حاج فردوسی

معلم معنویت، مؤلف منهاج فردوسیان، مستجاب الدعوة

حاج فردوسی

معلم معنویت، مؤلف منهاج فردوسیان، مستجاب الدعوة

سلام
انسان وقتی می‌خواهد با کسی حرف بزند و درد دل کند به یک ارتباط دیداری نیاز دارد که تصویری یا نمادی از آن شخص را در ذهن داشته باشد که با توجه به این تصویر، تمرکز ذهن هم صورت می‌گیرد.
حالا ما که خدا را نمی‌توانیم ببینم؛ ولی من برای اینکه این ارتباط دیداری برایم میسر شود، برای خودم از نماد خطاطی شده اسم «الله» جل جلاله استفاده می‌کنم و این خوشنویسی اسم الله را به صورت قاب نصب کرده‌ام و هر وقت می‌خواهم با خدا حرف بزنم به الله نگاه می‌کنم و متمرکز می‌شوم و با او حرف می‌زنم و جای دیگر هم که این عکس نیست، همین اسم جلاله الله در ذهنم ترسیم می‌شود و رابطه با خدا برقرار می‌کنم. حال این نمادی که ساخته‌ام بت نمی‌شود؟ ایراد شرعی ندارد؟

************
باسمه تعالی

سلام علیکم
باید مواظب باشید اسم‌پرست و خط‌پرست نشوید. برای روشن شدن مطلب، چند حدیث نورانی را ذکر می‌کنم و امیدوارم با تدبر در معنای آن، راه درست را بیابید. ترجمه‌ی این روایات، از مرحوم سید جواد مصطفوی با اندکی ویرایش و تصرف است.
روایت اول: عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی نَجْرَانَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (علیه‌السلام) عَنِ التَّوْحِیدِ فَقُلْتُ أَتَوَهَّمُ شَیْئاً؟ فَقَالَ: نَعَمْ غَیْرَ مَعْقُولٍ وَ لَا مَحْدُودٍ فَمَا وَقَعَ وَهْمُکَ عَلَیْهِ مِنْ شَیْ‏ءٍ فَهُوَ خِلَافُهُ لَا یُشْبِهُهُ شَیْ‏ءٌ وَ لَا تُدْرِکُهُ الْأَوْهَامُ کَیْفَ تُدْرِکُهُ الْأَوْهَامُ وَ هُوَ خِلَافُ مَا یُعْقَلُ وَ خِلَافُ مَا یُتَصَوَّرُ فِی الْأَوْهَامِ إِنَّمَا یُتَوَهَّمُ شَیْ‏ءٌ غَیْرُ مَعْقُولٍ وَ لَا مَحْدُودٍ. [کافی، محدث کلینی، جلد 1، صفحه‌ی 82، حدیث 1، بَابُ إِطْلَاقِ الْقَوْلِ بِأَنَّهُ شَیْ‏ءٌ]
ترجمه: راوی می‌گوید: از امام باقر (علیه‌السلام) از توحید پرسیدم که می‌توانم خدا را چیزی تصور کنم؟ فرمود: آری، ولی چیزی که حقیقتش درک نمی‌شود و حدی ندارد زیرا هر چیز که در خاطرت در آید خدا غیر او باشد، چیزی مانند او نیست و خاطرها او را درک نکنند، چگونه خاطرها درکش کنند در صورتی که او بر خلاف آنچه تعقل شود و در خاطر نقش بندد می‌باشد، در باره‌ی خدا تنها همین اندازه به خاطر گذرد: «چیزی که حقیقتش درک نشود و حدّی ندارد».
مرحوم مصطفوی (مترجم کافی) در شرح این حدیث می‌نویسد: وقتی گوییم زمین چیزی‌ست، آب چیزی‌ست، کوه چیزی‌ست، حقیقت معانی این الفاظ را می‏فهمیم و صورتی از آنها در ذهن ما منتقش است که محدود به حد معینی است، مثلاً حد آب این است که روان باشد؛ اگر جامد شد نامش یخ است نه آب، به خلاف وقتی که گوییم «خدا چیزی‌ست» اولاً باید بدانیم که حقیقت خدا را نمی‌توانیم درک کنیم. ثانیاً ممکن نیست صورتی از خدا در ذهن ما منتقش شود. ثالثاً خدا به حدّی محدود نگردد و به همین دلیل، در ذهن در نیابد.
روایت دوم: عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه‌السلام) قَالَ: «مَنْ عَبَدَ اللَّهَ بِالتَّوَهُّمِ فَقَدْ کَفَرَ وَ مَنْ عَبَدَ الِاسْمَ دُونَ الْمَعْنَی فَقَدْ کَفَرَ وَ مَنْ عَبَدَ الِاسْمَ وَ الْمَعْنَی فَقَدْ أَشْرَکَ وَ مَنْ عَبَدَ الْمَعْنَی بِإِیقَاعِ الْأَسْمَاءِ عَلَیْهِ بِصِفَاتِهِ الَّتِی وَصَفَ بِهَا نَفْسَهُ فَعَقَدَ عَلَیْهِ قَلْبَهُ وَ نَطَقَ بِهِ لِسَانُهُ فِی سَرَائِرِهِ وَ عَلَانِیَتِهِ فَأُولَئِکَ أَصْحَابُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (علیه‌السلام) حَقّاً» وَ فِی حَدِیثٍ آخَرَ «أُولئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا». [کافی، محدث کلینی، جلد 1، صفحه‌ی 87، باب المعبود]
امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: کسی که خدا را از روی خیال خود پرستد کافر است، کسی که تنها نام خدا را بدون صاحب نام پرستد کافر است، کسی که نام و صاحب نام را با هم پرستد مشرک است، کسی که صاحب نام را پرستد و با صفاتی که خود را به آن ستوده، نام‌ها را هم بر آن تطبیق کند و دل بدان محکم کند و در نهان و آشکارش به زبان آورد، اینها اصحاب حقیقی امیر المؤمنین (علیه‌السلام) می‌باشند. و در حدیث دیگر است: ایشان مؤمنین حقیقی می‌باشند.
روایت سوم: عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَکَمِ‏ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (علیه‌السلام) عَنْ أَسْمَاءِ اللَّهِ وَ اشْتِقَاقِهَا اللَّهُ مِمَّا هُوَ مُشْتَقٌّ قَالَ فَقَالَ لِی: «یَا هِشَامُ اللَّهُ مُشْتَقٌّ مِنْ إِلَهٍ وَ الْإِلَهُ یَقْتَضِی مَأْلُوهاً وَ الِاسْمُ غَیْرُ الْمُسَمَّی فَمَنْ عَبَدَ الِاسْمَ دُونَ الْمَعْنَی فَقَدْ کَفَرَ وَ لَمْ یَعْبُدْ شَیْئاً وَ مَنْ عَبَدَ الِاسْمَ وَ الْمَعْنَی فَقَدْ کَفَرَ وَ عَبَدَ اثْنَیْنِ وَ مَنْ عَبَدَ الْمَعْنَی دُونَ الِاسْمِ فَذَاکَ التَّوْحِیدُ أَ فَهِمْتَ یَا هِشَامُ؟» قَالَ: فَقُلْتُ: زِدْنِی. قَالَ: إِنَّ لِلَّهِ تِسْعَةً وَ تِسْعِینَ اسْماً فَلَوْ کَانَ الِاسْمُ هُوَ الْمُسَمَّی لَکَانَ کُلُّ اسْمٍ مِنْهَا إِلَهاً وَ لَکِنَّ اللَّهَ مَعْنًی یُدَلُّ عَلَیْهِ بِهَذِهِ الْأَسْمَاءِ وَ کُلُّهَا غَیْرُهُ یَا هِشَامُ الْخُبْزُ اسْمٌ لِلْمَأْکُولِ وَ الْمَاءُ اسْمٌ لِلْمَشْرُوبِ وَ الثَّوْبُ اسْمٌ لِلْمَلْبُوسِ وَ النَّارُ اسْمٌ لِلْمُحْرِقِ أَ فَهِمْتَ یَا هِشَامُ فَهْماً تَدْفَعُ بِهِ وَ تُنَاضِلُ بِهِ‏ أَعْدَاءَنَا وَ الْمُتَّخِذِینَ‏ مَعَ اللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ غَیْرَهُ قُلْتُ نَعَمْ». [کافی، محدث کلینی، جلد 1، صفحه‌ی 87، باب المعبود]
ترجمه: هشام بن حکم گوید از حضرت صادق (علیه‌السلام) راجع به اسماء خدا و اشتقاق آنها پرسیدم که اللَّه از چه مشتق است؟ فرمود: از «الاه» و اله مألوهی (آنکه پرستشش کنند) لازم دارد و نام، غیر از صاحب نام است، کسی که نام را بدون صاحب نام پرستد، کافر است و چیزی نپرستیده، و هر که نام و صاحب نام را پرستد، کافر است و دو چیز پرستیده و هر که صاحب نام را پرستد نه نام را، این یگانه‏پرستی است، ای هشام فهمیدی؟ عرض کردم: بیشتر بفرمایید. فرمود: خدا را نود و نه نام است، اگر هر نامی همان صاحب نام باشد، باید هر کدام از نام‌ها معبودی باشند، ولی خدا، خود معنایی است که این نام‌ها بر او دلالت کنند و همه، غیر خود او باشند. ای هشام، کلمه‌ی «نان» نامی است برای خوردنی و کلمه‌ی «آب» نامی است برای آشامیدنی و کلمه‌ی «لباس» نامی است برای پوشیدنی و کلمه‌ی «آتش» نامی است برای سوزنده، ای هشام طوری فهمیدی که بتوانی دفاع کنی و در مبارزه با دشمنان ما و کسانی که همراه خدا چیز دیگری پرستند پیروز شوی؟ عرض کردم آری.
روایت چهارم: عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی نَجْرَانَ قَالَ: کَتَبْتُ إِلَی أَبِی جَعْفَرٍ (علیه‌السلام) أَوْ قُلْتُ لَهُ جَعَلَنِی اللَّهُ فِدَاکَ نَعْبُدُ الرَّحْمَنَ الرَّحِیمَ الْوَاحِدَ الْأَحَدَ الصَّمَدَ قَالَ فَقَالَ: «إِنَّ مَنْ عَبَدَ الِاسْمَ دُونَ الْمُسَمَّی بِالْأَسْمَاءِ أَشْرَکَ وَ کَفَرَ وَ جَحَدَ وَ لَمْ یَعْبُدْ شَیْئاً بَلِ اعْبُدِ اللَّهَ الْوَاحِدَ الْأَحَدَ الصَّمَدَ الْمُسَمَّی بِهَذِهِ الْأَسْمَاءِ دُونَ الْأَسْمَاءِ إِنَّ الْأَسْمَاءَ صِفَاتٌ وَصَفَ بِهَا نَفْسَهُ». [کافی، محدث کلینی، جلد 1، صفحه‌ی 87، باب المعبود]
ترجمه: ابن ابی‌نجران گوید: به امام باقر (علیه‌السلام) نوشتم، یا به صورت زبانی عرض کردم: خدا مرا قربانت کند، ما می‌توانیم بخشنده‌ی مهربان یگانه‌ی یکتای بی‏نیاز را پرستش کنیم؟ فرمود: هر که تنها نام را بدون آن کسی که بدان نامیده شده پرستد، مشرک و کافر و منکر است و چیزی نپرستیده، بلکه خدای یگانه‌ی یکتای‏ بی‏نیازی را که به این نام‌ها نامیده شده، پرستش کن نه خودِ نام‌ها را؛ زیرا نام‌ها صفاتی هستند که خدا، خود را به آنها ستوده است.
نتیجه: سعی کنید در هنگام توجه به خدای تبارک و تعالی، بر خدایی که با نام‌های فوق خوانده می‌شود، ولی حقیقتش غیر از آن است، تمرکز نمایید که البته در ابتدای امر، قدری مشکل به نظر می‌رسد ولی با استمداد از خودش، آسان می‌گردد. ان شاء الله

موفق باشید
حاج فردوسی

تعداد نظراتی که بر این مطلب نوشته شده است: ۰ نظر

اولین نفری باشید که در مورد این مطلب، اظهار نظر می‌کند
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
این وبگاه در ستاد ساماندهی پایگاه‌های اینترنتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، به شماره‌ی شامد: «1 - 1 - 769104 - 65 - 0 - 3» ثبت شده و تابع قوانین مکتوب جمهوری اسلامی ایران است. / مطالب این وبگاه، وقف عام بوده و نشر آن، حتی بدون نام، آزاد است