نام کتاب:
نام این کتاب، «مِصْباحُ الشّریعَة و مِفْتاحُ الْحَقیقَة» است.
مؤلف کتاب:
در مؤلف این کتاب، اختلاف است؛ برخی تألیف این کتاب را به شهید ثانی[1] و برخی به هشام بن حکم[2] و برخی به فضیل بن عیاض[3] نسبت میدهند.
خلاصهی محتوای کتاب:
این کتاب شامل ۱۰۰ باب است که بیشتر آن، مباحث اخلاقی و اندکی از آن، عناوین فقهی و آدابی است. ابواب کتاب به این شرح است:
ظهور مراتب مکنونات قلب؛ احکام و محمولات قلب؛ حفظ و رعایت قلب؛ نیت؛ ذکر؛ لباس؛ مسواک؛ بیت الخلأ رفتن؛ طهارت؛ خارج شدن از منزل؛ دخول مسجد؛ شروع کردن به نماز؛ قرائت قرآن؛ رکوع؛ سجود؛ تشهد؛ اسلام؛ دعا؛ صوم؛ عزلت؛ زکات؛ سلامتی؛ حج؛ تفکر؛ سکوت؛ راحتی؛ قناعت؛ حرص؛ زهد؛ صفت دنیا؛ ورع؛ عبرت؛ تکلف؛ غرور؛ صفت منافق؛ عقل و هوی؛ وسوسه؛ عجب و خودبینی؛ خوردن؛ پوشیدن چشم؛ در راه رفتن؛ خواب؛ در حسن معاشرت؛ کلام؛ جدال؛ مدح و مذمت کردن؛ غیبت؛ ریا؛ حسد؛ طمع؛ سخاوت؛ گرفتن و دادن چیزی؛ فتوی دادن؛ مشورت کردن؛ حلم؛ تواضع؛ اقتدا؛ عفو؛ حسن خلق؛ علم؛ برادری؛ امر به معروف و نهی از منکر؛ آفت علما؛ آفت قاریان؛ بیان حق و باطل شناسایی پیامبران الهی؛ شناسایی حضرات ائمه اطهار؛ شناختن اصحاب رسول خدا؛ احترام کردن به مؤمنین؛ نیکی به پدر و مادر؛ موعظه؛ وصیت؛ صدق؛ توکل؛ اخلاص؛ شناخت نادانی؛ تجلیل برادران دینی توبهکردن؛ مجاهدت و ریاضت؛ فساد؛ تقوی؛ یادکردن مرگ؛ حساب؛ حسن ظن؛ تفویض؛ یقین؛ خوف و رجا؛ رضا؛ بلا؛ حزن؛ حیا؛ صبر؛ ادعا نمودن؛ محبت پروردگار متعال؛ معرفت؛ محبت در راه خدا؛ شوق؛ حکمت؛ حقیقت بندگی.
نخستین روایت این کتاب درباره راه رسیدن به مقام بندگان مقرب و اولیاء حقیقی خداست. آغاز روایت بیان تقسیمات چهارگانه معامله است که عبارتند از: معامله با خدا، معامله با نفس، معامله با خلق، معامله با دنیا و تقسیم هر یک از آنها به ارکان هفتگانه. ادای حق الهی، حفظ حدود او، شکر نعمتهایش، راضی بودن به قضایش، صبر بر بلایش، بزرگداشت حرمتش و شوق به او، ارکان هفتگانه معامله با خداست. روایت پایانی کتاب دربارهی تعریف غیبت و حرام بودن آن و گناهکاربودن غیبت کننده است. در این روایت تصریح شده که غیبت میتواند دربارهی ظاهر افراد، اخلاقشان، کارها، عقل، معاملات، و یا مذاهبشان باشد. منشأ و اسباب و عوامل غیبت هم میتواند اموری باشند مانند: آرام کردن خشم، همراهی با گروه غیبتکننده، تهمت زدن، تصدیق خبری بدون تحقیق، بدگمانی، حسادت و مسخره کردن.
بررسیهای بیشتر:
مؤلف کتاب مشخص نیست و از این رو در مورد آن، بحثهای زیادی بین علما پیش آمده است. گروهی به موافقت و دفاع از این کتاب برآمدهاند و دستهای دیگر این کتاب را از اساس، باطل و نویسندهی آن را کسی غیر از امام میدانند و دستهِی سوم با نگاه تردیدآمیز، قائل به تفصیل شدهاند.
سید بن طاووس اولین کسی است که در کتاب «کشف المحجة» و کتاب «امان الاخطار»، این کتاب را از امام صادق (علیهالسلام) دانسته است.
شهید ثانی از جمله کسانی است که در مورد این کتاب سخن به میان آورده و آن را تأیید نموده است. وی در کتابهای «التنبیهات العلیة علی اسرار الصلاة»، «کشف الریبة»، «منیة المرید» و «مسکن الفؤاد» برخی مطالب را از «مصباح الشریعه» نقل کرده است.
فیض کاشانی نیز از کسانی است که در کتابهای اخلاقی و عرفانی خود، از این کتاب مطلبی را نقل کرده است. از ملاحظه در موارد نقل، استفاده میشود که او نیز کتاب را معتبر دانسته و نسبت آن به امام صادق (علیهالسلام) را نسبتی معتبر و قطعی میداند.
میرزا حسین نوری از دیگر کسانی است که در صحت و اعتبار این کتاب، تردیدی به خود راه نداده و اخبار آن را در کتاب مستدرک روایت نموده است. وی همچنین به اشکالاتی که بر این کتاب وارد شده، جواب داده است، بدین ترتیب:
اولاً: بزرگانی مانند سید ابن طاوس، شیخ زین الدین شهید ثانی، فیض کاشانی، شیخ ابراهیم کفعمی و... از این کتاب نقل حدیث نموده و تصریح به اعتماد بر آن کردهاند، بنا بر این تشکیک برخی از متأخرین نسبت به این کتاب، معنا ندارد.
ثانیاً: بزرگان و ائمهی نقل، مانند شیخ صدوق، شهید ثانی و... زمانی واسطه و راوی را از سند روایت حذف میکنند که یقین به ثقه بودن و عدالت وی داشته باشند و حدیث نزد ایشان مقطوع الصدور یا لااقل مظنون الصدور باشد، و گرنه حذف واسطه و نقل حدیث به صورت مرسل، بدون اعتماد به راوی و علم یا ظن به صدور حدیث، جلالت و عدالت آنان را از بین میبرد. همانگونه که نقل روایت مرسل از سوی شیخ صدوق در کتاب «من لا یحضره الفقیه» موجب ضعف در روایت شمرده نمیشود، بلکه گفته شده، این گروه از روایات مرسل در «من لایحضره الفقیه» اگر قویتر از روایاتی نباشند که سندشان معروف و شناخته شده است، کمتر از آن هم نیست. بنا بر این، نویسندهی «مصباح الشریعة» سزاوارتر است که با روایات مرسلش معاملهی مسند شود.
البته، آنچه موجب ضعف حدیث میشود این است که ناقل بخواهد حدیث را به صورت مُعَنعَن[4] نقل کند، ولی برخی از واسطهها را مبهم ذکر نماید مثلاً بگوید «عَن رَجُلٍ»، «عَن صاحِبٍ لِی»، «عَن بعضِ أصحَابِه»، در حالیکه در مصباح الشریعه روایات، به صورت «معنعن» و ابهام در واسطه نقل نشده است.
ثالثاً: منتهی شدن برخی از روایات آن به صوفیه موجب قدح و ضرر به این روایات و کتاب مذکور نمیشود؛ زیرا برای صوفیه دو مقصد است؛ مقصد اول، تهذیب نفس و تصفیهی نفس از کدورات و تاریکیها و خالی نمودن آن از رذایل و صفات قبیحه و حفظ آن از اموری که موجب تاریکی و قساوت میشود، همچنین وارد کردن اوصاف جمیله و کمالات معنویه در نفس، که این امور نیاز به معرفت قلب و نفس و شناخت صفات حسنه و قبیحه و مبادی و آثار آن و اموری که به واسطهی آن، تصفیه و تخلیه و تحلیه صورت میگیرد، دارد. مقصد دوم، اموری هستند که صوفیه ادعا میکنند از نتیجهی تهذیب نفس و ثمرهی ریاضاتشان است از معرفت و شناخت و بالاتر از آن مثل وصول و اتحاد و فناء و مقاماتی که هیچ نبی مرسل و وصیای از اوصیا ادعا نکرده است.
در اصل مقصد اول، اهل شرع و جمیع علما با اختلاف مشرب و مذاق، با صوفیه مشترک هستند و با هم اختلافی ندارند، چگونه در عبادات و آدابی که برای این مقصد ذکر شده است بخواهند با هم اختلاف داشته باشند؟ اما در قسم دوم، هرگز اهل تقوا و شریعت با آنان هم مسلک نبودهاند، چه رسد به علما و فضلایی چون شهید ثانی، سید بن طاوس و... بلکه همیشه اهل علم، با صوفیه در این مقصد مخالفت نموده و از آنان جدا شدهاند. بنابراین، ندیده گرفتن مزایای کتاب مصباح و نسبت تمایل به صوفیگری دادن به افرادی؛ چون ابوالفتوح رازی، سید بن طاوس و شیخ الفقها شهید ثانی، از جمود فکری و کم توجهی و کم تدبری است.
رابعاً: در این کتاب نه تنها روایات مخالف متواترات یافت نشد، بلکه حتی مخالف مشهور نیز یافت نشده است، فقط یک بابی در آن وجود دارد به نام باب «معرفة الصحابه»، از روایات این باب، چنین گمان میشود که اصل در صحابه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلّم) حسن و نیکویی و فضل و عدالت است، چنانکه اهل سنت بر این باور هستند. اما حقیقت این است که آنچه از فهرست این کتاب و نسخهی اصلی آن به دست آمده، این کتاب دارای صد باب است و باب معرفت صحابه نه در فهرست این کتاب ذکر شده، نه در نسخه اصلی آن، بلکه در باب هفتادم از این کتاب باب معرفت صحابه گنجانده شده در حالیکه باب هفتادم طبق فهرست، باب حرمة المؤمنین است، اما حرمة المؤمنین در کتاب فعلی در باب هفتاد و یکم قرار گرفته. بنابراین، باید این کتاب دارای صد و یک باب باشد که این مخالف نسخهی اصلی و فهرست است، پس میتوان نتیجه گرفت در این کتاب دسیسه شده و این باب جزء کتاب نبوده و به آن ملحق شده است.
بر فرض پذیرش این مطلب که باب معرفت صحابه جزو اصل کتاب باشد و دسیسه و الحاقی صورت نگرفته باشد، باز ضرری به این کتاب نمیزند؛ زیرا این اخبار و روایات در صدد بیان صفات صحابه و شناخت صحابه از غیر صحابه هستند؛ یعنی هر کسی که حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را ملاقات کرده باشد و دارای این صفات باشد از اصحاب آنحضرت محسوب میشود و هر کسی این صفات را نداشته باشد هر چند آنحضرت را ملاقات کرده باشد از اصحاب او محسوب نمیشود و اسم صحابه بر او صدق نمیکند و در زمرهی منافقین است. یا این که بگوییم روایات «باب معرفة الصحابة» بیانگر یک اصل و قاعدهی کلی نسبت به صحابهی رسول خدا هستند و آن این که اصل بر این است که صحابه را افراد نیکو و سالم از عیوب و صفات ناپسند بدانیم، مگر کسانی را که به نفاق و خیانت شناخته شده باشند.[5]
از دیگر موافقان کتاب، میتوان به سید هاشم بحرانی، ملا مهدی نراقی، سید علیخان مدنی، کفعمی، میرزا ابوالقاسم ذهبی شیرازی، سید حسین قزوینی و شیخ حسن مصطفوی نام برد.
در نقطهی مقابل، شیخ حر عاملی از جمله کسانی است که این کتاب را مردود میداند و مخالفت خویش را در کتاب «هدایة الامة» بیان داشته است.
میرزا عبدالله افندی نیز این انتساب را نپذیرفته و آن را به نقل از یکی از صوفیان میداند.
آیة الله شبیری زنجانی در نقلی مستقیم از آیة الله بروجردی آورده است که ایشان کتاب «مصباح الشریعة» را تألیف ابوالقاسم قشیری میدانسته است.[6]
برخی محققین، شباهتهایی را در بعضی مفاهیم و عبارات «مصباح الشریعة» با کتاب «نحو القلوب» ابوالقاسم قشیری نشان داده که احتمال تأثیر گرفتن «مصباح الشریعة» از «نحو القلوب» را تقویت میکند. وی همچنین انتساب «مصباح الشریعه» به امام صادق (علیهالسلام) را دشوار و بلکه محال میشمارد و قدیمیترین نسخهی کتاب را تا قرن دهم قمری پی گرفته است.[7]
برخی دیگر معتقدند دور نیست این کتاب در اصل توسط اشعریان صوفیمشرب یمن که میدانیم دلبستگی به قشیری داشتهاند به زیدیان معرفی شده و آنها آن را اثری از امام صادق (علیهالسلام) فرض کرده و آنگاه از طریق زیدیان یمن به زیدیان کوفه و نهایتاً عالمان امامی مذهبی مانند ابن طاووس منتقل شده است.[8]
برخی از علمای اسلامی نیز رویکردی محتاطانه در برخورد با این کتاب داشتهاند و منعی در عمل به این کتاب ندیدهاند؛ گرچه این نوشتار دارای سند قطعی نبوده و به راحتی نمیتوان آن را منتسب به امام صادق (علیهالسلام) دانست. از جملهی این علما میتوان به ملا محمد تقی مجلسی، ملا محمدباقر مجلسی و امام خمینی اشاره کرد.
جمعبندی و نتیجهگیری:
در مجموع، این کتاب از چند جهت دارای مشکل است:
۱. نویسندهی آن معلوم نیست.
۲. اسناد آن به امام صادق (علیهالسلام) روشن و ثابت نشده و روایاتش مرسل است.
۳. روایاتش به صوفیه منتهی میشود. از این جهت، مشتمل بر اصطلاحات آنان بوده و روایت از مشایخ صوفیه و کسانی است که صوفیه در روایات خودشان بر آنها اعتماد نمودهاند.
۴. در این کتاب روایاتی ذکر شده است که مضمون آن با اخبار متواتر شیعه در تعارض است.
بنا بر این، کتاب مصباح الشریعه، از منابع استجماع تأسیسی قواعد نظری و قوانین عملی منهاج فردوسیان نیست.
------------------------------
[1]. شرح مصباح الشریعة، شهید ثانی، صفحهی 3؛ هدایة الأمة إلی أحکام الأئمة (علیهمالسلام)، محدث عاملی، جلد 8، صفحهی 550.
[2]. البرهان فی تفسیر القرآن، جلد 1، صفحهی 42.
[3]. مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، محدث نوری، الخاتمه، جلد 1، صفحهی 215.
[4]. معنعن: حدیث معنعن، اصطلاحی در علم درایه است و حدیثی را گویند که بدون ذکر الفاظِ «أخبَرَنی» «حَدَّثَنی» یا «سَمعتُ»، در سلسلهی سند آن واژەی «عَن» تکرار شده باشد، مانند: «احمد بن ادریس، عن محمد بن حسّان، عن أبی محمد الرازی، عن سیف بن عمیره، عن اسحاق بن عمار، قال: قال ابو عبدالله (علیهالسلام)».
[5]. مستدرک الوسائل، محدث نوری، الخاتمة، جلد 1، صفحات 194 تا 198.
[6]. جرعه ای از دریا، مقالات و مباحث شخصیت شناسی و کتابشناسی، قم، ۱۳۹۳ ش، ص ۴۹۸.
[7]. زبان شعر در نثر صوفیه، دکتر شفیعی کدکنی، ص ۱۲۲.
[8]. حلقهی کاتبان، بررسی های تاریخی، حسن انصاری (مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی)