سلام علیکم
آیا یک منهاجی شوق مرگ دارد یا ترس و هراس از مردن و مرگ؟!
************
باسمه تعالی
سلام علیکم
«شوق مرگ» و «هراس از مردن» دو «حال» است که خودش میآید و خودش میرود. «حال» را نه میتوان ایجاد کرد و نه میتوان از بین برد. منهاجی در مسیر تکامل، بنا بر تشخیص رب العالمین، حالات مختلفی را تجربه خواهد کرد.
منهاجی در برههای از مسیر، دچار حالِ «شوق مرگ» میشود تا جایی که از فراق مرگ، گریهها و نالهها دارد و آرزویش رهیدن از دنیا و پریدن بر غرفههای بهشت برین است.
در برههای دیگر از مسیر، دچار «هراس از مرگ» میشود و خودش را تهیدستی بینوا میبیند که اگر اجلش برسد، باید با دستی خالی به سرای باقی منتقل گردد و برای همیشه از رسیدن به درجات عالیه محروم باشد. در این حال، شرارههای جهنم بر جگرش میخورد تا جگرسوخته، اشک گرم بریزد و آه سرد برکشد.
علاوه بر دو حال گذشته، حال «بیتوجهی به مرگ» نیز هست که در آن حال، تمام تمرکز و توجه منهاجی، متوجه انجام وظایفش است و زندگی و مرگ، در نظرش یکسان جلوه میکند. او خود را وقف انجام وظیفه و متمرکز بر مسیر تکامل مییابد و به همین دلیل، هیچ فرقی برایش نمیکند که زنده بماند یا به سرای دیگر منتقل شود.
سخن پایانی، توصیه به مراعات دقیق و هموارهی قوانین عملی منهاج فردوسیان است. اگر بر مراعات قوانین عملی به صورت درست و دقیق، استقامت کنید تا در وجودتان مستقر گردد، تمام این حالات و دهها حال دیگر را تجربه خواهید کرد.
موفق باشید
حاج فردوسی