حاج فردوسی

معلم معنویت و مؤلف منهاج فردوسیان

حاج فردوسی

معلم معنویت و مؤلف منهاج فردوسیان

سؤال: چرا قانون‌های منهاج فردوسیان از آسان به مشکل چیده نشده است؟

تفصیل سؤال: بر طبق سیره‌ی تربیتی عقلای جهان، باید سیر دستورات تربیتی، از آسان به مشکل، تنظیم شود. مثلاً نخست باید امور ساده‌ای مثل سلام کردن و مسواک زدن را آموزش داد، سپس به کارهای مشکل مانند نماز خواندن و روزه گرفتن پرداخت. یا در امور مالی، نخست باید به دادن صدقات اندک، تشویق کرد و سپس در مراحل نهایی، پرداخت زکات و خمس را مطالبه نمود. چرا در نظام تربیتی منهاج فردوسیان، این سیر تربیتی عقلانی، مراعات نشده است؟

جواب: برای رسیدن به جواب، باید به چند مقدمه توجه نمود؛

مقدمه‌ی اول: اوامر و نواهی الهی، اعتباری نیست، بلکه مبتنی بر حقایق جهان هستی است. [1] به عنوان مثال، این که خدای تعالی شراب را ممنوع کرده، به اعتبار اسمش نیست؛ بلکه به خاطر تأثیری است که در جسم و روح انسان بجا می‌گذارد، همان اثر بسیار بدی که تا چهل روز، حتی در مغز استخوان، باقی می‌ماند. [2]

مقدمه‌ی دوم: درجاتی که بین حرام‌ها وجود دارد، نیز اعتباری نیست، بلکه برخاسته از حقایقی در جهان است. نوشیدن شراب، نهی شده و نوشیدن آبِ جوش نیز نهی شده است، ولی اثری که نوشیدن شراب در تخریب جسم و روح انسان دارد، نوشیدن آب داغ، ندارد؛ هر چند بدون ضرر هم نیست.
همچنین در آنچه به انجامش امر شده‌ایم، فواید حقیقی و واقعی‌ای وجود دارد که به بخشی از آن در روایات نورانی استادان منهاج فردوسیان (علیهم‌ السلام) اشاره شده است. درجاتی که بین واجبات وجود دارد، نیز اعتباری نیست بلکه نشأت گرفته از واقعیاتی در دنیای پیرامون است.

مقدمه‌ی سوم: تفاضل اوامر و نواهی، یا در متون وحی، آمده است یا بر طبق بنای عقلا،‌ می‌توان به راحتی استجماع نمود. به عبارت ساده، این که انجام برخی امرشده‌ها (واجبات) بر برخی دیگر (مستحبات)، پیش افتاده، یا برخی نهی‌شده‌ها (محرمات) بر برخی دیگر (مکروهات)، مقدم داشته شده،‌ از خود آیات و روایات، به روشنی قابل استفاده است.
همچنین به روشنی، امر کرده‌اند که نباید انجام کارهای مهم، ما را از انجام کارهای مهمتر باز بدارد. یا ترک کارهای مهم،‌ ما را از ترک کارهای مهمتر غافل سازد.
امیر المؤمنین (علیه‌السلام) فرمودند:
«لَا قُرْبَةَ بِالنَّوَافِلِ إِذَا أَضَرَّتْ‏ بِالْفَرَائِضِ‏» [نهج البلاغة، سید رضی (صبحی صالح)، حکمت 39]
ترجمه: هر گاه نافله (مستحب)، به فریضه (واجب) ضرر بزند، موجب تقرّب نخواهد بود.
و همچنین فرمودند:
«إِذَا أَضَرَّتِ‏ النَّوَافِلُ بِالْفَرِیضَةِ فَارْفُضُوهَا» [تحف العقول، حرانی، صفحه‌ی 236، فی قصار هذه المعانی]
ترجمه: هر گاه نافله (مستحب) به فریضه (واجب) ضرر بزند، آن را رها کن.

مقدمه‌ی چهارم: بنای عقلا، همیشه و همه‌جا بر این است که دفع خطر و ضرر بزرگتر را بر دفع خطر و ضرر کوچک‌تر، مقدم بدارند.
مثلاً اگر از سویی موری حمله کند و از سوی دیگر، ماری حمله کند، نخست، دفع ضرر و خطر مار می‌کنند، سپس به دفع مور اقدام می‌نمایند؛ و کسی که بر خلاف این انجام دهد، عاقل شمرده نمی‌شود.
همچنین بنای عقلا، همیشه و همه‌جا، بر این است که جلب فایده‌ی بزرگتر را بر جلب فایده‌ی کوچک‌تر، مقدم بدارند.
مثلاً هر گاه برای لحظاتی به قعر دریا برسند، به جای گرفتن ماهی، از گوهرهای خاص و کم‌یابی که در آن محل هست، بر می‌دارند.

مقدمه‌ی پنجم: به لحاظ این که عمر انسان، محدود است و هر لحظه احتمال پایان یافتن آن وجود دارد، به حکم عقل سلیم، باید در جلب منافع بزرگتر و دفع ضررهای بزرگتر، اقدام نمود. یعنی هر کس که عقلش در حد متعارف بوده و تحت تأثیر عوامل درونی و بیرونی نباشد، به راحتی به این نکته اعتراف می‌کند که باید آنچه فایده‌اش بیشتر است را اول انجام دهد و سپس به سراغ کارهایی برود که فایده‌اش در رسیدن به کمال و سعادت، کمتر است. همچنین اعتراف می‌کند که باید آنچه ضررش بیشتر است را اول ترک کند و سپس به سراغ کارهایی برود که ضررش در رسیدن به کمال و سعادت، کمتر است.

نتیجه‌گیری: چیدمان درست قواعد نظری و همچنین قوانین عملی، در صورتی عقلایی است که از مهم‌تر به مهم باشد. پس اگر چیدمان، از مهم به مهم‌تر باشد، خطاست. همچنین اگر از کم‌اهمیت به مهم باشد، خطاست. همچنین اگر «مهم» و «مهم‌تر» و «کم‌اهمیت»، بدون نظم خاص، ارائه شود، دچار نوعی تشتت در اهمیت خواهد بود که آن نیز، خطاست.

…………………………………
[1] عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَخْبِرْنِی جُعِلْتُ فِدَاکَ لِمَ حَرَّمَ‏ اللَّهُ‏ الْخَمْرَ وَ الْمَیتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزِیرِ؟ فَقَالَ: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَمْ یُحَرِّمْ ذَلِکَ عَلَی عِبَادِهِ وَ أَحَلَّ لَهُمْ سِوَاهُ مِنْ رَغْبَةٍ مِنْهُ فِیمَا حَرَّمَ عَلَیهِمْ وَ لَا زُهْداً فِیمَا أَحَلَّ لَهُمْ وَ لَکِنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ الْخَلْقَ وَ عَلِمَ مَا یَقُومُ بِهِ أَبْدَانُهُمْ وَ مَا یُصْلِحُهُمْ فَأَحَلَّهُ لَهُمْ وَ أَبَاحَهُ تَفَضُّلًا مِنْهُ عَلَیهِمْ بِهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لِمَصْلَحَتِهِمْ وَ عَلِمَ عَزَّ وَ جَلَّ مَا یَضُرُّهُمْ فَنَهَاهُمْ عَنْهُ وَ حَرَّمَهُ عَلَیهِمْ». ترجمه: راوی می‌گوید به امام صادق (علیه‌السلام) عرض کردم: به من خبر دهید ـ جانم فدایتان ـ چرا خدای تعالی شراب و مردار و خون و گوشت خوک را حرام نمود؟ فرمودند: همانا خدای تبارک و تعالی، اینها را به خاطر رغبتش در آنچه حرام کرده بر ایشان و بیزاری‌اش در آنچه حلال کرده برای ایشان، بر بندگانش حرام نکرد و غیر آن را حلال نساخت؛ بلکه او عز و جل، مردم را آفرید و می‌دانست که بدن‌هایشان با چه چیزی استواری می‌گیرد و چه چیزی آن را درست می‌کند، پس آن را برای ایشان حلال کرد و مباح ساخت، از باب فضل بر ایشان، برای مصلحت آنها و دانست ـ عز و جل ـ آنچه ضرر می‌زند به ایشان، پس از آن نهی‌شان کرد و بر آنان حرام ساخت. (محاسن، محدث برقی، جلد 2، صفحه‌ی 334، کتاب العلل).
[2] عَنِ الْحُسَینِ بْنِ خَالِدٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی الْحَسَنِ ع إِنَّا رُوِّینَا عَنِ النَّبِیِ ص أَنَّهُ قَالَ: «مَنْ شَرِبَ الْخَمْرَ لَمْ تُحْتَسَبْ لَهُ صَلَاتُهُ أَرْبَعِینَ یَوْماً» قَالَ فَقَالَ: «صَدَقُوا» قُلْتُ: وَ کَیفَ لَا تُحْتَسَبُ صَلَاتُهُ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً لَا أَقَلَّ مِنْ ذَلِکَ وَ لَا أَکْثَرَ؟ فَقَالَ: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدَّرَ خَلْقَ الْإِنْسَانِ فَصَیَرَهُ نُطْفَةً أَرْبَعِینَ یَوْماً ثُمَّ نَقَلَهَا فَصَیَرَهَا عَلَقَةً أَرْبَعِینَ یَوْماً ثُمَّ نَقَلَهَا فَصَیَرَهَا مُضْغَةً أَرْبَعِینَ یَوْماً فَهُوَ إِذَا شَرِبَ الْخَمْرَ بَقِیَتْ فِی مُشَاشِهِ أَرْبَعِینَ یَوْماً عَلَی قَدْرِ انْتِقَالِ خِلْقَتِهِ». ترجمه: راوی می‌گوید به امام رضا (علیه‌السلام) عرض کردم: به ما روایت رسیده از پیامبر که فرموده‌اند: هر کس شراب بنوشد، تا چهل روز، نمازش قبول نمی‌شود. فرمودند: راست گفته‌اند. عرض کردم: چگونه تا چهل روز، نه کمتر و نه بیشتر؟ فرمودند: همانا خدای عز و جل، آفرینش انسان را اندازه‌گیری کرده است، پس چهل روز، نطفه است، سپس چهل روز علقه می‌شود، سپس چهل روز مضغه است. پس هر گاه شراب بنوشد، تا چهل روز در مغز استخوانش می‌ماند، به اندازه‌ی انتقال خلقتش [از مرحله‌ای به مرحله‌ی دیگر]. (کافی، محدث کلینی، جلد 6، صفحه‌ی 402).

 

تعداد نظراتی که بر این مطلب نوشته شده است: ۰ نظر

اولین نفری باشید که در مورد این مطلب، اظهار نظر می‌کند
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
این وبگاه در ستاد ساماندهی پایگاه‌های اینترنتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، به شماره‌ی شامد: «1 - 1 - 769104 - 65 - 0 - 3» ثبت شده و تابع قوانین مکتوب جمهوری اسلامی ایران است. / مطالب این وبگاه، وقف عام بوده و نشر آن، حتی بدون نام، آزاد است