سلام بر شیخ دانایمان حاج فردوسی عزیز
میخواهم نظر شما را در رابطه با مطلبی که مدتی شده فکرم را درگیر خودش کرده بپرسم. من مدتی است به دنبال شغلی پردرآمد هستم و حتماً میدانید اوضاع اقتصادی مملکت خراب است و زندگیها سخت شده و گرانی بر مردم فشار میآورد و هر روز خبر تعطیلی یک کارخانه و بیکار شدن جمعی از کارگرها منتشر میشود. در این شرایط بد اقتصادی، میخواهم به من شغلی که از نظر شما خیلی آینده دار و پردرآمد است را پیشنهاد بدهید.
پیشاپیش تشکر میکنم و عذر خواهی دارم.
************
باسمه تعالی
سلام علیکم
برای رسیدن به جواب کامل، نیاز است به سه نکته توجه کنید:
نکتهی اول: روزی غیر از پول است.
«روزی» به معنی چیزهایی است که استفاده میکنید. گاهی این چیزها از طریق خریدن به دست میآید؛ ولی هزاران برابر آن، از راههایی غیر از خریدن، نصیب انسان میشود.
انسان سطحینگر که نگاه عمیقی به این مسأله ندارد، «روزی» را در «پول» و «درآمد» خلاصه میکند؛ غافل از این حقیقت که روزیهایی که میتوان با پول خرید، در مقابل روزیهایی که خریدنی نیست، تقریباً چیزی حساب نمیشود.
«عمر»، «سلامتی»، «جوانی»، «نشاط»، «علاقهی قلبی به معنویت»، «بیزاری قلبی از گناه»، «همسر مکمّل»، «دانش مفید»، «ایدهی ناب»، «حلالزادگی»، «محبت قلبی به دوستان خدا»، «تنفر قلبی از دشمنان خدا»، «عقل» و مانند اینها، روزیهایی هستند که از طریق خرید و فروش، جابجا نمیشوند و نمیتوان آنها را با پول به دست آورد یا در مقابل دریافت پول به کسی واگذار نمود.
کسی که اجلش رسیده است، اگر تمام پولهای دنیا را بیاورد، لحظهای بر عمرش افزوده نخواهد شد. خدای بزرگ در قرآن کریم میفرماید: «إِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لاَیستَأْخِرُونَ سَاعَةً وَ لاَ یسْتَقْدِمُونَ» [سورهی اعراف، آیهی 34] یعنی هنگامی که مهلت آنها فرا رسد، نه ساعتی از آن تأخیر میکنند و نه بر آن پیشی میگیرند.
کسی که بیمار شده، حتی اگر بهترین «دوا» را بخرد، معلوم نیست بتواند بیشترین «شفا» را دریافت کند.
سالهای جوانی که گذشت، با هیچ پولی نمیشود آن را برگردانید.
شخص «بیرغبت به دین و معنویت» را با صرف هیچ هزینهای نمیتوان «راغب به دین و معنویت» کرد و «رغبتکننده در فسق و فجور و گناه» را با هیچ پولی نمیتوان «بیمیل به گناه» نمود. این دو مورد، از روزیهایی است که خدا باید برای کسی در نظر بگیرد؛ همچنان که جانب دیگرش را در قرآن کریم بیان میفرماید: «وَ لاکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمَانَ وَ زَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیَانَ» [سورهی حجرات، آیهی 7] لیکن خدا، ایمان را براى شما دوستداشتنى گردانید و آن را در دلهاى شما بیاراست و کفر و پلیدکارى و سرکشى را در نظرتان ناخوشایند ساخت.
شاید با پول، بتوان دختری زیبا را به همسری گرفت، ولی هیچگاه صیدی که با دنبال کردن مسیر دانهها به دام افتاده، عاشق صیاد نخواهد شد. عشق و علاقهی عمیق بین زن و شوهر، از عنایات الهی است و قابل خریدن و فروختن نیست. کسانی که نیمهی گمشدهی خود را یافتهاند، به خوبی میدانند هر نگاه و نفس او، سرشار از انرژیای وصفناشدنی است که به هیچ قیمتی نمیتوان خرید. آرامشی که در نگاه، کلام و آغوش جفت الهی هست، در هیچ فروشگاهی نیست. چنین آرامشی محدود به محلهی بالای شهر یا قشر ثروتمند نیست و گاهی در کورهدهی بیامکانات و تجمّلات، در کلبهای گِلاندود یافت میشود.
دانشهای فراوانی در جهان هست؛ ولی «علم نافع»، یا همان برنامهی نجات و رسیدن به کمال واقعی و سعادت ابدی، نصیب هر کسی نمیشود. بسیارند کسانی که در جستجوی «علم نافع» و «دانش مفید» بر میآیند و تمام عمر را صرف میکنند ولی نمییابند و ناکام از جهان میروند و رخ در خاک تیره میکشند.
آنان که محیط فضل و آداب شدند * در جمع کمال، شمع اصحاب شدند
ره زین شب تاریک نبردند برون * گفتند فسانهای و در خواب شدند
«ایدههای ناب» و «فکرهای بکر» از عالم معنی بر ذهنهای آماده افاضه میشود و قابل خریدن نیست؛ هر چند برای اجرایی شدن، نیازمندِ سرمایه و پول هستند. میتوان با «پول»، ایدههای ناب را اجرایی کرد و گسترش داد، ولی اصل ایده را نمیشود با پول خرید. کسی که هیچ فکر بکری به ذهنش نمیرسد، هر چه تلاش مالی کند و پول خرج کند، نخواهد توانست پذیرای ایدهای ناب باشد. او در بهترین حالت خواهد توانست «ایدههای ناب» دیگران را بخرد؛ ولی نخواهد توانست صاحب نظریه و ایده شود.
انسانی که محصول شهوتی حرام از پدر و مادری خطاکار گردید و نطفهاش از حرام بسته شد، با صرف هیچ هزینهای نمیتواند نطفهی حرامش را حلال کند. این روزی، از آن روزیهایی است که قبل از ورود ما به این دنیا نصیبمان شده است و خریدنی و فروختنی نیست. شاید حرامزاده بتواند با خرج کردن پول، شاهد دروغین فراهم سازد تا در نظر افکار عمومی، او را حلالزاده معرفی کنند؛ ولی در حقیقت جهان و در ملکوت عالم، همچنان برچسب حرامزادگی بر تارک جانش خواهد ماند.
محبت قلبی به دوستان خدا و اولیای دین، گوهر ارزشمند و روزیِ خاصی است که فقط نصیب تعداد کمی از انسانها شده است و قابل خریدن و فروختن نیست. همچنین تنفر قلبی از دشمنان خدا و دشمنان اولیای دین، تکمیلکنندهی این گوهر ناب و روزی خاص است. دلی که دوستدار اهل فسق و فجور و کفر است، با صرف هیچ مبلغی، از آنان برائت نخواهد جست، هر چند به ظاهر، اظهار دشمنی و تنفر نماید. و دلی که دوستدار اهل تقوا و صلاح است، به هیچ قیمتی بر نخواهد گشت؛ هر چند در ظاهر، بر اثر ترس و تقیه، اظهار دوستی نکند.
اساسیترین تفاوت انسان و حیوان را «عقل» دانستهاند، کسی که دیوانه شد و عقلش پرید را به هیچ مبلغی و قیمتی نمیتوان عاقل کرد. کسی که عقلش ضعیف است، با صرف هیچ پولی نمیتوان دارای عقل سلیم و فهم عمیق کرد. اگر کسی از «عقل سلیم» روزی داشت، که داشت و اگر نداشت، نمیتوان برایش «عقل سلیم» خرید.
و مثالهای فراوان دیگر که نشان میدهد روزیهای غیرخریدنی، بسیار بیشتر از روزیهای خریدنی هستند و ارزش بیشتری نیز دارند.
وقتی این نکته را به خوبی متوجه شدید که «روزی» غیر از «پول» است، بار سنگینِ «پیدا کردن پول» و «پولدار شدن» از دوشتان برداشته میشود یا فشارش بسیار کاهش مییابد.
وقتی به خوبی فهمیدید روزیهایی دارید که قابل خریدن نبوده و به همین دلیل، قابل قیمتگذاری نیست، خود را یک ثروتمند بالفعل خواهید یافت. چون خوب در خود بنگرید، خواهید یافت که چقدر ثروتهای عالی از ناحیهی روزیرسان متعال دارید که برای به دست آوردنش، هیچ طرح و نقشهای نریخته و هیچ تلاشی نکردهاید.
وقتی متوجه شوید بیش از نود و نه درصد از روزی شما از ناحیهی رزّاق علی الاطلاق، بدون نقشه و اجرای شما، افاضه میشود، آرامش عمیقی سراسر قلب و روحتان را فرا خواهد گرفت و نقشه کشیدن و تلاش کردن برای به دست آوردنِ یک درصد باقیمانده را کاری آسان و راحت خواهید دانست.
نکتهی دوم: «روزی»، راهش را پیدا میکند.
«روزی» بر طبق برخی روایات، به دو نوع تقسیم شده است. مولانا امیرالمؤمنین (علیهالسلام) میفرمایند: «یَا ابْنَ آدَمَ الرِّزْقُ رِزْقَانِ رِزْقٌ تَطْلُبُهُ وَ رِزْقٌ یَطْلُبُکَ فَإِنْ لَمْ تَأْتِهِ أَتَاکَ» [نهج البلاغه، صبحی صالح، حکمت 379؛ من لایحضره الفقیه، جلد 4، صفحهی 386] یعنی ای فرزند آدم، روزی دو گونه است؛ روزیای که تو او را میجویی و روزیای که او تو را میجوید که اگر به سوی آن نروی، به سویت میآید.
روزیای که شما را میطلبد، راهش را پیدا میکند و روزیای که شما آن را میطلبید، راهش به شما نشان داده خواهد شد. پس در هر حال، به دنبال راهی برای «آمدن» روزی نباشید، بلکه به دنبالِ خود «روزی» بروید؛ راهش پیدا خواهد شد.
اگر کسی روزیای داشته باشد، چه ناخواسته و چه خواسته، نیازی نیست راه آمدنش را مشخص کند؛ بلکه برعکس، مشخص کردن راه آمدن روزی، در موارد زیاد، آمدن روزی را دچار اشکال و اختلال میکند.
به هیچ وجه به راه ثروتمند شدن فکر نکنید و به دنبال یافتن چنین راهی نباشید. اگر ثروت میخواهید، باید کارهایی که روزی را زیاد میکند انجام دهید و کارهایی که روزی را کم میکند ترک نمایید. «روزی» مثل سیل است که وقتی بیاید، راهش را باز میکند. اگر موفق شوید روزیتان را زیاد کنید، شغل و مسیری به شما نشان داده خواهد شد که شما را به روزی و ثروتی که باید داشته باشید برساند؛ هر چند الان اصلاً فکرش را هم نمیتوانید بکنید. و اگر روزیتان کم باشد، هر شغلی انتخاب کنید، برای شما پر از خرج و خالی از دخل خواهد بود؛ هر چند شغلی باشد که بر اساس آمارهای معتبر مراکز رسمی و بین المللی، پردرآمدترین شغل است.
به تعبیر زیبای امیرالمؤمنین (علیهالسلام): «مَنْ لَمْ یُعْطَ قَاعِداً لَمْ یُعْطَ قَائِماً» [کافی شریف، جلد 8، صفحهی 18، خطبة الوسیلة؛ نهج البلاغة، صبحی صالح، حکمت 396] یعنی کسی که نشسته (بدون فعالیت و تلاش) روزیای دریافت نکند، ایستاده (با تلاش و تقلا) نیز روزیای دریافت نخواهد کرد.
به قول سعدی: «صیاد بیروزی در دجله ماهی نگیرد و ماهی بیاجل در خشکی نمیرد». وقتی کسی روزی نداشته باشد، حتی اگر در رود دجله، که مملو از ماهیهای ریز و درشت است، به ماهیگیری بپردازد، ماهیای در تورش نخواهد آمد و در قلابش نخواهد افتاد و آنچه بگیرد، خواهد گریخت.
اگر همّتی دارید و میخواهید ثروتمند شوید، باید «زیاد شدن روزی» را هدف قرار دهید و ذهنتان را به طور کامل از این که روزی شما از چه مسیری به شما خواهد رسید، خالی نمایید. هر چه در مورد شغلهای پردرآمد و کمدرآمد فکر کنید، بیشتر از آنچه میخواهید، دور خواهید شد. تمرکزتان را بر افزایش «روزی» قرار دهید نه بر «شغل پردرآمد».
به عنوان مثال، اگر مَشکی را پر آب کرده و درش را ببندید، سپس آن را تحت فشار قرار دهید، آبش خارج خواهد شد؛ یا مشک پاره میشود، یا درش باز میشود، یا کوکهای کنارش شکافته میگردد و … بالاخره راهش را پیدا خواهد کرد. اما اگر مشکی آب نداشته باشد، هر چه به آن فشار بیاورید و درش را باز کنید یا کوکهایش را بشکافید یا حتی مشک را پاره کنید، باز هم به آب نخواهید رسید. بعضیها مرتب، شغل عوض میکنند و از هر شغلی بیش از شغل قبلی ضرر میکنند. اینها به جای این که به دنبال روزی باشند، به دنبال شغل هستند! اینها باید به دنبال روزی باشند، شغل مناسب و راه آمدن درآمد، خودش به صورت بسیار روشن و شیرین، نشان داده خواهد شد.
اگر پشت سدّی آب باشد، هر کدام از دریچهها را که باز کنید، آب از آن فوران خواهد زد؛ ولی وقتی در پشت سد، آب نباشد، تمام دریچههای سد را هم اگر باز کنید، به آب نخواهید رسید. به فکر زیاد کردن آبِ پشت سد باشید نه به فکر این که کدام دریچه را باز کنید تا آب، جاری شود. وقتی سدی آب داشت، فرقی نخواهد کرد کدام دریچه را باز کنید؛ باز کردن هر دریچه، شما را به هدفتان خواهد رساند. اگر روزی داشته باشید، فرقی نخواهد کرد چه شغلی دارید، با کمترین فعالیت بدنی و ذهنی، به درآمد و روزی فراوان خواهید رسید؛ ولی اگر روزی نداشته باشید، با سختترین شغلها و ساعت کاری زیاد، باز هم به درآمد لازم نخواهید رسید.
«روزی» به سختی و آسانی کار نیست. در تمام شغلهای سخت، افرادی وجود دارند که از پسِ مخارج اولیهی خود، مانند اجارهی محل کار و قبوض بر نمیآید و در نقطهی مقابل، افرادی هستند که از راههایی بسیار آسان و باورنکردنی، درآمدهای عالی دارند. راز قضیه در «داشتنِ روزی» و «نداشتنِ روزی» است.
«روزی» به مدرک تحصیلی و سطح سواد نیست. افراد کمسوادی را میشناسم که مالدار و پر درآمد هستند و افراد بسیار نخبه و دانشمندی را میشناسم که به نان شبشان محتاجند. یکی از طلاب نجف، در قدیم الایام به محضر یکی از علما رسیده و پرسیده بود: کسی که سه زبان میداند اوضاعش بهتر است یا کسی که یک زبان میداند؟ آن عالم جواب داده بود: کسی که سه زبان بلد باشد، اوضاعش بهتر خواهد بود. طلبه گفته بود: پس چطور است که بر سه زبان فارسی، عربی و ترکی تسلط دارم ولی اوضاع زندگیام بسیار خراب است و نان شب ندارم؛ ولی خر آسید ابوالحسن فقط یک زبان بلد است، اما همیشه بهترین کاه و جو و اعلیترین یونجههای بازار برایش فراهم است؟! عالم گفته بود: چون روزیِ خر آسید ابوالحسن از روزی تو بیشتر است!!
«روزی» به تعداد ساعات کار نیست. افرادی هستند که با یک ساعت کار در روز، درآمد هنگفت دارند و افرادی هستند که با شانزده ساعت کار در شبانهروز، مقروض و مفلوکند.
پیتزافروشی را میشناسم که از پزشک فوق تخصص بیشتر درآمد دارد. پزشکی را میشناسم که در تاکسی تلفنی کار میکند! انبوهسازی را میشناسم که از شدّت بدهکاری در زندان است. وکیل پایه یک دادگستری را سراغ دارم که چون نتوانست اجارهی دفترش را تأمین کند، تلفنی کار میکند؛ یعنی به جای این که موکّلین به دفترش بروند، او به نزد موکّلینش میرود! لیسانس روابط بین الملل را دیدم که چون در هیچ منصب متناسب با دانش و مدرکش پذیرفته نشده بود، برای یک تاجر بیسواد، فرشبافی میکرد! لیسانس امور تغذیه را میشناسم که در مزرعهی پرورش الاغ کار میکند! بلالفروشی را میشناسم که فقط از راه فروش بلال پخته، ماهی حدود سی میلیون تومان درآمد دارد، در حالی که حقوق ماهانهی کارمند معمولی، سه میلیون تومان است. رستورانی را سراغ دارم که در وعدهی ناهار و شام، پانصد میزش پر میشود و پنجاه نفر در نوبت میایستند تا میزی خالی شود و در عین حال، رستورانی را دیدم که بر اثر نداشتن مشتری، تعطیل شد. و صدها مثال دیگر که حتماً شما هم شاهدش بودهاید. راز قضیه در «داشتنِ روزی» و «نداشتنِ روزی» است نه نوع شغل. «شغل»، پردرآمد و کمدرآمد ندارد، بلکه «صاحب شغل» پرروزی و کمروزی میشود.
حتی بعضی کمروزیها از شغلی که دارند، پول زیادی دریافت میکنند؛ ولی چون خرجشان بیشتر از دخلشان است، نتیجهای جز خستگی برایشان ندارد و به قول شاعر:
بر احوال آن شخص باید گریست * که دخلش بود نوزده، خرج، بیست
شخصی به نزد حکیمی آمد و گفت: فرزندم را در چه شغلی بگمارم؟
حکیم گفت: خیاطی.
مرد رفت و بعد از مدتی به نزد حکیم آمد و گفت: فرزندم را به آهنگری گماردم و درآمد خوبی دارد.
حکیم گفت: اگر به خیاطی هم میگماردی همین درآمد را میداشت، فقط زحمت فرزندت را زیاد کردی.
نکتهی سوم: راههای افزایش روزی
حال که برایتان روشن شد «روزی» غیر از «پول» است و باید به جای تمرکز بر «راهِ پولدار شدن»، بر «زیاد کردن روزی» تمرکز کنید، خواهید پرسید، راههای افزایش روزی چیست؟ جوابش روشن است؛ راههای افزایش روزی، در آخر هر طبقه از طبقات قوانین در کتاب «مجموعهی قوانین عملی منهاج فردوسیان»، تحت عنوانِ «جهت دفع فقر و جلب ثروت» آمده است. همچنین در کتاب «مجموعهی قواعد نظری منهاج فردوسیان»، کارهایی به عنوان روزیآور و کارهایی به عنوان روزیبر معرفی شدهاند. اگر همین کارها را به دقت مراعات کنید، روزیتان زیاد خواهد شد و شما را به راهی خواهد برد که درآمد زیاد از فعالیت کم داشته باشید.
یکی دیگر از راههای زیاد کردن روزی، تعهد قلبی و جدّی برای عمل به «نسخهی ثروت» است. عمل به این نسخه به طور مداوم و با شرایطی که در آن ذکر شده، موجب خواهد شد روزیای که شما به دنبالش هستید، از راهی که الان نمیتوانید حدس بزنید، به زندگیتان باز شود.
خلاصهی کلام:
هیچ شغلی، در هیچ زمانی، برای هیچ کسی، پردرآمد یا کمدرآمد نبوده و نیست و نخواهد بود، پس به جای این که دنبال شغل باشید، دنبالِ روزی باشید.
نصایح پایانی در بحث روزی:
این سخن را با سه نصیحت از پدران این امت، به پایان میبرم:
نصیحت اول: استاد اعظم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در آخرین حج برای مردم خطبه خوانده و فرمودند: «إِنَّ الرُّوحَ الْأَمِینَ قَدْ نَفَثَ فِی رُوعِی أَنَّهُ لَا تَمُوتُ نَفْسٌ حَتَّى تَسْتَکْمِلَ رِزْقَهَا، فَاتَّقُوا اللَّهَ، وَ أَجْمِلُوا فِی الطَّلَبِ، وَ لَا یَحْمِلَنَّ أَحَدَکُمُ اسْتِبْطَاءُ شَیْءٍ مِنَ الرِّزْقِ أَنْ یَطْلُبَهُ بِغَیْرِ حَقٍّ، فَإِنَّهُ لَا یُدْرَکُ شَیْءٌ مِمَّا عِنْدَ اللَّهِ إِلَّا بِطَاعَتِهِ». [الأصول الستة عشر، کتاب عاصم بن حمید الحناط، صفحهی 147]
ترجمه: جبرئیل به دلم انداخت که هیچ جانداری تا زمانی که روزیاش را به طور کامل دریافت نکند، نخواهد مُرد، پس در جستجوی روزی، اجمال کنید (تقلّای زیاد نکنید؛ خود را به آب و آتش نزنید). و هر گاه روزیتان دیر شد، آن را از غیر راه حق نجویید؛ چرا که به آنچه [از ثوابهایی] که در نزد خداست نخواهید رسید، جز با فرمانبردایاش.
نصیحت دوم: امیرالمؤمنین (علیهالسلام) فرمودند: «اَلدَّهْرُ یَوْمَانِ یَوْمٌ لَکَ وَ یَوْمٌ عَلَیْکَ فَإِذَا کَانَ لَکَ فَلَا تَبْطَرْ وَ إِذَا کَانَ عَلَیْکَ فَاصْبِرْ» [نهج البلاغة، صبحی صالح، حکمت 396]
ترجمه: روزگار، دو روز است؛ روزی به نفع تو و روزی به ضرر توست؛ پس روزی که به نفع تو بود، سرکش مشو و روزی که به ضرر تو شد، صبر پیشه کن.
نصیحت سوم: امیرالمؤمنین (علیهالسلام) فرمودند: «فَلَا تَحْمِلْ هَمَّ سَنَتِکَ عَلَى هَمِّ یَوْمِکَ کَفَاکَ [کُلَّ یَوْمٍ] کُلُّ یَوْمٍ عَلَى مَا فِیهِ فَإِنْ تَکُنِ السَّنَةُ مِنْ عُمُرِکَ فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى سَیُؤْتِیکَ فِی کُلِّ غَدٍ جَدِیدٍ مَا قَسَمَ لَکَ وَ إِنْ لَمْ تَکُنِ السَّنَةُ مِنْ عُمُرِکَ فَمَا تَصْنَعُ بِالْهَمِّ فِیمَا لَیْسَ لَکَ وَ [لَمْ یَسْبِقْکَ] لَنْ یَسْبِقَکَ إِلَى رِزْقِکَ طَالِبٌ وَ لَنْ یَغْلِبَکَ عَلَیْهِ غَالِبٌ وَ لَنْ یُبْطِئَ عَنْکَ مَا قَدْ قُدِّرَ لَکَ» [نهج البلاغه، صبحی صالح، حکمت 379]
غصهی [روزیِ] سالت را بر روزت بار مکن. هر روزی به قدر کفایت برایت هست. اگر سال از عمرت باشد، خدای تعالی هر صبح، تازهای از آنچه تقسیم کرده برایت خواهد فرستاد و اگر سال از عمرت نباشد، چرا برای چیزی که برای تو نیست، غصهی بیهوده بخوری؟! هیچ جویندهای هرگز نمیتواند به روزیِ تو سبقت گیرد و هیچ توانایی هرگز نخواهد توانست بر [گرفتنِ] روزیات توانایی پیدا کند و آنچه برایت مقدّر شده، هرگز دیر نخواهد کرد.
موفق باشید
حاج فردوسی
مثل همیشه عالی و درس آموز و پر از نکته و پند
امیدوارم از عمل کنندگان به این منظومه فکری ارزشمند باشیم