(آموزههای قرآن و روایات، برای تکامل بشر، کافی است)
آنچه در قرآن کریم و بیانات استادان منهاج فردوسیان [یعنی رسول خدا (صلیاللهعلیهو آلهوسلم) و ائمهی معصومین (علیهمالسلام)] آمده، تمام دستورات لازم برای تکامل انسان و رسیدن او به مقام قُرب الهی است؛ و هیچ امری از لوازم تکامل، ناگفته نمانده است.
پس اگر کسی مثلاً این اصل را نپذیرد و بگوید بخشی از آنچه مورد نیاز برای تکامل بشر بوده توسط پیامبر و امامان معصوم (علیهمالسلام) بیان نشده یا بر اثر بروز حوادث و مصائب بسیار همچون کتابسوزیها و حدیثسوزیها و محدّثکُشیها و منع نشر احادیث از سوی حاکمان جور و… به ما نرسیده، لهذا نیاز است از تجربههای سالکان و عارفان شرق و غرب به عنوان مکمّل فرامین الهی و تعالیم عالیهی اسلام استفاده شود، «منهاج فردوسیان» را نتیجه نخواهد گرفت.
دلیل اثباتکننده: این مطلب، در مجموعهای از روایات رسیده از ائمهی هدی (علیهمالسلام) به روشنی بیان شده است.
نمونهی 1:
عَنِ الرِّضَا (علیهالسلام) فِی حَدِیثٍ طَوِیلٍ قَالَ: «وَ لَمْ یَمْضِ رَسُولُ اللهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) حَتَّی بَیَّنَ لِأُمَّتِهِ مَعَالِمَ دِینِهِمْ وَ أَوْضَحَ لَهُمْ سَبِیلَهُمْ وَ تَرَکهُمْ عَلَی قَصْدِ سَبِیلِ الحَقِّ وَ أَقَامَ لَهُمْ عَلِیاً (علیهالسلام) عَلَماً وَ إِمَاماً وَ مَا تَرَک شَیئاً تَحْتَاجُ إِلَیهِ الأُمَّةُ إِلَّا بَینَهُ فَمَنْ زَعَمَ أَنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ یَکْمِلْ دِینَهُ فَقَدْ رَدَّ کتَابَ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنْ رَدَّ کتَابَ اللهِ فَهُوَ کافِرٌ» [کافی، محدث کلینی، جلد 1، صفحهی 198]
ترجمه: امام رضا (علیهالسلام) در حدیث بلندی میفرمایند: پیامبر خدا (که درود خدا بر او و خاندانش باد) رحلت نکرد مگر این که معالم دین را برای امتش روشن ساخت و راه را برایشان واضح نمود و آنان را بر راه میانهی حق ترک کرد و علی (علیهالسلام) را برایشان برپا داشت تا نشانه و امام باشد و چیزی که امت بدان نیاز داشته باشند را نگذاشت مگر این که آن را روشن ساخت. پس کسی که گمان کند دین پیامبر کامل نیست، کتاب خدای عز و جل را رد کرده است و هر کس کتاب خدا را رد کند، کافر است.
علاوه بر تصریح روایات، اگر قبول کنیم که قسمتی از ارکان و اصول اسلام عزیز از بین رفته و به دست ما نرسیده، به حدّی که تعالیم موجود، برای رساندن انسان به قلّههای کمال و سعادت کافی نباشد، بر خدای مهربان لازم است که بر طبق قاعدهی لطف، پیامبر جدیدی برای انسانهای این زمان مبعوث نماید تا تعالیمِ از بین رفتهی اسلام را به آنان ابلاغ نماید. با این حساب، رکن رکینِ خاتمیت، زیر سؤال میرود، یعنی لازمهی این حرف، آن است که حضرت ختمیمرتبت (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) پایان سلسلهی جلیلهی انبیاء (علیهمالسلام) نباشند و لازم باشد پس از ایشان نیز پیامبرانی مبعوث شوند. در صورتی که به تصریح قرآن و روایات معتبر، آن حضرت، خاتم پیامبران الهی هستند. قرآن کریم میفرماید:
«مَا کانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِن رِجَالِکمْ وَ لَکن رَسُولَ اللهِ وَ خَاتَمَ النَّبِیینَ» [سورهی احزاب، آیهی 40]
ترجمه: محمد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست ولی فرستادهی خدا و خاتم پیامبران است.
خود آن حضرت فرمودند:
«أَلَا فَلْیبَلِّغْ شَاهِدُکمْ غَائِبَکمْ لَا نَبِی بَعْدِی» [خصال، شیخ صدوق، جلد 2، صفحهی 487]
ترجمه: آگاه باشید پس حاضر از شما به غایب از شما برساند که پیامبری بعد از من نیست.
امیر المؤمنین (علیهالسلام) فرمودند:
«اَمینُ وَحْیهِ، وَ خاتَمُ رُسُلِهِ، وَ بَشیرُ رَحْمَتِهِ، وَ نَذیرُ نِقْمَتِهِ» [نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبهی 172]
ترجمه: امین وحی، و آخرینِ فرستادگان، و بشارتدهنده به رحمت، و بیمدهنده از عذابِ او بود.
و همچنین فرمودند:
«اَرْسَلَهُ عَلی حینِ فَتْرَة مِنَ الرُّسُلِ، وَ تَنازُعٍ مِنَ الاْلْسُنِ، فَقَفّی بِهِ الرُّسُلَ، وَ خَتَمَ بِهِ الْوَحْی» [نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبهی 133]
ترجمه: او را در زمانی فرستاد که خالی از انبیا بود، و در میان عقاید مختلف نزاع بود، آن حضرت را از پی همهی پیامبران آورد، و وحی را به او ختم نمود.
امام باقر (علیهالسلام) فرمودند:
«لَقَدْ خَتَمَ اللهُ بِکتَابِکمُ الْکتُبَ وَ خَتَمَ بِنَبِیکمُ الْأَنْبِیاءَ» [کافی، محدث کلینی، جلد 1، صفحهی 177]
ترجمه: خدای تعالی با کتاب شما، [فرو فرستادنِ] کتابها[ی آسمانی] و با پیامبر شما، [سلسلهی] پیامبران را پایان داد.