سلام
تنها چیزی که از منهاج فردوسیان فهمیدم، این است که خیلی فحش میدهید. اصلاً فحش دادن، جزء لاینفک منهاج است. قدم به قدم به مخالفان خود توهین میکنید. همه را سگ و خوک میدانید. چرا با اینهمه فحش و توهین و تهمت، ادعای جامعترین و کاملترین نظام تربیتی دارید؟ اینها که همهاش بیتربیتی است.
************
باسمه تعالی
سلام علیکم
1. نسبت «کلمات قصار حاج فردوسی» به «نظام جامع تربیتی منهاج فردوسیان»، مانند نسبت صدفهای ساحل دریای خزر به دریای خزر است. باید توجه داشته باشید که دریای خزر، در چند صدف و گوشماهی خلاصه نمیشود؛ بلکه صنعت کشتیرانی در حمل مسافر و کالا، شیلات و صیادی، منابع غنی گاز و نفت، خاویار، تأثیرات شگرف بر آب و هوای منطقه و دهها ثمرهی ریز و درشت دیگر دارد. یک کودک پنج ساله از این سفرهی گستردهی طبیعی، فقط چند صدفی که موج به ساحل آورده را میبیند و از سایر جنبههای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و زیستمحیطی دریای خزر بیخبر است.
پس اولین اشکال جنابعالی، بیخبری از هزاران قاعدهی نظری و قوانین عملی منهاج فردوسیان است. این بیخبری تا آنجاست که «کلمات قصار حاج فردوسی» که حاصل تجربیات چند سال مطالعه و کار تربیتی یک انسان غیرمعصوم است را با آموزههای وحیانی ثقلین ـ که آن را به اختصار، «منهاج فردوسیان» نامیدهایم ـ مقایسه میکنید.
به عبارت دیگر، کلمات قصار حاج فردوسی، مجموعهای از تجربههایی است که در طول سالهای متمادی توسط یک بشر غیرمعصوم، گردآوری شده است و پشتوانهای به اندازهی قرآن یا فرمایشات رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) یا ائمهی طاهرین (علیهمالسلام) ندارد. اما «منهاج فردوسیان» نام اختصاریای است که برای معارف قرآن کریم و روایات معتبر برگزیدهایم. اینقدر اطلاعات شما از منهاج فردوسیان ضعیف و سطحی است که نمیتوانید بین «منهاج فردوسیان» و «حاج فردوسی» فرق بگذارید. و از عجایب این است که با این سطح نازل از اطلاعات در مورد این نظام جامع تربیتی، به خود اجازه میدهید بر آن انتقاد کنید و آن را محدود در چند جملهی کوتاه نمایید.
2. قسمتی از کلماتی که گمان کردهاید فحش یا توهین است، جنبهی التیامی برای زخمهای روح و روان مبلغین منهاج فردوسیان دارد و عمومی نیست؛ مثل این که میگوید: «با بعضیها برای اثبات «منهاج فردوسیان» جدل مکن! که اگر با خوک، کُشتی بگیری، تو کثیف میشوی، ولی خوک لذت میبرد.»
این کلمه، در جایی استفاده میشود که مبلغ منهاج فردوسیان، پس از گفتگوی فراوان در اثبات منهاج فردوسیان و بعد از این که با بحثهای حاشیهای و ایرادهای بیمورد فراوانی مواجه میشود، احساس میکند سوژهای که برای هدایتکردن انتخاب نموده، نااهل است. لذا با استفاده از این کلمه، خود را راهبری میکند که نباید بحث کردن با این فرد را ادامه بدهد.
جالب اینجاست که افراد تنگنظر، عبارت «با بعضیها» را به خودشان نسبت میدهند و از این جمله، برداشت توهین به خودشان مینمایند. البته اگر این افراد، هدفشان از بحث کردن، رسیدن به حقیقت نباشد، دقیقاً در حکم همان خوکی هستند که از کُشتی گرفتن با انسان، لذت میبرد ولی ثمرهاش برای انسان، کثیف شدن لباس و بدن است.
مبلغ منهاج فردوسیان باید توجه داشته باشد که وقت و عمر شریف خود را صرف جدل کردن با خوکصفتانی که در جستجوی کمال و سعادت نیستند و فقط میخواهند وقت خود را با مجادلات بیحاصل پُر کنند، هدر ندهد. این صفت رذیله، در مؤمن نیست ولی در منافق میتواند باشد. منافق کسی است که به زبان، ادعای اسلام و تشیع دارد ولی در دل، ایمان راسخ و درستی نسبت به آن ندارد.
یا این که میگوید: «به حرف آنان که از «منهاج فردوسیان» بدگویی میکنند، اعتنا مکن! اگر قرار باشد به طرف هر سگی که در راهت پارس میکند، سنگی پرتاب کنی، دیر به مقصدت میرسی.»
این کلمه نیز یک فرمان راهبردی برای مبلغ منهاج فردوسیان است. این سخن میگوید لازم نیست به بدگوییها توجه کنی و پاسخ بدهی، بدگویی کردنهای بدون آگاهی، مثل پارس کردنهای بیهودهی سگ است و ارزش توجه ندارد. معمولاً بدگوییهای ناآگاهانه از خباثت و نجاست باطنی سرچشمه میگیرد و گویندهاش در جستجوی کمال و سعادت نیست که نیاز به توجیه شدن و پاسخ گرفتن داشته باشد.
البته باید بین «بدگوییهای ناآگاهانه» با «انتقادات سازنده» فرق گذاشت. برخی از کسانی که در مورد نظام جامع تربیتی منهاج فردوسیان بدگویی میکنند، اظهارنظرهایی از سر دلسوزی است؛ هر چند ناآگاه بودن به منهاج فردوسیان، آنان را به اینگونه موضعگیری رسانده باشد.
پس این کلمه نیز جنبهی عمومی ندارد و باید مبلغ منهاج فردوسیان، آن را در نزد خود نگه دارد و گاهگاهی به صورت خصوصی از آن استفاده نماید تا راه و بیراهه را از هم بازشناسد.
یا این که میگوید: «کسانی که با «منهاج فردوسیان» آشنا نیستند، پشت سرمان زیاد حرف میزنند! اشکالی ندارد، سگها هم برای کسانی که نمیشناسند، زیاد پارس میکنند.»
این کلمه نیز برای التیام روحیهی مبلغ منهاج فردوسیان است که گاهی از سخنان ناروایی که پشت سر یا حتی پیشِ رویش گفته میشود، دچار نوعی افسردگی میشود و احتمال دارد دچار این وسوسهی شیطان شود که اگر منهاج فردوسیان درست بود، چرا افراد مختلفی از آن بدگویی میکنند. در چنین شرایطی، این کلمه به فریادش میرسد و او را نجات میدهد و به او یادآور میشود اینهایی که بدون مطالعه و آگاهی، تهمتهایی میزنند و بدگوییهایی میکنند که بویی از حقیقت ندارد، اینان رفتارشان مانند سگهایی است که به ناشناسها پارس میکنند.
خدای تعالی در قرآن کریم نیز از این مثال استفاده کرده است، میفرماید:
«وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَ لَکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِن تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَث ذَّلِکَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُواْ بِآیَاتِنَا» [سورهی اعراف، آیهی 176]
ترجمه: و اگر میخواستیم قدر او را به وسیلهی آن [آیات] بالا میبردیم؛ اما او به زمین [= دنیا] گرایید و از هواى نفس خود پیروى کرد؛ از این رو داستانش چون داستان سگ است [که] اگر بر او حملهور شوى، زبان از کام برآورد و اگر او را رها کنى [باز هم] زبان از کام برآورد. این مَثل آن گروهى است که آیات ما را تکذیب کردند.
این کلمه، تحت تأثیر همین آیهی قرآن است و فحش و توهین نیست بلکه بیان یک واقعیت است که میگوید افرادی هستند که بر اثر صفات ذمیمه، اقدام به بدگویی و تهمتزدن به اصحاب و مبلغان منهاج فردوسیان میکنند و نباید صفت مذموم آنان، مایهی برهم خوردن تمرکز منهاجی گردد.
3. قسمتی از کلماتی که گمان کردهاید فحش یا توهین است، واقعیتهایی است که جنبهی تلنگر برای مخالفان منهاج فردوسیان و معترضان بر آن دارد. مثل این که میگوید: «مخالفین «منهاج فردوسیان» در این زمان، بدتر از برخی «خوارج» و «اهل شامات» در زمان اهل بیت (علیهمالسلام) هستند؛ زیرا آنان دسترسی به منابعی برای تحقیق نداشتند، ولی اینان، دارند، اما بر اثر کاهلی و سستی، تحقیق نمیکنند.»
این کلمه، در پی بیان یک واقعیت است. واقعیت این است که اگر کسی در زمانهی کنونی که عصر فوران اطلاعات و جولان رسانهها و ارتباطات است، از تحقیق و مطالعه در مورد پدیدهای چشمپوشی کند و در عین حال، از قضاوت در مورد آن، فروگذار ننماید، واقعاً از خوارج صدر اسلام، بدتر و گمراهتر است.
اما زمان و مکان استفاده از این کلمه، باید به دقت انتخاب گردد. مبلغ منهاج فردوسیان، در جایی که احساس میکند مخاطبش نیاز به تلنگری برای مراجعه و مطالعه دارد، از این کلمه استفاده میکند تا او را به تحقیق وادارد. وقتی مخاطب تبلیغ منهاج فردوسیان، خود را در موقعیتی تصور کند که با خوارج مقایسه شده است، دلش میلرزد و از این که بدون تحقیق و مطالعه وارد انتقاد از این نظام تربیتی گردد، پرهیز میکند. سپس اقدام به مطالعهی آثار منهاج فردوسیان میکند و همین، سرآغاز هدایت و رستگاریاش میشود.
البته هستند کسانی که در برخورد با اینگونه تلنگرها، عکس العمل مناسب را نشان نداده و به جای رجوع به تحقیق و مطالعه، بر جهل مرکب خود، لجاجت و اصرار بیشتری میورزند. اینان در حقیقت، همان افرادی هستند که از لحاظ لجاجت باطنی، از خوارج بدترند.
در پایان، شما را به دو نکته توجه میدهم؛
نکتهی اول: بیان واقعیت اگر به قصد اصلاح باشد، فحش و توهین نیست. قرآن کریم ـ که سراسر نور و رحمت است ـ در مقام بیان واقعیت، تعابیری دارد که شاید افراد تنگحوصله از آن، فحش و توهین برداشت کنند؛ مثل این که میفرماید:
«فَمَا لَهُمْ عَنِ التَّذْکِرَةِ مُعْرِضِینَ * کَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُّسْتَنفِرَةٌ * فَرَّتْ مِن قَسْوَرَةٍ» [سورهی مدثر، آیات 49 تا 51]
ترجمه: چرا آنها از تذکر روى گردانند؟! گویى گورخرانى رمیدهاند که از مقابل شیرى فرار کردهاند.
یا میفرماید:
«مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوهَا کَمَثَلِ الْحِمَارِ یَحْمِلُ أَسْفَارًا» [سورهی جمعه، آیهی 5]
ترجمه: مَثل کسانى که [عمل به] تورات بر آنان بار شد [و بدان مکلف گردیدند] آنگاه آن را به کار نبستند، همچون مَثل خرى است که کتابهایى را برپشت میکشد.
نکتهی دوم: توجه داشته باشید که فضای مجازی، بسیار بیدر و پیکر است و امکان هر گونه انتسابی در آن وجود دارد، پس کلماتی را به عنوان کلمات قصار حاج فردوسی قبول کنید که در کتاب «شرح کلمات قصار حاج فردوسی» آمده است و به بقیه، به دیدهی تردید بنگرید.
موفق باشید
حاج فردوسی