سلام علیکم
با توجه به آیات و روایات و با تکیه بر بنای عقلا مبنی بر اهمیت حضور قلب در اعمال عبادی و خصوصا نماز، چرا خود ”حضور قلب” به قانون تبدیل نشده است بلکه ”تلاش برای حضور قلب” است که به عنوان یک قانون عملی در طبقه پنجم قوانین منهاج فردوسیان آمده است؟
************
باسمه تعالی
سلام علیکم
بعضی مسائل، صفر و صدی است؛ یعنی یا انجام میشود، یا نمیشود. مثلاٌ نماز اول وقت، صفر و صدی است؛ یعنی یا این نماز را اول وقت میخوانید یا غیر اول وقت، و فرض دیگری ندارد. پس کسی که بلافاصله بعد از اذان، نمازش را شروع میکند، نماز اول وقت خوانده است و فرض ندارد نمازش را «اول وقتتر» بخواند. رسیدن به نهایت این امور، با انجامش است. هر کسی که همت کند و این نمازش را اول وقت بخواند، نمازش را اول وقت خوانده است و هر کسی به هر دلیلی این نمازش را اول وقت نخواند، این نمازش را اول وقت نخوانده است.
همچنین است خمس، یعنی یا «خمس میدهد» یا «خمس نمیدهد» و فرض مراتب بالاتر خمس یا مراتب پایینتر خمس وجود ندارد. نمیتوان گفت فلانی برای این مالی که متعلق خمس شده، «خمسدهندهتر» است.
همچنین است حج، یعنی این شخص مکلّف، یا «حج رفته» یا «حج نرفته» و فرض مراتب بالاتر حج یا مراتب پایینتر حج وجود ندارد. وقتی کسی یک بار در سراسر عمرش به حج برود، «حاجی» است و نمیتوان گفت فلانی «حاجیتر» از دیگران است.
بعضی مسائل، دارای مراتب بینهایت هستند؛ یعنی هر چه پیش بروید، باز هم جای پیشروی در آن هست. از جملهی آن مسائل، حضور قلب در نماز، ذکر و تلاوت قرآن است. حضور قلب در مراتب عالیه، منجر به خلع بدن میشود؛ یعنی روح به طور موقت از بدن جدا شده و به ملکوت عالم میرود. ما مأمور به «حضور قلب» نشدهایم چون حد مشخصی ندارد و هر چه پیشتر برویم، باز هم مراتب بالاتر و عمیقتری دارد. کسی که درجهی دهم از حضور قلب را کسب کرده، نسبت به کسی که در درجهی نهم است، بیشتر حضور قلب دارد ولی نسبت به کسی که در درجهی یازدهم است، کمتر حضور قلب دارد. اما در مثل نماز اول وقت، هر کس بعد از دخول وقت نماز، شروع به خواندن نماز کند، نمازش را اول وقت خوانده است و اول وقتتر ندارد.
اگر حضور قلب را به خوبی متوجه شوید و به خوبی به کار گیرید، به تجربه و چشیدن، خواهید فهمید که روح تمام عبادات، حضور قلب و توجه عمیقی است که در قالب نماز و ذکر و تلاوت حاصل میشود. آن وقت است که تمام کارهایتان را طوری تنظیم میکنید که حداکثر حضور قلب در نماز، ذکر و تلاوت را داشته باشید.
اگر بخواهم با مثال توضیح دهم، شاید بتوان گفت مزهی فوق العاده و طعم ملکوتی نماز، ذکر و تلاوت با حضور قلب نسبت به مزهی نمازها، ذکرها و تلاوتهایی که بدون حضور قلب است، همانند مزهی گوشت برّهی بریان در مقایسه با مزهی گل و لای کنار رودخانه است. یعنی یک سیخ گوشت برّهی بریان شده بر روی زغال را بخورید، سپس خاک باغچه یا ماسههای کنار رودخانه را مزه کنید، طعم کدامیک در ذائقهی انسان سالم بهتر است؟! البته این مثال، برای مراتب پایین حضور قلب است ولی مراتب بالای آن، حقیقتاً قابل وصف و مقایسه و مثال زدن نیست.
موفق باشید
حاج فردوسی