با سلام و احترام
در بعضی نوشتههای شما دیدم که به راهپیمایی عظیم اربعین کم محلی کرده بودین در حالی که اهمیت و ارزش والای اربعین در روایات فراوانی آمده است. توجه شما را به گفتاری از علامه آیت الله جوادی آملی جلب میکنم. ایشان میفرمایند:
«اهمیت زیارت اربعین، تنها به این نیست که از نشانههای ایمان است، بلکه طبق این روایت در ردیف نمازهای واجب و مستحب قرار گرفته است. برپایهی این روایت، همان گونه که نماز، ستون دین و شریعت است، زیارت اربعین و حادثهی کربلا نیز ستون ولایت است.
به دیگر سخن، براساس فرمودهی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): عصارهی رسالت نبوی (صلی الله علیه و آله و سلم) قرآن و عترت است؛ «إنی تارک فیکم الثقلین… کتاب الله و… عترتی أهل بیتی». عصارهی کتاب الهی که دین خداست، ستونی دارد که نماز است و عصارهی عترت نیز ستونش زیارت اربعین است که این دو ستون در روایت امام عسکری (علیه السلام) در کنار هم ذکر شده است». [شکوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی، صفحهی ۲۲۸]
************
باسمه تعالی
سلام علیکم
در مورد این حدیث و این تحلیل، بیان سه نکته، لازم است، این نکات عبارتند از:
نکتهی اول: این حدیث، مرسل است و حدیث مرسل، اعتبار حدیث صحیح را ندارد. همچنین دچار اضطراب متن است یعنی در یک روایت، «صَلَاةُ الْإِحْدَى وَ الْخَمْسِینَ» و در دیگری، «صَلَاةُ الْخَمْسِینَ» آمده است.
متن روایت، چنین است:
رُوِی عَنْ أَبِی مُحَمَّدٍ الْعَسْکرِی (علیهالسلام) أَنَّهُ قَالَ: «عَلَامَاتُ الْمُؤْمِنِ خَمْسٌ صَلَاةُ الْإِحْدَى وَ الْخَمْسِینَ وَ زِیارَةُ الْأَرْبَعِینَ وَ التَّخَتُّمُ بِالْیمِینِ وَ تَعْفِیرُ الْجَبِینِ وَ الْجَهْرُ بِـ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» [کتاب المزار، شیخ مفید، صفحهی 53، باب 23: فضل زیارة الأربعین]
ترجمه: از امام حسن عسکری (علیهالسلام) روایت شده است که فرمودند: علامتهای شیعه، پنج چیز است؛ خواندن پنجاه و یک رکعت نماز در شبانهروز و زیارت اربعین و انگشتر به دست راست کردن و پیشانی را در سجده بر خاک نهادن و بلند گفتن بسم الله الرحمن الرحیم در نماز.
رُوِی عَنْ أَبِی مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ الْعَسْکرِی (علیهالسلام) أَنَّهُ قَالَ: «عَلَامَاتُ الْمُؤْمِنِ خَمْسٌ صَلَاةُ الْخَمْسِینَ وَ زِیارَةُ الْأَرْبَعِینَ وَ التَّخَتُّمُ فِی الْیمِینِ وَ تَعْفِیرُ الْجَبِینِ وَ الْجَهْرُ بِـ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ» [تهذیب الأحکام، شیخ طوسی، جلد 6، صفحهی 52، باب فضل زیارته]
ترجمه: از امام حسن عسکری (علیهالسلام) روایت شده است که فرمودند: علامتهای شیعه، پنج چیز است؛ خواندن پنجاه رکعت نماز در شبانهروز و زیارت اربعین و انگشتر به دست راست کردن و پیشانی را در سجده بر خاک نهادن و بلند گفتن بسم الله الرحمن الرحیم در نماز.
پس از لحاظ سند، قوی نیست و از لحاظ متن، دچار اشکال است.
نکتهی دوم: مؤمن در این حدیث، به معنی شیعه است. حضرت عسکری (علیهالسلام) میخواهند بفرمایند اگر در جامعهای باشید که شیعه و غیرشیعه در آن زندگی میکردند، اگر شیعیانش اهل فقه و عمل به آن باشند، از روی این پنج علامت، میتوانید شیعه را از غیر شیعه بازشناسید و اگر شیعیانش اهل علم و عمل نباشند، این پنج علامت، فرقهای فقه شیعه با فقه غیرشیعه است.
نکتهی سوم: در روایت امام عسکری (علیهالسلام)، فقط دو نشانه برای شیعه بیان نشده تا بتوان چنین برداشتی کرد بلکه پنج نشانه بیان شده است. اگر چنین برداشتی درست باشد و بتوان از کنار هم آمدنِ زیارت اربعین با نماز، اهمیت آن را ثابت کرد، سه رکن دیگری که در این حدیث آمده نیز باید اهمیتی مانند نماز واجب و مستحب داشته باشد، در حالی که چنین نیست. یعنی نمیتوان برای انگشتر به دست راست کردن، ارزشی به اندازهی نوافل قائل شد.
پس اساساً از این روایت، نمیتوان به اهمیت چیزی پی برد بلکه این روایت در صدد بیان واقعیتی است که میخواهد بفرماید شیعیان ما با این پنج نشانه شناخته میشوند. به عبارت دیگر، در این روایت، خواستهاند کارهایی که در فقه شیعه هست ولی در فقه عامه نیست را بیان کنند.
به عبارت دیگر، این که آیت الله جوادی آملی مینویسد: «عصارهی کتاب الهی که دین خداست، ستونی دارد که نماز است و عصارهی عترت نیز ستونش زیارت اربعین است که این دو ستون در روایت امام عسکری (علیه السلام) در کنار هم ذکر شده است» سخن درستی نیست زیرا فقط زیارت اربعین و نماز در این روایت نیامده، بلکه انگشتر به دست راست کردن هم آمده است. اگر این قیاس معظمٌ له درست باشد، باید نتیجه بگیریم که انگشتر به دست راست کردن نیز عصارهی اسلام یا عصارهی قرآن یا عصارهی عترت است و از ستونهای دین به شمار میآید!
وقتی پنج چیز در کنار هم و در یک روایت بیان شده، هر حکمی که برای چهارتای آن بیاید، برای پنجمی هم باید بیاید. بر اساس قیاس ناتمام ایشان، پنجاه و یک رکعت نافله، مربوط به نماز است. پیشانی بر خاک گذاشتن در سجده هم مربوط به نماز است. بلند گفتن بسمله هم مربوط به نماز است. در کنار اینها که مربوط به نماز است، زیارت اربعین آمده و معلوم میشود به اندازهی نماز، اهمیت دارد و ستون ولایت است، همچنان که نماز، ستون کتاب الهی و دین خداست. اگر تا اینجای کار را ـ با اغماض ـ بپذیریم، با «انگشتر به دست راست کردن» که نه از نماز است و نه از اربعین، چه کنیم ؟!
اگر بگوییم سه کار از پنج کاری که در این روایت آمده، مربوط به نماز است و کار چهارم که زیارت اربعین است، چون در کنار سه کار قبلی آمده، معلوم میشود همسنگ و همارزش نماز است، با آخری «انگشتر به دست راست کردن» چه کنیم؟ آیا ایشان میپذیرند که «انگشتر به دست راست کردن» هم مثل نماز، ستون دین و ستون کتاب خدا یا ستون عترت و مانند اینهاست؟
نکتهی پایانی: دین تراشی از طریق قیاس، یکی از روشهای قدیمی دینتراشی است که بعضی بزرگان عامه مثل ابوحنیفه به آن مشهورند. گر چه او در احکام الهی، به آشکارا از قیاس استفاده میکرد ولی بعضی بزرگان شیعهی اثنی عشریه نیز همان مسیر را میپیمایند ولی کسی نیست بطلان قیاس را به آنان یادآور شود.
موفق باشید
حاج فردوسی