عَنِ العَبَّاسِ بْنِ یزِیدَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللهِ (علیهالسلام) ذَاتَ یوْمَ جُعِلْتُ فِدَاک قَوْلُ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ «وَ إِذا رَأَیتَ ثَمَّ رَأَیتَ نَعِیماً وَ مُلْکاً کبِیراً» قَالَ: فَقَالَ لِی إِذَا أَدْخَلَ اللهُ أَهْلَ الجَنَّةِ الجَنَّةَ أَرْسَلَ رَسُولًا إِلَی وَلِی مِنْ أَوْلِیائِهِ فَیجِدُ الحَجَبَةَ عَلَی بَابِهِ فَیقُولُونَ لَهُ قِفْ حَتَّی نَسْتَأْذِنَ لَک فَمَا یصِلُ إِلَیهِ رَسُولُ اللهِ إِلَّا بِإِذْنٍ وَ هُوَ قَوْلُهُ «وَ إِذا رَأَیتَ ثَمَّ رَأَیتَ نَعِیماً وَ مُلْکاً کبِیراً»
راوی میگوید روزی به امام صادق (علیهالسلام) عرض کردم: فدایتان شوم [نظرتان دربارهی آیهی] «و چون بدان جا بنگری [سرزمینی از] نعمت و پادشاهی بزرگ میبینی» [چیست؟] فرمودند: «وقتی خداوند بهشتیان را به بهشت در آورد، فرستادهای به سوی دوستی از دوستانش میفرستد. [آن فرستاده] بر درگاه [آن بهشتی] دربانانی میبیند. به او میگویند: بمان تا برای [وارد شدنـ]ت اجازه بگیریم. بدین سان فرستادهی پروردگارش [هم] جز با اجازهی وی به حضورش نمیرسد. این است سخن او که میفرماید: «و چون بدان جا بنگری [سرزمینی از] نعمت و پادشاهی بزرگ میبینی [و چه پادشاهییی از این بزرگتر که فرستادهی خدا هم باید اجازه بگیرد تا بر بهشتی وارد گردد]»
[معانی الاخبار، شیخ صدوق، صفحهی 210؛ فضائل الشیعه، ابن بابویه، صفحهی 77؛ بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد 8، صفحهی 197؛ تفسیر قمی، جلد 2، صفحهی 248]