حاج فردوسی

معلم معنویت، مؤلف منهاج فردوسیان، مستجاب الدعوة

حاج فردوسی

معلم معنویت، مؤلف منهاج فردوسیان، مستجاب الدعوة

قَالَ رَسولُ اللهِ‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم) لِعَلِی (علیه‌السلام): یا عَلِی إِنَّهُ لَمَّا أُسْرِی بِی رَأَیتُ فِی الجَنَّةِ نَهَراً أَبْیضَ مِنَ اللَّبَنِ وَ أَحْلَی مِنَ العَسَلِ وَ أَشَدَّ اسْتِقَامَةً مِنَ السَّهْمِ فِیهِ أَبَارِیقُ عَدَدَ النُّجُومِ عَلَی شَاطِئِهِ قِبَابُ الیاقُوتِ الأَحْمَرِ وَ الدُّرِّ الأَبْیضِ. فَضَرَبَ جَبْرَئِیلُ بِجَنَاحَیهِ إِلَی جَانِبِهِ فَإِذَا هُوَ مِسْکةٌ ذَفِرَةٌ.
ثُمَّ قَالَ: وَ الَّذِی نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِیدِهِ إِنَّ فِی الجَنَّةِ لَشَجَراً یتَصَفَّقُ بِالتَّسْبِیحِ بِصَوْتٍ لَمْ یسْمَعِ الأَوَّلُونَ وَ الآخَرُونَ بِمِثْلِهِ یثْمِرُ ثَمَراً کالرُّمَّانِ یلْقِی الثَّمَرَةَ إِلَی الرَّجُلِ فَیشُقُّهَا عَنْ سَبْعِینَ حُلَّةً وَ المُؤْمِنُونَ عَلَی کرَاسِی مِنْ نُورٍ وَ هُمُ الغُرُّ المُحَجَّلُونَ أَنْتَ إِمَامُهُمْ یوْمَ القِیامَةِ عَلَی الرَّجُلِ مِنْهُمْ نَعْلَانِ شِرَاکهُمَا مِنْ نُورٍ یضِی‏ءُ أَمَامَهُمْ حَیثُ شَاءُوا مِنَ الجَنَّةِ فَبَینَا هُوَ کذَلِک إِذْ أَشْرَفَتْ عَلَیهِ امْرَأَةٌ مِنْ فَوْقِهِ تَقُولُ: سُبْحَانَ اللهِ یا عَبْدَ اللهِ أَ مَا لَنَا مِنْک دَوْلَةٌ؟! فَیقُولُ: مَنْ أَنْتِ؟! فَتَقُولُ: أَنَا مِنَ اللَّوَاتِی قالَ اللهُ تَعالَی: «فلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِی لَـهُم مِنْ قُرَّةِ أَعْینٍ جَزاءً بِما کانُوا یعْمَلُون‏»
ثُمَّ قَالَ: وَ الَّذِی نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِیدِهِ إِنَّهُ لَیجِیئُهُ کلَّ یوْمٍ سَبْعُونَ الفَ مَلَک یسَمُّونَهُ بِاسْمِهِ وَ اسْمِ أَبِیهِ»

رسول خدا‌ (صلّی ‌الله علیه و آله و سلّم): به امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) فرمودند: ای علی، در شبی که مرا به معراج بردند در بهشت جویباری سفیدتر از شیر و شیرین‌تر از عسل و محکمتر [و پایدارتر و راست تر] از تیر [که با شدت پرتاب شود] دیدم. در آن [جویبار] به تعداد ستارگان، کوزه چیده شده بود. بر ساحلش خیمه‌هایی از یاقوت سرخ و گوهر سفید برپا شده بود.
جبرئیل بالش را به کناره‌ی آن زد که دیدم مشک اعلی است. سپس فرمود: قسم به آن که جان محمد در دست [قدرت] اوست، در بهشت درختی است که با صدایی [هوش‌ربا] که هیچکس از اولین و آخرین مانند آن را نشنیده‌اند، تسبیح حق تعالی می‌گوید. میوه‌ای دارد شبیه انار. میوه‌اش را به سوی بهشتیان می‌اندازد. [مؤمن] بهشتی آن را از ورای هفتاد حله‌ی بهشتی می‌شکـافد [و می‌خورد].
مؤمنان بر تخت‌هایی از نور هستند و آنان، روسفیدان می‌باشند. تو امام آنان در روز قیامت هستی. هر یک کفشی دارند که بندش از نوری است که پیش رویشان را روشن می‌نماید و به هر جا از بهشت که خواهند [به واسطه‌ی روشنی آن بند کفش] می‌روند.
چون مؤمن در حال سیر و گشت باشد، زنی از بالای سرش ندا می‌دهد: سبحان الله (= پاک و منزه است خدا) ای بنده‌ی خدا، آیا ما را از [گردش] تو نصیبی نیست؟!
مؤمن می‌گوید: تو کیستی؟! می‌گوید: من از آن [چشم‌روشنی]هایی هستم که خدای تعالی فرموده است: «هیچ کس نمی‌داند چه چشم روشنی‌ای به پاداش آنچه می‌کردند برای آن‌‌ها مخفی شده است».
سپس حضرت فرمودند: قسم به آن کس که جان محمد در دست [قدرت] اوست، هر روز هفتاد هزار فرشته به نزد آن [مؤمن بهشتی] می‌آیند که او را به نام و نام پدرش می‌شناسند. [و به او تهنیت و شاد باش می‌گویند و به خدمتکاری‌اش افتخار می‌نمایند]

[محاسن، محدث برقی، جلد 1، صفحه‌ی 288؛ تأویل الآیات الظاهرة، جلد 2، صفحه‌ی 441؛ نوادر الاخبار، صفحه‌ی 382؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحه‌ی 138]

تعداد نظراتی که بر این مطلب نوشته شده است: ۰ نظر

اولین نفری باشید که در مورد این مطلب، اظهار نظر می‌کند
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
این وبگاه در ستاد ساماندهی پایگاه‌های اینترنتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، به شماره‌ی شامد: «1 - 1 - 769104 - 65 - 0 - 3» ثبت شده و تابع قوانین مکتوب جمهوری اسلامی ایران است. / مطالب این وبگاه، وقف عام بوده و نشر آن، حتی بدون نام، آزاد است