حاج فردوسی

معلم معنویت و مؤلف منهاج فردوسیان

حاج فردوسی

معلم معنویت و مؤلف منهاج فردوسیان

سؤال: چرا از نام «شیعه» برای این نظام تربیتی استفاده نکرده‌اید؟

تفصیل سؤال: چرا از «شیعه» استفاده نکردید که در قرآن هم آمده است و در روایت هم پیامبر خدا و اهل بیت (علیهم السلام) ما را شیعه نامیده‌اند؟

جواب:

اولاً: «شیعه» نیز مانند «مسلمان» دچار انشعابات جدّی شده و به فرقه‌هایی مانند زیدیه، کیسانیه، فتحیه، ناووسیه، واقفیه و اثنی‌عشری تقسیم می‌شود. با این حساب، کلمه‌ی «شیعه» و «تشیع» نمی‌تواند به صورت گویا و مشخص، حدود و مرزهای این نظام تربیتی را نشان دهد. در تعریف منطقی، «شیعه» در اینجا، حکم مَقسم دارد. مَقسم یعنی چیزی که به شعبه‌هایی تقسیم شده است. ولی منهاج فردوسیان، قسیم شمرده می‌شود. از نظر منطقی، انتخاب مَقسم به عنوان تعریف کامل قسیم، نادرست و خلاف عرف عقلا و ارباب منطق است.

ثانیاً: ماده‌ی «شیع» دوازده ‌‌بار در قرآن کریم آمده که به معانی مختلفی غیر از معنی مصطلح آن استفاده شده است. این معانی عبارتند از:

گروه و جمعیت محدود:
«ثُمَّ لَنَنْزِعَنَّ مِنْ کُلِّ شیعَةٍ أَیُّـهُمْ أَشَدُّ عَلَی الرَّحْمنِ عِتِیاً» [سوره‌ی مریم، آیه‌ی 69]
ترجمه: سپس از هر گروه و جمعیتی، کسانی را که در برابر خداوند رحمان از همه سرکش‌تر بوده‌‏اند، جدا می‏‌کنیم.
« قُلْ هُوَ الْقَادِرُ عَلَی أَن یَبْعَثَ عَلَیْکُمْ عَذَابًا مِّن فَوْقِکُمْ أَوْ مِن تَحْتِ أَرْجُلِکُمْ أَوْ یَلْبِسَکُمْ شِیَعًا وَ یُذِیقَ بَعْضَکُم بَأْسَ بَعْضٍ » [سوره‌ی انعام، آیه‌ی 65]
ترجمه: بگو او تواناست که از بالای سرتان یا از زیر پاهایتان عذابی بر شما بفرستد یا شما را گروه گروه به هم اندازد [و دچار تفرقه سازد] و عذاب بعضی از شما را به بعضی [دیگر] بچشاند.
« إِنَّ الَّذِینَ فَرَّقُواْ دِینَهُمْ وَ کَانُواْ شِیَعًا لَّسْتَ مِنْهُمْ فِی شَیْءٍ إِنَّمَا أَمْرُهُمْ إِلَی اللّهِ » [سوره‌ی انعام، آیه‌ی 159]
ترجمه: کسانی که دین خود را پراکنده ساختند و فرقه فرقه شدند تو هیچ گونه مسؤول ایشان نیستی کارشان فقط با خداست.
« إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِی الْأَرْضِ وَ جَعَلَ أَهْلَهَا شِیَعًا یَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِّنْهُمْ یُذَبِّحُ أَبْنَاءهُمْ وَیَسْتَحْیِی نِسَاءهُمْ» [سوره‌ی قصص، آیه‌ی 4]
ترجمه: همانا فرعون [در سرزمین مصر] برتری‏جویی و سرکشی کرد و مردمش را گروه‏گروه ساخت، در حالی که گروهی از آنان را ناتوان و زبون گرفت، پسرانشان را سر می‏‌برید، و زنانشان را [برای بیگاری گرفتن‏] زنده می‏‌گذاشت.
« مِنَ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ وَکَانُوا شِیَعًا کُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ » [سوره‌ی روم، آیه‌ی 32]
ترجمه: مشرکانی که دینشان را بخش بخش کردند و [سرانجام‏] گروه گروه شدند، در حالی که هر گروهی به آنچه [از بخشی از دین‏] نزد آنان است [به تصور اینکه حق است‏] شادمانند!.

پیرو، دنباله‌رو:
«وَ إِنَّ مِنْ شیعَتِهِ لَإِبْراهیمَ» [سوره‌ی صافات، آیه‌ی 83]
ترجمه: و به راستی ابراهیم از پیروان او [حضرت نوح] بود.

هم‌کیش، هم‌مسلک:
«وَ لَقَدْ أَهْلَکْنَا أَشْیَاعَکُمْ فَهَلْ مِن مُّدَّکِرٍ» [سوره‌ی قمر، آیه‌ی 51]
ترجمه: و هم‌کیشان شما را سخت به هلاکت رساندیم پس آیا پندگیرنده‌‏ای هست؟!
«وَ دَخَلَ الْمَدینَةَ عَلی‏ حینِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِها فَوَجَدَ فیها رَجُلَیْنِ یَقْتَتِلانِ هذا مِنْ شیعَتِهِ وَ هذا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغاثَهُ الَّذی مِنْ شیعَتِهِ عَلَی الَّذی مِنْ عَدُوِّهِ فَوَکَزَهُ مُوسی‏ فَقَضی‏ عَلَیْهِ قالَ هذا مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبینٌ» [سوره‌ی قصص، آیه‌ی 15]
ترجمه: و [موسی ] به شهر وارد شد در حالی که اهل آن [در خانه ها استراحت می‌کردند و از آنچه در شهر می‌گذشت ] بی خبر بودند ، پس دو مرد را در آنجا یافت که با هم [به قصد نابودی یکدیگر ] زد و خورد می‌کردند، این یک از هم‌کیشانش، و آن دیگر از دشمنانش؛ آن که از هم‌کیشانش بود از موسی بر ضد کسی که از دشمنانش بود درخواست یاری کرد، پس موسی مشتی به او زد و او را کشت، گفت: این [نزاع میان آن دو ] از عمل شیطان است، قطعاً او گمراه‌کننده و دشمنی‌اش آشکار است.

امت‌های پیشین:
«وَ حِیلَ بَیْنَهُمْ وَبَیْنَ مَا یَشْتَهُونَ کَمَا فُعِلَ بِأَشْیَاعِهِم مِن قَبْلُ إِنَّهُمْ کَانُوا فِی شَکٍّ مُّرِیبٍ» [سوره‌ی سبأ، آیه‌ی 54]
ترجمه: و [در نتیجه‏] میان آنان و همه خواسته‏‌هایشان [به وسیله‌ی مرگ‏] جدایی انداخته شد، همان گونه که پیش از این با هم‏کیشان‌شان رفتار شد؛ زیرا آنان همواره [نسبت به حق‏] در تردیدی سخت بودند.
« وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ فِی شِیَعِ الأَوَّلِینَ » [سوره‌ی حجر، آیه‌ی 10]
ترجمه: و به یقین پیش از تو [نیز] در گروه‌های پیشینیان [پیامبرانی] فرستادیم.

شیوع و رواج:
«إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَن تَشِیعَ الْفَاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ» [سوره‌ی نور، آیه‌ی 19]
ترجمه: کسانی که دوست دارند که زشتکاری در میان آنان که ایمان آورده‏‌اند شیوع پیدا کند، برای آنان در دنیا و آخرت عذابی پر درد خواهد بود.
و در روایات نیز به معنی لغوی آن (یعنی پیرو) استفاده شده است:

نمونه‌ی اول:
عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (علیه‌السلام) قَالَ: بَینَا رَسُولُ اللهِ (صلی ‌الله ‌علیه‌ و آله ‌و سلم) فِی نَفَرٍ مِنْ أَصْحَابِهِ فِیهِمْ عَلِی بْنُ أَبِی طَالِبٍ (علیه ‌السلام) فَقَالَ: «یَخْرُجُ قَوْمٌ مِنْ قُبُورِهِمْ وُجُوهُهُمْ أَشَدُّ بَیاضاً مِنَ الْقَمَرِ عَلَیهِمْ ثِیابٌ أَشَدُّ بَیاضاً مِنَ اللَّبَنِ عَلَیهِمْ نِعَالٌ مِنْ نُورٍ…» فَقَالَ عَلِی (علیه‌السلام): «مَنْ هُمْ یا رَسُولَ اللهِ؟» فَقَالَ: «أُولَئِکَ شِیعَتُکَ‏ وَ أَنْتَ إِمَامُهُم»‏ [محاسن، محدث برقی، جلد 1، صفحه‌ی 179]
ترجمه: امام باقر (علیه‌السلام) فرمودند: زمانی که استاد اعظم (صلّی ‌الله ‌علیه ‌و آله ‌و سلّم) در میان جمعی از یارانشان بودند و امیر المؤمنین (علیه‌السلام) نیز حضور داشتند، فرمودند: گروهی از قبرهایشان خارج می‌شوند در حالی که صورت‌هایشان نورانی‌تر از ماه است و لباس‌هایی سفیدتر از شیر پوشیده‌اند و کفش‌هایی از نور به پا دارند… پس علی (علیه‌السلام) پرسید: اینان چه کسانی هستند ای پیامبر خدا؟ فرمودند: اینان پیروان تو هستند و تو پیشوای آنانی.

نمونه‌ی دوم:
قَالَ الرَّاوِی وَ لَمْ یزَلْ (علیه‌السلام) یُقَاتِلُهُمْ حَتَّی حَالُوا بَینَهُ وَ بَینَ رَحْلِهِ، فَصَاحَ‏: «وَیلَکُمْ یا شِیعَةَ آلِ أَبِی سُفْیانَ إِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ دِینٌ وَ کُنْتُمْ لَا تَخَافُونَ الْمَعَادَ فَکُونُوا أَحْرَاراً فِی دُنْیاکُمْ هَذِهِ» [اللهوف علی قتلی الطفوف، سید بن طاووس، صفحه‌ی 119]
ترجمه: راوی می‌گوید: پیوسته [حضرت سید الشهداء (علیه‌السلام)] با آنان می‌جنگید تا این که بین ایشان و بین خیمه‌گاهشان فاصله انداختند. پس فریاد کشیدند: ای پیروان آل ابی سفیان، اگر دین ندارید و از بازگشت نمی‌ترسید، پس در همین دنیایتان آزادمرد باشید.

نمونه‌ی سوم:
قَالَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الصَّادِقُ (علیه‌السلام): «عُلَمَاءُ شِیعَتِنَا مُرَابِطُونَ بِالثَّغْرِ الَّذِی یَلِی إِبْلِیسُ وَ عَفَارِیتُهُ یَمْنَعُونَهُمْ عَنِ الْخُرُوجِ عَلَی ضُعَفَاءِ شِیعَتِنَا وَ عَنْ أَنْ یَتَسَلَّطَ عَلَیهِمْ إِبْلِیسُ وَ شِیعَتُهُ النَّوَاصِبُ» [تفسیر منسوب به امام عسکری (علیه‌السلام)، صفحه‌ی 343؛ احتجاج علی أهل اللجاج، طبرسی، جلد‏2، صفحه‌ی 385؛ الفصول المهمة فی أصول الأئمة (تکملة الوسائل)، شیخ حر عاملی، جلد ‏1، صفحه‌ی 602؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، جلد ‏2، صفحه‌ی 5]
ترجمه: علمای شیعه‌ی ما، نگهبانان مرزی هستند که در آن سویش ابلیس و دیوهای او قرار دارند و جلو یورش آن‌ها به شیعیانِ ناتوان ما و تسلّط یافتن ابلیس و پیروان او یعنی ناصبی‌ها بر آنان را می‌گیرند.
سپس به مرور زمان، لغت شیعه برای پیروان امیر المؤمنین (علیه‌السلام) اصطلاح شد. پس همانطور که پیروان خاندان عصمت و طهارت (علیهم‌السلام) در بیان آن بزرگواران به «شیعه» خوانده شده‌اند، دیگران نیز به «شیعه» خوانده شده‌اند و معلوم ‌می‌شود در صدد نامگذاری نبوده‌اند بلکه به همان معنی لغوی‌اش استفاده می‌نموده‌اند.
با این حساب، چاره‌ای جز وضع مصطلح جدید نمی‌ماند و هر واژه‌ای که برای تعریف بالا وضع شود، همین سؤالات پوچ، سطحی، غیرعالمانه و عوامانه، گریبانش را خواهد گرفت.

تعداد نظراتی که بر این مطلب نوشته شده است: ۰ نظر

اولین نفری باشید که در مورد این مطلب، اظهار نظر می‌کند
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
این وبگاه در ستاد ساماندهی پایگاه‌های اینترنتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، به شماره‌ی شامد: «1 - 1 - 769104 - 65 - 0 - 3» ثبت شده و تابع قوانین مکتوب جمهوری اسلامی ایران است. / مطالب این وبگاه، وقف عام بوده و نشر آن، حتی بدون نام، آزاد است