قال أَبو جَعْفَرٍ (علیهالسلام) فِی قَوْلِهِ تَعَالَی «الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ طُوبی لَـهُم وَ حُسْنُ مَآبٍ» : «فَبَلَغَنِی أَنَّ طُوبَی شَجَرَةٌ فِی الجَنَّةِ مَنَابِتُهُ فِی دَارِ عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ (علیهالسلام) وَ هِی لَهُ وَ لِشِیعَتِهِ وَ عَلَی تِلْک الشَّجَرَةِ أَسْفَاطٌ فِیهَا حُلَلٌ مِنْ سُنْدُسٍ وَ إِسْتَبْرَقٍ یکونُ لِلْعَبْدِ مِنْهَا ألْفُ ألْفِ سَفَطٍ فِی کلِّ سَفَطٍ مِائَةُ ألْفِ حُلَّةٍ لَیسَ مِنْهَا حُلَّةٌ إِلَّا مُخَالِفَةً لِلَوْنِ الأُخْرَی إِلَّا أَنَّ الوَانَهَا کلَّهَا خُضْرٌ مِنْ سُنْدُسٍ وَ إِسْتَبْرَقٍ فَهَذَا أَعْلَی تِلْک الشَّجَرَةِ وَ وَسَطُهَا ظُلَلُهُمْ یظَلُّ عَلَیهِمْ یسِیرُ الرَّاکبُ فِی ظِلِّ تِلْک الشَّجَرَةِ مِائَةَ عَامٍ قَبْلَ أَنْ یقْطَعَهَا وَ أَسْفَلُهَا ثَمَرَتُهَا مُتَدَلِّی [مُتَدَلِّیةٌ] عَلَی بُیوتِهِمْ یکونُ مِنْهَا القَضِیبُ مِثْلَ القَصَبَةِ فِیهِ مِائَةُ لَوْنٍ مِنَ الفَوَاکهِ مَا رَأَیتَ وَ لَمْ تَرَ وَ مَا سَمِعْتَ وَ لَمْ تَسْمَعْ مُتَدَلِّی [مُتَدَلِّیةٌ] عَلَی بُیوتِهِمْ کلَّمَا قَطَعُوا مِنْهَا ینْبُتُ مَکانَهَا یقُولُ اللهُ تَعَالَی «لا مَقْطُوعَةٍ وَ لا مَمْنُوعَةٍ» وَ تُدْعَی تِلْک الشَّجَرَةُ طُوبَی وَ یخْرُجُ نَهَرٌ مِنْ أَصْلِ تِلْک الشَّجَرَةِ فَیسْقِی جَنَّةَ عَدْنٍ وَ هِی قَصْرٌ مِنْ لُؤْلُؤَةٍ وَاحِدَةٍ لَیسَ فِیهَا صَدْعٌ وَ لَا وَصْلٌ لَوِ اجْتَمَعَ أَهْلُ الإِسْلَامِ کلُّهَا عَلَی ذَلِک القَصْرِ لَـهُم فِیهِ سَعَةٌ لَهَا ألْفُ ألْفِ بَابٍ وَ کلُّ بَابٍ مِصْرَاعَانِ مِنْ زَبَرْجَدٍ وَ یاقُوتٍ اثْنَا عَشَرَ مِیلًا لَا یدْخُلُهَا إِلَّا نَبِی أَوْ صِدِّیقٌ أَوْ شَهِیدٌ أَوْ مُتَحَابٌّ فِی اللهِ أَوْ ضَعِیفٌ مِنَ المُؤْمِنِینَ تِلْک مَنَازِلُهُمْ وَ هِی جَنَّةُ عَدْنٍ»
امام باقر (علیهالسلام) دربارهی آیهی شریفهی «کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادهاند، خوشا به حالشان، و خوش سرانجامی دارند» میفرمایند: به من [از پدران بزرگوارم] چنین رسیده که طوبی، [نام] درختی در بهشت است که رویشگاه آن در خانهی علی بن ابیطالب (علیهالسلام) است و آن [درخت و میوههایش] برای او (= امیرالمؤمنین) و شیعیانش است. بر آن درخت صندوقهایی است که در آن زیورآلاتی از پرنیان نازک و حریر ستبر وجود دارد. برای یک بندهی [بهشتی] هزار هزار (= یک میلیون) صندوق است که در هر صندوق صد هزار حلّه [ و لباس خاص بهشتی] قرار دارد که هر یک رنگش با دیگری متفاوت است و [البته] رنگ [زمینهی] همگی، سبز از پرنیان نازک و حریر ستبر است. این [وصف، مربوط به] بالاترین [قسمتِ] آن درخت [طوبی] است.
و [اما وصف قسمتِ] میانی آن [درخت طوبی چنان است که] سایه میافکند [بدان وسعت] که اگر سوارهای در سایهاش صد سال بتازد، نمیتواند از آن [سایه] خارج گردد.
و [اما وصف قسمتِ] پایین آن [درخت طوبی چنان است که] میوههایش بر خانههای آن [بهشتی]ها آویخته است. یک شاخه از آن که به مانند قصبه است صد رنگ از میوههایی دارد که [همانند آن را] ندیدهای و [در تمام دنیا] نخواهی دید و [وصفش] نشنیدهای و [در تمام دنیا] نخواهی شنید. [این چنین درخت عالی مقداری] آویخته بر خانههای ایشان است. هر زمان که [بهشتیان، میوهای] از آن را بچینند، [بلافاصله] در جایش [میوهای همچون قبلی] میروید.
خدای متعال میفرماید: «[آن نعمتهای بهشتی] نه بریده [و قطع شده] و نه ممنوع [و خارج از دسترس] است». آن درخت [که هر وقت میوهای از آن چیده شود، میوهی دیگری بر جایش میرویاند] «طوبی» خوانده میشود. جویباری از ریشهی آن درخت خارج [شده و جاری] میگردد که بهشت عدن را آبیاری میکند. [و باز بهشت عدن] قصری است که از یک گوهر یکپارچه ساخته شده که هیچ بریدگی و دوختگی در آن نیست. اگر همهی اهل اسلام بر آن قصر اجتماع کنند، گنجایش همه را دارد. هزار هزار (= یک میلیون) در دارد که هر دری دو لنگه [یکی] از زبرجد و [دیگری] از یاقوت دارد و [هر لنگه به طول] دوازده میل است. داخل آن [بهشت عدن] نمیشود مگر پیامبر یا صدیق یا شهید یا دوستی کننده [با مردم] به خاطر خدا یا مؤمنان ضعیف. این [وصف] جایگاههایشان است و آن [بهشت پر فرّ و شکوه] بهشت عدن است».
[بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحهی 155 به نقل از تفسیر فرات بن ابراهیم کوفی]