سؤال: «منهاج فردوسیان» چه تفاوتهایی با «تشیّع اثنیعشری» دارد؟
جواب: «تشیّع اثنیعشری» و «تشیّع منهاج فردوسیان»، هر دو از مذاهب و فرقههای شیعه هستند که شباهتهای زیادی با یکدیگر دارند.
این دو مذهب یا فرقهی شیعی، در کنار شباهتهای فراوان، تفاوتهای بنیادین و اساسیای نیز با یکدیگر دارند که در ادامه، به برخی از این تفاوتها اشاره میکنیم:
1. رهبری واحد:
تشیّع اثنیعشری، رهبر واحد ندارد. به این معنی که در این زمان، یک شخص، بزرگتر و رهبر ارشد این فرقه نیست؛ بلکه افراد متعددی از میان مراجع تقلید و روحانیّون صاحب نظر، رهبری قسمتی از اعضای فرقهی شیعهی اثنیعشری را به دست گرفته و گروهی از آنان را در زیر لوای شیعهی اثنیعشری، به سویی که خودشان صلاح میدانند، هدایت میکنند.
اما در منهاج فردوسیان، حاج فردوسی، نقش رهبر معنوی مقتدر مشتاقان کمال و سعادت را به خوبی ایفا میکنند. تمام اعضای مذهب یا فرقهی منهاج فردوسیان، به رهبری معنوی حاج فردوسی، اعتراف دارند و در زیر لوای منهاج فردوسیان، از راهنماییها و رهبریهای ایشان، به خوبی بهرهمند میشوند.
2. منطق منسجم:
تشیّع اثنیعشری، منطق منسجمی ندارد. به این معنی که عضو فرقهی شیعهی دوازدهامامی، به درستی نمیداند پایههای اصلی و فرعی فرقهاش کدام است.
از آنجا که فرقهی شیعهی اثنیعشری در طول صدها سال، به صورت خودجوش و تکاملی، رشد کرده و مؤلف مشخصی ندارد، از منطق خاص و مشخصی نیز پیروی نمیکند.
نداشتن منطق قوی و مشخص، این فرقهی شیعی را بسیار آسیبپذیر کرده به نحوی که مرتب، دستخوش حملهی خرافات و بدعتها از سوی اعضای فرقه میشود. در تفاوت چهارم، بیشتر به این موضوع خواهیم پرداخت.
اما در منهاج فردوسیان، چون بر اساس منطق قوی و روشنی بنا شده، منهاجی دچار تحیّر و سردرگمی نیست. منهاج فردوسیان بر اساس سه پایه، استوار است:
پایهی اول: اصلاح دیدگاهها و اعتقادات بر اساس واضحات و مسلّمات قرآن کریم و روایات معتبر از ائمهی طاهرین (علیهم السلام)؛
پایهی دوم: اصلاح اعمال بر اساس واضحات و مسلّمات قرآن کریم و روایات معتبر از ائمهی طاهرین (علیهم السلام)؛
پایهی سوم: احتیاط در ناواضحات و نامسلّمات.
بر اساس منهاج فردوسیان، منهاجی فقط میتواند دیدگاهها و اعمالش را بر اساس واضحات و مسلّمات قرآن و روایات معتبر، اصلاح کند؛ ولی اجازه ندارد بر دیدگاهها یا دستورالعملها بیفزاید. این منطق قوی، مانع از رسوخ بدعتها و خرافات در نظام جامع تربیتی منهاج فردوسیان شده و آن را از این جهت، مصونیت بخشیده است.
3. اتحاد اعضا:
تشیّع اثنیعشری، اتحاد اعضا ندارد. به این معنی که اعضای فرقهی شیعهی دوازدهامامی، به خاطر مسائل دینی و شرعی، دچار چنان تضاد و تنافری هستند که برخی، برخی دیگر را لعن میکنند!
معمولاً اعضای یک فرقهی دینی، یکدیگر را اعضای یک خانواده میشمارند و به یکدیگر، احترام میگذارند؛ ولی اعضای فرقهی شیعهی اثنیعشری، به خون یکدیگر تشنهاند و یکدیگر را لعن و نفرین میکنند. این میزان از نفرت، کینه و تضاد، در میان پیروان سایر فرقهها، دیده نشده است.
موافقان و مخالفان ولایت فقیه، گر چه خود را عضو فرقهی تشیّع اثنیعشری میدانند، ولی در نهایتِ تضاد و تعارض با یکدیگر قرار دارند و پیوند با اعضای سایر فرقهها را بر پیوند با اعضای فرقهی خودشان، ترجیح میدهند.
به عبارت دیگر، برخی از پیروان تشیع اثنیعشری، اتحاد با پیروان فرقههای سنی یا حتی یهود و نصارا را بر اتحاد با برخی دیگر از پیروان تشیع اثنیعشری، ترجیح میدهند!
اما اعضای منهاج فردوسیان، در نهایتِ صلح و صفا، برای موفقیت یکدیگر، دعا میکنند و به نیابت از سایر اعضای این نظام تربیتی، به زیارت میروند.
4. هرسکننده از بدعتهای اعتقادی و عملی:
تشیّع اثنیعشری، هرسکننده از بدعتهای اعتقادی و عملی ندارد. یتیم بودن شیعهی اثنیعشری از حیث رهبر واحد و منطق قوی، موجب شده هرسکنندهای از بدعتهای اعتقادی و عملی نداشته باشد.
هر کدام از اعضای این فرقهی شیعی، از مرجع تقلید گرفته تا روحانی معمولی تا مداح و خانم جلسهای و دعانویس و غیره، اگر بخواهد در اعتقادات یا دستورالعملهای دینی، بدعت یا اختراعی بیاورد، هیچ کسی مانعش نیست؛ بلکه در مقابل، بلافاصله تعدادی هوادار پیدا میکند.
در فرقهی شیعهی اثنیعشری، ساختن و نسبت دادن بدعتها و اختراعات به تشیّع، در هر دو بخش اعتقادیات و عملیات، شایع است. نمونههای فراوانی از آنچه مراجع تقلید، علما، سخنرانان، مداحان، دعانویسان و … ساخته و برای معتقد شدن و عمل کردن، در اختیار شیعیان دوازدهامامی قرار دادهاند در دست است.
اما در منهاج فردوسیان، منطق قوی و رهبری مقتدر، موجب شده هیچگونه بدعت و اختراعی در آن راه نیابد.