نام کتاب:
نام این کتاب، «تَفسیرُ العَیّاشی» است.
مؤلف کتاب:
مؤلف این کتاب، محمد بن مسعود عیاش السلمی السمرقندی معروف به عیّاشی (۳۲۰ ق) است.
خلاصهی محتوای کتاب:
از این تفسیر تنها قسمت اول وجود دارد؛ تا پایان سوره کهف و قسمت دیگر مفقود شده است و هم اکنون میتوان اندکی از بخش مفقود شده را در منقولات متقدمین از کتاب وی که نسخهی کامل نزد آنان وجود داشته است یافت؛ از جمله حاکم حسکانی نیشابوری در کتاب شواهد التنزیل بهوفور از تفسیر کامل عیاشی (تا آخر قرآن) نقل میکند. وی از بزرگان قرن پنجم و شیخ مشایخ طبرسی صاحب «مجمع البیان» است. طبرسی در تفسیرش ـ با یک واسطه ـ از حاکم حسکانی روایات زیادی آورده است.
مقدار موجود آن که از اول قرآن تا پایان سورهی کهف است 2691 روایت را در خود جای داده است؛ اما بر اساس مطالبی که از این تفسیر در آثار دورههای بعدی آمده، احتمالاً در اصل، شامل تمامی قرآن بوده است.
این هشت باب 74 روایت را در خود جای داده است. سپس روایات مربوط به فضیلت هر سوره در ابتدای آن آورده شده و بعد به ترتیب آیات، روایات مربوط به هر آیه ذکر شده است.
تفسیر با مقدمهای کوتاه در هشت باب شروع میشود که عبارتند از: 1. فضیلت قرآن؛ 2. ترک روایت احادیث مخالف با قرآن؛ 3. مطالب مذکور در قرآن؛ 4. تفسیر ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه؛ 5.آنچه در قرآن به ائمه مربوط است؛ 6. علم ائمه به تأویل قرآن؛ 7. کسی که قرآن را به رأی خویش تفسیر کند؛ 8. کراهت جدال در قرآن.
در این تفسیر علاوه بر مطالب تفسیری و فقهی، به مطالب کلامی نیز پرداخته شده و در رد جبر و تفویض و اثبات امر بین الامرین و نیز دربارهی بعضی فرقهها از جمله واقفه، خوارج و عجلیّه و قدریّه روایاتی آورده شده است.
منابع این تفسیر، عبارت است از تفسیر جابر بن یزید جعفی (128 ق) که روایات فراوانی از او در این تفسیر نقل شده و تفسیر ابو الجارود زیاد بن منذر.
مؤلف، تمام روایات را با سند متصل ذکر کرده بوده؛ ولی بعدها این سندها حذف شده و نسخهی محذوف السند به دست ما رسیده است. راوی کتاب در این باره مینویسد: مدتی به دنبال کسی بودم که تفسیر عیاشی را از مصنف یا غیر او شنیده باشد یا اجازهی روایت آن را داشته باشد؛ ولی در دیار خودم به کسی که دارای این خصوصیت باشد برخورد نکردم و چون اجازه و سماعی در کار نبود سندهای روایات را حذف کردم، تا اگر پس از این به فردی رسیدم که سماع یا اجازه داشت، سندها را بر آن بیفزایم.
بررسیهای بیشتر:
عیاشی آیات را همراه با احادیث منقول از اهل بیت (علیهم السلام) آورده است؛ چه در تفسیر و چه در تأویل آیات؛ و بدون جرح و تعدیل گذشته است و نقد و بررسی آن را به عهدهی سند ذکر شدهی همراه روایت ـ که با کمال تأسف، حذف گردیدهاند ـ واگذاشته است. او در ضمن، به برخی از قرائات نادر منسوب به ائمه (علیهمالسلام) که در کتابهای دیگر با سندهای ضعیف آورده شده و یا مرسل و فاقد حجیتند اشاره کرده است.
مؤلف در قسمتی از این تفسیر، روایات درهم و نامفهومی آورده که طبق هیچ ضابطهای قابل درک نیست. شرط صحت تأویل و پی بردن به بطن آیه، هماهنگی میان ظاهر و باطن است؛ به گونهای که تأویل یا بطن آیه، مفهومی فراگیر باشد که از دل آیه بیرون آورده شود، که این ویژگی در روایات یاد شده وجود ندارد. والله العالم.[1]
عالمان رجالی و شرححالنویسان شیعه و اهل سنت، با اینکه عیاشی را ستوده و وی را از فقها، محدثان و بزرگان شیعه دانستهاند؛ اما گفتهاند وی از افراد ضعیف، بسیار روایت میکرده است.[2]
برخی از تفسیرپژوهان بر این باورند که اسانید شمار بسیاری از روایات این تفسیر را در «شواهد التنزیل» حاکم حسکانی میتوان یافت؛ ولی با مقایسهی مندرجات این دو اثر، معلوم میشود که این نظر از دقّت و قوّت علمی لازم برخوردار نیست.
جمعبندی و نتیجهگیری:
بنا بر آنچه گذشت، کتاب تفسیر عیاشی (جز آن مقدار که مسنداً در منابع معتبر آمده)، از منابع استجماع تأسیسی قواعد نظری و قوانین عملی منهاج فردوسیان نیست.
----------------------------
[1]. تفسیر و مفسران، محمد هادی معرفت، جلد 1، صص176 ـ 179 با تلخیص و ویرایش.
[2]. رجال نجاشی، ص 350؛ رجال طوسی، صص 317 تا 320.