با سلام
متن زیر، در فضای مجازی در حال انتشار است، لطفاً نظرتان در بارهی احادیث آن را بفرمایید:
ربیع الاول عیدالزهراء علیهاالسلام مبارک
اسعدالله ایامکم بفرحة الزهرا سلام علیها
و اما احادیثی پیرامون لعن از حضرات معصوم ع
1. حسین بن ثویر و ابوسلمه سراج نقل کرده اند که: از امام صادق علیه السلام شنیدیم که آن حضرت بعد از هر نماز واجب لعن می کرد چهار مرد ملعون و چهار زن ملعون را. اما مردان عبارتند از: ابابکر، عمر، عثمان، معاویه و زنان عبارت بودند از: عائشه، حفصه، هند و ام الحکم خواهر معاویه. (الکافی ج3 ص342)
2. امام صادق ع فرمودند: ما طائفه بنی هاشم (اهل بیت علیهم السلام) کوچک و بزرگ خود را به سب و لعن عمر و ابابکر و بیزاری جستن از آن دو امر می نمائیم. (معجم رجال الحدیث ج15 ص129)
3. امام کاظم علیه السلام فرمودند: عمر و ابابکر همان دو نفری هستند که به اندازه چشم به هم زدنی ایمان نیاوردند. (بحارالانوار ج3ص409)
4. امام سجاد علیه السلام فرمودند: ابابکر وعمر کافرند و هر کس نیز آن دو را دوست بدارد کافر است. (بحارالانوار ج69ص128)
5. رسول خدا صلی الله علیه واله فرمودند: هرکس از لعن نمودن کسی که خداوند او را لعنت نموده خودداری نماید لعنت خداوند بر او باد. (بحارالانوار ج2 ص202)
6. ابوحمزه ثمالی می گوید از امام سجاد علیه السلام راجع به عمر و ابابکر سوال شد. پس حضرت فرمودند: آن دو کافرند و هر کس دوست دار آنها باشد هم کافر است. (بحارالانوار ج72 ص128)
7. امام صادق علیه السلام فرمودند: کسی که ذره ای از محبت عمر و ابابکر را به دل داشته باشد استحقاق بهشت ندارد. (تفسیر عیاشی ج1ص156 – بحارالانوار ج30ص215)
8. حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند: به خدا قسم در هر نمازم بر تو (ابوبکر) نفرین میکنم. (الامامة و السیاسة 1/20)
9. ورد بن زید (برادر کمیت بن زید شاعر اهل بیت علیهم السلام) گوید: پرسیدیم از امام محمد باقر علیه السلام درباره عمر و ابابکر ؟ حضرت فرمودند: هر کس بداند خداوند حکیم عادل است، از آن دو بیزاری می جوید. و هیچ خونی نیست که ریخته شود مگر آنکه به گردن آن دو نفر باشد. (بحارالانوار 30/383)
10. امام صادق (ع): دروغ میگوید کسی که گمان می کند دوستدار ماست اما از دشمنان ما برائت نمی جوید. (بحارالانوار ج27ص 57)
************
باسمه تعالی
سلام علیکم
روایاتی که به عنوان شاهد بر مستحب بودن لعن خلفای ثلاثه آورده میشود، دچار این اشکالات است:
روایت اول که از کافی شریف است، فعل معصوم است و فعل معصوم در نزد تمام فقهای عظام شیعه، دلالت بر استحباب نمیکند بلکه در نهایت، دلالت بر جواز میکند. به این معنی که هر گاه کاری از معصوم سر بزند، از آنجا که معصوم، حرام انجام نمیدهد، آن کار، جایز است و ما نیز میتوانیم انجام دهیم. پس از این روایت، نمیتوان مستحب بودن لعن بر خلفای سهگانه را ثابت نمود. در این روایت، امر به لعن نیامده است.
روایت دوم از کتاب رجال کشی است. این کتاب، حدیثی نیست و نمیتوان به روایاتی که فقط در آن آمده است، بسنده نمود. علاوه بر این که بر طبق این حدیث، امر به لعن، مخصوص کوچک و بزرگ بنیهاشم است نه تمام شیعیان در تمام اعصار و قرون.
روایت سوم از بحار الانوار است که نیاز به سند قوی از کتابهای معتبر قرون اولیهی حدیثی دارد. بحار الانوار، هزار سال بعد از عصر حضور ائمهی طاهرین (علیهمالسلام) نوشته شده است. علاوه بر این که از لحاظ متن، دلالتی بر استحباب لعن ندارد. این روایت، فقط متعرض این معنی است که آن دو نفر، هرگز ایمان نیاوردند.
روایت چهارم نیز از بحار الانوار است که نیاز به سند قوی از کتابهای معتبر قرون اولیهی حدیثی دارد. علاوه بر این که از لحاظ متن، دلالتی بر استحباب لعن ندارد. این روایت، فقط متعرض این معنی است که آن دو نفر و کسانی که آنان را دوست بدارند، کافرند.
روایت پنجم در رجال کشی آمده است و مانند روایات گذشته و آینده، دلالتی بر استحباب لعن خلفا به نام ندارد. در متن این حدیث چنین آمده است: «قال رسول اللّه: من تأثم أن یلعن من لعنه اللّه فعلیه لعنة اللّه» [رجال الکشی، جلد 2، صفحهی 811] یعنی کسی که از لعن کردن شخصی که خدا او را لعن کرده احساس گناه کند، لعنت خدا بر او باد.
باید توجه داشته باشید که خدای تعالی در هیچ آیهای از آیات قرآن، خلفای ثلاثهی غاصبین را به نام، لعن نکرده است. پس در عین حالی که نباید از لعن کردن «منافقین»، «ظالمین»، «کافرین» و مانند این عناوین که در قرآن، لعن شدهاند، احساس گناه کنیم، نباید مصادیق «منافق»، «ظالم»، «کافر» و … را لعن کنیم. لذا این روایت، نمیتواند مجوّزی بر لعن کردن خلفای غاصبین با نام و تعیین مصداق باشد.
روایت ششم نیز از بحار الانوار است که نیاز به سند قوی از کتابهای معتبر قرون اولیهی حدیثی دارد. علاوه بر این که از لحاظ متن، دلالتی بر استحباب لعن ندارد. این روایت، فقط متعرض این معنی است که آن دو نفر و کسانی که آنان را دوست بدارند، کافرند.
روایت هفتم، دلالتی بر استحباب لعن ندارد و فقط از دوست داشتن آنان پرهیز میدهد.
روایت هشتم، فعل معصوم است و دلالتی بر استحباب ندارد. علاوه بر این که منبعش مخدوش و غیر معتبر است. کتاب «الامامة و السیاسة» مجهول المؤلف است و برخی آن را منتسب به ابن قتیبه دینوری میکنند که از اصحاب سقیفه است.
روایت نهم نیز از بحار الانوار است که نیاز به سند قوی از کتابهای معتبر قرون اولیهی حدیثی دارد. علاوه بر این که از لحاظ متن، دلالتی بر استحباب لعن ندارد. این روایت، فقط میگوید که آن دو نفر، مسئول خونهای بناحق ریخته هستند.
روایت دهم نیز از بحار الانوار است که نیاز به سند قوی از کتابهای معتبر قرون اولیهی حدیثی دارد. علاوه بر این که در جای دیگر به روشنی توضیح دادیم که «برائت» به معنی بیزاری جستن از اعتقادات و اعمال اصحاب سقیفه است نه به معنی فحش و لعن بر آنان.
نتیجه:
هیچ روایت معتبری که در آن، امر به لعن خلفای غاصبین شده باشیم، نیافتیم. هر کس چنین روایتی یافت، ما را خبر کند.
موفق باشید
حاج فردوسی