حاج فردوسی

معلم معنویت، مؤلف منهاج فردوسیان، مستجاب الدعوة

حاج فردوسی

معلم معنویت، مؤلف منهاج فردوسیان، مستجاب الدعوة

حقیقتاً تعابیر شما بسیار بد هست!! در مطلبی با موضوع «آنچه علامه طباطبایی (ره) دید، چه بود؟» بسیار بسیار سطحی‌نگرانه به مسائل می‌نگرید! با آوردن چند روایت که ممکن است ظاهری از هدف شما را بیانگر باشد کار را تمام شده می‌پندارید و می‌گویید که همین است!!! سبحان الله…
در روایتی آمده است که روزی ام سلمه، همسر پیامبر (ص) عرض کرد: یا رسول الله؛ اگر ما زنان دنیا وارد بهشت شویم، آیا بر حورالعین فضیلتی داریم؟
حضرت فرمودند: وَ الذی نَفسی بِیده! اِنَ فَضل المَخدومِ عَلی الخادِم کَفضل القَمَر لَیلَة البَدر عَلی سائر الکَواکب؛ قسم به کسی که جان من در دست اوست! حوریان بهشتی خادم شما زنان دنیا می‌باشند و فضیلت و برتری شما نسبت به آنان، مانند ماه است در شب چهارده بر سایر ستارگان…
خوب دقت کردید؟! تمامی موجودات عقلی مانند ملائکه، حوری و… برای آمدن به دنیای مادی باید متنزل بشوند! یعنی وجود زن مومنه، برای اینکه در دنیا باشه باید تنزل پیدا کنه! مثل آیات قرآن که تنزل پیدا کرده‌اند! مثل جبرائیل (علیه‌السلام) که تنزل پیدا می‌کردند! مثل 14 معصوم (علیهم‌السلام) که آنقدر تنزل کردند که جاهلان جرأت آنهمه جسارت را به ایشان پیدا کردند!!!
اگر حوریه‌ی بهشتی با قامت بهشتی‌اش در دنیا جلوه می‌کرد، حرف شما درست بود و روایات مربوطه را در اینجا می‌شود جای داد! اما در مورد تنزلش چه می‌گویید؟؟ مگر حوریه‌ی بهشتی مقامش و لطافتش از حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) بالاتر است؟ پس چگونه حضرت به قامت یک انسان معمولی زیست می‌کردند؟؟!!
همین قرآن را که فرموده اگر بر کوهی نازل می‌گشت، کوه خرد می‌شد، چطور به صورت کلماتی به ظاهر ساده نازل گشته که هر کسی می‌تواند در حد خودش به آن دست پیدا کند؟؟!
و بسیاری از این موارد که متأسفانه شما سطحی گرفته‌اید و هم خود را در یک ذهنیات خام و سربسته فرو برده‌اید و هم بسیاری از جوانان عزیز را …

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
برای تنزّل انسان از مقامی بلند به مقامی پست و از عالمی لطیف به عالمی کثیف (= متراکم)، دلیل قرآنی داریم. می‌فرماید:
«لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ * ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِینَ * إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَیْرُ مَمْنُونٍ» [سوره‌ی تین، آیات 4 تا 6]
ترجمه: به راستی انسان را در نیکوترین اعتدال آفریدیم. سپس او را به پست‌‏ترین [مراتب] پستی بازگردانیدیم. مگر کسانی را که گرویده و کارهای شایسته کرده‌‏اند که پاداشی بی‏‌منت ‏خواهند داشت.
برای تنزّل جبرئیل (علیه‌السلام) اجمالاً دلیل قرآنی داریم که می‌فرماید:
«إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحَی * عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُوَی * ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوَی * وَهُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلَی * ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّی * فَکَانَ قَابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنَی * فَأَوْحَی إِلَی عَبْدِهِ مَا أَوْحَی» [سوره‌ی نجم، آیات 4 تا 14]
ترجمه: این سخن، بجز وحیی که وحی می‏‌شود نیست. آن را [فرشته‌ی] شدیدالقوا به او فرا آموخت. [سروش] نیرومندی که [مسلط] درایستاد. در حالی که او در افق اعلی بود. سپس نزدیک آمد و نزدیکتر شد. تا [فاصله‌‏اش] به قدر [طول] دو [انتهای] کمان یا نزدیکتر شد. آنگاه [خدای تعالی توسط نزدیک شدنِ جبرئیل به او،] به بنده‌‏اش آنچه را باید وحی کند وحی فرمود.
اما سخن در این است که چطور می‌توان اثبات کرد که علامه طباطبایی (ره) به مقامی رسیده که حوریه‌ی بهشتی خودش را تنزّل دهد تا به محضر علامه برسد! تنزّل جبرئیل (علیه‌السلام) برای استاد اعظم (صلی‌ الله‌ علیه‌ و‌ آله‌ و سلّم) به ضرورت وحی بود و بیهوده به این عالم تنزّل نمی‌کرد. سؤال اساسی اینجاست که تنزّل حوریه از بهشت به دنیا برای آمدن به نزد علامه، به چه هدفی صورت گرفته است؟!
بنده به علامه طباطبایی (ره) احترام می‌گذارم و به ایشان علاقه‌مندم ولی حاضر نیستم برای بالا بردن مقام آن مرحوم، حوریه را از بهشت اخراج کرده و خلاف طبیعتش به عالم متراکم و غلیظ دنیا بکشانم.
در متن قبلی احتمال دادم که آنچه علامه دیده، جنیّه بوده نه حوریه، اکنون یک احتمال دیگر هم به آن می‌افزایم و آن این است که احتمال دارد تمثّل خیال باشد. ارباب عرفان که به روش مشترکی به ضبط خیال می‌پردازند، در مراحلی از سیر قهقرایی، در عالم خیال خود، مشاهداتی دارند که ربطی به بیرون ندارد و فقط در محدوده‌ی ذهن یا روان خودشان اتفاق می‌افتد ولی چندان قوی است که نمی‌توانند بین آن خیال مجسّم و واقعیت خارجی، تفاوت بگذارند. لذا علامه در گزارش دیدن حوریه، دروغگو نبود بلکه امر بر آن مرحوم، مشتبه شده بود. یعنی تمثّل خیالی قوی، موجب شده تا ایشان، آن تصویر خیالی را موجود خارجی گمان کند.
به شما پرسشگر محترم و تمام جوانان عزیز توصیه می‌کنم دین را با اشخاص، مقایسه نکنید؛ بلکه اشخاص را با دین خدا مقایسه کنید. خط‌کش شما «دین» یعنی آیات و روایات معتبر باشد نه «علامه» و «پرفسور» و «آیة الحق» و مانند اینها. اگر دینتان را با فلانی و بهمانی منطبق کردید، روزی خواهید یافت که باد به دست مانده‌اید و چیزی از اعتقادات و اعمال صحیح در چنته ندارید. کسانی که با ایمان و عمل صالح، درجات عالیه‌ای را صاحب شده و در دنیا، پاک زندگی کردند و در آخرت، در نعمت‌های الهی متنعم هستند، بسیار محترمند؛ ولی «شارع مقدس» نیستند. علامه طباطبایی (ره) بر طبق خواب‌هایی که نقل می‌کنند، جایگاه خوبی در عالم برزخ دارد، اگر چنین باشد، «طوبی له و حسنُ مآب» ولی این دلیل نمی‌شود که دینتان را با ایشان تنظیم کنید؛ که اگر چنین کردید، در نزد خدای تعالی حجتی نخواهید داشت.

موفق باشید
حاج فردوسی

تعداد نظراتی که بر این مطلب نوشته شده است: ۰ نظر

اولین نفری باشید که در مورد این مطلب، اظهار نظر می‌کند
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
این وبگاه در ستاد ساماندهی پایگاه‌های اینترنتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، به شماره‌ی شامد: «1 - 1 - 769104 - 65 - 0 - 3» ثبت شده و تابع قوانین مکتوب جمهوری اسلامی ایران است. / مطالب این وبگاه، وقف عام بوده و نشر آن، حتی بدون نام، آزاد است