … است) نباید کم‌فروشی نماید. به عنوان نمونه، آیات مربوط به حضرت حجت که مؤلف محترم، علیرغم علم به روایات، علیرغم اینکه خبیر و خِرّیت در حدیث بوده، در موارد مختلف، اشاره‌ای هم نکرده است. به هر حال بنده اگر اشتباه می‌کنم، شما ما را روشن فرمایید.

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
جمع‌بندی در مورد تفسیر المیزان، نیاز به مطالعه‌ی دقیق و عمیق دارد که از حوصله و تخصص من خارج است. تخصص من در ارائه‌ی نظام تربیتی است و «تفسیر»، هر تفسیری که باشد، جایگاهی در نظام تربیتی ندارد و بارها عرض کردیم «تفسیر»، یا دیدگاه‌های ما را درست می‌کند که این کار با «قواعد نظری منهاج فردوسیان» انجام می‌شود؛ یا اعمالمان را اصلاح می‌کند که این کار با «قوانین عملی منهاج فردوسیان» انجام می‌شود؛ یا بحث‌های تاریخی و لغوی و مانند اینهاست که دانستنش نقشی در تکامل و سعادت ندارد و در مواردی،‌ می‌تواند از مصادیق «علم لاینفع» باشد.
اما از سوی دیگر، المیزان در میان تفاسیر، درخشندگی خاصی دارد که نمی‌توان منکر آن شد. پس جان کلام و نظر حقیر این است که المیزان، یکی از برترین تفاسیر است، هر چند تفسیر (از هر نوعش)، نقش مثبتی در مسائل تربیتی ندارد و در پاره‌ای موارد، خواندنش اتلاف عمر می‌باشد.

موفق باشید
حاج فردوسی

تعداد نظراتی که بر این مطلب نوشته شده است: ۰ نظر

اولین نفری باشید که در مورد این مطلب، اظهار نظر می‌کند
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
این وبگاه در ستاد ساماندهی پایگاه‌های اینترنتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، به شماره‌ی شامد: «1 - 1 - 769104 - 65 - 0 - 3» ثبت شده و تابع قوانین مکتوب جمهوری اسلامی ایران است. / مطالب این وبگاه، وقف عام بوده و نشر آن، حتی بدون نام، آزاد است