سؤال: «منهاج فردوسیان» چه نقاط اشتراک و افتراقی با «تشیّع» دارد؟
جواب: نخست باید «تشیع» را معنی کنیم. تشیّع یا شیعه به گروهی از مسلمانان گفته میشود که جانشین بلافصل بعد از پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را حضرت امیر المؤمنین علی (علیهالسلام) میدانند. تشیع یا شیعه در درون خود و نسبت به قبول سایر ائمهی طاهرین (علیهمالسلام) به گروههای مختلفی تقسیم میشود. برخی از عمدهترینِ این گروهها عبارتند از:
ـ «کیسانیّه» که معتقدند محمد حنفیّه پس از امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام) امام بوده است و او قائم آل محمد (علیهمالسلام) است.
ـ «زیدیّه» که نامشان را از زید بن علی گرفتهاند و معتقدند زید بن علی (پسر امام سجاد علیهالسلام) امام بعد از ایشان است. یحیی بن زید، دیگر امام معروف زیدیه است. برخی برای زیدیه، بعد از زید بن علی، تا بیش از یکصد و ده امام برشمردهاند. در دوران معاصر، مهمترین سکونتگاه زیدیان، کشور یمن است.
ـ «ناووسیّه» که به غیبت امام جعفر صادق (علیهالسلام) معتقد بودند.
ـ «اسماعیلیّه» یا «باطنیّه» که معتقدان آن، محمد بن اسماعیل برادرزادهی حضرت موسی بن جعفر (علیهماالسلام) را آخرین امام میدانند. اینان معتقدند که پس از رحلت امام جعفر صادق (علیهالسلام) امامت به پسر بزگتر ایشان میرسید؛ اما چون اسماعیل پیش از پدر درگذشته بود، امامت به محمد بن اسماعیل منتقل شد که سابع تام است و دور هفت با او تمام میشود و پس از او امامت در خاندان وی باقی ماند. آنها در میان اهل سنت به «باطنیان» مشهورند و «شیعهی هفت امامی» نیز نامیده میشوند. خود اسماعیلیه نیز به دو فرقهی «مستعلوی» و «نزاری» تقسیم میشوند. اینان اسماعیل فرزند ارشد امام صادق (علیهالسلام) را قائم آل محمد (علیهمالسلام) میدانند.
ـ «افطحیّه» که به امامت عبدالله، پسر امام صادق (علیهالسلام) بعد از آن حضرت، معتقد بودند.
ـ «واقفیّه» که در امامت حضرت موسی بن جعفر (علیهماالسلام) توقف کردند؛ گروهی معتقد شدند که ایشان آخرین امام بودند و رحلت کردند (و به قطعیه معروف شدند) و گروهی آن حضرت را همان مهدی موعود میدانستند.
ـ «اثنیعشریّه» که معتقد به دوازده جانشین برای رسول معظم اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) هستند و حضرت حجت بن الحسن العسکری (ارواحنا فداه) را قائم آل محمد (علیهمالسلام) میدانند.
حتی بعضی معتقدند که «اهل حق» و «غلات» نیز از انشعابات «تشیّع» است.
منهاج فردوسیان بر مبنای اعتقادات و احکام عملی شاخهی شیعه، تدوین شده است. با این حساب، روشن میشود که رابطهی «منهاج فردوسیان» با «تشیع» رابطهی «عموم و خصوص مطلق» است؛ یعنی هر منهاجی، شیعه هست اما هر شیعه، منهاجی نیست.