سلام علیکم خدمت حاج فردوسی عزیز
بستگان و اقوام نزدیک و دورم از نظر اعتقادی روز حساب و بهشت و جهنم و وحی و قرآن و الله و پیامبری حضرت محمد ص را قبول ندارند و فقط خدای عشق و محبت و عقل خود را قبول دارند و مدام از منفی ها و اشکالات می گویند و این را شفاف گفته اند و حتی با توضیح و تشریح من هم قبول نمی کنند و هنگام توضیح من، مدام از این سوال به سوال دیگری میروند بدون اینکه توضیح سوال قبلی مرا قبول کرده باشند. حتی در مسایل سیاسی هم مخالف ولایت فقیه هستند و بر عدم شرکت در انتخابات به دیگران تاکید می کنند.
اینجانب با مباحثه با آنها حالم بد میشود و عصبی شده ام. آنها اکثرا بالای ۶۰ سال سن دارند ولی جوانترهایشان هم به همین عقیده آنها هستند. حال تکلیف شرعی من و مساله ارتباطم و روش برخورد و صله رحم و احترام با آنها چگونه باید باشد؟ لطفاً راهنمایی بفرمایید.
سلامت و موفق باشید
************
باسمه تعالی
سلام علیکم
میکوشم در ضمن بیان چند نکته، مسیر درست را برایتان روشن سازم. ان شاء الله
نکتهی اول: کسی که مسلمان زاده است ولی به مخالفت با اصول دین روی میآورد و آن را علنی بیان میدارد، مرتد است و احکام مرتد در شرع انور، چهار چیز است:
1. بدنش نجس است؛
2. زنش بدون طلاق از او جداست؛
3. اموالش در زمان حیات، بین ورثهاش تقسیم میشود؛
4. اگر به دست حکومت اسلامی بیفتد، گردنش زده میشود.
نکتهی دوم: «صلهی رحم» با «قطع رحم» دو کفهی یک ترازو نیستند تا با ترک «صلهی رحم» گرفتار «قطع رحم» شوید. «صلهی رحم» مستحب است؛ ولی «قطع رحم» گناه کبیره است. توضیح کامل دربارهی «صلهی رحم» و «قطع رحم» به همراه مستندات روایی آن را در نسخهی دوم کتاب «مفاهیم راهبردی منهاج فردوسیان» دادهام. اجمالاً بدانید «صلهی رحم» به معنی دید و بازدید نیست بلکه به معنی شاد کردن است و اگر دید و بازدید، موجب شاد کردن باشد، دید و بازدید از مصادیق صلهی رحم خواهد بود. همچنین «قطع رحم» به معنی ترک دید و بازدید نیست؛ بلکه به معنی ناراحت کردن و آزردن رحم است و اگر ترک دید و بازدید، موجب ناراحتی ارحام شود، از مصادیق قطع رحم خواهد بود.
نکتهی سوم: بحث کردن با کسانی که بنا بر انکار دارند، منجر به مراء (بگو مگو) میشود که بسیار ضرر دارد و کام جان را تلخ و ایمان را ضعیف میسازد. اگر بنا بر منهاجی شدن دارید، به هیچ وجه (تأکید میکنم: به هیچ وجه) با چنین افرادی وارد بحثهای اعتقادی نشوید. آنان اگر لیاقت هدایت میداشتند، بعد از اینهمه سال که حداقل چهل سال آن در انقلاب اسلامی و نشر فراوان معارف دینی واقع شده، هدایت میشدند. پس معلوم میشود جوهرهی لازم برای هدایت شدن ندارند و طینتشان از سجّین است.
نکتهی چهارم: مخالفت با ولایت فقیه، حرام شرعی نیست ولی نشان از بیبصیرتی سیاسی و حتی فقهی دارد. البته این بیبصیرتی، مخصوص عوام نیست بلکه برخی علمای دین را هم گرفتار کرده است. در تعجبم از فقهایی که ادعا میکنند با «ولایت فقیه» مخالفند در حالی که خودشان را در تمام شئون ولایت فقیه وارد میکنند. گویا اینان در حقیقت با «ولایت فقیه» مشکل ندارند، بلکه با «ولی فقیه» مشکل دارند و حرف اصلیشان این است که «او» نباشد، «من» باشم؛ نه این که «ولایت» برای «فقیه» را قبول نداشته باشند و مثلاً «ولایت» را به «شاه» و «رئیس جمهور» بدهند.
نکتهی پنجم: ارتباط و همنشینی با منکران، هر چند هیچ سخنی رد و بدل نشود، آثار تیرگی بر روح لطیف انسان حقیقتجو میگذارد؛ پس نخست موعظهی پیر نکتهدان این است، که از مصاحب ناجنس احتراز کنید. تا جایی که امکان دارد، از همنشینی با چنین افرادی دوری نمایید. اینان هیزمهای جهنم هستند. اینطور نیست که جهنمی بودن را در عالم بعدی کسب کنند، بلکه از همینجا جهنمی هستند و هیچ سنخیّتی بین جویندهی کمال و سعادت و هیزم جهنم نیست.
نکتهی ششم: همیشه و با هر کسی، با احترام سخن بگویید و رفتار کنید. احترام کلامی و رفتاری با انسانها، نشان از فرهنگ بالای شما دارد؛ حتی اگر آن شخص، رفتار و گفتاری دور از ادب داشته باشد.
مردی به خانه آمد در حالی که پایش زخمی شده بود. دختر کوچکی داشت که از او پرسید: پدر چرا پایت زخمی شده است؟ مرد گفت: سگی پایم را گاز گرفت. دخترک پرسید: آیا تو هم پای سگ را گاز گرفتی؟ مرد گفت: من از لب و دندان خودم دریغم آمد که پای سگ را به تلافی گاز بگیرم.
سخن پایانی: امیدوارم بعد از مطالعهی دقیق نکاتی که نوشتم، مسیر درست معاشرت با اطرافیانتان را پیدا کنید. اگر توانستید ارحامتان را شاد کنید، این کار را بکنید؛ ولی اصراری بر دید و بازدید نداشته باشید.
موفق باشید
حاج فردوسی